سالروز شهادت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا(س) از سوی دفتر نمایندگی مرجع عالیقدر تقلید، حضرت آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی(دام ظله)، در کابل، با حضور علما، روحانیون، طلاب حوزات علمیه، دانشگاهیان، محاسن سفیدان و متنفذین قومی گرامیداشت به عمل آمد.
به گزارش خبرگزاری آوا، امسال افغانستان، متفاوت تر از سال های قبل، شاهد گرامیداشت ایام و لیالی سالروز شهادت دخت پیامبر اسلام(ص)، بهترین زنان دو عالم، صدیقه طاهره، حضرت زهرای مرضیه(س) بود. در شهرها و روستاهای مختلف، در مرکز و ولایات، مراسم های باشکوه و باکیفیتی، از طرف حوزه های علمیه، شخصیت های برجسته دینی، دفاتر مراجع داخل و دفاتر نمایندگی های مراجع عظام، مراکز و مدارس دینی و جریان های مختلف، دراین رابطه، برگزار گردید.
در همین راستا، از سالروز شهادت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا(س) از سوی دفتر نمایندگی مرجع عالیقدر تقلید، حضرت آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی(دام ظله)، در کابل نیز، با حضور علما، روحانیون، طلاب حوزات علمیه، دانشگاهیان، محاسن سفیدان و متنفذین قومی گرامیداشت به عمل آمد.
این محفل که با حضور نماینده حضرت آیت الله العظمی ناصرمکارم شیرازی، درافغانستان، حجت الاسلام والمسلمین سیدعیسی حسینی مزاری برگزارگردید، با قرائت آیاتی از کلام الله مجید توسط قاری محمد کاظم و مداحی حجت الاسلام سید مهدی مرتضوی آغاز شد.
حضرت آیت الله سید محمدامین مجاهد از علمای برجسته کشور و مدرس درس خارج حوزه علمیه امیرالمؤمنین(ع) که در این محفل صحبت می کرد گفت:" بررسی کردن انسان ها با اختلافات نژادی، ظاهری و روحی که دارند، اولاً ممکن نیست؛ تا خوب از بد تمیز داده شود و خوشبخت از بدبخت بازشناسی گردد و اگر بنا به فرض محال، لیس بمحال، ممکن هم باشد، وقت زیادی لازم دارد. بنابراین قدر جامع انسان ها این است که تمام افراد بشر در دنیا و آخرت به دو دسته تقسیم می شوند؛ در آخرت ابرار و فجّار که قرآن می فرماید: ان الابرار لفی نعیم و ان الفجار لفی جحیم/ نیکان در بهشت اند و بدکاران در جهنم. در دنیا هم یکدسته سُعدا و یکدسته اشقیا".
آیت الله مجاهد افزود: سعادتمندی را در دنیا همه می طلبند، سعی و تلاش می کنند و انواع زحمات را متحمل می شوند، تا به سعادت برسند؛ اما اینکه چه کسانی واقعاً سعادتمند اند، بزرگان دین، سُعدا را از سه جنبه مطرح کرده اند یا به عبارت دیگر سعادت سه بعد دارد؛ بعد خارجی، بدنی و روحی.
وی گفت: علامت بِعد خارجی نیز سه چیز است؛ ثروت، مقام، فامیل، هرکس این سه تا را داشته باشد و یا اینکه حداقل یکی از این سه را داشته باشد، سعادتمند است.
به گفته این عالم دینی، ثروت در ذات خود بد نیست؛ اگر مال و مکنت در برخی از روایات، مذمت گردیده است، به خاطر آن است که انسان تمام سعادت را دایر مدار آن بداند.
وی گفت: ثروتمندان می توانند که صد ساله راه را در یک لحظه طی کنند، در حالی که فقرا در یک عمر هم به آن نمی رسند. ثروتمند با کمک به محرومان و گرفتن دست افتادگان می تواند در یک لحظه رضایت پروردگار را کسب کند.
آیت الله مجاهد گفت: "حضرت خدیجه کبری(س) که به این مقام و منزلت رسید که خداوند(ج) شفاعت را به دست دخترش حضرت زهرا(س) داد، عکس العمل همان بخشش ها در راه اسلام بود، زیرا او همه اموال دست داشته خود را در راه ترویج دین و اعلای کلمه توحید به مصرف رساند".
این مدرس ارشد حوزه علمیه، اظهار داشت: دومین علامت سعادت خارجی، مقام است، در صورتی که از آن به شکل درست استفاده شود مایه سرافرازی انسان است. امام معصوم حضرت موسی ابن جعفر(ع) در مکه، عرفات و منی، وزیر هارون علی بن یقطین را دعا می کرد، بعضی فکر می کردند که چرا امام(ع)، وزیر هارون را دعا می کند، حال آنکه دعا برای ظالم حرام است و کمک به ظالم سبب آتش می شود.
