او در دور اول، زمانی که قدرت را به دست آورد، سابقه ای در امور سیاسی نداشت و یک تاجر بود و بعد از احراز کرسی ریاست جمهوری، کاملا در حصار مشاورین سیاسی اش قرار داشت و آنها بودند که او را راهنمایی می کردند.
اما این بار ورودش به کاخ سفید کاملا متفاوت از دور قبلی است، زیرا او در این دوره، یک رقابت چند ساله سیاسی را پشت سرگذاشته، رقیبش بایدن پیشاپیش از انتخابات کنار رفت، در کارزار های انتخاباتی دو بار با سوء قصد روبرو گردید و جان سالم به در برد، و اینک با کوله باری از تجارب سیاسی وارد کاخ سفید می گردد.
در ختم دور قبل، او وقتی با کاخ سفید خداحافظی کرد و رفت و مقامش را به رقیبش بایدن سپرد، رفتنش همراه بود با ده ها اتهام و دوسیه هایی که همه قابل بازپرسی بودند و بعضا تا هنوز همچنان به قوت خود باقی است، اما این بار در ختم دوره کاری اش چگونه از کرسی ریاست جمهوری کنار خواهد رفت، آن را زمان مشخص خواهد کرد. به قول شهید بلخی: «دیده شود چه میشود».
اما در مورد تاثیرات این انتخاب در خاورمیانه، ایران و اوکراین و سایر مناطقی که اخیرا امریکا به شرارت هایی در آنجا دست زده ، به نظر می رسد که ابراز نظر زود خواهد بود، ولیکن این را هم نباید نادیده گرفت که در امریکا معمولا در کارزار های انتخاباتی سخنان زیادی گفته می شود، اما امریکا کشوری است که در آن سیستم حاکمیت می کند، نه افراد و اشخاص، استراتژی و خط مشی مشخص است و کسی نمی تواند از آن عدول نماید.
به عنوان مثال، وقتی بوش پسر با عساکر امریکایی به بهانه جنگ با تروریسم افغانستان را اشغال کرد، نزدیک انتخابات بود، چندروزی بعد کارزارهای انتخاباتی آغاز گردید و رقیب مقتدرش، بارک اوباما که در نهایت رئیس جمهور هم شد، در تبلیغات انتخاباتی اش می گفت که اگر رئیس جمهور شود، اولین کارش این خواهد بود که عساکر امریکا را از افغانستان خارج خواهد کرد، اما دیده شده که وقتی رئیس جمهور شد، نه تنها عساکر امریکایی را از افغانستان بیرون نکرد، بلکه 20 هزار نفر دیگر به آن افزود.
در همان دوره قبلی حکومت ترامپ هم شاهد بودیم که وقتی دست به یک سلسله اقدامات غیرمتعارف زد، یکی از دادگاه های امریکا با فرمانی او را سرجایش نشاند.
این بار نیز ما یقین داریم که قصه از همان قرار است و ترامپ مامور اجرایی همان استراتژی است که برای امریکا از قبل تهیه گردیده است، مگر این که در اصل استراتژی تغییراتی ایجاد شده باشد که به باور نویسنده، انتخاب غیرمتعارف این دو دوره برای همین خواهد بود، مخصوصا کنار زدن بایدن که در این دوره سیاست امریکا به ابتذال کشانده شد و این کشور با راه اندازی جنگ های خانمان برانداز متعدد در گوشه و کنار جهان و مخصوصا حمایت از رژیم سفاک اسرائیل، که طی یک سال گذشته مناطق زیادی از فلسطین را به ویرانه مبدل کرد، و ده ها هزار انسان بیگناه اعم از زن و کودک را به شهادت رساند، که همچنان همه روز ادامه دارد. به کسی پوشیده نیست که این همه جنایات با کمک امریکا صورت گرفته و این خود برای امریکا شکست فاحشی در اذهان بین المللی است، چنانچه اگر استراتژیست های امریکایی این نقیصه را برطرف نکنند، یقینا نفرت و انزجار جهانیان در برابر امریکا کمتر از رژیم خونخوار و سفاک اسرائیل نخواهد بود.
آقای ترامپ هم می داند که این دوره از کارش در امریکا کاملا متفاوت خواهد بود، زیرا مشکل اقتصادی چند برابر گردیده، جنگ اوکراین و روسیه به یک جنگ فرسایشی مبدل شده که این وضعیت جزئی از استراتژی نظامی روسیه بوده که برای اوکراین و حامی اش امریکا بی نهایت سنگین است، و همین طور در خاورمیانه و اسرائیل که تنها حامی منافع امریکا در این منطقه است، امریکا امروز به یک کشور منفور در جهان مبدل شده است. در حاشیه این جنگ، دریای سرخ دیگر برای کشتی های امریکایی امنیت ندارد. سازمان شانگهای با قوت تر از گذشته عمل می کند. بریکس سازمان دیگری که حتی کشور عربستان، یگانه متحد امریکا هم عضویت آن را کسب کرد و تعداد اعضای آن رو به افزایش است، به زودی پول واحد خود را منتشر خواهد کرد، در حالی که حاکمیت دالر، پول متعارف امریکایی کم کم در بازارهای بین المللی رو به سقوط است و ده ها و صدها مورد دیگر ....
بنابراین به نظر می رسد به قدرت رسیدن ترامپ را می توان صفحه جدیدی برای سیاست خارجی امریکا پنداشت و دیده شود که او در میان این همه بحران های سیاسی، نظامی و اقتصادی، چگونه نقش بازی خواهد کرد.