رییس عمومی مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان در سخنانی در شب عاشورا، با تأکید بر اینکه برگزاری مجالس عزاداری امام حسین(ع) و یارانش بایستی در راستای تربیتانسان تاثیرگذار باشد، تأکید نمود: "مجالس محرمی که بریز و بپاش داشته باشد، مردم به سر و سینه بزنند و گریه کنند، اما بعد بروند بیرون، هیچ فایدهای ندارد. اگر مجالس ما خروجی تربیتی نداشت و نتواند براى اسلام سرباز تربیت کند و نیرویی را وارد عرصه نماید که از اسلام، ملت، دولت و از حقوق حقه خود دفاع کند، نه تنها فعال، تاثیرگذار و به درد بخور نیست، بلکه تخدیرکننده است؛ مجلسی که ما را گرفتار و سرگرم میکند و هیچ سودی به حال دنیا و آخرت ما نخواهد داشت".
خبرگزاری صدای افغان(آوا) ـ مشهد: حجتالاسلام والسملین سید عیسی حسینی مزاری که شب عاشورا در سلسله نشستهای "بررسی و تبیین مهمترین درسها و پیامهای عاشورا برای زندگی فردی و اجتماعی امروز و فردای ما" در دفتر نمایندگی مرکز تبیان در مشهد مقدس سخن میگفت، به واکاوی تربیت عاشورایی و غیرعاشورایی در خانواده و جامعه و چگونگی سوءاستفاده دشمنان از تربیت غیرعاشورایی پرداخت.
وی با طرح این سوال که "چگونه 72 تن در صحرای کربلا جریانی را به وجود میآورند که موجب میشود اسلامی در حال نزع دوباره زنده شود و تا قیام قیامت ادامه یابد؟" پاسخ داد: "یکی از عوامل، عامل تربیت است. نیروهایی در این حرکت سهیم بودند که در دامن رسول خدا(ص) و یا در مکتب او تربیت شده بودند؛ آنهم تربیت درست، و این عامل باعث میشود که انسانهای شامل در حرکت حضرت امام حسین علیهالسلام، آنگونه بدرخشند که با وجود گذشت بیش از ۱۴۰۰ سال، ما هنوز به عشق آنها جمع میشویم".
بر این اساس، رییس مرکز تبیان تأکید کرد؛ برگزاری مجالس عزاداری امام حسین(ع) و یارانش بایستی در راستای تربیت انسان تاثیرگذار باشد.
به گفته وی، اولین تاثیر شرکت در مجالس امام حسین(ع)، باید تأثیر مستقیم روی کودکان، نوجوانان و جوانانی باشد که در اینگونه مجالس حضور پیدا میکنند و تأثیر دوم بر پدران و مادرانی است که در چنین مجالس شرکت میکنند و بایستی درس تربیت عاشورایی را فرا بگیرند و در راستای تربیت فرزندان خود همانند فرزندان نهضت امام حسین علیهالسلام تلاش و کار کنند.
اما حسینی مزاری تأکید کرد که اگر نتوانیم در جهت تربیت عاشورایی گام بگذاریم و کودکان، نوجوانان و جوانان خود را عاشورایی تربیت نکنیم، میدان در اختیار تربیت غیرعاشورایی قرار خواهد گرفت.
وی خاطرنشان کرد که تربیت غیرعاشورایی در حوزه و عرصه غیرمسلمانان قطعا تربیت ضد عاشورایی خواهد بود.
رییس مرکز تبیان با بیان اینکه دشمنان از صدر اسلام تاکنون با تربیت ضد عاشورایی کار جدی کرده و عناصر مجربی را آماده ساختند، گفت: "اگر ما بحث صدر اسلام و زمان حضرت امام حسین علیهالسلام را کنار بگذاریم، که در حقیقت حتی پشت حرکت وحشتناک ضد عاشورایی در کربلا دشمنان اسلام بودند، به خصوص یهودیت، امروز نیز دشمنان ما در عرصه آموزش و تربیت کودکان و نوجوانان برنامههای عمیق، قوی و گسترده دارند. ما اگر برنامههای آموزشی و سیستم آموزشی خود را با آنها مقایسه بکنیم، اصلا قابل مقایسه نیست".
اما به گفته وی، تربیت غیرعاشورایی در میان مسلمانان، از یکسو سبب تربیت آدمهای خنثی، بدون حرکت جریانساز، یا به اصطلاح امروزی خواص بیخاصیت و ترسو خواهد بود، و از سوی دیگر، آدمهای بیبندوبار، هرزه، دزد، آدمکش، قاتل و برهم زننده امنیت را تحویل جامعه خواهد داد.
