در شرایطی که به انتخابات ریاست جمهوری نزدیک می شویم و از سوی دیگربا مواضع و دسته بندی های سیاسی تا حد زیادی ناهمگون روبروهستیم. مسئله "اجماع ملی به جای انتخابات" و حضور چهره های دو تابعیته در انتخابات آینده و اظهارات تند و کند حکومت و اپوزیسیون، اوضاع سیاسی کشور را پیچیده کرده است. مارشال فهیم از حذف مجاهدین در آینده و پیامد های آن سخن می گوید و رئیس جمهور کرزی "به حق" و به صراحت از تلاش سازمان جاسوسی و دستگاه های نظامی پاکستان برای بی ثبات سازی افغانستان پرده بر می دارد. در حالی که ترور و انتحار و انفجار به شدت ادامه دارد، امریکا، در چهارچوب سیاست "ناآرامی های مدیریت شده" مسئولیت کامل امنیتی را به نیروهای ملی اما تجهیز نشده، می سپرد و نشان می دهد که ایالات متحده به دنبال تداوم حیات تروریسم، به صورت فرسایشی است. مذاکرات صلح نیز به عقامت گراییده و در پاکستان چهره ای به قدرت رسیده که از آن به عنوان مادر طالبان نام برده می شود و او مخترع طالبان است و همگرایی جدی راهبردی میان آنها (نواز شریف، آی اس آی، طالبان پاکستانی و افغانی) وجود دارد.
این حوادث و حدیث ها، گویای آن است که اوضاع سیاسی کشور، نهادِ به شدت نا آرام دارد و اطراف داخلی و خارجی، سناریوهای مختلفی را روی دست گرفته اند.
مجاهدین زدایی یکی از سناریوهایی است که تاکنون وجود داشته و احتمالاً از این به بعد، شدت بیشتری به خود بگیرد و بیش از پیش سران جهاد را هدف قرار دهد که ترور نافرجام رئیس کمیسیون قضایی پارلمان (حاجی محمد محقق)، شاید آغاز دیگری برای این نوع خونبازی های سیاسی باشد که با ترور شهید سید مصطفی کاظمی شروع شد و با جنرال داوود داوود، استاد ربانی و اینک محقق تداوم یافت و اگر دیر بجنبیم، معلوم نیست که به کدامین ناکجا آباد ره ببرد.
در این میان، نکته مهم آن است که طالبان، مسئولیت ترور برخی از چهره ها مثل شهید کاظمی را به عهده نگرفته و معقول هم نیست که اپوزیسیون حکومت توسط مخالفان مسلح دولت هدف قرار گیرد و این خود حضور جریان سومی را به اثبات می رساند که تلاش می کند تا با جهاد تصفیه حساب کند.
براین اساس، ساخت اقلیت منسجم و ایجاد از هم گسیختگی میان مجموعه های بزرگ با حربه قومی، سمتی، زبانی، مذهبی و حتی تطمیع، سناریوی های دیگری است که دشمنان افغانستان تلاش می کنند از این طریق بحران آفرینی نمایند؛ شاید بتوان حادثه شبرغان یعنی در گیری میان نیروهای جنرال دوستم و والی جوزجان(عالم ساعی) را در همین چهارچوب ارزیابی کرد و بافتی از این دست برای آن قائل شد.
مشروعیت زدایی از نظام سیاسی کشور، از طریق ایجاد تقلب یا کارشکنی و ممانعت از برگزاری انتخابات سالم وشفاف، اقدام دیگری است که برای فروپاشی سیاسی انجام می شود کما اینکه درانتخابات گذشته هم به تصریح رئیس جمهور کرزی، غربیها چنین کردند و اکنون شواهدی وجود دارد که سازو کار تقلب و تهیه کارتهای تقلبی برای انتخابات آینده از مدت ها قبل آغاز شده و تا فرا رسیدن موعد آن به نقطه ی اوج خود خواهد رسید.
وصد البته در کنار اقدامات فوق، احتمالاتی دیگری نیز می تواند مطرح باشد که دشمنان کشور تلاش کند از طریق آنها عمق استراتژیک و انسجام سیاسی ما را نشانه روند و مثل دهه تلخ هفتاد، دولت اسلامی با قاعده وسیع، دموکراتیک و مقبول شکل نگیرد و به نزاع های درونی بینجامد.
درچنین شرایطی، ایجاد فتنه از طریق انتحارهای هوشمند، جدی ترین "پاشنه آشیل" ثبات و امنیت کشور است و بسیار محتمل می نماید، بازهم چهره هایی هدف قرار بگیرند که ترور آنها ظرفیت تنش آفرینی بالایی داشته باشد و این مسئله هشدار جدی به همه است و همه در برابر آن مسئول اند. چرا که این روند می تواند در کنار تهدید های بیرونیِ ( نیروهای فرامنطقه ای، پاکستان و طالبان)، تهدید های درونی هم بیافریند و دشمنان ملت افغانستان، دقیقاً با در نظر داشت همین نکته و ارزیابی، پروژه "انتحار های هوشمند" را روی دست گرفته و به پیامد های آن سخت دل بسته اند. اگر چه تا کنون به دلیل انتخاب زمان و مکان نا مناسب یا هوشمندی هواداران قربانیان انتحارهای سیاسی و یا پائین بودن سطح حساسیت ها، نتوانسته اند، توفیقی بیابند و تنش آفرینی و تاثیرگذاری لازم را داشته باشند اما در آینده هیچ تضمینی برای عقامت تلاش های آن ها وجود ندارد؟
براین اساس، مسئولیت همه و به خصوص حکومت، بیش از پیش سنگین است و احتیاط و هوشیاری و اجتناب از منافع شخصی و اندیشیدن به منافع ملی را می طلبد تا ما را از این گردونه عبور دهد. از این رو، تشدید تدابیر امنیتی برای محافظت از رجال برجسته، پرهیز از رفتار و گفتارهای تنش آفرین و مهمتر از همه تفاهم و تعریف چهار چوب و قاعده های مشترک برای رقابت های سیاسی- انتخاباتی، ضروری ترین اقداماتی است که می تواند راهبردی برای مهار سناریوهای فتنه آفرین دشمنان مردم ما باشد.
