حادثه یازده سپتامبر۲۰۰۱ القاعده را واژه ای پر کاربرد و بهره، برای رسانهها و سیاستمداران غربی ساخت. قبل از این القاعده نامی بود که درافکار عمومی جهان، با نام سرمایه دار سعودی اسامه بن لادن شناخته میشد.
پس از سلطه طالبان بر افغانستان، بیشتر بر سرزبان ها افتاد و پس از آن در تحولات افغانستان نقش پررنگتری یافت و در اواخر عمر طالبان، رسانه های غربی آن را مخوف ترین گروه تروریستی معرفی کرد که در بسیاری کشورهای جهان عملیات های دهشت افکنانه را رهبری میکند. اما امروز این واژه در اظهارات سیاستمداران غربی و رسانه های آن ها، بی رنگ شده است.
اگر بپذیریم که این سازمان تروریستی؛ وحشت آفرینی به این گستردگی داشته است اما اکنون با مرگ بن لادن، حداقل درساختار تشکیلاتی آن ها اتفاقی نیفتاده، ایمن الظواهری جانشین شد و کسانی که قبل از تحولات کشورهای عربی با ماهیت فکری و عملکردی خاصی؛ "القاعده" نامیده میشدند و مایه مانور گسترده رسانه ها بود، هم اکنون با همان ظواهر و پرچم ها در سوریه و دیگر کشورها مرتکب بمب گذاری، انتحار و انفجار میشوند.
پرسشی که وجود دارد، این است که القاعده در دکترین ایالات متحده و غرب چه نقشی را بازی میکند؟ دیگر آنکه چرا عملکرد این گروه همواره به نفع سیاست های ایالات متحده و مطابق راهبردی های فرامرزی این کشور بوده و هست؟
حضور القاعده و طالبان در افغانستان موجب شکست حکومت مجاهدین و سرمایه حضور ایالات متحده در افغانستان میشود و مستمسک اخذ پایگاه های دائمی و حضور همیشگی می گردد؛ خواسته هایی که ارتباط جدی باسیاست جنگ سرد آن کشور با رقیبان قدیم و جدیدش دارد. کشورهایی که کنترول و مدیریت آن ها در دکترین نظامی و سیاسی قرن حاضر ایالات متحده، محوری ترین است؟ یا در عراق مایه نا امنی و تضعیف دولت مالکی که قرارداد امنیتی و حضور نظامی امریکا را نپذیرفته و با اقمار منطقه ای امریکا روابط خوبی ندارد. در سوریه دولتی را به بحران سقوط مواجه میکند که یکی از موانع اصلی دکترین خاورمیانه ای امریکا و مهمترین پایگاه مبارزان علیه اشغالگری صهیونیست هایی است که ایالات متحده به تضمین امنیت آن متعهد است.
آگاهان می دانند امروز گروههایی که " ارتش آزاد" سوریه خوانده میشوند، همان اعضای پراکنده القاعده جهان است و مقامات غربی بدان معترفند؛ به عنوان نمونه، دیوید کامرون در جلسه پارلمان انگلیس (دسامبر۲۰۱۲) میگوید: "وضعیت جاری در سوریه باعث جذب و قدرت گیری گروه های افراطی مرتبط با القاعده در آن کشور می شود". یا "جانگلاسر" نویسنده سایت آنتیوار(جولای ۲۰۱۲) در گزارش خود شروع فعالیت گسترده شبه نظامیان القاعده و گروههای وهابی را در سوریه مقارن با اعلام رسمی دولت امریکا مبنی برکنار گذاشتن راهکارهای دیپلماتیک در حل بحران این کشور می داند و نیویورک تایمز از وجود مدارکی سخن میگوید که حوادث سوریه مانند یک آهنربا، وهابیها و القاعده را به خود جذب میکند". مایک راجرز، رئیس کمیته اطلاعات داخلی کنگره ایالات متحده؛ اعتراف می کند، «بنابر تخمین دستگاههای اطلاعاتی امریکا، بیش از یک چهارم گروه های شورشی سوریه وابسته به القاعده هستند.»