این فعال دینی در خصوص خواص بیخاصیت و ترسو تصریح کرد: "یکی از عوامل خطرساز برای امام حسین(ع)، همین خواص بیخاصیت بود. همینها بودند که به کرار امام حسین علیهالسلام را نصیحت میکردند که این کار را نکن، خطر دارد، بلکه پیشنهاد میدادند به جای اینکه به سمت کوفه بروی، به فلان شهر یا فلان کوه پناه ببر تا آب از آسیاب بیافتد! این خواص امام حسین علیهالسلام را تهدید میکردند تا از این حرکت خود دست بکشد.
وی در یک تقسیم بندی دیگر در مورد تربیت غیرعاشورایی در میان مسلمانان افزود که کودکان، نوجوانان و جوانان مسلمانی که تحت تربیت غیرعاشورایی قرار میگیرند، دچار افراط و تفریط خواهند شد؛ به گونهای که یک بخش از آنها به سمت افراطیت میروند و تحت تاثیر افراطگرایان قرار میگیرند و در نهایت جذب گروههای افراطی و تکفیری میشوند و بخش دیگر تحت تاثیر تفریط قرار میگیرند و به سمت سکولاریزم و بیدینی میروند.
حسینی مزاری با تقسیم بندی سکولاریزم به دو گونه سکولاریزم سیاسی و فلسفی، تأکید کرد: بخشی از جوانان در عرصه سکولاریزم سیاسی با زدن نیکتایی، زدن ریش و امثال این ژستها، به گونهای دیگر در کنار دشمن قرار میگیرند؛ منتهی این حضور در کنار دشمن، خطرناکتر از آن تکفیری است که ما میشناسیم جبههشان در کجا است.
وی در ادامه با انتقاد از وضعیت آموزشی و تربیتی در افغانستان و ایران، تصریح نمود: "اگر این وضعیت آموزشی و تربیتی در کشورهای اسلامی وجود داشته باشد و ادامه پیدا بکند، باعث تباهی کشورهای اسلامی است. اگر کشورهای اسلامی در شرایط کنونی در وضعیت نابهنجار به سر میبرد، به خاطر سیستم تربیتی و آموزشی است".
رییس مرکز تبیان در بخش پایانی سخنان خود تأکید کرد که پدرها و مادرها اگر به دنبال زندگی بهتر هستند، بایستی فرزندان خود را درست تربیت کنند. ممکن است ما در خیلی از مسائل مثل نماز خواندن و روزه گرفتن و امثال اینها، خیلی مقید باشیم، اما در مورد اصل کار که جریانسازی و کشورسازی است، غفلت میکنیم و به فکرش نیستیم.
وی با اشاره به انفعال دستاندرکاران آموزش از نهاد خانواده گرفته تا سیستم آموزشی و دولت، خاطرنشان کرد که دشمنان با تربیت نیروهایی که دارند، وارد عرصه و کارزار خواهند شد و اوضاع را مدیریت خواهند کرد.
این فعال سیاسی با اشاره به حضور نیروهای وابسته به امریکا در افغانستان و مدیریت اوضاع کشور تصریح نمود: "این نیروها از آمریکا به افغانستان میآیند و در سختترین شرایط زندگی میکنند و آماده هستند که حتی جان بدهند؛ اینها اوضاع افغانستان را مدیریت میکنند، به سمت خواستههای نامشروع خودشان برنامهریزی میکنند و فضا را به گونهای ایجاد مینمایند که مردم دشمن را به چشم دوست ببینند!"
وی تأکید نمود: "مجالس محرمی که بریز و بپاش داشته باشد، به سر و سینه بزنند و گریه کنند، اما بعد بروند بیرون، هیج فایدهای ندارد. من اکثر مجالس را میبینم که با این روند است؛ مجالس غیرهدفمند، مجالسی که نه به درد دنیای ما میخورد و نه به درد اخرای ما. اگر مجالس ما خروجی تربیتی نداشت، اگر مجالس ما سرباز براى اسلام تربیت نکرد و نتوانست نیرویی را وارد عرصه کند که این نیرو سینه را در عرصههای ملی و بینالمللی سپر کند و از اسلام، ملت، دولت و از حقوق حقه خود دفاع کند، این مجالس فعال، تاثیرگذار و به درد بخور نیست، بلکه تخدیرکننده است، مجلسی است که ما را گرفتار و سرگرم میکند و هیچ سودی به حال دنیا و آخرت ما نخواهد داشت".