او گفت: علی بن یقطین در حقیقت از گماشتگان امام(ع) و شیعه بود، امام با تمام سوء ظن ها، نه تنها برای علی بن یقطین؛ بلکه برای همه مؤمنین دعا می کرد، او با آن مقام و منزلتی که پیش خداوند(ج) داشت شیعیان مظلوم را دستگیری می کرد و با تهیدستان شفقت داشت.
به باور وی، یکی از ابعاد سعادت خارجی، فامیل است. اگر انسان خودش بد باشد و اهل و عیال خوبی داشته باشد نیز خوشبخت است. خستگی های بیرون از منزل به واسطه خوش خلقی و مهربانی های زن و فرزند جبران می شود.
علی(ع) وقتی که از غزوات برمی گشت با دیدن فاطمه زهرا(س) تمام غم ها و خستگی ها را فراموش می کرد و با استقبال گرم همسر عزیزش رو به رو می شد.
همچنان آدم با تمام نواقصی که دارد، اگر یک فامیل خوب داشت، خود به خود سعادت مند است، محترم است، پیرمردی بیاید با لباسی که جاذبه ندارد، قد شکسته وعصا به دست ممکن است، هیج کسی به او توجه نکند، اما اگر بگوید پدر فلانی است، می بینیم همه به او توجه می کنند، اگر خدا کند اولاد صالح داشته باشد.
مریم از یک نسبت عیسی عزیز
از سه نسبت حضرت زهرا عزیز
او گفت: نسبت خودش عزت آور است، حضرت زهرا(س) مانند پیامبر رحمة للعالمین، پدر دارد که خداوند فرموده است: اگر تو نبودی، من افلاک را خلق نمی کردم. مانند امام علی(ع) شوهر دارد که پیامبر به دستور خداوند(ج) می گوید: یک دست بالا بردن علی(ع) بهتراست ازعبادت جن وانس ومانند حضرت خدیجه مادر دارد و مانند حسنین و زینبین هم فرزندانی دارد که مادر روز گار عقیم است تا این گونه فرزندان را به دنیا بیاورد.
آیت الله مجاهد گفت: برای سعادت بدنی سه علامت بیان شده است: سلامت، قوت، زیبایی، اگر کسی سلامت دارد، سعادت بدنی دارد / نعمتان مجهولتان الصحة والامان/، لذا حضرت به اباذر فرمود که "فاغتنم صحتک قبل سقمک" / سلامتی خود را غنیمت بشمار قبل از بیماری.
به باور این عالم دینی، تا بدنت سالم است، در این گونه جلسات شرکت کن. تا بدنت سالم است، زهرا(س) وفرزندانش را فراموش نکن. تا بدنت سالم است، دعا کن، مناجات کن، قرآن بخوان، وقتیکه مریض شدی کاری از تو ساخته نیست.
او همچنان گفت: خیلی از شما رفته اید مشاهد مُشرفه، خصوصا مشهد مقدس، مریض را می آورند به پنجره فولاد امام هشتم می بندد، خود مریض گریه می کند، اطرافیانش گریه می کنند، اشک می ریزند، از حضرتش تقاضا می کنند شفاعت کند تا این مریض شفا پیدا کند، یک شبانه روز کمتر بیشتر می ماند، ولی با همان دردش برمی گردد، چرا اینطور شد، به خاطر اینکه تا سالم بود از امام رضا(ع) سری نزده بود.
آیت الله مجاهد تصریح کرد: این شخص مریض تا قدرت داشت به زیارت نیامده بود، او را آوردند، شما ارزش دارید که خود تان آمده اید به دفتر مرجعیت به خاطر حضرت فاطمه زهرا(س)، اما این بلند گو ارزش ندارد، این را آورده اند، بنابراین تا قدرت داریم، فرصت داریم و سلامت داریم این جلسات را گرم نگهدارید، اگر بگویم صد درصد دراین روزها کارها را کنار بگذاریم، اشتباه نیست، حد اقل نود و نه درصد کارها را کنار بگذارید و این جلسات را ارزش بدهید.
این دانشمند کشور افزود: شماً نسبت به مراجع باید حساس باشید، این جانشینان امام(ع) را تقدیر، تشویق و برای شان فداکاری کنید تا بتوانند برای شما و امثال شما خدمت بیشتری بکنند.