"لبنن فایلز" از یکی از دیپلمات های امریکایی، نقل میکند؛ "محمد الظواهری، برادر "ایمن الظواهری"، رهبر کنونی القاعده در سوریه است.
یا اخیراً فیلمی که از آنها منتشرشده، یورونیوز برآن است که"نوع ساخت ویدیو و نحوه سخنرانی سخنگوی گروه و حضور دو پرچم افراشته القاعده در این ویدیو، تردیدی بر وابستگی این دسته از مخالفان به گروه القاعده نمی گذارد. روزنامه فرانکفورترالگماینه زایتونگ، به نقل از بررسی های سازمان اطلاعات جرمنی؛ القاعده را مسئول دستکم ۹۰مورد حمله تروریستی در سوریه می داند.
بی تردید، واقعیت ماجرا فراتر از اعترافات مقامات و رسانه های غربی است و مشاهدات عینی نشان می دهد، سه چهارم ارتش آزاد، نیروهای القاعده سراسر خاورمیانه و افریقا است. با این وجود، به تعبیر لوموند، چرا از حمایت سلاطین پترو دالر خلیج فارس و مدعیان مبارزه با القاعده یعنی ایالات متحده و کشورهای غربی برخورداراست؟
عربستان سعودی کمک ۱۰۰ میلیون دالری میکند و "خالد بن محمد العطیه" وزیر مشاور دولت قطر در امور خارجه، خواهان موافقت سازمان ملل متحد با کمک تسلیحاتی و مالی به مخالفان سوریه میشود، یا به نوشته فارین پالیسی؛ سناتور «باب کیسی» رئیس کمیته خاورمیانه سنای امریکا؛ خواستار افزایش سطح کمکهای مالی، لجستیکی و اطلاعاتی به آن ها می شود و هیلاری کلینتون اعلام کمک سی میلیون دالری میکند؛ دولت انگلیس، فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی را برای ارسال تسلیحات نظامی به آن ها، تحت فشار قرار می دهد و ژان مارک آیرو نخست وزیر فرانسه اعلام آمادگی تحویل تجهیزات ارتباطی می کند؟
به نظر میرسد، کلید حل معمای القاعده در دکترین ایالات متحده و اقمار منطقه ای آن، اظهارات وزیرخارجه سابق هیلاری کلینتون است که دسامبر، در گنگره (دسامبر ۲۰۱۱) ضمن یادآروی اینکه دولت رونالد ریگن برای مقابله با نفوذ شوروی در افغانستان، القاعده را به وجود آورد، گفت: «این ما بودیم که القاعده را به وجود آوردیم".
مجموع بازی القاعده درچهارچوب سیاست های منطقهای و بین المللی ایالات متحده و اتحاد نانوشته و راهبردی آنها در سوریه و منطقه؛ کمک های میلیاردی امریکا، غرب و ارتجاع عرب به تروریسم بین المللی در سوریه و اظهارات هیلاری کلینتون، نشان می دهد که القاعده مهره بازی ایالات متحده است که به اقتضای دکترین نظامی و سیاسی امریکا به کار گرفته میشود.
زمانی سیاست های ایالات متحده، اقتضای مقابله با نفوذ شوروی یا به شکست کشاندن دولت مجاهدین را دارد، القاعده، در افغانستان سرازیر میشود. در مقطعی برای تحت فشار قرار دادن دولت عراق نیاز است، آنجا به کار گرفته میشوند و اکنون، دولت سوریه که محاسبات چند دهه ای خاورمیانه بزرگ ایالات متحده را به هم زده و باید از بین برود، همه در سوریه تجمیع شده و از انواع حمایت ها بهره مند میگردند.
از این رو، القاعده نام گروهی است که هرگاهی برای راهبردهای کلان جهانی و منطقهای امریکا، گرهی افتاده همین گره گشایان برای باز گشودن آن، موانع را از سرراه برداشته است.