متن کامل سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین سید عیسی حسینی مزاری، رییس مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان در شب عاشورا به شرح زیر است: بسمالله الرحمن الرحیم
شب عاشورا، شب مهمی است و در مجموع ایام و لیالی محرم و روندی که در این ماه وجود داشته، است مهم اند. حوادثی که در این شب و فردای آن اتفاق افتاده و میافتد، درسهای زیادی دارد که ما می توانیم از هرکدام آن در راستای ایجاد تغییر و تحول در زندگی خود بهرهبرداری کنیم.
یکی از درسهایی که میتوان از عاشورا و محرم و اصولا نهضت ابا عبدالله الحسین علیهالسلام گرفت، بحث تربیت است و عنوان صحبت بنده هم تربیت عاشورایی است.
تربیت عاشورایی
چه عواملی باعث میشود که یک جمعیت بسیار محدود و اندک سیر تاریخ بشریت را عوض میکند و تحولی بس عظیم و بزرگ را در سطح دنیا و جهان ایجاد میکند؟ چه اتفاقی میافتد که 72 تن در صحرای کربلا چنان جانفشانی و مقاومت میکنند و جریانی را به وجود میآورند که موجوب میشود اسلامی در حال نزع دوباره زنده شود و تا قیام قیامت ادامه یابد؟
یکی از این عوامل، عامل تربیت است. نیروهایی در این حرکت سهیم بودند که در دامن رسول خدا(ص) و یا در مکتب او تربیت شده بودند؛ آنهم تربیت درست، سالم و صحیح و این عامل باعث میشود که انسانهای شامل در حرکت حضرت امام حسین علیهالسلام، آنگونه بدرخشند و در زندگی تاثیرگذار باشند؛ به طوری که بیش از ۱۴۰۰ سال میگذرد و ما هنوز هم به عشق آنها جمع میشویم، سعی میکنیم در پیروی از راه آنها از یکدیگر سبقت بگیریم و جان و مال و تمام هستی خود را بدهیم. ـ تأثیر بر کودکان، نوجوانان و جوانان
بنابراین برگزاری یک چنین مجالس قطعا بایستی در راستای تربیت انسان تاثیرگذار باشد. اول؛ تأثیر مستقیم روی کودکان، نوجوانان و جوانانی است که در اینگونه مجالس حضور پیدا میکنند و قطعا بایستی این درس را فرا بگیرند که خواهند گرفت. همین مدرسه و دانشگاه باعث میشود که انسانها و نیروهای عاشورایی تربیت شوند و امروز نهضت مقاومت ضد استکبار با حضور اینها زنده و سرپاست تا استکبار جهانی از ترس اینها به جان بلرزد و ضربات محکم و شکنندهای بخورند. ـ تأثیر بر پدران و مادران
تاثیردوم، روی پدران و مادرانی است که در چنین مجالس شرکت میکنند، این ها بایستی درس تربیت عاشورایی را فرا بگیرند و در راستای تربیت فرزندان خود همانند فرزندان نهضت امام حسین علیهالسلام تلاش و کار کنند. واقعیت هم این است که اگر ما در زندگی این جهان و نیز اخروی خود تغییر و رشد قابل توجهی داشته باشیم، بایستی در عرصه تربیت عاشورایی توجه نماییم، و الا اگر برگزاری مراسم محرم و مجالس عزای امام حسین علیهالسلام، بر کوچک و بزرگ تاثیرگذاری نداشته باشد و این مدرسه و دانشگاه؛ سرباز، مدیر و کادر رهبریکننده، مبارز و مجاهد تحویل جامعه ندهد، تا اینها در جهت رهبری جامعه انسانی به سمت هدایت کار کنند، این مجالس بیهوده خواهد بود.
بنابر این است که سعی ما به طور جد در این راستا باشد که از مجالس محرم این بهرهبرداری را بکنیم.
تربیت غیرعاشورایی
اگر ما نتوانیم در جهت تربیت عاشورایی گام بگذاریم و کودکان و نوجوانان و جوانان خود را عاشورایی تربیت نکنیم، نوبت به تربیت غیرعاشورایی می رسد. تربیت غیرعاشورایی هم در دو حوزه و عرصه قابل بررسی است؛ حوزه غیرمسلمانان و حوزه و عرصه مسلمانان. ـ تربیت غیرعاشورایی در حوزه غیرمسلمانان
در حوزه و عرصه غیرمسلمانان قطعا تربیت غیرعاشورایی، تربیت ضد عاشورایی خواهد بود. ما اگر از صدر اسلام به این طرف توجه بکنیم، کار غیرمسلمانان به خصوص آنهایی که دشمنان اسلام بوده و در جبهه دشمن قرار داشتند، تربیت ضد عاشورایی بوده است. البته اینها در تربیت ضد عاشورایی خود فعال عمل کردند و در بحث تربیت توجه جدی داشتند؛ امکانات مالی و امکانات معنوی را گذاشتند، در عرصه خانواده توجه داشتند، در عرصه استخدام معلمین قوی و قدرتمند از هر حیث توجه نمودند و همچنین از نگاه محیط و محتوای آموزشی کار جدی کردند.
