سید وحیدالله حبیبی/ کشور عزیز ما افغانستان پنجمین دهه است که در آتش اشغال، نفاق، جهل و... میسوزد، که اگر چنین نبود و در این نیم قرن صلح و آرامش در این سرزمین حکمفرما میبود؛ تصور کنید که در عرصههای مختلف با توجه به پتانسیلهای بالقوهای که در زمینههای مختلف از جمله نیروی انسانی جوان، کوشا و با ذکاوت، ثروتهای طبیعی و خدادادی، منابع سرشار آبی، موقعیت استراتژیک جغرافیایی و صدها پناسیل دیگر میتوانست یکی از کشورهای زبانزد دنیا باشد.
متاسفانه کشور افغانستان در چنان ورطهای افتاده که برای نجاتش هر گروه و کشوری مطابق با خواستها و منافع خود، نسخههای عجیب و غریب و گاهی متضاد تجویز میکند.
روزگاری عدهای از مردم این سرزمین به دنبالهروی از بلوک شرق نسخه کمونیزم را برای اداره کشور و مردم افغانستان پیچیدند؛ غافل از اینکه با توجه به اعتقادات اسلامی و عنعنات مردم این کشور، حتی نتوانست به عنوان مسکن عمل نماید؛ چه رسد که این کشور را به سوی ترقی و اعتلا سوق دهد.
بعد از پیروزی مجاهدین هم به علت عدم پختگی و در تضاد بودن حکومت آنها با منافع کشورهای منطقهای و جهانی، افغانستان دچار جنگهای داخلی شد و شد، آنچه نباید میشد و دستآوردهای ۱۴ سال جهاد مخلصانه ملت افغانستان بر باد رفت.
در اینجا هم میبینیم گروههای مختلف سیاسی و نظامی افغانستان به دنبال پیاده کردن نسخههای پیچیده شده در بیرون از کشور برای افغانستان هستند که در نتیجه کشور به ویرانهای تبدیل شد و حداقل آبادانی و امکاناتی هم که داشت، از بین رفت. در همین حین، نسیم ملایمی زیر نام صلح و امنیت تحریک طالبان با ظاهری خیرخواهانه جوانه زد و چون مردم تشنه صلح و امنیت بودند، این گروه توانست به سرعت در افغانستان فراگیر شود؛ غافل از اینکه این نسخه هم نه برای مردم افغانستان، که برای تأمین منافع و معالجه دردهای سیاسی امنیتی و اقتصادی کشورهای پشت پرده این کرده پیچیده شده که در این زمینه میشود ورقهای زیادی را قلم زد.
دیری نپایید حرکت و عملکرد این گروه در تضاد با منافع یکی از کشورهای تمویلکننده آن یعنی آمریکا قرار گرفت و منافع آمریکا ایجاب میکرد این کروه را ساقط نماید تا به اهداف بالاتر خود برسد. در نتیجه، این گروه که حاکمیت افغانستان را در اختیار خود گرفته بود، به صورت برق آسا توسط آمریکا و کشورهای همپیمانش سرنگون شد، و چنین تصور میشد که طالبان برای همیشه ریشهکن شده است.
بعد از ۱۸ سال حضور ۴۸ کشور در افغانستان، انتظار میرفت کشور افغانستان ضمن نجات از ورطه نابودی به یک کشور ایدهآل با معیارهای مورد قبول غرب تبدیل شود و گروههای زیادی از مردم افغانستان با این آهنگ همنوا شدند، آمریکا را منجی افغانستان قلمداد کرده و کورکورانه برنامههای آنها را عملی نمودند که دستآوردی جز نابودی فرهنگ، عقیده و هدایت کشور به سوی سراب پیشرفت و ترقی نداشته است.