به عقیده آیت الله مجاهد، یکی از علامت سعادت بدنی، توانایی است. توانایی هم لازمه سلامتی است و از جمله سعادت بدنی می باشد. فامیل هم سعادت است،
برای سعادت روحی هم سه تا علامت بیان کرده اند: حکمت، عدالت وشجاعت، چه کسی از نگاه روحی سعادت مند است؟ کسی که حکمت داشته باشد."من یؤتی الحکمة فقد اوتی خیراً کثیرا" / حکمت بالاتر از علم است. علم طوطی وار ممکن است باشد اما حکمت، یعنی دانایی که فلسفه اش را نیز می داند، دلیلش را هم می داند که از چه جهت این کار واجب است و از چه جهت حرام.
به گفته وی، عدالت هم از سعادت روحی است. "و بالعدل قامة السماوات والارض" زمین وآسمان به واسطه عدالت استوار است. شجاعت هم از سعادت روحی است. شجاعت تنها این نیست که در میدان جنگ شجاع باشد و دشمن را مغلوب بکند. شجاعان دردنیا زیاد بوده اند، ولی در همه جا می گویند: "الشجاعة لعلی ابن ابی طالب". شجاعت آن است که انسان بر نفسش مسلط باشد. حضرت علی(ع) در مسجد دید که جوانانی جمع شده و یک سنگ را در میان گذاشته و به نوبت بر می دارند، آنان گفتند یا علی می خواهیم شجاعترین خود را بشناسیم، زیرا هر کس شجاعتر است سنگ را بیشتر بر می دارد. حضرت گفت: "الا اُنبئکم باشجعکم". آیا نمی خواهید من شجاعترین فرد را معرفی کنم، "قالو بلا"، حضرت گفت: "اشجع الناس من غلب هواه" شجاعترین مردم کسی است که بر هوای نفسش غلبه دارد.
این عالم برجسته دینی تصریح کرد: آن قضیه که مکرر گفته اند، لشکراسلام از جهاد برگشتند، شهید داده اند، مجروح دارند و مصدوم دارند، دشمن را مغلوب کرده اند، خیلی از آنها را کشته اند، به نزدیک مدینه که رسید، پیامبر(ص) به استقبالش رفت، بعد از دید وباز دید حضرت این سخن تاریخی را به همه مسلمانان هدیه گذاشت، "مرحبا بقوم قضو جهاد الاصغر وبقی علیهم جهاد الاکبر" / آفرین بر این دسته که از جهاد کوچک بر گشتند، اما جنگ بزرگ باقی مانده است. عرض کردند یا رسول الله ما این قدر شهید دادیم، مجروح داریم، مصدوم داریم، کفار را شکست دادیم، اگر این جنگ کوچک است، آن جنگ بزرگ کدام است؟ حضرت فرمود: جهاد النفس.
استاد ارشد حوزه علمیه امام امیرالمؤمنین(ع) وابسته به دفترنمایندگی حضرت آیت الله العظمی ناصرمکارمشیرازیدرکابل، افزود: جهاد با نفس خیلی مهم است، از یک عالم سئوال کردند که بین من تا بهشت چقدر فاصله است؟ فرمود: یک گام، به این معنی که قدم اول را روی نفس بگذار و قدم دوم را به بهشت، این مشکل است، اما اگر قدم اول را روی نفس بگذاریم، مسلم قدم دوم بهشت است.
او خاطرنشان کرد: امیرالمومنین(ع) را که می گویند شجاع است، به این معنی است که حضرت علی(ع) هرگز کاری نکرده است که نفسش دخیل باشد. در جنگ خندق شنیدید جنگ با آن کمیت و کیفیت، جنگی که مرتب، عمرو بن عبدود، مبارز طلب می کند تا اینکه در آن اشعار عربیش که بیان شده است، گفت:
صدایم خشن شده است از بسکه مبارز طلبیدم آیا در بین شما مسلمانی نیست که مرا به جهنم بفرستد یا خودش به بهشت برود؟
وقتی که عمرو مبارز طلب می کرد، نه اینکه کسی به میدان نمی رفت، بلکه آن پهلوانان نزدِ زن و قهرمانان بینِ خانه، می گفتند: یا رسول الله، این فارِس یَلیَل است، دریک مسافرت با ما بود، دزدان بر ما حمله کردند و بچه شتر را سپر قرار داد، ازاین گونه حرف ها می گفتند و مردم را بی دل می کردند.