اینها از صدر اسلام تاکنون کار جدی کردند و عناصر مجربی را آماده ساختند. اگر ما بحث صدر اسلام و زمان حضرت امام حسین علیه السلام را کنار بگذاریم، که در حقیقت حتی پشت حرکت وحشتناک ضد عاشورایی در کربلا دشمنان اسلام بود، به خصوص یهودیت، اما امروز وقتی در شرایط کنونی مطالعه میکنیم، می بینیم که دشمنان ما در عرصه آموزش و تربیت کودکان و نوجوانان بی نهایت برنامههای عمیق، قوی و گسترده دارند. ما اگر برنامههای آموزشی و سیستم آموزشی خود را با آنها مقایسه بکنیم، اصلا قابل مقایسه نیست. شما اگر به سیستم آموزشی غرب نگاه بیندازید، یا در مورد سیستم آموزشی که به خصوص در اسرائیل مطرح است، مطالعه کنید، متوجه خواهید شد که آنها خیلی در عرصه آموزش و تربیت کار میکنند و زحمت میکشند. به همین خاطر هم هست که اینها مطابق اهداف، افکار و برنامههایشان نیروهای خوب، ورزیده و جدی را تربیت میکنند، و به این دلیل است که امروز در سطح دنیا قدرتمند اند، زیرا اگر آمریکا روی کودکان کشور خود درست کار و سرمایهگذاری نکند، آیا میتواند اینگونه در سطح دنیا قدرتمند باشد؟ آیا میتواند اینگونه با انسانهای تربیتنشده و آموزش ندیده در بخشهای نظامی، نرمافزاری، جنگ سرد و جنگ گرم، در بخش فرهنگی رسانهای و... دست برتر و بالا داشته باشد؟ آیا امکان دارد که آمریکا با یک چنین روندی در دنیا حضور قدرتمند داشته باشد؟ یا سایر کشورهایی که در اروپا هستند؟ اصلا دور نمیرویم، همین اسرائیل که امروز در منطقه ما و شما است. ببینید یک کشور کوچک با یک جمعیت بسیار محدود چه بلایی بر سر جهان اسلام آورده و چه خطراتی را در برابر جهان اسلام ایجاد نموده است؟ من چند روز پیش یک کلیپی از یک خبرگزاری دیدم که از یک کلاس آموزشی نوجوانان اسرائیلی گزارش تهیه کرده بود و به صورت تصویری نشان میداد که در این کلاس نوجوانان اسرائیلی آموزش زبان فارسی دیدهاند! بعد خبرنگار میگفت که اینها از همین حالا این زبان را یاد میگیرند، بعد به خدمت موساد، بخش اطلاعاتی رژیم اسرائیل درمیآیند و از آن طریق میخواهند در رابطه با ایران کار کنند.
ببینید دشمنان ما و شما در بحث تربیت از همان آوان کودکی و بعد نوجوانی و جوانی به گونهای کار میکنند که این کودک یا نوجوان پنج سال یا ده سال بعد چه کاری باید انجام دهد؟ در عرصه داخلی کار بکند یا در عرصه خارجی، در عرصه فعالیتهای علنی کار کند یا در عرصه فعالیتهای جاسوسی و اطلاعاتی؟ به کدام کشور اعزام شود؟ آنها از همان ابتدا برنامه دارند. به همین لحاظ امروز کشورهای غربی؛ اروپا، آمریکا، استرالیا و چه اسرائیل، این غده سرطانی در عرصه آموزش و تربیت کار مهم و جدی انجام میدهند، اما دقیقا ضد ارزشهای دینی و اسلامی و عاشورایی!
اگر بخواهم در این حوزه دقیقتر و ریزتر صحبت کنم، وقت دوستان را خیلی زیاد میگیرد، لذا به همین مقدار به صورت فهرستوار اکتفا میکنم.
