در برخی از احادیث اسلامی آمده است که در دوره های پیش از اسلام، مردمان در اثر ارتکاب گناهان خاصی، از سیرت و صورت انسانی خارج شده و به سیرت و صورت حیوانات خاصی در می آمدند! حالا اینکه این احادیث وارده چه اندازه با معیارها و موازین عقلی مطابقت دارد و یا از جهت محتوا چه مقدار با آیات قرآنی سازگاری دارد و یا اساساً از نظر سند و راوی تا چه حدود قابل اعتنا و اعتماد هستند یا خیر، این موارد واگذار می شود به محل و اهل این گونه مباحث.
اما آنچه ما در این نوشتار به دنبال آنیم و در متون دینی اسلام نیز شواهد و گواهان بی شماری برای آن می توان جست و جو کرد، تحول و دگرگونی انسانها از نظر سیرت و باطن به سمت حیوانیت، در اثر ارتکاب گناهان خاصی است. در این جهت و در اثر ارتکاب گناه، انسان نه تنها به مرتبه حیوان سقوط می کند که در پاره ای موارد از مرز چهارپایان نیز عبور کرده و از نظر انسانی کاملاً مسخ می شود.
قرآن بزرگ در باره این صنف از مسخ شدگان تعبیر دقیق و رسایی دارد. قران حکیم فروتر از حیوان، کسانی از به ظاهر انسانها را می داند که گوش حق شنو، چشم حق بین و قلب و دل حق پذیر ندارند. در بینش قرآن، یک چنین افرادی مسخ شده اند و از نظر سیرت و درون، به فروتر از حیوانات و چهارپایان، تبدیل شده اند! (۱
مولانا جلال الدین بلخی با استفاده از بینش قرآنی، تعبیر لطیفی در زمینه دارد؛ مولانا می گوید: تو بگو چگونه می اندیشی تا من بگویم چه هستی! واضح است که مراد مولانا از چیستی، سیرت و باطن انسانها است نه ظاهر و صورت آنان. مولانا حقیقت انسان را به باطن و سیرت او می داند نه ظاهر و صورت او، به همین دلیل می گوید:
ای برادر تو همان اندیشه ای
مابقی تو استخوان و ریشه ای
مولانا می گوید: بگو چگونه فکر می کنی و می اندیشی تا من بگویم چه هستی! از دیدگاه مولانا، اگر کسی هستی که به خدا و خلق خدا و خدمت به آنان و سود رساندن به انسانها فکر می کنی، پس بدان و شادمان باش که انسان هستی. اما اگر موجودی هستی که از خدا بریده ای و به آزار و اذیت بندگان خدا فکر می کنی، پس مطمئن باش که از مدار انسانیت بیرون شده و وارد دنیای حیوانات و بهائم شده ای!
مولانا می گوید: اگر به مهرورزی و شفقت به مردم فکر می کنی، انسانی، اما اگر به ظلم و ستم به آنان می اندیشی، حیوانی هستی درنده! اگر کسی هستی که از هر طریقی هدفت خدمت به مردم و سود رسانی به آنان است، بدان انسانی هستی وارسته و در خور ستایش؛ اما اگر موجودی هستی که از هر وسیله ای برای بازی با جان و مال مردم استفاده می کنی، بدان که مسخ شده ای و در ردیف موجودات فروتر از حیوان قرار گرفته ای!
حالا اگر بخواهیم برخی از مردم خویش را با آیه شریفه مذکور مقایسه کنیم و دست مولانا بلخ را بگیریم و با گشت و گذاری در سطح کشور، نظر او را در باره بسیاری از تاجران و سرمایه داران هموطن خویش جویا شویم، به گمان شما تشخیص عارف بلخ چه خواهد بود؟ به خصوص آن تاجران و وارد کنندگان دارو و دواهای بی کیفیت و تاریخ گذشته که با جان و مال ملیونها افغان محروم و دردمند، هر لحظه و دقیقه ای بازی می کنند!
با تاسف باید گفت که امروزه کشور ما افغانستان، حکم خاک انداز کشورهای همسایه و منطقه را پیدا کرده است! مواد خوراکی تاریخ گذشته و فاسد، اجناس سرهم بندی شده و یکبار مصرف، پودرهای خوراکی سرطان زا و ممنوعه در کشورهای همسایه، وسایل برقی و گازی پر مصرف و غیر استندرد و صدها اشیای دیگر ارزان و بی کیفیت، تماماً حاصل واردات بخش های خصوصی و غیر دولتی ای است که به وسیله تعدادی از عناصر سودجو و فرصت طلبی به نام تاجران ملی، وارد خاک اندازی به نام افغانستان می شود!!!