آیت الله مجاهد علاوه کرد: در این صحنه حساس، هر بارامام علی(ع) حرکت می کرد که من می روم، طبق تاریخ مولا آن روز زره هم نداشت، اسب سواری هم نداشت، از همه مهمتر اینکه چرا پیامبر(ص)، بار اول علی را اجازه نداد، شاید برای اینکه دیگران امتحان شوند، تا بعداً دشمنان علی نگویند که اگر علی نمی رفت، دیگران می رفتند. ولی مهم این است که وقتی دو لشکر صف کشیدند، حضرت زهرا(س) آمد کنار بابا، همین که فاطمه(س) آمد، چون خانه علی دیوارش با خانه پیامبر مشترک بود، گاهی پیامبر یک شمع را روشن می کرد از نورش هم خانه علی روشن بود وهم از پیامبر. زهرا به پدر گفت: اگر جنگ شروع شده، علی را به میدان نفرست، زیرا تا هنوز زخم های جنگ احد بهبود نیافته است. اما چاره ای نبود اجازه داد مولا رفت، پیامبر(ص) به مسجد رفت دعا کرد: خدایا اگر می خواهی اسلام زنده بماند، علی را به سلامت برگردان.
این خطیب توانمند کشور افزود: وقتی علی(ع)، عمرو بن عبدود را به خاک مذلت نشاند و به روی سینه اش برآمد می خواست سرش را از بدن جدا کند، آب دهن به صورت علی انداخت، مولا از سینه اش پیاده شد. مسلمانان دچار وحشت شدند، مبادا عمرو دوباره حرکت بکند. درعلم اخلاق هم آمده اگر دچار غضب شدید چند قدم راه بروید یا اینکه اگر ایستاده ای بنشین و اگر نشسته ای بر خیز، علی دوباره آمد روی سینه عمرو نشست که بعداً سئوال کردند که بار اول چرا سرش را از بدن جدا نکردی، گفت آب دهن به صورتم انداخت، دچارغضب شدم، لذا نخواستم سر دشمن را به خاطر خواست نفسم جدا کنم، این را می گویند شجاعت. از این جهت است که ترویج دین به آن چه زمان اقتضا کند گاهی به کشته گشتن و گاهی به کشتن است.
در تاریخ دارد که زره مولا پشت نداشت، زیرا علی(ع) هیچ وقت پشت به دشمن نمی کرد و خود آن حضرت گفته است، اگر تمام عرب وعجم پشت به پشت هم بدهند، من پشت به دشمن نمی کنم، او مردانه جنگ می کرد، اما وقتی دید رضای خدا در مظلومیت است، دست روی دست گذاشت. این مظلومیت علی، نامش را زنده نگاه داشته است که درهم چو روزی کنار هم نشسته ایم یادی از آن حضرت می کنیم.
انشا الله با شکسته شدن پایه های حکومت آل سعود، زمینه ای فراهم شود، برویم به مدینه منوره، به زیارت قبر زهرا(س) تنها شاهدی که غیر از امام زمان تا روز قیامت باقی است، آن زمین است، آنجا که رفتید به زمین مدینه می توان گفت:
مدینه! اهل طه را شکستند
مدینه! قلب مولا را شکستند.
مدینه! تو دیدی دست زهرا را شکستند
بگو از غربت حیدر مدینه
توزینب را غریب و خسته دیدی
علی را با دو دست بسته دیدی
نماز فاطمه بنشسته دیدی
بگو از غربت حیدر، مدینه!
مدینه! طعنه اغیار سخت است
مدینه! دوری از یار سخت است
نظر بر آن درو دیوار سخت است
بگو از غربت حیدر، مدینه!
بگو با دخت پیغمبر چه کردند
بگو با کودک و مادر چه کردند
پس از آتش بگو با در چه کردند
بگو از غربت حیدر مدینه
بگو زهرا به پشت در چه می گفت
کنار قبر پیغمبر چه می گفت
به وقت مرگ با حیدر چه می گفت
بگو از غربت حیدر مدینه
زهرا(س) به علی گفت: یا علی مرا در شب غسل بده، علی(ع) به وصایای زهرا عمل کرد، آن زمان که خواست بدنش را شبانه از مسجد بیرون آ ورد، همینکه کنار در نیم سوخته رسید، شاید فرموده باشد:
آتش بیداد در خشک و تر افتاده بود
داغترین داغ ها برجگر افتاده بود
دخترک کوچکم دست به سر برده بود
مادر مظلومه اش با پسر افتاده بود
نخل امید مرا بسکه لگد می زدند
میوه نا چیدنی از شجر افتاده بود
پهلوی زهرا شکست، محسن من شد شهید
دار و ندار علی پشت در افتاده بود
این محفل با مداحی مداح اهلبیت(ع) علی اصغر حکیمی و دعائیه وی به پایان رسید. اجرای مراسم توسط حجت الاسلام سیدعندلیب ضیایی صورت گرفت.