ـ تربیت غیرعاشورایی در حوزه مسلمانان
اما در عرصه جهان اسلام، بحث تربیت و آموزش به این شکل فعال نیست، به نظر من منفعل است. وقتی که بحث آموزش در یک جامعه منفعل عمل کند و فعال نباشد و بر اساس برنامههای فکری و اندیشهای خاص و جریانساز قرار نداشته باشد، در آنجا چند اتفاق میافتد؛ 1ـ خواص بیخاصیت و ترسو؛
یک بخش ممکن است آموزش ببینند و درس بخوانند، علیالظاهر نیز آدمهای عالمی شوند و به عنوان مثال در بخش حوزه به درجه آیتاللهی هم برسند، استاد دانشگاه و پروفیسور شوند، و یا در سایر عرصهها آدمهای فعالی شوند، اما اینها آدمهای خنثی و بدون حرکت جریانساز، یا به اصطلاح امروزی خواص بیخاصیت و ترسو خواهند بود؛ خواصی که هر طرف باد وزید، سعی کنند که به همان طرف حرکت نمایند و به دنبال زندگی شخصی خودشان هستند. این خواص حتی اگر احساس کنند که خطری آنها را تهدید میکند، سعی میکنند با شرایط و فضا کنار بیایند و حتی در برابر حرکتهای دینی و انقلابی بایستند!
شما حتما در رابطه با نهضت اباعبدالله الحسین علیهالسلام مطالعه دارید که یکی از عوامل خطرساز برای آن حضرت، همین خواص بیخاصیت بود. همینها بودند که به کرار امام حسین علیهالسلام را نصیحت میکردند که این حرکت و این کار را نکن، برایت خطر دارد، خطر جانی دارد، بلکه پیشنهاد میدادند به جای اینکه به سمت کوفه بروی، به فلان شهر یا فلان کوه پناه ببر تا آب از آسیاب بیافتد! این خواص امام حسین علیهالسلام را تهدید میکردند تا از این حرکت خود دست بکشد. بر این اساس، در جامعهای که تربیت عاشورایی حاکم نباشد، حتی جامعه اسلامی، بخشی از نیروها اینگونه به بار میآیند؛ آدمهای منفعل و بیخاصیتی که در روند رشد جامعه تأثیر مثبت ندارند. 2ـ آدمهای بیبندوبار، هرزه و قاتل
بخش دیگر از جامعه که غیرعاشورایی تربیت شده باشند، آدمهای بیبندوبار، هرزه، دزد، آدمکش، قاتل و برهم زننده امنیت جامعه هستند. شما در کشورهای اسلامی در ایران، افغانستان و یا در پاکستان میبینید که از نظر ناامنی اجتماعی در چه وضعیتی قرار دارند! ممکن است دشمن این جمعیت و دستهها را به صورت مستقیم هم رهبری و هدایت نکند، اما تحت تأثیر دشمن قرار میگیرند. چرا؟ چون فضای تربیتی این جامعه رهاست، خانوادهها به فکر تربیت فرزندان خود نیستند، محیطهای آموزشی به فکر تربیت فرزندان نیستند، دولتها و حکومتها هم به فکر آموزش و پرورش نیستند و امکانات آنچنانی مصرف نمیکنند، به جای اینکه بیشترین حقوق را برای معلمین اختصاص دهند، ضعیفترین حقوق را اختصاص میدهند و به جای اینکه برای مدارس و مکاتب معلمین با سطح تحصیلی بالا استخدام شود، ممکن است آدمهای دیپلوم معلم شوند. وقتی چنین جامعهای ول و رها باشد، طبعا وضعیت بخشی از جامعه اینچنین تربیت خواهد شد؛ بزه کاران اجتماعی 3- دسته دیگر از نیروها تحت تاثیر برنامه های دشمن قرار گرفته به دام آنها می افتند.
این تحت تاثیر قرار گرفتن و وابسته شدن در دو زاویه و راستا خواهد بود؛ افراط و تفریط. ـ به سمت افراطیت
جمعی به سمت افراطیت میروند، تحت تاثیر افراطگرایان قرار میگیرند و در نهایت جذب گروههای افراطی و تکفیری میشوند. امروز در جوامع اسلامی، در عراق، سوریه، افغانستان، پاکستان و جاهای مختلف میبینید که گروههای افراطی و تکفیری اکثرا از جوانان خود آن کشورها هستند. ممکن است فرماندهان پشت صحنه از کشورهای خارجی باشند، آمریکایی، اسرائیلی، پاکستانی یا کشورهای دیگر باشند، اما سربازها همه سربازهای مسلمان و از خانوادههای مسلمان هستند، ولی چون وضعیت آموزش و پرورش و تربیت غیرعاشورایی است و پدران و مادران به فرزندان خود توجه ندارند و هزینه نمیکنند، اینها آماده جذب نیروهای افراطی دشمن میشوند و بعد به جان کشورها و جامعه اسلامی میافتند.
