تمهید: تحرکاتی که در سال های اخیر به منظور ترویج و گسترش افراط گرایی مذموم سلفی و وهابی در افغانستان در جریان است، همه مذاهب اسلامی به ویژه دو مکتب فقهی شیعه و اهل سنت را که در افغانستان حضور مستقیم و گسترده دارند به چالشی جدی فراخوانده است.
به باور آگاهان، این تحرکات، برخلاف ظاهر و تظاهر هواداران و حامیان آن، تنها تهدیدی علیه شیعه نیست؛ بلکه اقدامی اساسا ضد اسلامی است و هدف آن، تیشه زدن به ریشه اسلام، تضعیف وحدت و همگرایی مسلمانان و به خصوص، گسستن رشته های مستحکم وحدت شیعه و سنی است.
این در حالی است که در افغانستان و همه سرزمین های اسلامی از همان نخستین روزهای شکل گیری انشعابات فقهی و ظهور مکتب ها و خوانش های فکری و فقهی مختلف در اسلام، شیعه و سنی همانند دو نیمه یک پیکره واحد، برادرانه و در صلح و آرامش باهم زندگی کرده اند.
افغانستان در این زمینه از الگوهای بسیار بارز و مثال زدنی محسوب می شود.
این وضعیت به ویژه در شهرهای بزرگی که حضور شیعیان و سنی ها در آنجا کاملا ملموس و محسوس است، بیشتر به چشم می خورد و این آشکارا نشان می دهد که مردم افغانستان، شیعه و سنی را به عنوان دو رویکرد فقهی از یک باور اعتقادی به نام اسلام می دانند و به هردو به یک اندازه، احترام، اهمیت، تبعیت و ایمان قایل اند و باور دارند.
با این حال، ظهور گروه های تروریستی مانند القاعده، داعش و... موجب شده است که امروزه تنش میان شیعه و سنی در جهان اسلام، یکی از مهم ترین معضلاتی باشد که جامعه اسلامی را تهدید می کند؛ این در حالی است که این تنش، درون دینی است و متاسفانه به جای آنکه کمکی به حل بحران هایی کند که گریبانگیر جوامع اسلامی است آنها را از حل این بحران ها و معضلات ناتوان می کند و چه بسا سبب زایش و افزایش بحران های تازه و بزرگتر دیگر می شود.
یک گزارش تحقیقی خبرگزاری صدای افغان(آوا) نشان میدهد که دو جریان و نهاد "مجمع احیای سنت" و "جمعیت اصلاح" در پشت پرده ترویج افکار افراطی و تکفیری وهابی ـ سلفی در افغانستان، افکاری شبیه ایدئولوژی داعش، به خصوص در کابل قرار دارند.
بر اساس این گزارش، برخی از استادان دانشکده شرعیات دانشگاه کابل و برخی ولایات دیگر چون ننگرهار و هرات، همکاری تنگاتنگ و یا عضویت این دو جریان در کابل و برخی ولایت دیگر را دارند.
اواسط پاییز ۹۴ حرکتی غافلگیرکننده در ننگرهار، جامعه فرهنگی و دانشگاهی افغانستان را تکان داد.
ده ها تن از دانشجویان دانشگاه ننگرهار بر ضد حکومت وحدت ملی اعتراض کردند و پرچم های سفید طالبان و سیاه داعش را برافراشتند.
این تظاهرات از سوی دانشجویان دانشگاه ننگرهار راه اندازی شده بود، معترضان پیشانی بندهایی به رنگ های سیاه و سفید را به پیشانی های شان بسته بودند.
یکی از معترضان در حالی که بلندگویی در دست داشت میگفت:"ما خواهان به وجود آمدن یک دولت اسلامی هستیم و از حکومت جمهوری خسته شدیم."
آنها شعارهایی بر ضد حکومت و «زنده باد حکومت اسلامی» سر می دادند.
معترضان شعارهای به حمایت دولت اسلامی، خلافت اسلامی و امارت اسلامی سر می دادند.
در جریان تظاهرات دانشجویان دانشگاه ننگرهار، صدای سرودهای گروه طالبان از بلندگوها به گوش می رسید.
معترضان خود را دانشجویان «دانشگاه اسلامی ننگرهار» می خواندند و می گفتند که دولت حقوق و امتیازهای آنها را سروقت پرداخت نکرده است.
آن حرکت، نگرانی های گسترده ای را در میان ناظران مسایل سیاسی، اجتماعی و امنیتی کشور برانگیخت.
مولوی حسامالدین حسام، رئیس شورای اخوت اسلامی افغانستان اما درباره مجمع احیای سنت و جمعیت اصلاح به خبرگزاری آوا میگوید: "در بین این جریانها، افراد خوب و بد وجود دارد، اما {از اساس} این مراکز، افراطیت واقعی هستند، تکفیری هستند. مسلمانان را تکفیر میکنند و به این فکر هستند که مسلمان غیر از ما کسی دیگر نیست. اینها منابع تولید افراطیت هستند".
ترویج این افکار افراطی و تکفیری به خصوص علیه شیعیان افغانستان، زمینهساز گسترش حملات تروریستی به خصوص از سوی هواداران، وابستگان و یا اعضای گروه داعش در کشور شده است.
مولوی حسام فعالیت این مراکز تکفیری را خطرناک خوانده، میافزاید: "پیامد فعالیت این جریانها، کشتار مسلمانان، جنگ فرقهیی، جنگ داخلی و جنگ مذهبی است".
این در حالی است که افغانستان در چهار سال گذشته شاهد حملات متعدد بر تجمعات و مراکز مذهبی و فرهنگی شیعیان بوده که در تاریخ کشور سابقه نداشته است. شیعه و سنی سالهاست در کشور به گونه مسالمتآمیز در کنار هم زندگی کرده و میکنند، اما مدتی است که پیروان اهل تشیع هدف حملات انتحاری و انفجاری با ماهیت ایدئولوژیک و مذهبی قرار میگیرند.
بر اساس گزارش کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، شیعیان افغانستان از سال ۱۳۹۳ (۲۰۱۵) مورد حملات مسلحانه قرار گرفتهاند. این حملات از سال ۱۳۹۵ شدت گرفته و در اثر حملات متعدد مسلحانه و حملات انتحاری و گروگانگیری، شماری زیادی از شیعیان شهید و زخمی شدهاند.
براساس آمار این کمیسیون، در چهار سال گذشته در افغانستان ۵۴۴ تن از پیروان مذهب شیعه شهید شده و ۹۹۴ تن دیگر زخمی شدهاند.
رضا محمدی؛ شاعر و نویسنده که تا چندی قبل بحیث مشاور فرهنگی شورای امنیت ملی کار میکرد، پس از حمله خونین داعش در مرکز توزیع تذکره در غرب کابل گفت: "من به عنوان یکی از کارمندان ارشد امنیتی سابق، به طور قطع میتوانم بگویم که گروههایی به نام داعش و طالب سازمان جدی و واقعی ندارند، هر دو قصهیی برای جنجالهای شخصی اند، تنها سازمانهای تروریستی که تشکیلات دارند، جمعیت اصلاح و حزب التحریر اند، وگرنه خلافت اسلامی شام و عراق به افغانستان چه کار دارند؟ تشکیلاتشان چیست؟"
مجمع احیای سنت
"مجمع احیای سنت"، یکی از مراکزی است که شماری از علما و استادان دانشکده شرعیات دانشگاه کابل بااین مرکز همکاری یا عضویت آن را دارند. این مرکز از سوی داکتر ابراهیم بلخی ایجاد شده است. این مجمع برعلاوه کابل، دو نمایندگی در ولایتهای بدخشان و هرات دارد.
مولوی "ابو عبیدالله متوکل" یکی از مبلغان این جریان است. او در سخنرانیهای تند و تیزش به شدت بر مخالفانش میتازد و آنان را گمراه و خارج از دین میخواند.
او در یکی از سخنرانیهایش میگوید: "به الله قسم، دموکراسی مرز است. مسلمانی و کفر در همینجا است. کسی که به دموکراسی عقیده داشت و ارزش داشت، کفر است".