تصاویر این مراسم در بخش گزارش تصویری قابل مشاهدهمی باشد
به گزارش خبرگزاری آوا، امسال افغانستان، متفاوت تر از سال های قبل، شاهد گرامیداشت ایام و لیالی سالروز شهادت دخت پیامبر اسلام(ص)، بهترین زنان دو عالم، صدیقه طاهره، حضرت زهرای مرضیه(س) بود. در شهرها و روستاهای مختلف، در مرکز و ولایات، مراسم های باشکوه و باکیفیتی، از طرف حوزه های علمیه، شخصیت های برجسته دینی، دفاتر مراجع داخل و دفاتر نمایندگی های مراجع عظام، مراکز و مدارس دینی و جریان های مختلف، دراین رابطه، برگزار گردید.
در همین راستا، از سالروز شهادت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا(س) از سوی دفتر نمایندگی مرجع عالیقدر تقلید، حضرت آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی(دام ظله)، در کابل نیز، با حضور علما، روحانیون، طلاب حوزات علمیه، دانشگاهیان، محاسن سفیدان و متنفذین قومی گرامیداشت به عمل آمد.
این محفل که با حضور نماینده حضرت آیت الله العظمی ناصرمکارم شیرازی، درافغانستان، حجت الاسلام والمسلمین سیدعیسی حسینی مزاری برگزارگردید، با قرائت آیاتی از کلام الله مجید توسط قاری محمد کاظم و مداحی حجت الاسلام سید مهدی مرتضوی آغاز شد.
حضرت آیت الله سید محمدامین مجاهد از علمای برجسته کشور و مدرس درس خارج حوزه علمیه امیرالمؤمنین(ع) که در این محفل صحبت می کرد گفت:" بررسی کردن انسان ها با اختلافات نژادی، ظاهری و روحی که دارند، اولاً ممکن نیست؛ تا خوب از بد تمیز داده شود و خوشبخت از بدبخت بازشناسی گردد و اگر بنا به فرض محال، لیس بمحال، ممکن هم باشد، وقت زیادی لازم دارد. بنابراین قدر جامع انسان ها این است که تمام افراد بشر در دنیا و آخرت به دو دسته تقسیم می شوند؛ در آخرت ابرار و فجّار که قرآن می فرماید: ان الابرار لفی نعیم و ان الفجار لفی جحیم/ نیکان در بهشت اند و بدکاران در جهنم. در دنیا هم یکدسته سُعدا و یکدسته اشقیا".
آیت الله مجاهد افزود: سعادتمندی را در دنیا همه می طلبند، سعی و تلاش می کنند و انواع زحمات را متحمل می شوند، تا به سعادت برسند؛ اما اینکه چه کسانی واقعاً سعادتمند اند، بزرگان دین، سُعدا را از سه جنبه مطرح کرده اند یا به عبارت دیگر سعادت سه بعد دارد؛ بعد خارجی، بدنی و روحی.
وی گفت: علامت بِعد خارجی نیز سه چیز است؛ ثروت، مقام، فامیل، هرکس این سه تا را داشته باشد و یا اینکه حداقل یکی از این سه را داشته باشد، سعادتمند است.
به گفته این عالم دینی، ثروت در ذات خود بد نیست؛ اگر مال و مکنت در برخی از روایات، مذمت گردیده است، به خاطر آن است که انسان تمام سعادت را دایر مدار آن بداند.
وی گفت: ثروتمندان می توانند که صد ساله راه را در یک لحظه طی کنند، در حالی که فقرا در یک عمر هم به آن نمی رسند. ثروتمند با کمک به محرومان و گرفتن دست افتادگان می تواند در یک لحظه رضایت پروردگار را کسب کند.
آیت الله مجاهد گفت: "حضرت خدیجه کبری(س) که به این مقام و منزلت رسید که خداوند(ج) شفاعت را به دست دخترش حضرت زهرا(س) داد، عکس العمل همان بخشش ها در راه اسلام بود، زیرا او همه اموال دست داشته خود را در راه ترویج دین و اعلای کلمه توحید به مصرف رساند".
این مدرس ارشد حوزه علمیه، اظهار داشت: دومین علامت سعادت خارجی، مقام است، در صورتی که از آن به شکل درست استفاده شود مایه سرافرازی انسان است. امام معصوم حضرت موسی ابن جعفر(ع) در مکه، عرفات و منی، وزیر هارون علی بن یقطین را دعا می کرد، بعضی فکر می کردند که چرا امام(ع)، وزیر هارون را دعا می کند، حال آنکه دعا برای ظالم حرام است و کمک به ظالم سبب آتش می شود.