این حوادث و حدیث ها، گویای آن است که اوضاع سیاسی کشور، نهادِ به شدت نا آرام دارد و اطراف داخلی و خارجی، سناریوهای مختلفی را روی دست گرفته اند.
مجاهدین زدایی یکی از سناریوهایی است که تاکنون وجود داشته و احتمالاً از این به بعد، شدت بیشتری به خود بگیرد و بیش از پیش سران جهاد را هدف قرار دهد که ترور نافرجام رئیس کمیسیون قضایی پارلمان (حاجی محمد محقق)، شاید آغاز دیگری برای این نوع خونبازی های سیاسی باشد که با ترور شهید سید مصطفی کاظمی شروع شد و با جنرال داوود داوود، استاد ربانی و اینک محقق تداوم یافت و اگر دیر بجنبیم، معلوم نیست که به کدامین ناکجا آباد ره ببرد.
در این میان، نکته مهم آن است که طالبان، مسئولیت ترور برخی از چهره ها مثل شهید کاظمی را به عهده نگرفته و معقول هم نیست که اپوزیسیون حکومت توسط مخالفان مسلح دولت هدف قرار گیرد و این خود حضور جریان سومی را به اثبات می رساند که تلاش می کند تا با جهاد تصفیه حساب کند.
براین اساس، ساخت اقلیت منسجم و ایجاد از هم گسیختگی میان مجموعه های بزرگ با حربه قومی، سمتی، زبانی، مذهبی و حتی تطمیع، سناریوی های دیگری است که دشمنان افغانستان تلاش می کنند از این طریق بحران آفرینی نمایند؛ شاید بتوان حادثه شبرغان یعنی در گیری میان نیروهای جنرال دوستم و والی جوزجان(عالم ساعی) را در همین چهارچوب ارزیابی کرد و بافتی از این دست برای آن قائل شد.
مشروعیت زدایی از نظام سیاسی کشور، از طریق ایجاد تقلب یا کارشکنی و ممانعت از برگزاری انتخابات سالم وشفاف، اقدام دیگری است که برای فروپاشی سیاسی انجام می شود کما اینکه درانتخابات گذشته هم به تصریح رئیس جمهور کرزی، غربیها چنین کردند و اکنون شواهدی وجود دارد که سازو کار تقلب و تهیه کارتهای تقلبی برای انتخابات آینده از مدت ها قبل آغاز شده و تا فرا رسیدن موعد آن به نقطه ی اوج خود خواهد رسید.
وصد البته در کنار اقدامات فوق، احتمالاتی دیگری نیز می تواند مطرح باشد که دشمنان کشور تلاش کند از طریق آنها عمق استراتژیک و انسجام سیاسی ما را نشانه روند و مثل دهه تلخ هفتاد، دولت اسلامی با قاعده وسیع، دموکراتیک و مقبول شکل نگیرد و به نزاع های درونی بینجامد.
درچنین شرایطی، ایجاد فتنه از طریق انتحارهای هوشمند، جدی ترین "پاشنه آشیل" ثبات و امنیت کشور است و بسیار محتمل می نماید، بازهم چهره هایی هدف قرار بگیرند که ترور آنها ظرفیت تنش آفرینی بالایی داشته باشد و این مسئله هشدار جدی به همه است و همه در برابر آن مسئول اند. چرا که این روند می تواند در کنار تهدید های بیرونیِ ( نیروهای فرامنطقه ای، پاکستان و طالبان)، تهدید های درونی هم بیافریند و دشمنان ملت افغانستان، دقیقاً با در نظر داشت همین نکته و ارزیابی، پروژه "انتحار های هوشمند" را روی دست گرفته و به پیامد های آن سخت دل بسته اند. اگر چه تا کنون به دلیل انتخاب زمان و مکان نا مناسب یا هوشمندی هواداران قربانیان انتحارهای سیاسی و یا پائین بودن سطح حساسیت ها، نتوانسته اند، توفیقی بیابند و تنش آفرینی و تاثیرگذاری لازم را داشته باشند اما در آینده هیچ تضمینی برای عقامت تلاش های آن ها وجود ندارد؟
براین اساس، مسئولیت همه و به خصوص حکومت، بیش از پیش سنگین است و احتیاط و هوشیاری و اجتناب از منافع شخصی و اندیشیدن به منافع ملی را می طلبد تا ما را از این گردونه عبور دهد. از این رو، تشدید تدابیر امنیتی برای محافظت از رجال برجسته، پرهیز از رفتار و گفتارهای تنش آفرین و مهمتر از همه تفاهم و تعریف چهار چوب و قاعده های مشترک برای رقابت های سیاسی- انتخاباتی، ضروری ترین اقداماتی است که می تواند راهبردی برای مهار سناریوهای فتنه آفرین دشمنان مردم ما باشد.
مولف : سیدآقا موسوی نژاد