سید عیسی حسینی مزاری/ اجلاس دوحهی قطر آنگونه که در افکار عمومی امیدواری برای برقراری صلح ایجاد کرده، پیش نخواهد رفت و نتیجه دلخواه مردم افغانستان را به دست نخواهد داد. چون مذاکرات کنونی دو طرف اصلی دارد که یکی آمریکا و دیگری طالبان است، اما صلح نه از ناحیه آمریکاییها و نه طالبان قابل تامین نخواهد بود.
صلح از ناحیه آمریکاییها قابل تامین نیست، چون؛
1ـ نه مشروعیت و مقبولیت داخلی دارند و نه منطقهای و جهانی.
مشروعیت و مقبولیت داخلی ندارند چون، نه از جایگاه حقوقی در افغانستان برخوردارند و نه هم قاطبه مردم روندی را که آمریکاییها مدعی به نتیجه رساندن آن هستند، میپذیرند. از دولت افغانستان گرفته تا اقشار مختلف مردم، نگاه بدبینانهای به اجلاس قطر داشته و معتقد هستند هرکسی دیگری ممکن است توان برقراری صلح در افغانستان را داشته باشد به جز آمریکا. نهایتا آمریکاییها تلاش دارند از هیاهوی برپا شده به نام پیگیری روند صلح و تلاش برای برقراری آن در افغانستان بهره انتخاباتی برای جناب ترامپ ببرند.
از سویی هم مشروعیت و مقبولیت منطقهای و جهانی نیز ندارند؛ نه سازمان ملل چنین مسئولیتی به آمریکاییها داده و نه هم کشورهای جهان به ویژه منطقه از آن حمایت میکنند، بلکه رقبای آمریکا متوجه شدهاند که این کشور تکتازانه در منطقهی تحت نفوذ آنها حضور به هم رسانده، نه تنها لحاظی برای تمامیت ارضی و منافع ملی آنها ندارد، بلکه علیه آن وارد عمل گردیده، از اینرو قدرتهای منطقهای به ویژه چین، ایران و روسیه به هیچ وجهی نخواهند گذاشت برنامههای سیاسی آمریکا در افغانستان و منطقه به پیروزی برسد.
2- آمریکاییها راهی را که میروند، به برقراری صلح منجر نخواهد گردید، چون آنها به افغانستان نیامده که به این راحتی برگردند. درست است که طی این 19 سال اشتباهات فاحشی مرتکب گردیده و تاکنون نتوانستهاند به نتیجه دلخواه خود برسند، اما اکنون سعی دارند از شرایط بهره کافی برده، برای خود نیروی میدانی درست کنند تا در راستای اهداف منطقهای خویش به کار ببندند.
آمریکاییها از اول متوجه بودند که با اذعان به رویکرد ملی طالبان، با این گروه به نتایج منطقهای نمیرسند، به همین لحاظ تلاش کردند تا با کوبیدن طالبان، گروه داعش را جایگزین کنند و رویکرد فرامرزی علیه رقبای قدرتمند خود یعنی روسیه، چین و ایران داشته و از نظر میدانی مزاحمت امنیتی و نظامی علیه آنها ایجاد کرده، آنگاه در میدانهای سیاسی با دست پر علیه این سه قدرت اقتصادی شرق وارد تعامل گردند و یا اقتدار اینها را بشکنند، یا حد اقل در راستای کسب منافع اقتصادی خویش به مهار آنها بپردازند، اما در مقطعی متوجه گردیدند که نه تنها توان از میان برداشتن طالبان را ندارند، بلکه این گروه با گرایش به سمت رقبای منطقهای آمریکا قدرتمندتر گردیده، ممکن است روزگاری را علیه آمریکاییها بیاورند که در گذشته مجاهدین افغانستان بر سر شوروی وقت آوردند.
این بود که ترامپ نگاه خود را عوض کرده، با سر دادن شعار مذاکره با طالبان و برقراری صلح، از یکسو تلاش برای مستأصل کردن این گروه، ایجاد اختلاف میان آن و در نهایت اضمحلال این جریان کرد و از سوی دیگر، اگر هم دستهای از طالبان ماندند، با برگزاری گفتگوهایی آنها را وارد دایره قدرت حاکمه کنند تا به جای آنها گروه جنگجوی دیگری را که جهت منطقهای و بینالمللی دارد، به نام داعش جاگزین نمایند.
بنابراین، بر فرض اگر این مذاکرات به نتیجه دلخواه آمریکا هم برسد، باز صلح واقعی در افغانستان برقرار نگردیده، جنگ و بحران همچنان با قوت خود تداوم خواهد یافت.
