تردیدی نیست، جامعه ای که دارای تکثر قومی، زبانی و به تبع آن حزبی و گرایش های متفاوت سیاسی است، هر نوع تلاش و با هر داعیه ای، مبنی بر نادیده گرفتن آن در تناقض با واقعیت های جامعه و پیمودن مسیر انحصار و انواع کژ راهه های دیگر بوده و در تقابل با منافع و مصالح ملی ماست.
اخیراً اتفاقاتی در کشور رخ نمود و آگاهانه یا نا آگاهانه حرکت هایی با "گرا" و "گرایش" هایی به نفع سیاست های استعماری صورت گرفت که تعصب ورزی در مراکز آکادمیک، جنجال های زبانی بر سر دانشگاه و پوهنتون، درج نکردن قومیت در تذکره های الکترونیکی، گسترش اتهام زنی به شخصیت های مطرح کشور و سایر حرکت های خزنده ای دیگر، بخشی از آنهاست. این همه درست در شرایطی اتفاق می افتد که ایجاد هر نوع تنش درونی، بازیگری در سناریوی استعمار است و باید همه در برابر آن احساس مسئولیت کنند و مخاطرات فرا روی کشور را ببینند. زیرا باز احیای تنش های قومی و زبانی، آتشی است که همه را خواهد سوزاند و جز اینکه منافع استعمار را محقق کند، و گسست اجتماعی ویرانگری را به وجود بیاورد، دستاورد دیگری ندارد.
برکسی پوشیده نیست؛ از یک سو، افغانستان جغرافیایی است که اقوام و زبان های متکثری را در دل خویش جای داده و قانون اساسی به عنوان میثاق ملی همه اتباع کشور، آنرا به صریح ترین صورت ممکن به رسمیت شناخته و دموکراسی نیز به عنوان روش و مدل تصاحب قدرت سیاسی قرارداده شده که همه، تاکید بر پلورالیسم قومی، زبانی، سیاسی و نفی انحصار و اقتدارگرایی است.
از دیگر سو، در مقطع حساسی قرار گرفته ایم؛ دشمنان افغانستان، سیاست ایجاد تنش های، قومی، مذهبی، زبانی و سمتی را به عنون ابزار تحمیل و تامین اهداف خویش برگزیده و به شدت تلاش می کند که کثرت ها را به عناد ها مبدل سازد. امریکا برای ادامه حضور و امضای پیمان دلخواه امنیتی اش- که همان اخذ پایگاه های ویژه و تحمیل مصئونیت قضایی است،- نیاز حیاتی به بی ثباتی سیاسی و امنیتی دارد زیرا تا عملیات تروریستی و صدای پیوسته انفجار و از هم گسستگی ملی وجود نداشته باشد، درخواست پایگاه های دائمی بی معنا و خواب بی تعبیر خواهد بود. وانگهی اعطای پایگاه دائمی، می تواند بستر تحمیل مصئونیت قضایی سربازان آن کشور را فراهم سازد که سخت عدالت ستیز، استقلال سوز و اهانت آشکار به احکام دین و اعتقادات مردم این سرزمین است.
همسایه جنوبی ما هم در یک هماهنگی نا نوشته با استعمار غربی، با استفاده از ابزار های مختلف انتحار و انفجار و ایجاد تنش های قومی و زبانی به دنبال سلطه بر کشور است و رئیس جمهور هم به صراحت اعلام کرد؛ کسانی که مرتکب اعمال تروریستی می شوند، نه طالبان که خادمان خارجی و آلت دست آنهاست.
از این رو، تردیدی وجود ندارد که تنش های قومی، زبانی و مذهبی حربه های خوشدست و برترین بستر تحقق اهداف دشمنان ماست و نباید به دست خود چنین دامی برای خویش گسترد! چرا که ایجاد اختلاف، پروژه مشترک دشمنان قسم خورده ما و پای کوفتن و اصرار بر آن تسریع در تحقق اهداف آنهاست.
از همین رو، باید مدعیان بزرگی و معماران آبادی این مرز بوم، تکانی به خود بدهند و وارد صحنه شوند و با حرکت های تنش آفرین و عدالت سوز مبارزه کنند و گرنه، جز ویرانی، فقر و فلاکت بیشتر و مستعمره شدن در انتظار ما نیست.
