متاثر کننده تر اینجای داستان است که چه بسا افراد زیادی وجود دارند که با وصف داشتن مدارک اقامتی در دست، به کرات و دفعات متعدد دستگیر و روانه اردوگاه شده اند.
اینجا مقصر مامور موظف است، نه مهاجر قانونی و نه فقط مامور بلکه نهاد موظف کننده مقصر است که به وظایف مدیریتی خود به درستی عمل نمی کند و در نتیجه باعث می گردد مهاجر قانونی نیز قربانی حرکت تعمدی و یا ندانم کاری ادارات موظف ساماندهی شوند که دود آن اول به چشم مهاجر و سپس به چشم دولت و حتی نظام اسلامی می رود، چه، در این صورت، مهاجر از هر نظر آسیب جدی دیده و حداقل این است که بغض و کینه در دل خود پرورش داده، دیگر علاقه ندارد کسی اورا به عنوان دوست دار و حامی انقلاب اسلامی بشناسد و حتی نگاه مثبتی که طی سالیان دراز، آنهم به دلیل عِرق دینی و مذهبی در خود پرورانده بود از دست داده، راهی را در پیش می گیرد که قلبا جهت طی آن، راضی به نظر نمی رسد.
به همین دلیل است که امروزه خدمات بیش از ۴۰ سال جمهوری اسلامی ایران به میلیونها مهاجر، به باد هوا رفته، از ظرفیت های متعدد این طیف، نه برای نظام اسلامی و اتباع آن بهره برداری شده و نه خود مهاجرین از این امکان بهره ای درست برده اند و به محضی فرصت مهیا شده، بار سفر بسته، راهی ی کشورهای خارج می شوند و آنچه در این میان برجسته می نماید؛ تفکر خلاف اهداف و سیاست های ایران است که همواره در وجود مهاجر، نهادینه شده و مرتب تبارز پیدا می کند.
بنابراین دلسوزان انقلاب اسلامی و عناصر و جریان های خدوم ایرانی به داد مهاجرین برسند و ازین مخمصه کشنده و انحراف سیاسی و اعتقادی، آنهارا نجات داده و کشور و نظام خودرا نیز از یک آسیب جدی برهانند.