او گفت: علی بن یقطین در حقیقت از گماشتگان امام(ع) و شیعه بود، امام با تمام سوء ظن ها، نه تنها برای علی بن یقطین؛ بلکه برای همه مؤمنین دعا می کرد، او با آن مقام و منزلتی که پیش خداوند(ج) داشت شیعیان مظلوم را دستگیری می کرد و با تهیدستان شفقت داشت.
به باور وی، یکی از ابعاد سعادت خارجی، فامیل است. اگر انسان خودش بد باشد و اهل و عیال خوبی داشته باشد نیز خوشبخت است. خستگی های بیرون از منزل به واسطه خوش خلقی و مهربانی های زن و فرزند جبران می شود.
علی(ع) وقتی که از غزوات برمی گشت با دیدن فاطمه زهرا(س) تمام غم ها و خستگی ها را فراموش می کرد و با استقبال گرم همسر عزیزش رو به رو می شد.
همچنان آدم با تمام نواقصی که دارد، اگر یک فامیل خوب داشت، خود به خود سعادت مند است، محترم است، پیرمردی بیاید با لباسی که جاذبه ندارد، قد شکسته وعصا به دست ممکن است، هیج کسی به او توجه نکند، اما اگر بگوید پدر فلانی است، می بینیم همه به او توجه می کنند، اگر خدا کند اولاد صالح داشته باشد.
مریم از یک نسبت عیسی عزیز
از سه نسبت حضرت زهرا عزیز
او گفت: نسبت خودش عزت آور است، حضرت زهرا(س) مانند پیامبر رحمة للعالمین، پدر دارد که خداوند فرموده است: اگر تو نبودی، من افلاک را خلق نمی کردم. مانند امام علی(ع) شوهر دارد که پیامبر به دستور خداوند(ج) می گوید: یک دست بالا بردن علی(ع) بهتراست ازعبادت جن وانس ومانند حضرت خدیجه مادر دارد و مانند حسنین و زینبین هم فرزندانی دارد که مادر روز گار عقیم است تا این گونه فرزندان را به دنیا بیاورد.
آیت الله مجاهد گفت: برای سعادت بدنی سه علامت بیان شده است: سلامت، قوت، زیبایی، اگر کسی سلامت دارد، سعادت بدنی دارد / نعمتان مجهولتان الصحة والامان/، لذا حضرت به اباذر فرمود که "فاغتنم صحتک قبل سقمک" / سلامتی خود را غنیمت بشمار قبل از بیماری.
به باور این عالم دینی، تا بدنت سالم است، در این گونه جلسات شرکت کن. تا بدنت سالم است، زهرا(س) وفرزندانش را فراموش نکن. تا بدنت سالم است، دعا کن، مناجات کن، قرآن بخوان، وقتیکه مریض شدی کاری از تو ساخته نیست.
او همچنان گفت: خیلی از شما رفته اید مشاهد مُشرفه، خصوصا مشهد مقدس، مریض را می آورند به پنجره فولاد امام هشتم می بندد، خود مریض گریه می کند، اطرافیانش گریه می کنند، اشک می ریزند، از حضرتش تقاضا می کنند شفاعت کند تا این مریض شفا پیدا کند، یک شبانه روز کمتر بیشتر می ماند، ولی با همان دردش برمی گردد، چرا اینطور شد، به خاطر اینکه تا سالم بود از امام رضا(ع) سری نزده بود.
آیت الله مجاهد تصریح کرد: این شخص مریض تا قدرت داشت به زیارت نیامده بود، او را آوردند، شما ارزش دارید که خود تان آمده اید به دفتر مرجعیت به خاطر حضرت فاطمه زهرا(س)، اما این بلند گو ارزش ندارد، این را آورده اند، بنابراین تا قدرت داریم، فرصت داریم و سلامت داریم این جلسات را گرم نگهدارید، اگر بگویم صد درصد دراین روزها کارها را کنار بگذاریم، اشتباه نیست، حد اقل نود و نه درصد کارها را کنار بگذارید و این جلسات را ارزش بدهید.
این دانشمند کشور افزود: شماً نسبت به مراجع باید حساس باشید، این جانشینان امام(ع) را تقدیر، تشویق و برای شان فداکاری کنید تا بتوانند برای شما و امثال شما خدمت بیشتری بکنند.