بر این اساس، تمکین در برابر اراده آزاد اکثریت و پاسداشت عدالت در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نسبت به اقلیت و احترام به کثرت گرایی و لوازم آن تنها قانون طلایی برای تحقق امنیت، رفع تنش و شکل گیری هویت واحد ملی و تامین منافع علیای کشور است. همانطوری که تقابل با آنها خط استعماری و بر ضد منافع و مصالح ملی است.
لذا، ذکر واژه دانشگاه در کنار پوهنتون یا ذکر قومیت همراه با ملیت، نه حرام شرعی و نه ناسازگار با قوانین و واقعیت اجتماعی کشور است؛ نه تنها به قومیت گرایی دامن نمی زند که آنرا کاهش میدهد و به همدیگر پذیری بیشتر رهنمون می گردد. اما آنچه بحران زا خواهد بود و ثبات سیاسی و امنیت پایدار کشور را تهدید خواهد کرد، تعصب، تنگ نظری، همدیگر ناپذیری، بی توجهی به عدالت سیاسی و اجتماعی است. چنانچه با تبعیض و بی عدالتی مبارزه صورت گیرد و به انگیزه های تفرقه افکنانه و انحصار گرایانه فرصت جولان داده نشود، به سرعت به سمت ملت سازی و شکل گیری هویت واحد ملی پیش خواهیم رفت.
از این رو، درشرایط کنونی که استعمار و هم پیمانانش تحقق اهداف خویش را در گسستن وحدت ملی ما می بیند، تمکین کثرتگرایی تنها گزینه نجات کشور خواهد بود و انتظار به حق از بزرگان کشور، این است که دموکراسی را قاعده وصول به قدرت؛ و عدالت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را ارزش های حاکم بر کنش سیاسی خود قرار دهند و از این طریق به تقویت وحدت ملی بپردازند، زیرا، رضایت عمومی و وحدت ملی نه با انکار زبان یا قومیت بلکه با بسط عدالت فراهم می آید و امنیت پایدار و بازدارنده گی در برابر توطئه های خارجی ایجاد می کند.
در غیر این صورت، باید متیقن بود که جنجال های زبانی و قومی، همچنان ظرفیت مناسبی برای تنش های درونی و بستر تحقق اهداف استعماری و سوء استفاده جاه طلبان خواهد بود و با استقلال، عزت، دین و آزادگی، خدا حافظی باید کرد.
اخیراً اتفاقاتی در کشور رخ نمود و آگاهانه یا نا آگاهانه حرکت هایی با "گرا" و "گرایش" هایی به نفع سیاست های استعماری صورت گرفت که تعصب ورزی در مراکز آکادمیک، جنجال های زبانی بر سر دانشگاه و پوهنتون، درج نکردن قومیت در تذکره های الکترونیکی، گسترش اتهام زنی به شخصیت های مطرح کشور و سایر حرکت های خزنده ای دیگر، بخشی از آنهاست. این همه درست در شرایطی اتفاق می افتد که ایجاد هر نوع تنش درونی، بازیگری در سناریوی استعمار است و باید همه در برابر آن احساس مسئولیت کنند و مخاطرات فرا روی کشور را ببینند. زیرا باز احیای تنش های قومی و زبانی، آتشی است که همه را خواهد سوزاند و جز اینکه منافع استعمار را محقق کند، و گسست اجتماعی ویرانگری را به وجود بیاورد، دستاورد دیگری ندارد.
برکسی پوشیده نیست؛ از یک سو، افغانستان جغرافیایی است که اقوام و زبان های متکثری را در دل خویش جای داده و قانون اساسی به عنوان میثاق ملی همه اتباع کشور، آنرا به صریح ترین صورت ممکن به رسمیت شناخته و دموکراسی نیز به عنوان روش و مدل تصاحب قدرت سیاسی قرارداده شده که همه، تاکید بر پلورالیسم قومی، زبانی، سیاسی و نفی انحصار و اقتدارگرایی است.