خوب است از این تاجران به اصطلاح ملی کشور سوال شود که آیا می دانند و اساساً برای آنان قابل درک و فهم است که مردم فقیر افغانستان با این بحران اقتصادی و فقر و بیکاری طاقت سوز، با چه زجر و شکنجه ای مقداری پولی بخور و نمیری پیدا می کنند که بیشتر اوقات، این پولهای ناچیز، خرج دوا و داکتر خود و خانواده های آنان می شود؟ آنهم داکترانی که از تشخیص درست، بهره ای نبرده اند و دواهایی که کمترین تاثیر را در بهبودی امراض ندارند!
آیا این تاجرانِ ادویه ارزان و بی کیفیت می دانند که مردم از شکم زن و فرزندان شان می زنند تا هزینه تداوی بستگان بیمار شان را بپردازند؛ آنهم هزینه های سرسام آوری که خرج داروهای فاسد و گاهاً مسموم و تاریخ گذشته ای می شود که آنان وارد کشور می کنند؟!
پاسخ این پرسش روشن است، بلی البته که می دانند! اما از آنجا که حس خدمت به مردم در آنان مرده و دفن شده است، اساساً به چیزی غیر از منافع غیر انسانی شان فکر نمی کنند! امروزه اگر کسی به شفاخانه های دولتی و خصوصی سری بزند، به روشنی در خواهد یافت که اوضاع داکتر و دارو و هزینه های شفاخانه ها در چه حدی از درجه وخامت و فضاحت قرار دارد.
تنها وضعیت دارو و درمان نیست که این چنین ناهنجار و غیر قابل تحمل گشته است، بلکه تمامی گزینه های وارداتی که به زندگی روزمره مردم مربوط می شود، یک چنین وضعیت رقتبار و اسف انگیزی پیدا کرده است. آنچه واضح و مبرهن است تمام این معضلات و مشاکل به این بر می گردد که ما در کشور خویش انسان ساخته شده و تربیت شده اسلامی و دینی، اعم از داکتر و مهندس و تاجر، یا نداریم و یا بسیار کم داریم.
همان انسان ساخته شده ای که مولانای بزرگ، در روز روشن با چراغ به دنبال آن می گردد:
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود جُسته ایم ما
گفت آنکه یافت می نشود آنم آرزوست
به نظر خوانندگان این سطور، تاجران و سرمایه گذارانی که با وارد کردن اجناس فاسد و داروهای بی کیفیت، با هست و بود این مردم محروم بازی می کنند، با توجه به بینش قرآنی و دینی، در کدام کته گوری جای می گیرند؛ انسانهای ساخته شده و خدمتگذار و یا مسخ شدگان سودجوی؟!
۱- سوره اعراف آیه ۱۷۹
اما آنچه ما در این نوشتار به دنبال آنیم و در متون دینی اسلام نیز شواهد و گواهان بی شماری برای آن می توان جست و جو کرد، تحول و دگرگونی انسانها از نظر سیرت و باطن به سمت حیوانیت، در اثر ارتکاب گناهان خاصی است. در این جهت و در اثر ارتکاب گناه، انسان نه تنها به مرتبه حیوان سقوط می کند که در پاره ای موارد از مرز چهارپایان نیز عبور کرده و از نظر انسانی کاملاً مسخ می شود.
قرآن بزرگ در باره این صنف از مسخ شدگان تعبیر دقیق و رسایی دارد. قران حکیم فروتر از حیوان، کسانی از به ظاهر انسانها را می داند که گوش حق شنو، چشم حق بین و قلب و دل حق پذیر ندارند. در بینش قرآن، یک چنین افرادی مسخ شده اند و از نظر سیرت و درون، به فروتر از حیوانات و چهارپایان، تبدیل شده اند! (۱
مولانا جلال الدین بلخی با استفاده از بینش قرآنی، تعبیر لطیفی در زمینه دارد؛ مولانا می گوید: تو بگو چگونه می اندیشی تا من بگویم چه هستی! واضح است که مراد مولانا از چیستی، سیرت و باطن انسانها است نه ظاهر و صورت آنان. مولانا حقیقت انسان را به باطن و سیرت او می داند نه ظاهر و صورت او، به همین دلیل می گوید:
ای برادر تو همان اندیشه ای
مابقی تو استخوان و ریشه ای
مولانا می گوید: بگو چگونه فکر می کنی و می اندیشی تا من بگویم چه هستی! از دیدگاه مولانا، اگر کسی هستی که به خدا و خلق خدا و خدمت به آنان و سود رساندن به انسانها فکر می کنی، پس بدان و شادمان باش که انسان هستی. اما اگر موجودی هستی که از خدا بریده ای و به آزار و اذیت بندگان خدا فکر می کنی، پس مطمئن باش که از مدار انسانیت بیرون شده و وارد دنیای حیوانات و بهائم شده ای!