آنچه از سخنان مولوی متوکل برمیآید، به لحاظ عقیدتی نشأت گرفته از اندیشه سلفی ـ وهابی است. او از علما و مردمی که ضد مبلغان وهابی ایستادگی کردهاند، سخت انتقاد میکند.
او در یک سخنرانی خطاب به مخالفانش میگوید: "برو تحقیق کن اگر غیرت دینی داری. مولوی متوکل وهابی است! بیا کتی مه در خانه ما زندگی کن، کتی مه در درسهایم شریک شو... هر آنچه خلاف شرعیت در من پیدا کردی، حاجت تو نیست، خودم را به دار میزنم".
متوکل شیعیان را متهم میکند که به مساله وهابیت دامن زده و به خورد علمای سنی میدهند.
او از علمای اهل سنت با خشم انتقاد میکند و خطاب به آنان میگوید: "چرا کلمه انگلیس را در زبان گرفته، دعوت داده رایی هستی و نشر می کنی؟! چرا او کسی که به ابوبکر، عمر لعنت میگه، او کسی که صحابه را مرتد میگه(اشاره به شیعیان) از زبان او تو کلمه وهابیت را گرفته و نشر کرده میروی".
او در بخشی دیگر از سخنانش از شیعیان به عنوان دشمن یاد میکند و میافزاید: "کنفرانسها در مورد شخصیت ابو حنیفه برگزار میشود، آدم پیشش کتابش را پرته(بیندازد) که ابوحنیفه نزد تو کافر است. کافر خو مداح الدم است. کلان کلان لنگیها(علما) رفته در مجالسشان به نام حنفی شرکت کردند. تا کی شما دوست و دشمن را نمیشناسید و فرق نمیتوانید".
مولوی متوکل در ادامه به علمای سنی که در نشست علمای شیعه شرکت و شیعه را برادر خطاب کردهاند، لعنت میفرستد: "آدم برجسته رئیس شورای علمای میخیزد،{میگوید} ما با شیعه مشکل نداریم، شیعیان برادران ما است، ما مشکل با سلفی داریم. لعنتالله بالای تو ملای ناملا. کسی که سلفی نباشد، مسلمان نیست. هر کس که این حرفت را بشنود، برای تو لعنت میفرستد".
واکنش مجمع احیای سنت
بااین حال مولوی مبشر مسلمیار، سرپرست مجمع احیای سنت اتهامهای وارده بر این مجمع را بی اساس و آن را رد میکند.
آقای مسلمیار به خبرگزاری صدای افغان(آوا)، گفت: مجمع احیای سنت یک نهاد اجتماعی و قانونی است که به مسایل تربیتی می پردازد؛ نه تنها کسی را تکفیر میکند، بل با این پدیده مخالفت میکند.
مسلمیار می گوید که مولوی متوکل در گذشته عضویت مجمع احیای سنت را داشت، اما پس از آنکه چندین بار از سوی دولت "برده شد"، وزارت عدلیه سلب عضویت او را درخواست کردند که این کار انجام شد.
وی افزود: مولوی متوکل صاحب را چند بار بردند به دلیل اتهام هایی واهی و دوباره آزادش کردند. فعلا عضویت رسمی ما را ندارد اما مجمع احیای سنت از سخنان او که مطابق با روحیه این نهاد باشد، همانطور که از سایر علما استفاده میکند، از او نیز استفاده میکند.
مسلمیار در مورد اظهارات متوکل در مورد وهابیت و شیعیان می گوید در صورتی که این اظهارات از آدرس مجمع پخش شده باشد، این نهاد پاسخگو است؛ در غیرآن، مسوولیتش به خود فرد بر می گردد.
این درحالیست که سخنان مولوی متوکل که در آن شیعه را دشمن خطاب و شرکت علمای سنی در مراسم شیعیان را محکوم میکند، از کانالِ یوتیوب مجمع احیای سنت پخش شده است.
از سوی هم سرپرست مجمع احیای سنت موجودیت تفکر به نام «وهابیت» را به طور کامل رد می کند و می گوید که این مجمع، "چیزی به نام وهابیت را نه به عنوان مذهب، نه عنوان فقه و نه هم به عنوان گرایشی میشناسد. اصلا باوری به وجود وهابیت ندارد."
مسلمیار در حالی وجود چیزی به نام وهابیت را رد می کند که یکی از نمایندگی این نهاد در ولایت جوزجان از سوی شورای علمای آن ولایت به دلیل ترویج وهابیت و تندوری مسدود شد. بااین حال، مبشر این کار شورای علما را خلاف شریعت و قوانین نافذ در کشور میداند.
جمعیت اصلاح
"جمعیت اصلاح" بهعنوان یک نهاد اجتماعی در سال ۲۰۰۳ در وزارت عدلیه به ثبت رسید، اما آغاز فعالیتهایش به سالهای ۱۹۸۰ برمیگردد، که افغانستان تحت اشغال نظامی اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفته بود.
به باور برخی، این نهاد بخشی از حزب اسلامی است که توسط "عاطفالرحمن" از ولایت تخار بهعنوان نهاد تأسیس شده است.
جمعیت اصلاح هماکنون در دانشگاه دولتی ننگرهار که برخی از استادان نیز از آن حمایت میکنند، از قدرت و پشتیبانی خوبی برخوردار است.
به احتمال زیاد جمعیت اصلاح بزرگترین نهاد اثرگذار در دانشگاه کابل نیز محسوب میشود. فعالیتهای آنان در برخی از دانشگاههای خصوصی نیز گزارش شده است.
در ماه میزان سال ۹۴ خورشیدی، یک نهاد تحقیقاتی در افغانستان از روند رو به رشد سیاسیسازی مکتبها بهویژه افزایش فعالیت سازمانهای تندرو در میان دانشآموزان خبر داد.
"واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان" در آن زمان اعلام کرد که گروههای تندرو فعالیتهای مختلفی در مکتبها انجام میدهند؛ از توزیع جزوههای سیاسی و برگههای تبلیغاتی گرفته تا راه اندازی بحثهای سیاسی و عضوگیری از میان معلمان و دانشآموزان.
در حالی که وزارت معارف، فعالیت سیاسی در لیسهها را ممنوع کرده، این نهاد تحقیقاتی گفت که یافتههایش حاکی از میزان بالا و رو به گسترش سیاسیسازی لیسههاست.
از این نظر این نهاد، گروههای فعال در مکاتب عبارتند از گروههای اسلامی شامل حزب اسلامی حکمتیار، جمعیت اصلاح، حزبالتحریر، طالبان و جندالله و احزاب قومگرا- ملیگرا شامل ستم ملی، تحریک ملی به رهبری اسماعیل یون، افغان ملت و کنگره ملی.
فعالیت پنج گروه جهادی هم در این تحقیق بررسی شده است: جمعیت اسلامی، حزب وحدت اسلامی، حزب اسلامی، حزب وحدت اسلامی، جنبش ملی اسلامی و حرکت اسلامی به رهبری حسین انوری.
آنچه از دید کارشناسان، این گزارش برملا کرد خطری است که افراط گرایی را به مثابه یک جریان زیرپوستی اجتماعی و فرهنگی در افغانستان نهادینه می کند و دولت نیز در برابر این موج خزنده و زیرزمینی، هیچ تدبیری اندیشه نکرده است.
به عنوان نمونه، سازمان های افراط گرایی مانند جمعیت اصلاح با مجوز رسمی دولت، اقدام به کاری وسیع و بنیادی برای ترویج خشونت، افراط گرایی و تفرقه افکنی مذهبی می کند.
کاری که سازمان هایی نظیر اصلاح انجام می دهند مانند وقوع یک حمله تروریستی یا بمب گذاری مرگبار نیست که تبعات و پیامدهای احتمالی آن در همان محل وقوع حادثه، محدود شود و به زمان ها و مکان های دیگری سرایت نکند.
این سازمان ها به صورت ریشه ای، به سراغ بنیادهای اجتماعی و فرهنگی کشور رفته و با اهرم هایی که چندان خطرناک به نظر نمی رسند، کارهای بالقوه خطرناکی انجام می دهند.