از دیگر سو، در مقطع حساسی قرار گرفته ایم؛ دشمنان افغانستان، سیاست ایجاد تنش های، قومی، مذهبی، زبانی و سمتی را به عنون ابزار تحمیل و تامین اهداف خویش برگزیده و به شدت تلاش می کند که کثرت ها را به عناد ها مبدل سازد. امریکا برای ادامه حضور و امضای پیمان دلخواه امنیتی اش- که همان اخذ پایگاه های ویژه و تحمیل مصئونیت قضایی است،- نیاز حیاتی به بی ثباتی سیاسی و امنیتی دارد زیرا تا عملیات تروریستی و صدای پیوسته انفجار و از هم گسستگی ملی وجود نداشته باشد، درخواست پایگاه های دائمی بی معنا و خواب بی تعبیر خواهد بود. وانگهی اعطای پایگاه دائمی، می تواند بستر تحمیل مصئونیت قضایی سربازان آن کشور را فراهم سازد که سخت عدالت ستیز، استقلال سوز و اهانت آشکار به احکام دین و اعتقادات مردم این سرزمین است.
همسایه جنوبی ما هم در یک هماهنگی نا نوشته با استعمار غربی، با استفاده از ابزار های مختلف انتحار و انفجار و ایجاد تنش های قومی و زبانی به دنبال سلطه بر کشور است و رئیس جمهور هم به صراحت اعلام کرد؛ کسانی که مرتکب اعمال تروریستی می شوند، نه طالبان که خادمان خارجی و آلت دست آنهاست.
از این رو، تردیدی وجود ندارد که تنش های قومی، زبانی و مذهبی حربه های خوشدست و برترین بستر تحقق اهداف دشمنان ماست و نباید به دست خود چنین دامی برای خویش گسترد! چرا که ایجاد اختلاف، پروژه مشترک دشمنان قسم خورده ما و پای کوفتن و اصرار بر آن تسریع در تحقق اهداف آنهاست.
از همین رو، باید مدعیان بزرگی و معماران آبادی این مرز بوم، تکانی به خود بدهند و وارد صحنه شوند و با حرکت های تنش آفرین و عدالت سوز مبارزه کنند و گرنه، جز ویرانی، فقر و فلاکت بیشتر و مستعمره شدن در انتظار ما نیست.
بر این اساس، تمکین در برابر اراده آزاد اکثریت و پاسداشت عدالت در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نسبت به اقلیت و احترام به کثرت گرایی و لوازم آن تنها قانون طلایی برای تحقق امنیت، رفع تنش و شکل گیری هویت واحد ملی و تامین منافع علیای کشور است. همانطوری که تقابل با آنها خط استعماری و بر ضد منافع و مصالح ملی است.
لذا، ذکر واژه دانشگاه در کنار پوهنتون یا ذکر قومیت همراه با ملیت، نه حرام شرعی و نه ناسازگار با قوانین و واقعیت اجتماعی کشور است؛ نه تنها به قومیت گرایی دامن نمی زند که آنرا کاهش میدهد و به همدیگر پذیری بیشتر رهنمون می گردد. اما آنچه بحران زا خواهد بود و ثبات سیاسی و امنیت پایدار کشور را تهدید خواهد کرد، تعصب، تنگ نظری، همدیگر ناپذیری، بی توجهی به عدالت سیاسی و اجتماعی است. چنانچه با تبعیض و بی عدالتی مبارزه صورت گیرد و به انگیزه های تفرقه افکنانه و انحصار گرایانه فرصت جولان داده نشود، به سرعت به سمت ملت سازی و شکل گیری هویت واحد ملی پیش خواهیم رفت.
از این رو، درشرایط کنونی که استعمار و هم پیمانانش تحقق اهداف خویش را در گسستن وحدت ملی ما می بیند، تمکین کثرتگرایی تنها گزینه نجات کشور خواهد بود و انتظار به حق از بزرگان کشور، این است که دموکراسی را قاعده وصول به قدرت؛ و عدالت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را ارزش های حاکم بر کنش سیاسی خود قرار دهند و از این طریق به تقویت وحدت ملی بپردازند، زیرا، رضایت عمومی و وحدت ملی نه با انکار زبان یا قومیت بلکه با بسط عدالت فراهم می آید و امنیت پایدار و بازدارنده گی در برابر توطئه های خارجی ایجاد می کند.
در غیر این صورت، باید متیقن بود که جنجال های زبانی و قومی، همچنان ظرفیت مناسبی برای تنش های درونی و بستر تحقق اهداف استعماری و سوء استفاده جاه طلبان خواهد بود و با استقلال، عزت، دین و آزادگی، خدا حافظی باید کرد.
مولف : سیدآقا موسوی نژاد