به عقیده آیت الله مجاهد، یکی از علامت سعادت بدنی، توانایی است. توانایی هم لازمه سلامتی است و از جمله سعادت بدنی می باشد. فامیل هم سعادت است،
برای سعادت روحی هم سه تا علامت بیان کرده اند: حکمت، عدالت وشجاعت، چه کسی از نگاه روحی سعادت مند است؟ کسی که حکمت داشته باشد."من یؤتی الحکمة فقد اوتی خیراً کثیرا" / حکمت بالاتر از علم است. علم طوطی وار ممکن است باشد اما حکمت، یعنی دانایی که فلسفه اش را نیز می داند، دلیلش را هم می داند که از چه جهت این کار واجب است و از چه جهت حرام.
به گفته وی، عدالت هم از سعادت روحی است. "و بالعدل قامة السماوات والارض" زمین وآسمان به واسطه عدالت استوار است. شجاعت هم از سعادت روحی است. شجاعت تنها این نیست که در میدان جنگ شجاع باشد و دشمن را مغلوب بکند. شجاعان دردنیا زیاد بوده اند، ولی در همه جا می گویند: "الشجاعة لعلی ابن ابی طالب". شجاعت آن است که انسان بر نفسش مسلط باشد. حضرت علی(ع) در مسجد دید که جوانانی جمع شده و یک سنگ را در میان گذاشته و به نوبت بر می دارند، آنان گفتند یا علی می خواهیم شجاعترین خود را بشناسیم، زیرا هر کس شجاعتر است سنگ را بیشتر بر می دارد. حضرت گفت: "الا اُنبئکم باشجعکم". آیا نمی خواهید من شجاعترین فرد را معرفی کنم، "قالو بلا"، حضرت گفت: "اشجع الناس من غلب هواه" شجاعترین مردم کسی است که بر هوای نفسش غلبه دارد.
این عالم برجسته دینی تصریح کرد: آن قضیه که مکرر گفته اند، لشکراسلام از جهاد برگشتند، شهید داده اند، مجروح دارند و مصدوم دارند، دشمن را مغلوب کرده اند، خیلی از آنها را کشته اند، به نزدیک مدینه که رسید، پیامبر(ص) به استقبالش رفت، بعد از دید وباز دید حضرت این سخن تاریخی را به همه مسلمانان هدیه گذاشت، "مرحبا بقوم قضو جهاد الاصغر وبقی علیهم جهاد الاکبر" / آفرین بر این دسته که از جهاد کوچک بر گشتند، اما جنگ بزرگ باقی مانده است. عرض کردند یا رسول الله ما این قدر شهید دادیم، مجروح داریم، مصدوم داریم، کفار را شکست دادیم، اگر این جنگ کوچک است، آن جنگ بزرگ کدام است؟ حضرت فرمود: جهاد النفس.
استاد ارشد حوزه علمیه امام امیرالمؤمنین(ع) وابسته به دفترنمایندگی حضرت آیت الله العظمی ناصرمکارمشیرازیدرکابل، افزود: جهاد با نفس خیلی مهم است، از یک عالم سئوال کردند که بین من تا بهشت چقدر فاصله است؟ فرمود: یک گام، به این معنی که قدم اول را روی نفس بگذار و قدم دوم را به بهشت، این مشکل است، اما اگر قدم اول را روی نفس بگذاریم، مسلم قدم دوم بهشت است.
او خاطرنشان کرد: امیرالمومنین(ع) را که می گویند شجاع است، به این معنی است که حضرت علی(ع) هرگز کاری نکرده است که نفسش دخیل باشد. در جنگ خندق شنیدید جنگ با آن کمیت و کیفیت، جنگی که مرتب، عمرو بن عبدود، مبارز طلب می کند تا اینکه در آن اشعار عربیش که بیان شده است، گفت:
صدایم خشن شده است از بسکه مبارز طلبیدم آیا در بین شما مسلمانی نیست که مرا به جهنم بفرستد یا خودش به بهشت برود؟
وقتی که عمرو مبارز طلب می کرد، نه اینکه کسی به میدان نمی رفت، بلکه آن پهلوانان نزدِ زن و قهرمانان بینِ خانه، می گفتند: یا رسول الله، این فارِس یَلیَل است، دریک مسافرت با ما بود، دزدان بر ما حمله کردند و بچه شتر را سپر قرار داد، ازاین گونه حرف ها می گفتند و مردم را بی دل می کردند.