آنها روی نسل های آینده، سرمایه گذاری و تمرکز کرده اند و در صدد اند تا افراط گرایی را به مثابه یک خصیصه بلافصل اجتماعی و فرهنگی مردم افغانستان، وارد خون نسل های آینده کنند و این عمیقا خطرناک و به شدت، ویرانگر خواهد بود.
اینکه این گروه ها اعم از افراط گرایان مذهبی، لیبرال ها، فاشیست های قومی، چپ ها، جهادیون و ناسیونالیست های افراطی و انحصارطلب، مکاتب و مدارس دینی را نشانه رفته اند، نشانگر آن است که آنها به یک یا دو نسل آینده فکر می کنند. افزون بر اینکه آنها در حال حاضر نیز افغانستان را به ویرانی، جنگ و خشونت کشانده و هزاران نفر را تحت این نام ها به کام مرگ برده اند.
این یک خطر دو وجهی است. از یکسو این حرکت ها، اعتبار مکاتب و مدارس دینی را به مثابه فرصت و سکویی برای آموزش های مدرن و مذهبی و پیشرفت جامعه از طریق کسب آگاهی و دانش دینی و بالا رفتن درک آنها نسبت به مسایل و پیدا کردن قدرت تجزیه و تحلیل و ارزیابی و تشخیص و تصمیم گیری، زیر سؤال می برند و مردم را نسبت به آنچه در این مراکز به ظاهر آموزشی می گذرد، بدبین می کنند و از جانب دیگر، آنها با ترویج و تبلیغ افراط گرایی و تروریزم و خشونت و جنگ و برادرکشی و فتنه انگیزی و تعریف غیریت های تازه در بافت ناهمپذیر و واگرای فرهنگی و اجتماعی افغانستان، بنیادهای یک جامعه یگانه و بهم پیوسته را ویران می کنند و زمینه را برای از هم گسیختگی اجتماعی بیشتر در کشوری که به شدت در معرض خطر واگرایی و تجزیه و تفریق و تفاوت های بنیان برانداز و عمیقا خطرناک قرار دارد، فراهم می نمایند.
با این حساب، این فعالیت ها از یکسو فرصت آموزش و دانش اندوزی و کسب اطلاعات و آگاهی های دینی و مدنی را از نسل های آینده افغانستان می ستانند و به این ترتیب، نهادهای آموزشی و مراکز دینی را در نگاه عموم مردم به مراکز توسعه و ترویج افراطی گری و خشونت و تحجر و ارتجاع تبدیل می کنند و از سوی دیگر، جامعه را با تربیتی نسلی از افراط گرایان، خشونت طلبان فرقه گرا و عناصر رادیکال، طی یک یا دو نسل آینده، با خطر از هم گسیختگی و تجزیه و تلاشی روبرو می کنند.
در یک بروشور از سوی جمعیت اصلاح اجرای مراسم عاشورا(سالروز شهادت امام حسین(ع) و یارانش در دشت کربلا) "بدعه"(آنچه در دین نیست) خوانده شده و انجامدهندگان آن را "نامسلمان" خطاب کرده بود.
در این بروشور گفته شده بود: "مردمی که خود را پیروان اهل بیت یاد میکنند، به رهبران اسلامی(معاویه و پسرش یزید) توهین میکنند… آنها(شیعیان) بهشکل بسیار زشت و شنیعی که بر خلاف اسلام و حتی منطق انسانی است، عزاداری میکنند".
زمانیکه این پیام در اتاق دانشجویان در خوابگاه دانشگاه کابل توزیع شد، درگیری و تنش میان دانشجویان، توجیه(دینی) پیدا کرد.
در ماه قوس سال ۹۳ خورشیدی، خبرگزاری رویترز گزارش تکاندهنده ای را منتشر کرد که در آن، عبدالرحیم؛ دانشجوی ۲۵ ساله دانشگاه کابل آرزو کرده بود تا به گروه داعش در سوریه بپیوندد و برای ایجاد یک خلافت جهانی مبارزه کند.
وی پرسیده بود: زمانی که صدها خارجی اعم از زن و مرد، زندگی راحت شان را رها می کنند و به داعش می پیوندند، چرا ما این کار را نکنیم؟
رویترز گزارش داد که ده ها دانشجو، چندماه پس از فعالیت داعش، گروه های مخفیانه شان را در آسیای مرکزی و جنوبی ایجاد کرده اند.
چند گروه شورشی تندرو در مرز افغانستان و پاکستان با داعش اعلام وفاداری کرده اند، اعلامیه های تبلیغاتی داعش در این مناطق توزیع شده و برخی از فرماندهان محلی این گروه ها می گویند که با اعضای داعش ملاقات کرده اند.
گلرحمان؛ دانشجویی که در تصویر زمینه موبایل خود پرچم داعش را گذاشته بود به رویترز گفته بود: چنددین تن از دانشجویان که از دوستان صمیمی ما بودند، به سوریه رفته اند؛ تا به برادران ما بپیوندند و "کار مقدسی" را انجام دهند.
مقامات امنیتی هم در آن زمان به رویترز گفتند که تاکنون ۸ شهروند افغان برای مبارزه به سوریه رفته اند.
دانشگاه کابل اکنون، ظاهرا در درون خود، حلقه ای هرچند کم توان و ضعیف؛ اما بالقوه خطرناک و تهدیدآمیز را می پروراند که اگر از اکنون به درستی مدیریت نشود، امکان بروز و ظهور موجی سیاسی اجتماعی دیگر از درون این مرکز علمی و فکری کشور در آینده ای نه چندان دور، غیر ممکن نخواهد بود.
داعش در دانشگاه کابل، شاید در ابتدای امر برای بسیاری از خوانندگان، امری غریب و غیر قابل باور به نظر برسد؛ اما براساس یافته های رسانه ها و نشانه هایی که هر از گاه، بروز بیرونی و نمود خارجی پیدا می کند، این خطر کاملا جدی است.
نخستین نشانه ها از تمایل داعشی ها برای نفوذ به کانون های فکر و تحصیل و تحقیق دانشجویی در دانشگاه کابل، دیوارنوشت هایی بود که چندی پیش بر دیوار محوطه دانشگاه کابل به حمایت از داعش، نقش بست و واکنش های تند و شدیدی را نیز برانگیخت.
این نشان می دهد که جریانی به صورت مستمر، فعال است؛ تا احساسات و گرایش های بعضا رادیکال برخی دانشجویان را به گونه ای سازماندهی و هدایت کند؛ تا در نهایت بتوان از آن به عنوان محملی ابتدایی برای شکل گیری داعشیزم دانشگاهی در افغانستان استفاده کرد.
دانشگاهی که با علوم روز دنیا به روزرسانی نمی شود، به نیازهای سیری ناپذیر دانشجویان به منظور آشنایی با تفکرات، نحله ها و بنیادهای فکری نو در دنیای مدرن، پاسخ گفته نمی شود و هیچ زمینه ای برای تبادل فکر، تجدید باورهای بسته بندی شده و بسیط تندروانه بر پایه یک فرمول علمی مبتنی بر تضارب آرا با دانشجویان و مراکز علمی و دانشجویی دیگر کشورهای جهان ایجاد نمی شود، روشن است که دانشجویان آن به سربازان بالقوه جریان های منحطی مانند داعش تبدیل شوند و در نهایت، دانشگاه کابل نیز همان کارکردی را داشته باشد که اکنون مدارس مذهبی مولانا فضل الرحمان در پاکستان دارند و چندی بعد، مرکز ملک عبدالله در کابل خواهد داشت.
مولوی "عبدالسلام عابد" یکی از ملا امامان برجسته در کابل است. او بهعنوان یکی از اعضای فعال جمعیت اصلاح میگوید: "همه ما سلفی هستیم، زیرا سلفیهای واقعی بهمعنای پیروی از علما و نزدیکان حضرت محمد است".
مولوی عابد در یکی از ویدیوهایش میگوید: "در جنازه شیعهیی که به صحابه پیامبر توهین کند، عصمت را به غیر از رسولالله قایل شود و مشکلات بسیار عقیدتی در رابطه به تصرف به غیر الله داشته باشد، در همچون جنازه حضور یک مسلمان جایز نیست". مسوولان جمعیت اصلاح بارها دست داشتن در ترویج افراط گرایی و دامن به زدن به نفاق مذهبی در افغانستان را کرده اند.