از ناحیه طالبان نیز تصور برقراری هرگونه صلحی ممکن به نظر نمیرسد، چرا که؛
1- یکی از شرایط صلح، برقراری آتش بس قبل از برگزاری مذاکرات سیاسی است، اما مشاهده میگردد نه تنها طالبان قبل از آغاز مذاکرات به این امر اقدام نکرد که حتی در میانه مذاکرات هم نه تنها دست از جنگ و خون ریزی نکشید، بلکه بیش از پیش به شعلههای آن افزود.
2- اگر گروه طالبان واقعا به دنبال برقراری صلح در افغانستان میبود، بحث مذهبی و عدم به رسمیت شناختن مذهب حقه جعفری با داشتن حداقل یک سوم جمعیت کشور و نیز حقوق زنان را پیش نمیکشید. چه اینکه همه نیک میدانند که اولا شیعیان افغانستان در طول 14 سال جهاد و پس از آن دوشادوش برادران اهل سنت خود نقشآفرینی کردند و در طول 19 سال اخیر نیز در عرصههای مختلف سیاسی، فرهنگی، نظامی و امنیتی حضور چشمگیر داشته، و ثانیا پیروان این مذهب در افغانستان آن قدر توان و ظرفیت بالایی دارند تا هرگروهی ولو با پشتوانههای قدرتها نتوانند خواست و اراده خویش را بر آنها تحمیل نمایند، پس نه تنها خود حاضر به این حق کشی نگردیده و تا پای جان از هویت مذهبی خود دفاع میکنند، بلکه اهل سنت آگاه نیز حاضر به پذیرفتن این خواسته طالبان نخواهد بود و در کنار شیعیان از حقوق مذهبی و مدنی شهروندان کشور خود به دفاع برخواهد خواست. ثالثا نصف بیشتر جامعه افغانستان متشکل از زنان است و با توجه به اینکه زنان کشور بیش از هرقشری ظلم طالبانی را در یک دوره طولانی لمس کرده، تحت هیچ شرایطی حاضر به پذیرفتن این حق کشی و ظلم نخواهند گردید و قطعا هم خود و هم بستگان مرد خود را علیه موجودیت این گروه به حرکت مقابله جویانه واخواهند داشت.
در نتیجه طالبان با این رویکرد نمیتواند در مذاکرات قطر پیروز شود و دستآوردی داشته باشد. برفرض کوتاه آمدن هیئت دولت، ملت حاضر به پذیرفتن نتایج نامطلوب اجلاس دوحهی قطر نخواهد بود.
صلح از ناحیه آمریکاییها قابل تامین نیست، چون؛
1ـ نه مشروعیت و مقبولیت داخلی دارند و نه منطقهای و جهانی.
مشروعیت و مقبولیت داخلی ندارند چون، نه از جایگاه حقوقی در افغانستان برخوردارند و نه هم قاطبه مردم روندی را که آمریکاییها مدعی به نتیجه رساندن آن هستند، میپذیرند. از دولت افغانستان گرفته تا اقشار مختلف مردم، نگاه بدبینانهای به اجلاس قطر داشته و معتقد هستند هرکسی دیگری ممکن است توان برقراری صلح در افغانستان را داشته باشد به جز آمریکا. نهایتا آمریکاییها تلاش دارند از هیاهوی برپا شده به نام پیگیری روند صلح و تلاش برای برقراری آن در افغانستان بهره انتخاباتی برای جناب ترامپ ببرند.
از سویی هم مشروعیت و مقبولیت منطقهای و جهانی نیز ندارند؛ نه سازمان ملل چنین مسئولیتی به آمریکاییها داده و نه هم کشورهای جهان به ویژه منطقه از آن حمایت میکنند، بلکه رقبای آمریکا متوجه شدهاند که این کشور تکتازانه در منطقهی تحت نفوذ آنها حضور به هم رسانده، نه تنها لحاظی برای تمامیت ارضی و منافع ملی آنها ندارد، بلکه علیه آن وارد عمل گردیده، از اینرو قدرتهای منطقهای به ویژه چین، ایران و روسیه به هیچ وجهی نخواهند گذاشت برنامههای سیاسی آمریکا در افغانستان و منطقه به پیروزی برسد.
2- آمریکاییها راهی را که میروند، به برقراری صلح منجر نخواهد گردید، چون آنها به افغانستان نیامده که به این راحتی برگردند. درست است که طی این 19 سال اشتباهات فاحشی مرتکب گردیده و تاکنون نتوانستهاند به نتیجه دلخواه خود برسند، اما اکنون سعی دارند از شرایط بهره کافی برده، برای خود نیروی میدانی درست کنند تا در راستای اهداف منطقهای خویش به کار ببندند.