ـ به سمت تفریط
زاویه و بخش دوم تحت تاثیر تفریط قرار میگیرند؛ یعنی بخشی از نیروها به سمت سکولاریزم و بیدینی میروند. سکولاریزم باز دو گونه است؛ سکولاریزم سیاسی و فلسفی. الف: سکولاریزم سیاسی
سکولاریزم سیاسی کاری به دین ندارد، بلکه به فکر خود و زندگیاش است، به فکر مادیات و پول است. اگر کل جامعه مسلمان باشد، هزاران مسجد و حسینیه وجود داشته باشد، نمازخوان و سینهزن باشد، سکولاریزم سیاسی به آنها کاری ندارد، به شرطی که دین کاری به کار سیاست آنها نداشته باشد؛ این را سکولاریزم سیاسی میگویند. ب: سکولاریزم فلسفی
بخشی هم سکولاریزم فلسفی است که به دین کار دارد و کسانی که با این طرز تفکر در جامعه زندگی میکنند، یقینا در برابر دین مبارزه میکنند. مثل سکولاریزم که امروز در آمریکا وجود دارد و آقای ترامپ در رأس این سکولاریزم است. سکولاریزم آنها، سکولاریزم فلسفی و بیدینیشان، بیدینی فلسفی است که دقیقا در برار دین مبارزه میکند.
افراط و تفریط در افغانستان
خوب حالا برفرض در جوامع اسلامی سکولاریزم فلسفی وجود نداشته باشد که دارد، سکولاریسم سیاسی حاکم شود، که بر اساس آن، کسی کاری به کاری دین نداشته باشد، اینها هم به گونه دیگر در اختیار دشمن قرار میگیرند.
امروز اگر در افغانستان مطالعه و بررسی کنیم، بخشی از جوانان وارد گروههای تروریستی افراطی شدند و این جبهه علیه مردم افغانستان قرار گرفتند.
بخش دیگر در عرصه سکولاریزم سیاسی با زدن نیکتایی، زدن ریش و امثال این ژستها، به گونهای دیگر در کنار دشمن قرار گرفتند. منتهی حضور اینها در کنار دشمن خطرناکتر از آن تکفیری است که در عرصه جبهه دارد و ما جبههشان را میشناسیم که در کجا است. این آقای سکولار به عنوان دوست من و شما، به عنوان آدمهایی که ممکن است به دعوت ما پاسخ هم بگویند و سر سفره ما حاضر هم شوند، اما در عین حال دشمن ما و شما، دشمن دین، مذهب و دشمن مکتب ماست و با دشمنان اصلی اسلام همکاری میکنند. امروز سکولارهایی که در افغانستان در قالب دولت حضور دارند، بعضا یا شاید اکثر کسانی که با این طرز دید در افغانستان حضور دارند، مامور برحال سایر کشورها هستند؛ مامور آمریکا، آلمان یا هر یک از کشورهای دیگر اروپایی، کانادا و... هستند . هر کدام این کشورها در افغانستان سهمیه دارند که وزیر و معاون وزیر از کدام کشور باشد! والی و ولسوال از کدام کشور باشند! هر کدام این کشورها سهمی در کابینه و ادارات و مدیریت کلان در افغانستان دارند تا اینکه بتوانند به اهداف شوم خودشان برسند.
وضعیت آموزشی در افغانستان و ایران
خوب ببینید، جامعهای که از نظر تربیت منفعل بود و به بحث تربیت توجه نداشت؛ از خانواده به عنوان پدر، مادر، برادر و خواهر گرفته تا سیستم آموزشی و معلمین، به فکر آوزش و پرورش نبودند،چنین نسلی تربیت خواهد شد. نقش معلمین در محیطهای آموزشی خیلی مهم است، به خصوص اینکه ما چقدر معلم متعهد به انجام وظیفه داریم؟
ما سابقا در لیسه باختر در شهر مزارشریف متعلیم بودیم. معلم علوم دینیات ما میآمد و راحت بالای میز مینشست و وقتی ساعت درسی شروع می شد، به جای پرداختن به درس، می آمد از خروس جنگی و خروس کلنگی صحبت میکرد. متأسفانه در مکاتب ما در ساعت درسی مباحث مبتذل توسط معلمین مطرح میشد و معلمین به جای اینکه به وظایف تعلیمی و تحصیلی خود عمل کنند، با چشمچرانی به دنبال دختر یا پسرهای مردم بودند. اوضاع آموزشی ما در آن زمان در افغانستان اینگونه بود و حالا هم بهتر از آن زمان نیست. خوب، وقتی معلم در یک سیستم آموزشی اینگونه دید داشته باشد، طبیعی است که وضعیت آموزش مملکت آموزش مفتضح خواهد بود. امروز وضعیت آموزشی در افغانستان اینگونه است.