همراهی برخی استادان دانشگاه و ترویج افراطگرایی در دانشگاهها
برخی استادان دانشکده شرعیات دانشگاه کابل و ولایاتی چون ننگرهار همکاری تناتنگ و یا عضویت این دو جریان ترویجدهنده افکار افراطی و تکفیری را در کابل و برخی ولایت دیگر دارند.
"عبدالظاهر داعی"، استاد ثقافت اسلامی در دانشگاه کابل، یکی از مبلغان کلیدی مجمع احیای سنت نیز است که کلیپهای سخنرانی او از طریق صفحات فیسبوک و یوتیوب این مجمع پخش میشود.
او در صحبت هایش تلاش میکند تا سلفیت و سلفیها را پیروان واقعی امام ابوحنیفه معرفی کند و مردم به ویژه دانشجویان را به سمت پیروی از شخصیت "محمد ابن عبدالوهاب" و "گرایش سلفیت" سوق دهد.
داعی میگوید: "هر کسی حنفی است، و حنفی حقیقی است و پیرو امام حنیفه است، هیچ امکان ندارد که سلفی نباشد".
داعی در جایی دیگر میگوید: "اگر منظور از وهابیت تطبیق قرآن عظیمشان و سنت رسولالله باشد، من درجه یک وهابی هستم. اینه اعلان میکنم نشر کنید سیدی هایم را".
ظاهر داعی در یکی از سخنرانیاش به صراحت میگوید که اسامه بن لادن، رهبر پیشین القاعده یک مجاهد، مسلمان واقعی و شهید راه خدا بود.
"مولوی معروف راسخ"، یکی دیگر از استادان شرعیات دانشگاه کابل است. او دو سال قبل به اتهام داشتن رابطه با داعش و دعوت دانشجویان به افراطیت، از سوی امنیت ملی بازداشت شد.
از سوی دیگر، یافتههای یک هیأت حکومتی که برای بررسی تظاهرات دانشجویان دانشگاه ننگرهار با پرچمهای داعش و طالبان به این ولایت رفته بود، نشان میدهد که 200 تن از دانشجویان این دانشگاه با گروههای تندرو داعش و طالبان ارتباط دارند.
چندی پیش امنیت ملی هم دو نفر از "کلیدیترین" سازماندهندگان حملات داعش را در کابل بازداشت کرد که در انتقال مهاجمان انتحاری و سازماندهی حملات به مساجد و اماکن شیعه دست داشتند.
خبر تکاندهنده این بود که افراد بازداشتشده، تحصیلکرده و دانشگاهی بودند. آنها گفتند که حدود ۲۰ دانشجوی دیگر را نیز به این گروه تکفیری و تروریستی، جذب کردهاند.
این نمونهها نشان میدهد که دیوارنوشتهای دانشگاه کابل در حمایت از داعش، در ابتدای ظهور این گروه در افغانستان، تصادفی نبوده است. داعش قویا روی دانشگاه کابل و دانشجویان افراطگرا و رادیکال آن، حساب باز کرده است.
سلفیت؛ ریشه و خاستگاه فکری
با این حال، محمد مُحِق، پژوهشگر دینی و مشاور رئیس جمهور در امور دینی بر این باور است که مبنای گروههای تروریستی در کشورهای اسلامی، گرایشهای سلفیت است.
او در مورد خطر گسترش این گرایش در جوامع اسلامی هشدار میدهد و میگوید: "در برخی کشورها گرایش سلفیت زیر پوست جوامع اسلامی در حال گسترش است. هر زمانی که اوضاع سیاسی و اجتماعی در این کشورها آشفته شود و حکومتها کنترول نتوانند، میتواند یک دروازه خونین باز شود".
آقای محق در ادامه تصریح کرد: "شما در حال حاضر میبینید در یمن تضاد بین سلفیها و زیدیها وجود دارد. در عراق صدها سال شیعه و سنی زندگی مسالمتآمیز داشتند، ولی امروز رویارویی شدیدی به جود آمده که مبنای همه این درگیریها، گرایش سلفی است".
داکتر سید محسن سجادی، پژوهشگر دینی نیز میگوید که وهابیت در ایجاد گروههای تکفیری و نشر افراطگرایی نقش کلیدی را دارد و دنیای اسلام را همواره به چالش کشانده است.
آقای سجادی افزود که وهابیها یا همان سلفیها، پیروان مذهب جعفری را مستحق مرگ دانسته و تأکید دارند که اسلام دستور قتل اینها را داده است.
ترویج افراطیت و تکفیر
مولوی حسامالدین حسام، رئیس شورای اخوت اسلامی درباره "مجمع احیای سنت" و "جمعیت اصلاح" به خبرگزاری صدای افغان(آوا) گفت: "در بین این جریانها، افراد خوب و بد وجود دارد، اما {از اساس} این مراکز، افراطیت واقعی هستند، تکفیری هستند. مسلمانان را تکفیر میکنند و به این فکر هستند که مسلمان غیر از ما کسی دیگر نیست. اینها منابع تولید افراطیت هستند".
آقای حسام فعالیت این مراکز تکفیری را خطرناک خوانده، میافزاید: "پیامد فعالیت این جریانها، کشتار مسلمانان، جنگ فرقهیی، جنگ داخلی و جنگ مذهبی است".
عربستان؛ منبع تمویل سلفیت در افغانستان
مردم افغانستان، هیچگاه از یاد نمی برند که عربستان سعودی، پدر معنوی و ماشین مولد بسیاری از تروریست هایی محسوب می شود که در ده ها سال گذشته، سرزمین افغانستان را به آتش کشیده و مردمان آن را به خاک و خون نشانده اند.
در حال حاضر نیز همین رویکرد به صورت گسترده و مستمر، بخشی از سیاست اصلی خاندان مسلط بر عربستان سعودی است. در یمن، در سوریه، در عراق، در لبنان، در لیبی، در افغانستان و در هر جایی که رژیم عربستان سعودی، منفعتی داشته باشد، تکفیر و ترور نیز وجود دارد.
حمایت های وسیع رژيم آل سعود از تروریزم بین المللی، برای هیچ ناظر بیطرفی، جای تردید باقی نمانده است.
حتی رد پای شاهزادگان آل سعود در راه اندازی حملات مرگبار یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ در امریکا که به مبدأ تاریخی تازه برای تروریزم و مبارزه با تروریزم به سبک امریکایی تبدیل شد و موج جدیدی از خونریزی و خشونت را برای ملت های اسلامی به ارمغان آورد نیز قابل مشاهده است و اسناد موسوم به اسناد ۲۸ صفحه ای، به تصریح بر این مورد، شهادت می دهد.
۱۵ نفر از ۱۹ عامل حملات یازدهم سپتامبر، تبعه عربستان سعودی بودند. رهبر یکی از مخوف ترین شبکه های تروریستی بین المللی یعنی القاعده، اهل عربستان و از شرکای مالی و تجاری شاهزادگان مهم دربار دودمان سعود بود.
مولوی مختار مفلح، عالم دینی و رئیس حزب نهضت اسلامی افغانستان میگوید، گروههایی که سلفیت را در افغانستان تبلیغ و ترویج میکنند، از سوی عربستان سعودی تمویل میشوند.
آقای مفلح میگوید: "پول عربستان سعودی خو کم نیست. عدهیی از ملاها را خریده و دانشمندان به نام را خریده و تفکر وهابیت را به آنها ترزیق کرده و آنها را به دانشگاهها و مدارس فرستادهاند.»
آقای مفلح افزود: "اینها جدا از این که در دانشگاهها تبلیغ دارند، نیروهای خود را میفرستند که علیه دولت افغانستان بجنگند، ولی دولت افغانستان یک روز نیامد اینها را حداقل هشدار دهد.»
او در مورد گسترش فعالیت این گروهها هشدار داد: "اینجا وضعیت قسمی است که اگر یکبار جنگ مذهبی در افغانستان شعلهور شود، باز کسی جمع کرده نمیتواند".