و باز بعد از ۱۸ سال برمیخوریم به چیزی به نام صلح با طالبان، مشارکت دادن آنها در قدرت و دادن سهم برای آنها! یعنی دقیقا برمیگردیم به ۱۸ سال قبل! اما چه کشورهایی این نسخه را پیچیده؟ باز هم آمریکا چرا؟ چون منافعش ایجاب میکند طالبان به قدرت برگردند.
هدف از نوشتن این سطور فقط و فقط تلنگر زدن به وجدانهای خواب برده مردم و گروههای افغانستانی است که حافظه خود در این نیم قرن را مرور کنند.
نتیجه تحولات این نیم قرن چه بوده است؟ همه کشورهایی که برای افغانستان نسخه پیچیدند و ما اجرا کردیم، به صورت نسبی و یا کامل به اهداف خود رسیدهاند.
و اما نتیجه این همه نسخههای گوناگون خارجی برای ما چه بوده است؟
ـ ویرانی و عقبماندگی کشور برای سالیان طولانی
ـ شهادت صدها هزار نفر از هموطنان
ـ معلولیت صدها هزار نفر از هم وطنان
ـ آواره شدن ملیونها هموطن به سایر کشورها
ـ بازگشت دوباره طالبان بعد از ۱۸ سال و ادعای شراکت در حکومت
ـ به وجود نیامدن امنیت و صلح نسبی
و در آخر هم بعد از ۱۸ سال حضور به اصطلاح کشورهای حامی، به وجود آمدن یک حکومت دو سر
و....
و حرف آخر
اگر قرار است که بازهم نسخهای از خارج برای افغانستان نوشته شود؛ این چرخه به نامهای مختلف ادامه خواهد داشت و نیم قرن دیگر هم که بگذرد، ما بازهم همینجا ایستادهایم.
آیا وقت آن نرسیده است که چشمهای خود را باز کنیم و واقعیت موجود جامعه خود را ببینیم؟ آیا وقت آن نرسیده است که به اصل خویش برگردیم؟ آیا وقت آن نرسیده است که به منافع ملی و اسلامی خود بیندیشیم؟ آیا وقت آن نرسیده است در کنار هم قرار بگیریم و یک نسخه اصیل وطنی و اسلامی برای کشورمان بنویسیم؟ ما که در اجرای نسخههای پیچیده دیگران مهارت داریم؛ مگر نه؟ بیایید در راستای نسخه وطنی و ملی اسلامی خودمان کوشا باشیم.
به امید آنروز!
متاسفانه کشور افغانستان در چنان ورطهای افتاده که برای نجاتش هر گروه و کشوری مطابق با خواستها و منافع خود، نسخههای عجیب و غریب و گاهی متضاد تجویز میکند.
روزگاری عدهای از مردم این سرزمین به دنبالهروی از بلوک شرق نسخه کمونیزم را برای اداره کشور و مردم افغانستان پیچیدند؛ غافل از اینکه با توجه به اعتقادات اسلامی و عنعنات مردم این کشور، حتی نتوانست به عنوان مسکن عمل نماید؛ چه رسد که این کشور را به سوی ترقی و اعتلا سوق دهد.
بعد از پیروزی مجاهدین هم به علت عدم پختگی و در تضاد بودن حکومت آنها با منافع کشورهای منطقهای و جهانی، افغانستان دچار جنگهای داخلی شد و شد، آنچه نباید میشد و دستآوردهای ۱۴ سال جهاد مخلصانه ملت افغانستان بر باد رفت.
در اینجا هم میبینیم گروههای مختلف سیاسی و نظامی افغانستان به دنبال پیاده کردن نسخههای پیچیده شده در بیرون از کشور برای افغانستان هستند که در نتیجه کشور به ویرانهای تبدیل شد و حداقل آبادانی و امکاناتی هم که داشت، از بین رفت. در همین حین، نسیم ملایمی زیر نام صلح و امنیت تحریک طالبان با ظاهری خیرخواهانه جوانه زد و چون مردم تشنه صلح و امنیت بودند، این گروه توانست به سرعت در افغانستان فراگیر شود؛ غافل از اینکه این نسخه هم نه برای مردم افغانستان، که برای تأمین منافع و معالجه دردهای سیاسی امنیتی و اقتصادی کشورهای پشت پرده این کرده پیچیده شده که در این زمینه میشود ورقهای زیادی را قلم زد.
