محمد موحدی/ در پی بن بست و بحران اعلام نتایج انتخاباتی در افغانستان، تلاشهای داخلی و خارجی زیادی برای حل بحران به وجود آمده صورت گرفته که تاکنون هیچ یک، نتیجه بخش نبوده است. چندی قبل زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه آمریکا در امور صلح با طالبان نیز تلاشهای زیادی به خرج داد، اما مؤثر واقع نشد، تا اینکه اخیرا مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا در یک سفر از قبل اعلام نشده، وارد افغانستان شد و با غنی و عبدالله به صورت جداگانه دیدار و گفتگو کرد که البته وی نیز دست خالی و البته عصبانی به خانه برگشت.
با مطالعه و تجربه از این دست رویدادها در 18 سال گذشته روابط آمریکا با افغانستان، چنین برداشت میشود که آمریکا نمیخواهد در افغانستان یا در هر کشوری که حضور دارد، یک دولت و حکومت قوی و مستقل به وجود بیاید، زیرا با تشکیل دولت و حکومت مستقل، دیگر بهانهای برای حضور آمریکا باقی نخواهد ماند؛ لذا آمریکا برای ادامه حضور خود در هر کشوری، سعی دارد از هر راه ممکن(زر، زور و تزویر) اعمال نفوذ کرده و نگذارد مردم برای خود تصمیمی مستقلانه بگیرند که نتیجه آن، به وجود آمدن یک حکومت مستقل و مشروع خواهد بود. دلیل این ادعا هم حضور اشغالگرانه آمریکا حداقل در دو کشور افغانستان و عراق در دو دهه اخیر است که برای همگان هویدا است.
در طول نزدیک به دو دهه و در انتخاباتهایی که در افغانستان برگزار گردیده، دخالتهای آمریکا به روشنی قابل مشاهده بوده است؛ چنانکه در سال ۲۰۱۳ میلادی با ایجاد موجی عظیم ترس و هراس از خروج نیروهای ناتو از افغانستان و برگشت دوباره طالبان، زمینه را برای بستن پیمان امنیتی مهیا ساخت و سرانجام با عقد این پیمان ـ که چگونگی عمل به این پیمان شدیدا زیر پرسش است - راه را برای دخالت خود در امور افغانستان، علی الخصوص مسأله انتخابات هموارتر کرد و دیدیم که چگونه در انتخابات سال ۲۰۱۴ میلادی، آرای پاک مردم با رایهای تقلبی درآمیخت و نگذاشت اراده ملت همیشه زجرکشیده افغانستان تمثیل شود و با مهندسی آن انتخابات، از دل آن با پا درمیانی وزیرخارجه وقت(جان کری) حکومتی به میان آورد که نامش زیبا، اما شدیدا نفاقافگنانه و ناکارآمد بود. امریکا با ایجاد حکومتی تحت عنوان «وحدت ملی» شدیدترین ضربات و صدمات بر پیکره علیل وحدت و همبستگی ملی وارد کرد و موجب حضور خود را در این کشور بیش از پیش فراهم ساخت.
اینک که حضور آمریکا با شکست در جنگ 18 ساله با گروه طالبان، در افکار بینالملل و هم افکار عمومی مردم آمریکا زیر سؤال جدی قرار گرفته و همچنان تاوان مالی هنگفت و از دست دادن جان صدها سرباز، سبب شده به ناچار راه مذاکره و گفتگوهای به اصطلاح صلح را در پیش بگیرد و در ظاهر به نتایجی هم دست پیدا کند، تا از این بابت میزان تلفات جانی و مالی خود را کاهش داده و در یک آرمش نسبی بتواند راهحلی برای توجیه حضور خود و یا در صورت عدم این امکان، راه دیگری برای خروج آبرومندانه را برای خود جستجو کند. اما این توافق نیم بند مگر با تضعیف حکومت مرکزی افغانستان حاصل نشده است، تا از آن به عنوان یک وسیله جلب توجه طالبان و راضی کردن این گروه برای حاضر شدن در پای میز مذاکرات و در نهایت توافق صلح کار گرفته است. لذا همزمان با جریان مذاکرات، قضیه انتخابات را نیز به جریان انداخت، برای آن بودجه در نظر گرفت و از برگزاری آن حمایت نمود تا از این طریق، بحرانی را خلق کند که ثمره آن را بر سر میز مذاکره با طالبان، به عنوان یک دلگرمی برای این گروه، پیشکش نماید که کرد.
توافق صلح میان آمریکا و طالبان به امضا رسید، اما بحران انتخابات افغانستان لاینحل باقی ماند. تا جایی که دو رقیب پیشتاز انتخابات؛ هرکدام تا سرحد تحلیف پیش رفتند و اینک آمریکا دوباره با همان نسخه سال ۲۰۱۴ می خواهد یک حکومت توافقی ضعیف را سرپا کند تا از یکسو خود را در اذهان مردم افغانستان به عنوان یک منجی و حلال بحرانها قلمداد کند و از دیگر سو، چراغ سبزی را برای طالبان روشن نگه دارد. البته آنچه تا فعلا در این دور از انتخابات و نتایج آن و همچنین سرسختی دو طرف؛ یعنی غنی و عبدالله دیده میشود، تلاشهای زلمی خلیلزاد و سفر مایک پمپئو، وزیرخارجه آمریکا نتیجهای در پی نداشته است. لذا آمریکا از گزینه تهدید به کاهش کمکهای خود به افغانستان سخن به میان آورده تا از این طریق، کما فیالسابق اعمال قدرت نماید تا شاید بتواند همچنان یک حکومت پر چالش و ضعیف را در افغانستان به وجود بیاورد.