الیاس ابدالی- ۱۴ اسد ۱۳۹۷
به باور آگاهان، این تحرکات، برخلاف ظاهر و تظاهر هواداران و حامیان آن، تنها تهدیدی علیه شیعه نیست؛ بلکه اقدامی اساسا ضد اسلامی است و هدف آن، تیشه زدن به ریشه اسلام، تضعیف وحدت و همگرایی مسلمانان و به خصوص، گسستن رشته های مستحکم وحدت شیعه و سنی است.
این در حالی است که در افغانستان و همه سرزمین های اسلامی از همان نخستین روزهای شکل گیری انشعابات فقهی و ظهور مکتب ها و خوانش های فکری و فقهی مختلف در اسلام، شیعه و سنی همانند دو نیمه یک پیکره واحد، برادرانه و در صلح و آرامش باهم زندگی کرده اند.
افغانستان در این زمینه از الگوهای بسیار بارز و مثال زدنی محسوب می شود.
این وضعیت به ویژه در شهرهای بزرگی که حضور شیعیان و سنی ها در آنجا کاملا ملموس و محسوس است، بیشتر به چشم می خورد و این آشکارا نشان می دهد که مردم افغانستان، شیعه و سنی را به عنوان دو رویکرد فقهی از یک باور اعتقادی به نام اسلام می دانند و به هردو به یک اندازه، احترام، اهمیت، تبعیت و ایمان قایل اند و باور دارند.
با این حال، ظهور گروه های تروریستی مانند القاعده، داعش و... موجب شده است که امروزه تنش میان شیعه و سنی در جهان اسلام، یکی از مهم ترین معضلاتی باشد که جامعه اسلامی را تهدید می کند؛ این در حالی است که این تنش، درون دینی است و متاسفانه به جای آنکه کمکی به حل بحران هایی کند که گریبانگیر جوامع اسلامی است آنها را از حل این بحران ها و معضلات ناتوان می کند و چه بسا سبب زایش و افزایش بحران های تازه و بزرگتر دیگر می شود.
یک گزارش تحقیقی خبرگزاری صدای افغان(آوا) نشان میدهد که دو جریان و نهاد "مجمع احیای سنت" و "جمعیت اصلاح" در پشت پرده ترویج افکار افراطی و تکفیری وهابی ـ سلفی در افغانستان، افکاری شبیه ایدئولوژی داعش، به خصوص در کابل قرار دارند.
بر اساس این گزارش، برخی از استادان دانشکده شرعیات دانشگاه کابل و برخی ولایات دیگر چون ننگرهار و هرات، همکاری تنگاتنگ و یا عضویت این دو جریان در کابل و برخی ولایت دیگر را دارند.
اواسط پاییز ۹۴ حرکتی غافلگیرکننده در ننگرهار، جامعه فرهنگی و دانشگاهی افغانستان را تکان داد.
ده ها تن از دانشجویان دانشگاه ننگرهار بر ضد حکومت وحدت ملی اعتراض کردند و پرچم های سفید طالبان و سیاه داعش را برافراشتند.
این تظاهرات از سوی دانشجویان دانشگاه ننگرهار راه اندازی شده بود، معترضان پیشانی بندهایی به رنگ های سیاه و سفید را به پیشانی های شان بسته بودند.
یکی از معترضان در حالی که بلندگویی در دست داشت میگفت:"ما خواهان به وجود آمدن یک دولت اسلامی هستیم و از حکومت جمهوری خسته شدیم."
آنها شعارهایی بر ضد حکومت و «زنده باد حکومت اسلامی» سر می دادند.
معترضان شعارهای به حمایت دولت اسلامی، خلافت اسلامی و امارت اسلامی سر می دادند.
در جریان تظاهرات دانشجویان دانشگاه ننگرهار، صدای سرودهای گروه طالبان از بلندگوها به گوش می رسید.
معترضان خود را دانشجویان «دانشگاه اسلامی ننگرهار» می خواندند و می گفتند که دولت حقوق و امتیازهای آنها را سروقت پرداخت نکرده است.
آن حرکت، نگرانی های گسترده ای را در میان ناظران مسایل سیاسی، اجتماعی و امنیتی کشور برانگیخت.
مولوی حسامالدین حسام، رئیس شورای اخوت اسلامی افغانستان اما درباره مجمع احیای سنت و جمعیت اصلاح به خبرگزاری آوا میگوید: "در بین این جریانها، افراد خوب و بد وجود دارد، اما {از اساس} این مراکز، افراطیت واقعی هستند، تکفیری هستند. مسلمانان را تکفیر میکنند و به این فکر هستند که مسلمان غیر از ما کسی دیگر نیست. اینها منابع تولید افراطیت هستند".
ترویج این افکار افراطی و تکفیری به خصوص علیه شیعیان افغانستان، زمینهساز گسترش حملات تروریستی به خصوص از سوی هواداران، وابستگان و یا اعضای گروه داعش در کشور شده است.
مولوی حسام فعالیت این مراکز تکفیری را خطرناک خوانده، میافزاید: "پیامد فعالیت این جریانها، کشتار مسلمانان، جنگ فرقهیی، جنگ داخلی و جنگ مذهبی است".
این در حالی است که افغانستان در چهار سال گذشته شاهد حملات متعدد بر تجمعات و مراکز مذهبی و فرهنگی شیعیان بوده که در تاریخ کشور سابقه نداشته است. شیعه و سنی سالهاست در کشور به گونه مسالمتآمیز در کنار هم زندگی کرده و میکنند، اما مدتی است که پیروان اهل تشیع هدف حملات انتحاری و انفجاری با ماهیت ایدئولوژیک و مذهبی قرار میگیرند.
بر اساس گزارش کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، شیعیان افغانستان از سال ۱۳۹۳ (۲۰۱۵) مورد حملات مسلحانه قرار گرفتهاند. این حملات از سال ۱۳۹۵ شدت گرفته و در اثر حملات متعدد مسلحانه و حملات انتحاری و گروگانگیری، شماری زیادی از شیعیان شهید و زخمی شدهاند.
براساس آمار این کمیسیون، در چهار سال گذشته در افغانستان ۵۴۴ تن از پیروان مذهب شیعه شهید شده و ۹۹۴ تن دیگر زخمی شدهاند.
رضا محمدی؛ شاعر و نویسنده که تا چندی قبل بحیث مشاور فرهنگی شورای امنیت ملی کار میکرد، پس از حمله خونین داعش در مرکز توزیع تذکره در غرب کابل گفت: "من به عنوان یکی از کارمندان ارشد امنیتی سابق، به طور قطع میتوانم بگویم که گروههایی به نام داعش و طالب سازمان جدی و واقعی ندارند، هر دو قصهیی برای جنجالهای شخصی اند، تنها سازمانهای تروریستی که تشکیلات دارند، جمعیت اصلاح و حزب التحریر اند، وگرنه خلافت اسلامی شام و عراق به افغانستان چه کار دارند؟ تشکیلاتشان چیست؟"
مجمع احیای سنت
"مجمع احیای سنت"، یکی از مراکزی است که شماری از علما و استادان دانشکده شرعیات دانشگاه کابل بااین مرکز همکاری یا عضویت آن را دارند. این مرکز از سوی داکتر ابراهیم بلخی ایجاد شده است. این مجمع برعلاوه کابل، دو نمایندگی در ولایتهای بدخشان و هرات دارد.
مولوی "ابو عبیدالله متوکل" یکی از مبلغان این جریان است. او در سخنرانیهای تند و تیزش به شدت بر مخالفانش میتازد و آنان را گمراه و خارج از دین میخواند.
او در یکی از سخنرانیهایش میگوید: "به الله قسم، دموکراسی مرز است. مسلمانی و کفر در همینجا است. کسی که به دموکراسی عقیده داشت و ارزش داشت، کفر است".
آنچه از سخنان مولوی متوکل برمیآید، به لحاظ عقیدتی نشأت گرفته از اندیشه سلفی ـ وهابی است. او از علما و مردمی که ضد مبلغان وهابی ایستادگی کردهاند، سخت انتقاد میکند.