آمریکاییها از اول متوجه بودند که با اذعان به رویکرد ملی طالبان، با این گروه به نتایج منطقهای نمیرسند، به همین لحاظ تلاش کردند تا با کوبیدن طالبان، گروه داعش را جایگزین کنند و رویکرد فرامرزی علیه رقبای قدرتمند خود یعنی روسیه، چین و ایران داشته و از نظر میدانی مزاحمت امنیتی و نظامی علیه آنها ایجاد کرده، آنگاه در میدانهای سیاسی با دست پر علیه این سه قدرت اقتصادی شرق وارد تعامل گردند و یا اقتدار اینها را بشکنند، یا حد اقل در راستای کسب منافع اقتصادی خویش به مهار آنها بپردازند، اما در مقطعی متوجه گردیدند که نه تنها توان از میان برداشتن طالبان را ندارند، بلکه این گروه با گرایش به سمت رقبای منطقهای آمریکا قدرتمندتر گردیده، ممکن است روزگاری را علیه آمریکاییها بیاورند که در گذشته مجاهدین افغانستان بر سر شوروی وقت آوردند.
این بود که ترامپ نگاه خود را عوض کرده، با سر دادن شعار مذاکره با طالبان و برقراری صلح، از یکسو تلاش برای مستأصل کردن این گروه، ایجاد اختلاف میان آن و در نهایت اضمحلال این جریان کرد و از سوی دیگر، اگر هم دستهای از طالبان ماندند، با برگزاری گفتگوهایی آنها را وارد دایره قدرت حاکمه کنند تا به جای آنها گروه جنگجوی دیگری را که جهت منطقهای و بینالمللی دارد، به نام داعش جاگزین نمایند.
بنابراین، بر فرض اگر این مذاکرات به نتیجه دلخواه آمریکا هم برسد، باز صلح واقعی در افغانستان برقرار نگردیده، جنگ و بحران همچنان با قوت خود تداوم خواهد یافت.
از ناحیه طالبان نیز تصور برقراری هرگونه صلحی ممکن به نظر نمیرسد، چرا که؛
1- یکی از شرایط صلح، برقراری آتش بس قبل از برگزاری مذاکرات سیاسی است، اما مشاهده میگردد نه تنها طالبان قبل از آغاز مذاکرات به این امر اقدام نکرد که حتی در میانه مذاکرات هم نه تنها دست از جنگ و خون ریزی نکشید، بلکه بیش از پیش به شعلههای آن افزود.
2- اگر گروه طالبان واقعا به دنبال برقراری صلح در افغانستان میبود، بحث مذهبی و عدم به رسمیت شناختن مذهب حقه جعفری با داشتن حداقل یک سوم جمعیت کشور و نیز حقوق زنان را پیش نمیکشید. چه اینکه همه نیک میدانند که اولا شیعیان افغانستان در طول 14 سال جهاد و پس از آن دوشادوش برادران اهل سنت خود نقشآفرینی کردند و در طول 19 سال اخیر نیز در عرصههای مختلف سیاسی، فرهنگی، نظامی و امنیتی حضور چشمگیر داشته، و ثانیا پیروان این مذهب در افغانستان آن قدر توان و ظرفیت بالایی دارند تا هرگروهی ولو با پشتوانههای قدرتها نتوانند خواست و اراده خویش را بر آنها تحمیل نمایند، پس نه تنها خود حاضر به این حق کشی نگردیده و تا پای جان از هویت مذهبی خود دفاع میکنند، بلکه اهل سنت آگاه نیز حاضر به پذیرفتن این خواسته طالبان نخواهد بود و در کنار شیعیان از حقوق مذهبی و مدنی شهروندان کشور خود به دفاع برخواهد خواست. ثالثا نصف بیشتر جامعه افغانستان متشکل از زنان است و با توجه به اینکه زنان کشور بیش از هرقشری ظلم طالبانی را در یک دوره طولانی لمس کرده، تحت هیچ شرایطی حاضر به پذیرفتن این حق کشی و ظلم نخواهند گردید و قطعا هم خود و هم بستگان مرد خود را علیه موجودیت این گروه به حرکت مقابله جویانه واخواهند داشت.
در نتیجه طالبان با این رویکرد نمیتواند در مذاکرات قطر پیروز شود و دستآوردی داشته باشد. برفرض کوتاه آمدن هیئت دولت، ملت حاضر به پذیرفتن نتایج نامطلوب اجلاس دوحهی قطر نخواهد بود.