دیری نپایید حرکت و عملکرد این گروه در تضاد با منافع یکی از کشورهای تمویلکننده آن یعنی آمریکا قرار گرفت و منافع آمریکا ایجاب میکرد این کروه را ساقط نماید تا به اهداف بالاتر خود برسد. در نتیجه، این گروه که حاکمیت افغانستان را در اختیار خود گرفته بود، به صورت برق آسا توسط آمریکا و کشورهای همپیمانش سرنگون شد، و چنین تصور میشد که طالبان برای همیشه ریشهکن شده است.
بعد از ۱۸ سال حضور ۴۸ کشور در افغانستان، انتظار میرفت کشور افغانستان ضمن نجات از ورطه نابودی به یک کشور ایدهآل با معیارهای مورد قبول غرب تبدیل شود و گروههای زیادی از مردم افغانستان با این آهنگ همنوا شدند، آمریکا را منجی افغانستان قلمداد کرده و کورکورانه برنامههای آنها را عملی نمودند که دستآوردی جز نابودی فرهنگ، عقیده و هدایت کشور به سوی سراب پیشرفت و ترقی نداشته است.
و باز بعد از ۱۸ سال برمیخوریم به چیزی به نام صلح با طالبان، مشارکت دادن آنها در قدرت و دادن سهم برای آنها! یعنی دقیقا برمیگردیم به ۱۸ سال قبل! اما چه کشورهایی این نسخه را پیچیده؟ باز هم آمریکا چرا؟ چون منافعش ایجاب میکند طالبان به قدرت برگردند.
هدف از نوشتن این سطور فقط و فقط تلنگر زدن به وجدانهای خواب برده مردم و گروههای افغانستانی است که حافظه خود در این نیم قرن را مرور کنند.
نتیجه تحولات این نیم قرن چه بوده است؟ همه کشورهایی که برای افغانستان نسخه پیچیدند و ما اجرا کردیم، به صورت نسبی و یا کامل به اهداف خود رسیدهاند.
و اما نتیجه این همه نسخههای گوناگون خارجی برای ما چه بوده است؟
ـ ویرانی و عقبماندگی کشور برای سالیان طولانی
ـ شهادت صدها هزار نفر از هموطنان
ـ معلولیت صدها هزار نفر از هم وطنان
ـ آواره شدن ملیونها هموطن به سایر کشورها
ـ بازگشت دوباره طالبان بعد از ۱۸ سال و ادعای شراکت در حکومت
ـ به وجود نیامدن امنیت و صلح نسبی
و در آخر هم بعد از ۱۸ سال حضور به اصطلاح کشورهای حامی، به وجود آمدن یک حکومت دو سر
و....
و حرف آخر
اگر قرار است که بازهم نسخهای از خارج برای افغانستان نوشته شود؛ این چرخه به نامهای مختلف ادامه خواهد داشت و نیم قرن دیگر هم که بگذرد، ما بازهم همینجا ایستادهایم.
آیا وقت آن نرسیده است که چشمهای خود را باز کنیم و واقعیت موجود جامعه خود را ببینیم؟ آیا وقت آن نرسیده است که به اصل خویش برگردیم؟ آیا وقت آن نرسیده است که به منافع ملی و اسلامی خود بیندیشیم؟ آیا وقت آن نرسیده است در کنار هم قرار بگیریم و یک نسخه اصیل وطنی و اسلامی برای کشورمان بنویسیم؟ ما که در اجرای نسخههای پیچیده دیگران مهارت داریم؛ مگر نه؟ بیایید در راستای نسخه وطنی و ملی اسلامی خودمان کوشا باشیم.
به امید آنروز!