او در یک سخنرانی خطاب به مخالفانش میگوید: "برو تحقیق کن اگر غیرت دینی داری. مولوی متوکل وهابی است! بیا کتی مه در خانه ما زندگی کن، کتی مه در درسهایم شریک شو... هر آنچه خلاف شرعیت در من پیدا کردی، حاجت تو نیست، خودم را به دار میزنم".
متوکل شیعیان را متهم میکند که به مساله وهابیت دامن زده و به خورد علمای سنی میدهند.
او از علمای اهل سنت با خشم انتقاد میکند و خطاب به آنان میگوید: "چرا کلمه انگلیس را در زبان گرفته، دعوت داده رایی هستی و نشر می کنی؟! چرا او کسی که به ابوبکر، عمر لعنت میگه، او کسی که صحابه را مرتد میگه(اشاره به شیعیان) از زبان او تو کلمه وهابیت را گرفته و نشر کرده میروی".
او در بخشی دیگر از سخنانش از شیعیان به عنوان دشمن یاد میکند و میافزاید: "کنفرانسها در مورد شخصیت ابو حنیفه برگزار میشود، آدم پیشش کتابش را پرته(بیندازد) که ابوحنیفه نزد تو کافر است. کافر خو مداح الدم است. کلان کلان لنگیها(علما) رفته در مجالسشان به نام حنفی شرکت کردند. تا کی شما دوست و دشمن را نمیشناسید و فرق نمیتوانید".
مولوی متوکل در ادامه به علمای سنی که در نشست علمای شیعه شرکت و شیعه را برادر خطاب کردهاند، لعنت میفرستد: "آدم برجسته رئیس شورای علمای میخیزد،{میگوید} ما با شیعه مشکل نداریم، شیعیان برادران ما است، ما مشکل با سلفی داریم. لعنتالله بالای تو ملای ناملا. کسی که سلفی نباشد، مسلمان نیست. هر کس که این حرفت را بشنود، برای تو لعنت میفرستد".
واکنش مجمع احیای سنت
بااین حال مولوی مبشر مسلمیار، سرپرست مجمع احیای سنت اتهامهای وارده بر این مجمع را بی اساس و آن را رد میکند.
آقای مسلمیار به خبرگزاری صدای افغان(آوا)، گفت: مجمع احیای سنت یک نهاد اجتماعی و قانونی است که به مسایل تربیتی می پردازد؛ نه تنها کسی را تکفیر میکند، بل با این پدیده مخالفت میکند.
مسلمیار می گوید که مولوی متوکل در گذشته عضویت مجمع احیای سنت را داشت، اما پس از آنکه چندین بار از سوی دولت "برده شد"، وزارت عدلیه سلب عضویت او را درخواست کردند که این کار انجام شد.
وی افزود: مولوی متوکل صاحب را چند بار بردند به دلیل اتهام هایی واهی و دوباره آزادش کردند. فعلا عضویت رسمی ما را ندارد اما مجمع احیای سنت از سخنان او که مطابق با روحیه این نهاد باشد، همانطور که از سایر علما استفاده میکند، از او نیز استفاده میکند.
مسلمیار در مورد اظهارات متوکل در مورد وهابیت و شیعیان می گوید در صورتی که این اظهارات از آدرس مجمع پخش شده باشد، این نهاد پاسخگو است؛ در غیرآن، مسوولیتش به خود فرد بر می گردد.
این درحالیست که سخنان مولوی متوکل که در آن شیعه را دشمن خطاب و شرکت علمای سنی در مراسم شیعیان را محکوم میکند، از کانالِ یوتیوب مجمع احیای سنت پخش شده است.
از سوی هم سرپرست مجمع احیای سنت موجودیت تفکر به نام «وهابیت» را به طور کامل رد می کند و می گوید که این مجمع، "چیزی به نام وهابیت را نه به عنوان مذهب، نه عنوان فقه و نه هم به عنوان گرایشی میشناسد. اصلا باوری به وجود وهابیت ندارد."
مسلمیار در حالی وجود چیزی به نام وهابیت را رد می کند که یکی از نمایندگی این نهاد در ولایت جوزجان از سوی شورای علمای آن ولایت به دلیل ترویج وهابیت و تندوری مسدود شد. بااین حال، مبشر این کار شورای علما را خلاف شریعت و قوانین نافذ در کشور میداند.
جمعیت اصلاح
"جمعیت اصلاح" بهعنوان یک نهاد اجتماعی در سال ۲۰۰۳ در وزارت عدلیه به ثبت رسید، اما آغاز فعالیتهایش به سالهای ۱۹۸۰ برمیگردد، که افغانستان تحت اشغال نظامی اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفته بود.
به باور برخی، این نهاد بخشی از حزب اسلامی است که توسط "عاطفالرحمن" از ولایت تخار بهعنوان نهاد تأسیس شده است.
جمعیت اصلاح هماکنون در دانشگاه دولتی ننگرهار که برخی از استادان نیز از آن حمایت میکنند، از قدرت و پشتیبانی خوبی برخوردار است.
به احتمال زیاد جمعیت اصلاح بزرگترین نهاد اثرگذار در دانشگاه کابل نیز محسوب میشود. فعالیتهای آنان در برخی از دانشگاههای خصوصی نیز گزارش شده است.
در ماه میزان سال ۹۴ خورشیدی، یک نهاد تحقیقاتی در افغانستان از روند رو به رشد سیاسیسازی مکتبها بهویژه افزایش فعالیت سازمانهای تندرو در میان دانشآموزان خبر داد.
"واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان" در آن زمان اعلام کرد که گروههای تندرو فعالیتهای مختلفی در مکتبها انجام میدهند؛ از توزیع جزوههای سیاسی و برگههای تبلیغاتی گرفته تا راه اندازی بحثهای سیاسی و عضوگیری از میان معلمان و دانشآموزان.
در حالی که وزارت معارف، فعالیت سیاسی در لیسهها را ممنوع کرده، این نهاد تحقیقاتی گفت که یافتههایش حاکی از میزان بالا و رو به گسترش سیاسیسازی لیسههاست.
از این نظر این نهاد، گروههای فعال در مکاتب عبارتند از گروههای اسلامی شامل حزب اسلامی حکمتیار، جمعیت اصلاح، حزبالتحریر، طالبان و جندالله و احزاب قومگرا- ملیگرا شامل ستم ملی، تحریک ملی به رهبری اسماعیل یون، افغان ملت و کنگره ملی.
فعالیت پنج گروه جهادی هم در این تحقیق بررسی شده است: جمعیت اسلامی، حزب وحدت اسلامی، حزب اسلامی، حزب وحدت اسلامی، جنبش ملی اسلامی و حرکت اسلامی به رهبری حسین انوری.
آنچه از دید کارشناسان، این گزارش برملا کرد خطری است که افراط گرایی را به مثابه یک جریان زیرپوستی اجتماعی و فرهنگی در افغانستان نهادینه می کند و دولت نیز در برابر این موج خزنده و زیرزمینی، هیچ تدبیری اندیشه نکرده است.
به عنوان نمونه، سازمان های افراط گرایی مانند جمعیت اصلاح با مجوز رسمی دولت، اقدام به کاری وسیع و بنیادی برای ترویج خشونت، افراط گرایی و تفرقه افکنی مذهبی می کند.
کاری که سازمان هایی نظیر اصلاح انجام می دهند مانند وقوع یک حمله تروریستی یا بمب گذاری مرگبار نیست که تبعات و پیامدهای احتمالی آن در همان محل وقوع حادثه، محدود شود و به زمان ها و مکان های دیگری سرایت نکند.
این سازمان ها به صورت ریشه ای، به سراغ بنیادهای اجتماعی و فرهنگی کشور رفته و با اهرم هایی که چندان خطرناک به نظر نمی رسند، کارهای بالقوه خطرناکی انجام می دهند.
آنها روی نسل های آینده، سرمایه گذاری و تمرکز کرده اند و در صدد اند تا افراط گرایی را به مثابه یک خصیصه بلافصل اجتماعی و فرهنگی مردم افغانستان، وارد خون نسل های آینده کنند و این عمیقا خطرناک و به شدت، ویرانگر خواهد بود.