نویسنده: سیدآقاموسوی نژاد
پس از سلطه طالبان بر افغانستان، بیشتر بر سرزبان ها افتاد و پس از آن در تحولات افغانستان نقش پررنگتری یافت و در اواخر عمر طالبان، رسانه های غربی آن را مخوف ترین گروه تروریستی معرفی کرد که در بسیاری کشورهای جهان عملیات های دهشت افکنانه را رهبری میکند. اما امروز این واژه در اظهارات سیاستمداران غربی و رسانه های آن ها، بی رنگ شده است.
اگر بپذیریم که این سازمان تروریستی؛ وحشت آفرینی به این گستردگی داشته است اما اکنون با مرگ بن لادن، حداقل درساختار تشکیلاتی آن ها اتفاقی نیفتاده، ایمن الظواهری جانشین شد و کسانی که قبل از تحولات کشورهای عربی با ماهیت فکری و عملکردی خاصی؛ "القاعده" نامیده میشدند و مایه مانور گسترده رسانه ها بود، هم اکنون با همان ظواهر و پرچم ها در سوریه و دیگر کشورها مرتکب بمب گذاری، انتحار و انفجار میشوند.
پرسشی که وجود دارد، این است که القاعده در دکترین ایالات متحده و غرب چه نقشی را بازی میکند؟ دیگر آنکه چرا عملکرد این گروه همواره به نفع سیاست های ایالات متحده و مطابق راهبردی های فرامرزی این کشور بوده و هست؟
حضور القاعده و طالبان در افغانستان موجب شکست حکومت مجاهدین و سرمایه حضور ایالات متحده در افغانستان میشود و مستمسک اخذ پایگاه های دائمی و حضور همیشگی می گردد؛ خواسته هایی که ارتباط جدی باسیاست جنگ سرد آن کشور با رقیبان قدیم و جدیدش دارد. کشورهایی که کنترول و مدیریت آن ها در دکترین نظامی و سیاسی قرن حاضر ایالات متحده، محوری ترین است؟ یا در عراق مایه نا امنی و تضعیف دولت مالکی که قرارداد امنیتی و حضور نظامی امریکا را نپذیرفته و با اقمار منطقه ای امریکا روابط خوبی ندارد. در سوریه دولتی را به بحران سقوط مواجه میکند که یکی از موانع اصلی دکترین خاورمیانه ای امریکا و مهمترین پایگاه مبارزان علیه اشغالگری صهیونیست هایی است که ایالات متحده به تضمین امنیت آن متعهد است.
آگاهان می دانند امروز گروههایی که " ارتش آزاد" سوریه خوانده میشوند، همان اعضای پراکنده القاعده جهان است و مقامات غربی بدان معترفند؛ به عنوان نمونه، دیوید کامرون در جلسه پارلمان انگلیس (دسامبر۲۰۱۲) میگوید: "وضعیت جاری در سوریه باعث جذب و قدرت گیری گروه های افراطی مرتبط با القاعده در آن کشور می شود". یا "جانگلاسر" نویسنده سایت آنتیوار(جولای ۲۰۱۲) در گزارش خود شروع فعالیت گسترده شبه نظامیان القاعده و گروههای وهابی را در سوریه مقارن با اعلام رسمی دولت امریکا مبنی برکنار گذاشتن راهکارهای دیپلماتیک در حل بحران این کشور می داند و نیویورک تایمز از وجود مدارکی سخن میگوید که حوادث سوریه مانند یک آهنربا، وهابیها و القاعده را به خود جذب میکند". مایک راجرز، رئیس کمیته اطلاعات داخلی کنگره ایالات متحده؛ اعتراف می کند، «بنابر تخمین دستگاههای اطلاعاتی امریکا، بیش از یک چهارم گروه های شورشی سوریه وابسته به القاعده هستند.»