در جمهوری اسلامی ایران نیز وضعیت آموزشی اینگونه است. به صراحت به ایران اشاره میکنم. معلمین در مدارس و دانشگاهها باید در رابطه به انقلاب اسلامی کار کنند و حرف بزنند، باید بیایند در رابطه با حمایت از این نظام کار کنند، اما میآیند علیه این نظام حرف میزنند! به جای اینکه دانش آموز یا دانشجو را به عنوان یک فرد متعهد و سرباز این کشور بار بیاورند، از همان ابتدا برای او فضاسازی میکنند تا اینکه لیسانس و فوق لیسانس گرفت، از این کشور بیرون برود؛ درس را اینجا میخواند، نان را از اینجا میخورد، امکانات را از اینجا مصرف میکند و بعد وقتی فوق لیسانس و دکترای خود را گرفت و نخبه شد، یا به اصطلاح ایرانیها در برخی از عرصهها سلبریتی شد، هوای خارج میکند.
اگر این وضعیت آموزشی و تربیتی در کشورهای اسلامی وجود داشته باشد و ادامه پیدا بکند، باعث تباهی کشورهای اسلامی است. اگر کشورهای اسلامی در شرایط کنونی در وضعیت نابهنجار به سر میبرد، به خاطر سیستم تربیتی و آموزشی است.
تربیت فرزندان برای تأمین زندگی بهتر
من با خانوادههایی که در اطراف ما هستند، ارتباط دارم و میشناسم، میبینم پدر و مادر ممکن است نسبت به هر موضوعی هزینه کند، اما به فکر فرزند خود نیست، نه به فکر پسر خود است و نه دختر، به فکر آموزش و تربیت درست اینها نیست، در حالی که خداوند این سرمایهها را در اختیار پدرها و مادرها گذاشته تا روی آن کار کنند و از همین حالا کادر مدیریتی برای خانواده، محیط و اجتماع خودشان به وجود بیاورند. اگر پدرها و مادرها به دنبال زندگی بهتر هستند، بایستی فرزندان خود را درست تربیت کنند. ما باید 80 درصد امکانات مادی و معنوی، فضا و محیط و وقت خود را به آموزش نوجوانان و حتی کودکان خود اختصاص بدهیم. این در حالی است که وضعیت آموزش و پرورش در جامعه و در بین مردم ما و به خصوص در بین مهاجرین اصلا مناسب نیست. امروز جامعه مهاجر ما رهاست؛ جامعهای که در آن کادرسازی نمیشود، در رابطه با آموزش و تربیت کار نمیشود، بعد ادعا میکنیم ما امام حسین(ع) را دوست داریم و حسینی هستیم! ممکن است ما در خیلی از مسائل مثل نماز خواندن و روزه گرفتن و امثال اینها خیلی مقید باشیم، اما در مورد اصل کار که جریانسازی و کشورسازی است، غفلت میکنیم و به فکرش نیستیم.
بهرهبرداری دشمن از انفعال خانواده، سیستم آموزشی دولت در حوزه آموزش و تربیت
خوب وقتی که در جامعه به وسیله انفعال دستاندرکاران آموزش از نهاد خانواده گرفته تا سیستم آموزشی و دولت، این سه دستگاه به وظایف خود عمل نمیکنند، این چند بخش که اشاره شد، در جامعه به وجود میآید و وقتی که این چند بخش به وجود آمد، هرج و مرج در کشور حاکم میشود. مثل افغانستان که فعلا هرج و مرج در آن وجود دارد. آنگاه دشمنان با آن تربیت نیروهایی که دارد و وارد عرصه و کارزار بوده، برای کشور خودشان تلاش میکنند. این نیروها از آمریکا به افغانستان میآیند و در سختترین شرایط زندگی میکنند و آماده هستند که حتی جان بدهند؛ اینها اوضاع افغانستان را مدیریت میکنند، به سمت خواستههای نامشروع خودشان برنامهریزی میکنند و فضا را به گونهای ایجاد مینمایند که مردم دشمن را به چشم دوست ببینند! امروز مگر اینگونه نیست؟! آیا مردم افغانستان، آمریکای جنایتکار را که در همه ابعاد دشمن مسلمانان و دشمن مردم ما است، به چشم دوست نگاه نمیکنند؟! آیا به عنوان حامی نگاه نمیکنند؟! آیا مردم افغانستان به کشورهای غربی که از پشت به اسلام خنجر میزنند و خون مسلمانان را میریزند، در لیبی، سوریه، لبنان، یمن، عراق، پاکستان و در کشمیر، در جای جای کشورهای اسلامی، به عنوان حامی نگاه نمیکنند؟! به عنوان دوست نگاه نمیکنند؟! چرا این شرایط به وجود آمده است؟ به خاطر اینکه این فضا در اثر هرج و مرج داخل افغانستان به وجود آمده و این ذهنیت به مردم داده شده که از مردن، زندگی تحت حاکمیت هر کس دیگری که باشد، حتی زندگی در ذلت بهتر است، اما شکم ما سیر باشد و گرسنه نباشیم.