مولانا می گوید: اگر به مهرورزی و شفقت به مردم فکر می کنی، انسانی، اما اگر به ظلم و ستم به آنان می اندیشی، حیوانی هستی درنده! اگر کسی هستی که از هر طریقی هدفت خدمت به مردم و سود رسانی به آنان است، بدان انسانی هستی وارسته و در خور ستایش؛ اما اگر موجودی هستی که از هر وسیله ای برای بازی با جان و مال مردم استفاده می کنی، بدان که مسخ شده ای و در ردیف موجودات فروتر از حیوان قرار گرفته ای!
حالا اگر بخواهیم برخی از مردم خویش را با آیه شریفه مذکور مقایسه کنیم و دست مولانا بلخ را بگیریم و با گشت و گذاری در سطح کشور، نظر او را در باره بسیاری از تاجران و سرمایه داران هموطن خویش جویا شویم، به گمان شما تشخیص عارف بلخ چه خواهد بود؟ به خصوص آن تاجران و وارد کنندگان دارو و دواهای بی کیفیت و تاریخ گذشته که با جان و مال ملیونها افغان محروم و دردمند، هر لحظه و دقیقه ای بازی می کنند!
با تاسف باید گفت که امروزه کشور ما افغانستان، حکم خاک انداز کشورهای همسایه و منطقه را پیدا کرده است! مواد خوراکی تاریخ گذشته و فاسد، اجناس سرهم بندی شده و یکبار مصرف، پودرهای خوراکی سرطان زا و ممنوعه در کشورهای همسایه، وسایل برقی و گازی پر مصرف و غیر استندرد و صدها اشیای دیگر ارزان و بی کیفیت، تماماً حاصل واردات بخش های خصوصی و غیر دولتی ای است که به وسیله تعدادی از عناصر سودجو و فرصت طلبی به نام تاجران ملی، وارد خاک اندازی به نام افغانستان می شود!!!
خوب است از این تاجران به اصطلاح ملی کشور سوال شود که آیا می دانند و اساساً برای آنان قابل درک و فهم است که مردم فقیر افغانستان با این بحران اقتصادی و فقر و بیکاری طاقت سوز، با چه زجر و شکنجه ای مقداری پولی بخور و نمیری پیدا می کنند که بیشتر اوقات، این پولهای ناچیز، خرج دوا و داکتر خود و خانواده های آنان می شود؟ آنهم داکترانی که از تشخیص درست، بهره ای نبرده اند و دواهایی که کمترین تاثیر را در بهبودی امراض ندارند!
آیا این تاجرانِ ادویه ارزان و بی کیفیت می دانند که مردم از شکم زن و فرزندان شان می زنند تا هزینه تداوی بستگان بیمار شان را بپردازند؛ آنهم هزینه های سرسام آوری که خرج داروهای فاسد و گاهاً مسموم و تاریخ گذشته ای می شود که آنان وارد کشور می کنند؟!
پاسخ این پرسش روشن است، بلی البته که می دانند! اما از آنجا که حس خدمت به مردم در آنان مرده و دفن شده است، اساساً به چیزی غیر از منافع غیر انسانی شان فکر نمی کنند! امروزه اگر کسی به شفاخانه های دولتی و خصوصی سری بزند، به روشنی در خواهد یافت که اوضاع داکتر و دارو و هزینه های شفاخانه ها در چه حدی از درجه وخامت و فضاحت قرار دارد.
تنها وضعیت دارو و درمان نیست که این چنین ناهنجار و غیر قابل تحمل گشته است، بلکه تمامی گزینه های وارداتی که به زندگی روزمره مردم مربوط می شود، یک چنین وضعیت رقتبار و اسف انگیزی پیدا کرده است. آنچه واضح و مبرهن است تمام این معضلات و مشاکل به این بر می گردد که ما در کشور خویش انسان ساخته شده و تربیت شده اسلامی و دینی، اعم از داکتر و مهندس و تاجر، یا نداریم و یا بسیار کم داریم.
همان انسان ساخته شده ای که مولانای بزرگ، در روز روشن با چراغ به دنبال آن می گردد:
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود جُسته ایم ما
گفت آنکه یافت می نشود آنم آرزوست
به نظر خوانندگان این سطور، تاجران و سرمایه گذارانی که با وارد کردن اجناس فاسد و داروهای بی کیفیت، با هست و بود این مردم محروم بازی می کنند، با توجه به بینش قرآنی و دینی، در کدام کته گوری جای می گیرند؛ انسانهای ساخته شده و خدمتگذار و یا مسخ شدگان سودجوی؟!
۱- سوره اعراف آیه ۱۷۹
مولف : سیدفاضل محجوب