"لبنن فایلز" از یکی از دیپلمات های امریکایی، نقل میکند؛ "محمد الظواهری، برادر "ایمن الظواهری"، رهبر کنونی القاعده در سوریه است.
یا اخیراً فیلمی که از آنها منتشرشده، یورونیوز برآن است که"نوع ساخت ویدیو و نحوه سخنرانی سخنگوی گروه و حضور دو پرچم افراشته القاعده در این ویدیو، تردیدی بر وابستگی این دسته از مخالفان به گروه القاعده نمی گذارد. روزنامه فرانکفورترالگماینه زایتونگ، به نقل از بررسی های سازمان اطلاعات جرمنی؛ القاعده را مسئول دستکم ۹۰مورد حمله تروریستی در سوریه می داند.
بی تردید، واقعیت ماجرا فراتر از اعترافات مقامات و رسانه های غربی است و مشاهدات عینی نشان می دهد، سه چهارم ارتش آزاد، نیروهای القاعده سراسر خاورمیانه و افریقا است. با این وجود، به تعبیر لوموند، چرا از حمایت سلاطین پترو دالر خلیج فارس و مدعیان مبارزه با القاعده یعنی ایالات متحده و کشورهای غربی برخورداراست؟
عربستان سعودی کمک ۱۰۰ میلیون دالری میکند و "خالد بن محمد العطیه" وزیر مشاور دولت قطر در امور خارجه، خواهان موافقت سازمان ملل متحد با کمک تسلیحاتی و مالی به مخالفان سوریه میشود، یا به نوشته فارین پالیسی؛ سناتور «باب کیسی» رئیس کمیته خاورمیانه سنای امریکا؛ خواستار افزایش سطح کمکهای مالی، لجستیکی و اطلاعاتی به آن ها می شود و هیلاری کلینتون اعلام کمک سی میلیون دالری میکند؛ دولت انگلیس، فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی را برای ارسال تسلیحات نظامی به آن ها، تحت فشار قرار می دهد و ژان مارک آیرو نخست وزیر فرانسه اعلام آمادگی تحویل تجهیزات ارتباطی می کند؟
به نظر میرسد، کلید حل معمای القاعده در دکترین ایالات متحده و اقمار منطقه ای آن، اظهارات وزیرخارجه سابق هیلاری کلینتون است که دسامبر، در گنگره (دسامبر ۲۰۱۱) ضمن یادآروی اینکه دولت رونالد ریگن برای مقابله با نفوذ شوروی در افغانستان، القاعده را به وجود آورد، گفت: «این ما بودیم که القاعده را به وجود آوردیم".
مجموع بازی القاعده درچهارچوب سیاست های منطقهای و بین المللی ایالات متحده و اتحاد نانوشته و راهبردی آنها در سوریه و منطقه؛ کمک های میلیاردی امریکا، غرب و ارتجاع عرب به تروریسم بین المللی در سوریه و اظهارات هیلاری کلینتون، نشان می دهد که القاعده مهره بازی ایالات متحده است که به اقتضای دکترین نظامی و سیاسی امریکا به کار گرفته میشود.
زمانی سیاست های ایالات متحده، اقتضای مقابله با نفوذ شوروی یا به شکست کشاندن دولت مجاهدین را دارد، القاعده، در افغانستان سرازیر میشود. در مقطعی برای تحت فشار قرار دادن دولت عراق نیاز است، آنجا به کار گرفته میشوند و اکنون، دولت سوریه که محاسبات چند دهه ای خاورمیانه بزرگ ایالات متحده را به هم زده و باید از بین برود، همه در سوریه تجمیع شده و از انواع حمایت ها بهره مند میگردند.
از این رو، القاعده نام گروهی است که هرگاهی برای راهبردهای کلان جهانی و منطقهای امریکا، گرهی افتاده همین گره گشایان برای باز گشودن آن، موانع را از سرراه برداشته است.
نویسنده: سیدآقاموسوی نژاد
مولف : سیدآقا موسوی نژاد
منبع : خبرگزاری آوا- کابل