چند روز پیش یک کلیپ را دیدم که در آن یک استاد روسی به شاگردانش درس میداد. حتما در کانال تلگرام و صفحه فیسبوک من جستجو کنید، پیدا میکنید. قشنگ روند براندازی کشور هدف را تشریح کرد، مدتش را هم گفته که 15 تا 20سال زمان میبرد، چرا؟ به خاطر اينكه بحث آموزش به 15 تا 20 سال فرصت نیاز دارد. فرزند از زمانی که وارد دبستان میشود، تا زمانی که دیپلم خود را می گیرد، بعد 4 سال لیسانس خود را بگیرد و نهایتا فوق لیسانس، طی اين مدت باید روی او کار شود، روی نوجوان و جوانان باید كار شود و سلیقه و ذایقه آنها تغییر داده شود، بعد وقتی این نسل روی کار آمد، با تغییر ذایقه، آن زمان راحت فضاسازی میشود و کل کشور را به دست میگیرند، آن وقت راحت میتوانند یک کشور را به هرحال مدیریت كنند.
بنابراین طبیعی است که ما تا سالهای سال بایستی درگیر این وضعیت نابهنجار باشیم؛ از نظر اقتصادی فقیر باشیم، از نظر معنوی نیز فقیر باشیم و در همه ابعاد گرفتار و درمانده بوده و با مشکل زندگی کنيم؛ حتی جمعیت مهاجری که در جایی مثل جمهوری اسلامی ایران که همه شرایط مهیاست، زندگی میکنند. اینها همه دليل بر این است که ما در بحث تربیت توجه نداریم؛ تربیت عاشورایی. ما اگر میخواهیم در جامعه افغانستان رشد پیدا کنیم و کشور را درخشان بسازیم و اگر میخواهیم مهاجرین خود را از این وضعیت نجات بدهیم، باید در راستای آموزش و تربیت توجه داشته باشیم آن هم تربیت عاشورایی.
مجالس محرم ما باید این خروجی را داشته باشد. آقا! مجالس محرمی که بریز و بپاش کنند، عزادار به سر و سینه بزند و گریه کند، اما بعد برود بیرون، هیج فایدهای ندارد. من اکثر مجالس را میبینم که با این روند است؛ مجالس غیرهدفمند، مجالسی که نه به درد دنیای ما میخورد و نه به درد اخرای ما. اگر مجالس ما خروجی تربیتی نداشت، اگر مجالس ما سرباز براى اسلام تربیت نکرد و نتوانست نیرویی را وارد عرصه کند که این نیرو سینه را در عرصههای ملی و بینالمللی سپر کند و از اسلام، ملت، دولت و از حقوق حقه خود دفاع کند، این مجالس فعال، تاثیرگذار و به درد بخور نیست، بلکه تخدیرکننده است، مجلسی است که ما را گرفتار و سرگرم میکند و هیچ سودی به حال دنیا و آخرت ما نخواهد داشت.
اینجاست که بحث تربیت، بحث مهمی است که باید از عاشورا فرا بگیریم. این بحثی است که ما بایستی از تک تک افرادی که در نهضت عاشورا حضور داشتند، فرا بگیریم. این شبها که شبهای مهمی است، برگزاری این مراسم و مجالس به این خاطر مهم است که ما بتوانیم درس بگیریم و اولین درسی که من امشب مطرح کردم، این بود.
امیدوار هستم خداوند متعال توفیق عنایت کند تا بتوانیم اول خود و بعد اهل و عیال و خانواده را بسازیم و سپس جامعه را و در بحث آموزش و تربیت تاثیرگذار باشیم و هزینه کنیم.
بیش از این وقت عزیزان گرامى را نمیگیرم. ان شاالله خداوند متعال همه ما و شما را توفیق عنایت کند که به حق عظمت و بزرگی این شب، که شب عاشورا است، به حق خون شهدای کربلا از جمله سربازان حضرت امام حسین(ع) و امام زمان(عج) محسوب شویم. والسلام.