اینکه این گروه ها اعم از افراط گرایان مذهبی، لیبرال ها، فاشیست های قومی، چپ ها، جهادیون و ناسیونالیست های افراطی و انحصارطلب، مکاتب و مدارس دینی را نشانه رفته اند، نشانگر آن است که آنها به یک یا دو نسل آینده فکر می کنند. افزون بر اینکه آنها در حال حاضر نیز افغانستان را به ویرانی، جنگ و خشونت کشانده و هزاران نفر را تحت این نام ها به کام مرگ برده اند.
این یک خطر دو وجهی است. از یکسو این حرکت ها، اعتبار مکاتب و مدارس دینی را به مثابه فرصت و سکویی برای آموزش های مدرن و مذهبی و پیشرفت جامعه از طریق کسب آگاهی و دانش دینی و بالا رفتن درک آنها نسبت به مسایل و پیدا کردن قدرت تجزیه و تحلیل و ارزیابی و تشخیص و تصمیم گیری، زیر سؤال می برند و مردم را نسبت به آنچه در این مراکز به ظاهر آموزشی می گذرد، بدبین می کنند و از جانب دیگر، آنها با ترویج و تبلیغ افراط گرایی و تروریزم و خشونت و جنگ و برادرکشی و فتنه انگیزی و تعریف غیریت های تازه در بافت ناهمپذیر و واگرای فرهنگی و اجتماعی افغانستان، بنیادهای یک جامعه یگانه و بهم پیوسته را ویران می کنند و زمینه را برای از هم گسیختگی اجتماعی بیشتر در کشوری که به شدت در معرض خطر واگرایی و تجزیه و تفریق و تفاوت های بنیان برانداز و عمیقا خطرناک قرار دارد، فراهم می نمایند.
با این حساب، این فعالیت ها از یکسو فرصت آموزش و دانش اندوزی و کسب اطلاعات و آگاهی های دینی و مدنی را از نسل های آینده افغانستان می ستانند و به این ترتیب، نهادهای آموزشی و مراکز دینی را در نگاه عموم مردم به مراکز توسعه و ترویج افراطی گری و خشونت و تحجر و ارتجاع تبدیل می کنند و از سوی دیگر، جامعه را با تربیتی نسلی از افراط گرایان، خشونت طلبان فرقه گرا و عناصر رادیکال، طی یک یا دو نسل آینده، با خطر از هم گسیختگی و تجزیه و تلاشی روبرو می کنند.
در یک بروشور از سوی جمعیت اصلاح اجرای مراسم عاشورا(سالروز شهادت امام حسین(ع) و یارانش در دشت کربلا) "بدعه"(آنچه در دین نیست) خوانده شده و انجامدهندگان آن را "نامسلمان" خطاب کرده بود.
در این بروشور گفته شده بود: "مردمی که خود را پیروان اهل بیت یاد میکنند، به رهبران اسلامی(معاویه و پسرش یزید) توهین میکنند… آنها(شیعیان) بهشکل بسیار زشت و شنیعی که بر خلاف اسلام و حتی منطق انسانی است، عزاداری میکنند".
زمانیکه این پیام در اتاق دانشجویان در خوابگاه دانشگاه کابل توزیع شد، درگیری و تنش میان دانشجویان، توجیه(دینی) پیدا کرد.
در ماه قوس سال ۹۳ خورشیدی، خبرگزاری رویترز گزارش تکاندهنده ای را منتشر کرد که در آن، عبدالرحیم؛ دانشجوی ۲۵ ساله دانشگاه کابل آرزو کرده بود تا به گروه داعش در سوریه بپیوندد و برای ایجاد یک خلافت جهانی مبارزه کند.
وی پرسیده بود: زمانی که صدها خارجی اعم از زن و مرد، زندگی راحت شان را رها می کنند و به داعش می پیوندند، چرا ما این کار را نکنیم؟
رویترز گزارش داد که ده ها دانشجو، چندماه پس از فعالیت داعش، گروه های مخفیانه شان را در آسیای مرکزی و جنوبی ایجاد کرده اند.
چند گروه شورشی تندرو در مرز افغانستان و پاکستان با داعش اعلام وفاداری کرده اند، اعلامیه های تبلیغاتی داعش در این مناطق توزیع شده و برخی از فرماندهان محلی این گروه ها می گویند که با اعضای داعش ملاقات کرده اند.
گلرحمان؛ دانشجویی که در تصویر زمینه موبایل خود پرچم داعش را گذاشته بود به رویترز گفته بود: چنددین تن از دانشجویان که از دوستان صمیمی ما بودند، به سوریه رفته اند؛ تا به برادران ما بپیوندند و "کار مقدسی" را انجام دهند.
مقامات امنیتی هم در آن زمان به رویترز گفتند که تاکنون ۸ شهروند افغان برای مبارزه به سوریه رفته اند.
دانشگاه کابل اکنون، ظاهرا در درون خود، حلقه ای هرچند کم توان و ضعیف؛ اما بالقوه خطرناک و تهدیدآمیز را می پروراند که اگر از اکنون به درستی مدیریت نشود، امکان بروز و ظهور موجی سیاسی اجتماعی دیگر از درون این مرکز علمی و فکری کشور در آینده ای نه چندان دور، غیر ممکن نخواهد بود.
داعش در دانشگاه کابل، شاید در ابتدای امر برای بسیاری از خوانندگان، امری غریب و غیر قابل باور به نظر برسد؛ اما براساس یافته های رسانه ها و نشانه هایی که هر از گاه، بروز بیرونی و نمود خارجی پیدا می کند، این خطر کاملا جدی است.
نخستین نشانه ها از تمایل داعشی ها برای نفوذ به کانون های فکر و تحصیل و تحقیق دانشجویی در دانشگاه کابل، دیوارنوشت هایی بود که چندی پیش بر دیوار محوطه دانشگاه کابل به حمایت از داعش، نقش بست و واکنش های تند و شدیدی را نیز برانگیخت.
این نشان می دهد که جریانی به صورت مستمر، فعال است؛ تا احساسات و گرایش های بعضا رادیکال برخی دانشجویان را به گونه ای سازماندهی و هدایت کند؛ تا در نهایت بتوان از آن به عنوان محملی ابتدایی برای شکل گیری داعشیزم دانشگاهی در افغانستان استفاده کرد.
دانشگاهی که با علوم روز دنیا به روزرسانی نمی شود، به نیازهای سیری ناپذیر دانشجویان به منظور آشنایی با تفکرات، نحله ها و بنیادهای فکری نو در دنیای مدرن، پاسخ گفته نمی شود و هیچ زمینه ای برای تبادل فکر، تجدید باورهای بسته بندی شده و بسیط تندروانه بر پایه یک فرمول علمی مبتنی بر تضارب آرا با دانشجویان و مراکز علمی و دانشجویی دیگر کشورهای جهان ایجاد نمی شود، روشن است که دانشجویان آن به سربازان بالقوه جریان های منحطی مانند داعش تبدیل شوند و در نهایت، دانشگاه کابل نیز همان کارکردی را داشته باشد که اکنون مدارس مذهبی مولانا فضل الرحمان در پاکستان دارند و چندی بعد، مرکز ملک عبدالله در کابل خواهد داشت.
مولوی "عبدالسلام عابد" یکی از ملا امامان برجسته در کابل است. او بهعنوان یکی از اعضای فعال جمعیت اصلاح میگوید: "همه ما سلفی هستیم، زیرا سلفیهای واقعی بهمعنای پیروی از علما و نزدیکان حضرت محمد است".
مولوی عابد در یکی از ویدیوهایش میگوید: "در جنازه شیعهیی که به صحابه پیامبر توهین کند، عصمت را به غیر از رسولالله قایل شود و مشکلات بسیار عقیدتی در رابطه به تصرف به غیر الله داشته باشد، در همچون جنازه حضور یک مسلمان جایز نیست". مسوولان جمعیت اصلاح بارها دست داشتن در ترویج افراط گرایی و دامن به زدن به نفاق مذهبی در افغانستان را کرده اند.