آیت الله مجاهد علاوه کرد: در این صحنه حساس، هر بارامام علی(ع) حرکت می کرد که من می روم، طبق تاریخ مولا آن روز زره هم نداشت، اسب سواری هم نداشت، از همه مهمتر اینکه چرا پیامبر(ص)، بار اول علی را اجازه نداد، شاید برای اینکه دیگران امتحان شوند، تا بعداً دشمنان علی نگویند که اگر علی نمی رفت، دیگران می رفتند. ولی مهم این است که وقتی دو لشکر صف کشیدند، حضرت زهرا(س) آمد کنار بابا، همین که فاطمه(س) آمد، چون خانه علی دیوارش با خانه پیامبر مشترک بود، گاهی پیامبر یک شمع را روشن می کرد از نورش هم خانه علی روشن بود وهم از پیامبر. زهرا به پدر گفت: اگر جنگ شروع شده، علی را به میدان نفرست، زیرا تا هنوز زخم های جنگ احد بهبود نیافته است. اما چاره ای نبود اجازه داد مولا رفت، پیامبر(ص) به مسجد رفت دعا کرد: خدایا اگر می خواهی اسلام زنده بماند، علی را به سلامت برگردان.
این خطیب توانمند کشور افزود: وقتی علی(ع)، عمرو بن عبدود را به خاک مذلت نشاند و به روی سینه اش برآمد می خواست سرش را از بدن جدا کند، آب دهن به صورت علی انداخت، مولا از سینه اش پیاده شد. مسلمانان دچار وحشت شدند، مبادا عمرو دوباره حرکت بکند. درعلم اخلاق هم آمده اگر دچار غضب شدید چند قدم راه بروید یا اینکه اگر ایستاده ای بنشین و اگر نشسته ای بر خیز، علی دوباره آمد روی سینه عمرو نشست که بعداً سئوال کردند که بار اول چرا سرش را از بدن جدا نکردی، گفت آب دهن به صورتم انداخت، دچارغضب شدم، لذا نخواستم سر دشمن را به خاطر خواست نفسم جدا کنم، این را می گویند شجاعت. از این جهت است که ترویج دین به آن چه زمان اقتضا کند گاهی به کشته گشتن و گاهی به کشتن است.
در تاریخ دارد که زره مولا پشت نداشت، زیرا علی(ع) هیچ وقت پشت به دشمن نمی کرد و خود آن حضرت گفته است، اگر تمام عرب وعجم پشت به پشت هم بدهند، من پشت به دشمن نمی کنم، او مردانه جنگ می کرد، اما وقتی دید رضای خدا در مظلومیت است، دست روی دست گذاشت. این مظلومیت علی، نامش را زنده نگاه داشته است که درهم چو روزی کنار هم نشسته ایم یادی از آن حضرت می کنیم.
انشا الله با شکسته شدن پایه های حکومت آل سعود، زمینه ای فراهم شود، برویم به مدینه منوره، به زیارت قبر زهرا(س) تنها شاهدی که غیر از امام زمان تا روز قیامت باقی است، آن زمین است، آنجا که رفتید به زمین مدینه می توان گفت:
مدینه! اهل طه را شکستند
مدینه! قلب مولا را شکستند.
مدینه! تو دیدی دست زهرا را شکستند
بگو از غربت حیدر مدینه
توزینب را غریب و خسته دیدی
علی را با دو دست بسته دیدی
نماز فاطمه بنشسته دیدی
بگو از غربت حیدر، مدینه!
مدینه! طعنه اغیار سخت است
مدینه! دوری از یار سخت است
نظر بر آن درو دیوار سخت است
بگو از غربت حیدر، مدینه!
بگو با دخت پیغمبر چه کردند
بگو با کودک و مادر چه کردند
پس از آتش بگو با در چه کردند
بگو از غربت حیدر مدینه
بگو زهرا به پشت در چه می گفت
کنار قبر پیغمبر چه می گفت
به وقت مرگ با حیدر چه می گفت
بگو از غربت حیدر مدینه
زهرا(س) به علی گفت: یا علی مرا در شب غسل بده، علی(ع) به وصایای زهرا عمل کرد، آن زمان که خواست بدنش را شبانه از مسجد بیرون آ ورد، همینکه کنار در نیم سوخته رسید، شاید فرموده باشد:
آتش بیداد در خشک و تر افتاده بود
داغترین داغ ها برجگر افتاده بود
دخترک کوچکم دست به سر برده بود
مادر مظلومه اش با پسر افتاده بود
نخل امید مرا بسکه لگد می زدند
میوه نا چیدنی از شجر افتاده بود
پهلوی زهرا شکست، محسن من شد شهید
دار و ندار علی پشت در افتاده بود
این محفل با مداحی مداح اهلبیت(ع) علی اصغر حکیمی و دعائیه وی به پایان رسید. اجرای مراسم توسط حجت الاسلام سیدعندلیب ضیایی صورت گرفت.
تصاویر این مراسم در بخش گزارش تصویری قابل مشاهدهمی باشد