به هر صورت، چه توافقی میان غنی و عبدالله صورت بگیرد یا نه، امریکا مجبور است برای شریک ساختن طالبان در قدرت، به هر گزینهای(زر، زور و تزویر) متوسل شود، تا حضور خود در این کشور را برای مقاصد بزرگتری که دارد، توجیه کند.
با مطالعه و تجربه از این دست رویدادها در 18 سال گذشته روابط آمریکا با افغانستان، چنین برداشت میشود که آمریکا نمیخواهد در افغانستان یا در هر کشوری که حضور دارد، یک دولت و حکومت قوی و مستقل به وجود بیاید، زیرا با تشکیل دولت و حکومت مستقل، دیگر بهانهای برای حضور آمریکا باقی نخواهد ماند؛ لذا آمریکا برای ادامه حضور خود در هر کشوری، سعی دارد از هر راه ممکن(زر، زور و تزویر) اعمال نفوذ کرده و نگذارد مردم برای خود تصمیمی مستقلانه بگیرند که نتیجه آن، به وجود آمدن یک حکومت مستقل و مشروع خواهد بود. دلیل این ادعا هم حضور اشغالگرانه آمریکا حداقل در دو کشور افغانستان و عراق در دو دهه اخیر است که برای همگان هویدا است.
در طول نزدیک به دو دهه و در انتخاباتهایی که در افغانستان برگزار گردیده، دخالتهای آمریکا به روشنی قابل مشاهده بوده است؛ چنانکه در سال ۲۰۱۳ میلادی با ایجاد موجی عظیم ترس و هراس از خروج نیروهای ناتو از افغانستان و برگشت دوباره طالبان، زمینه را برای بستن پیمان امنیتی مهیا ساخت و سرانجام با عقد این پیمان ـ که چگونگی عمل به این پیمان شدیدا زیر پرسش است - راه را برای دخالت خود در امور افغانستان، علی الخصوص مسأله انتخابات هموارتر کرد و دیدیم که چگونه در انتخابات سال ۲۰۱۴ میلادی، آرای پاک مردم با رایهای تقلبی درآمیخت و نگذاشت اراده ملت همیشه زجرکشیده افغانستان تمثیل شود و با مهندسی آن انتخابات، از دل آن با پا درمیانی وزیرخارجه وقت(جان کری) حکومتی به میان آورد که نامش زیبا، اما شدیدا نفاقافگنانه و ناکارآمد بود. امریکا با ایجاد حکومتی تحت عنوان «وحدت ملی» شدیدترین ضربات و صدمات بر پیکره علیل وحدت و همبستگی ملی وارد کرد و موجب حضور خود را در این کشور بیش از پیش فراهم ساخت.
اینک که حضور آمریکا با شکست در جنگ 18 ساله با گروه طالبان، در افکار بینالملل و هم افکار عمومی مردم آمریکا زیر سؤال جدی قرار گرفته و همچنان تاوان مالی هنگفت و از دست دادن جان صدها سرباز، سبب شده به ناچار راه مذاکره و گفتگوهای به اصطلاح صلح را در پیش بگیرد و در ظاهر به نتایجی هم دست پیدا کند، تا از این بابت میزان تلفات جانی و مالی خود را کاهش داده و در یک آرمش نسبی بتواند راهحلی برای توجیه حضور خود و یا در صورت عدم این امکان، راه دیگری برای خروج آبرومندانه را برای خود جستجو کند. اما این توافق نیم بند مگر با تضعیف حکومت مرکزی افغانستان حاصل نشده است، تا از آن به عنوان یک وسیله جلب توجه طالبان و راضی کردن این گروه برای حاضر شدن در پای میز مذاکرات و در نهایت توافق صلح کار گرفته است. لذا همزمان با جریان مذاکرات، قضیه انتخابات را نیز به جریان انداخت، برای آن بودجه در نظر گرفت و از برگزاری آن حمایت نمود تا از این طریق، بحرانی را خلق کند که ثمره آن را بر سر میز مذاکره با طالبان، به عنوان یک دلگرمی برای این گروه، پیشکش نماید که کرد.
توافق صلح میان آمریکا و طالبان به امضا رسید، اما بحران انتخابات افغانستان لاینحل باقی ماند. تا جایی که دو رقیب پیشتاز انتخابات؛ هرکدام تا سرحد تحلیف پیش رفتند و اینک آمریکا دوباره با همان نسخه سال ۲۰۱۴ می خواهد یک حکومت توافقی ضعیف را سرپا کند تا از یکسو خود را در اذهان مردم افغانستان به عنوان یک منجی و حلال بحرانها قلمداد کند و از دیگر سو، چراغ سبزی را برای طالبان روشن نگه دارد. البته آنچه تا فعلا در این دور از انتخابات و نتایج آن و همچنین سرسختی دو طرف؛ یعنی غنی و عبدالله دیده میشود، تلاشهای زلمی خلیلزاد و سفر مایک پمپئو، وزیرخارجه آمریکا نتیجهای در پی نداشته است. لذا آمریکا از گزینه تهدید به کاهش کمکهای خود به افغانستان سخن به میان آورده تا از این طریق، کما فیالسابق اعمال قدرت نماید تا شاید بتواند همچنان یک حکومت پر چالش و ضعیف را در افغانستان به وجود بیاورد.
به هر صورت، چه توافقی میان غنی و عبدالله صورت بگیرد یا نه، امریکا مجبور است برای شریک ساختن طالبان در قدرت، به هر گزینهای(زر، زور و تزویر) متوسل شود، تا حضور خود در این کشور را برای مقاصد بزرگتری که دارد، توجیه کند.