همراهی برخی استادان دانشگاه و ترویج افراطگرایی در دانشگاهها
برخی استادان دانشکده شرعیات دانشگاه کابل و ولایاتی چون ننگرهار همکاری تناتنگ و یا عضویت این دو جریان ترویجدهنده افکار افراطی و تکفیری را در کابل و برخی ولایت دیگر دارند.
"عبدالظاهر داعی"، استاد ثقافت اسلامی در دانشگاه کابل، یکی از مبلغان کلیدی مجمع احیای سنت نیز است که کلیپهای سخنرانی او از طریق صفحات فیسبوک و یوتیوب این مجمع پخش میشود.
او در صحبت هایش تلاش میکند تا سلفیت و سلفیها را پیروان واقعی امام ابوحنیفه معرفی کند و مردم به ویژه دانشجویان را به سمت پیروی از شخصیت "محمد ابن عبدالوهاب" و "گرایش سلفیت" سوق دهد.
داعی میگوید: "هر کسی حنفی است، و حنفی حقیقی است و پیرو امام حنیفه است، هیچ امکان ندارد که سلفی نباشد".
داعی در جایی دیگر میگوید: "اگر منظور از وهابیت تطبیق قرآن عظیمشان و سنت رسولالله باشد، من درجه یک وهابی هستم. اینه اعلان میکنم نشر کنید سیدی هایم را".
ظاهر داعی در یکی از سخنرانیاش به صراحت میگوید که اسامه بن لادن، رهبر پیشین القاعده یک مجاهد، مسلمان واقعی و شهید راه خدا بود.
"مولوی معروف راسخ"، یکی دیگر از استادان شرعیات دانشگاه کابل است. او دو سال قبل به اتهام داشتن رابطه با داعش و دعوت دانشجویان به افراطیت، از سوی امنیت ملی بازداشت شد.
از سوی دیگر، یافتههای یک هیأت حکومتی که برای بررسی تظاهرات دانشجویان دانشگاه ننگرهار با پرچمهای داعش و طالبان به این ولایت رفته بود، نشان میدهد که 200 تن از دانشجویان این دانشگاه با گروههای تندرو داعش و طالبان ارتباط دارند.
چندی پیش امنیت ملی هم دو نفر از "کلیدیترین" سازماندهندگان حملات داعش را در کابل بازداشت کرد که در انتقال مهاجمان انتحاری و سازماندهی حملات به مساجد و اماکن شیعه دست داشتند.
خبر تکاندهنده این بود که افراد بازداشتشده، تحصیلکرده و دانشگاهی بودند. آنها گفتند که حدود ۲۰ دانشجوی دیگر را نیز به این گروه تکفیری و تروریستی، جذب کردهاند.
این نمونهها نشان میدهد که دیوارنوشتهای دانشگاه کابل در حمایت از داعش، در ابتدای ظهور این گروه در افغانستان، تصادفی نبوده است. داعش قویا روی دانشگاه کابل و دانشجویان افراطگرا و رادیکال آن، حساب باز کرده است.
سلفیت؛ ریشه و خاستگاه فکری
با این حال، محمد مُحِق، پژوهشگر دینی و مشاور رئیس جمهور در امور دینی بر این باور است که مبنای گروههای تروریستی در کشورهای اسلامی، گرایشهای سلفیت است.
او در مورد خطر گسترش این گرایش در جوامع اسلامی هشدار میدهد و میگوید: "در برخی کشورها گرایش سلفیت زیر پوست جوامع اسلامی در حال گسترش است. هر زمانی که اوضاع سیاسی و اجتماعی در این کشورها آشفته شود و حکومتها کنترول نتوانند، میتواند یک دروازه خونین باز شود".
آقای محق در ادامه تصریح کرد: "شما در حال حاضر میبینید در یمن تضاد بین سلفیها و زیدیها وجود دارد. در عراق صدها سال شیعه و سنی زندگی مسالمتآمیز داشتند، ولی امروز رویارویی شدیدی به جود آمده که مبنای همه این درگیریها، گرایش سلفی است".
داکتر سید محسن سجادی، پژوهشگر دینی نیز میگوید که وهابیت در ایجاد گروههای تکفیری و نشر افراطگرایی نقش کلیدی را دارد و دنیای اسلام را همواره به چالش کشانده است.
آقای سجادی افزود که وهابیها یا همان سلفیها، پیروان مذهب جعفری را مستحق مرگ دانسته و تأکید دارند که اسلام دستور قتل اینها را داده است.
ترویج افراطیت و تکفیر
مولوی حسامالدین حسام، رئیس شورای اخوت اسلامی درباره "مجمع احیای سنت" و "جمعیت اصلاح" به خبرگزاری صدای افغان(آوا) گفت: "در بین این جریانها، افراد خوب و بد وجود دارد، اما {از اساس} این مراکز، افراطیت واقعی هستند، تکفیری هستند. مسلمانان را تکفیر میکنند و به این فکر هستند که مسلمان غیر از ما کسی دیگر نیست. اینها منابع تولید افراطیت هستند".
آقای حسام فعالیت این مراکز تکفیری را خطرناک خوانده، میافزاید: "پیامد فعالیت این جریانها، کشتار مسلمانان، جنگ فرقهیی، جنگ داخلی و جنگ مذهبی است".
عربستان؛ منبع تمویل سلفیت در افغانستان
مردم افغانستان، هیچگاه از یاد نمی برند که عربستان سعودی، پدر معنوی و ماشین مولد بسیاری از تروریست هایی محسوب می شود که در ده ها سال گذشته، سرزمین افغانستان را به آتش کشیده و مردمان آن را به خاک و خون نشانده اند.
در حال حاضر نیز همین رویکرد به صورت گسترده و مستمر، بخشی از سیاست اصلی خاندان مسلط بر عربستان سعودی است. در یمن، در سوریه، در عراق، در لبنان، در لیبی، در افغانستان و در هر جایی که رژیم عربستان سعودی، منفعتی داشته باشد، تکفیر و ترور نیز وجود دارد.
حمایت های وسیع رژيم آل سعود از تروریزم بین المللی، برای هیچ ناظر بیطرفی، جای تردید باقی نمانده است.
حتی رد پای شاهزادگان آل سعود در راه اندازی حملات مرگبار یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ در امریکا که به مبدأ تاریخی تازه برای تروریزم و مبارزه با تروریزم به سبک امریکایی تبدیل شد و موج جدیدی از خونریزی و خشونت را برای ملت های اسلامی به ارمغان آورد نیز قابل مشاهده است و اسناد موسوم به اسناد ۲۸ صفحه ای، به تصریح بر این مورد، شهادت می دهد.
۱۵ نفر از ۱۹ عامل حملات یازدهم سپتامبر، تبعه عربستان سعودی بودند. رهبر یکی از مخوف ترین شبکه های تروریستی بین المللی یعنی القاعده، اهل عربستان و از شرکای مالی و تجاری شاهزادگان مهم دربار دودمان سعود بود.
مولوی مختار مفلح، عالم دینی و رئیس حزب نهضت اسلامی افغانستان میگوید، گروههایی که سلفیت را در افغانستان تبلیغ و ترویج میکنند، از سوی عربستان سعودی تمویل میشوند.
آقای مفلح میگوید: "پول عربستان سعودی خو کم نیست. عدهیی از ملاها را خریده و دانشمندان به نام را خریده و تفکر وهابیت را به آنها ترزیق کرده و آنها را به دانشگاهها و مدارس فرستادهاند.»
آقای مفلح افزود: "اینها جدا از این که در دانشگاهها تبلیغ دارند، نیروهای خود را میفرستند که علیه دولت افغانستان بجنگند، ولی دولت افغانستان یک روز نیامد اینها را حداقل هشدار دهد.»
او در مورد گسترش فعالیت این گروهها هشدار داد: "اینجا وضعیت قسمی است که اگر یکبار جنگ مذهبی در افغانستان شعلهور شود، باز کسی جمع کرده نمیتواند".
الیاس ابدالی- ۱۴ اسد ۱۳۹۷
منبع : https://www.avapress.net