سید عبدالله نایاب/ حادثه النماک و ناگوار تروریستی بر اجتماع مراسم سالگرد شهید مزاری در کابل از ابعاد مختلف دردآور است، اما در اینجا به بعدی از فاجعه اشاره میکنم که متأسفانه روند همیشگی جامعه ما شده و ناخواسته در میدان دشمن و برای دشمن شمشیر میزنیم.
در اولین ساعات رسانهای شدن حمله تروریستی روز جمعه از طریق شبکههای اجتماعی و رسانههای جمعی، شاهد نقد و نظرهای عجیبی بودیم که متأسفانه اکثر این نظرات عملا جای شهید و قاتل را عوض کرده بود.
آنان به جای دفاع از مردم، همدردی با خانوادهها، محکومیت حملات تروریستی، طرح پرسش بنیادین از حکومت در سهلانگاری و کوتاهی و به جای بررسی وعدههای دروغین در متن موافقتنامه پیمان امنیتی با آمریکا، بر شهدا و مردمانی تاختند که متضرر این واقعا هولناک بودند.
کاربران در صفحههای اجتماعی و رسانههای جمعی با طرح یک پرسش بیمنطق و نامعقول گفتند که چرا مردم به مصلی رفتند و چرا در چنین همایشی شرکت کردند؟!
این نقد و نظر ناشیانه مرا به یاد حمله تروریستی بر مرکز بزرگ فرهنگی اجتماعی تبیان و خبرگزاری صدای افغان(آوا) در کابل انداخت. در آن روز که همه مسؤلین، کادرها و خانوادههای شهدا و زخمیان به دنبال اجساد پاره پاره و یا جانهای نیم سوخته عزیزانشان در شفاخانههای کابل سرگردان بودند، عدهای غوغاسالار در شبکههای اجتماعی و رسانههای جمعی خواسته یا ناخواسته عملا سرباز جنگ نرم دشمن شده بودند و علیه برگزاری همایشی که در آن رویداد مرگبار اتفاق افتاده بود، مطلب مینوشتند و یا سخن میگفتند؛ در آن روز نیز جای شهید و قاتل را عوض کرده بودند و به راه و آرمان شهدا و زخمیان بی دفاع تاختند.
جان کلام اینجاست که آیا مردم نباید به پای ارزشهای ملی، دینی، قومی، مذهبی و سیاسیشان حضور پیدا کنند؟ آیا مردم نباید در صحنه باشند؟ آیا سرنوشت مردم نباید به دست خودشان رقم بخورد؟ آیا مردم نباید موقف و موضعشان را نسبت به معاملات پشت پرده و مبهمی که بین آمریکا و طالبان جریان دارد، مشخص کند؟ آیا مردم نباید نسبت به آنچه که قرار است در مورد انتخابات و رایشان تصمیم گرفته میشود، آگاه باشند؟!
اگر صرفا حضور مردم پای صندوق رای مهم است و نتوانند در فضاي آرام در دیگر اجتماعات حضور یابند و از ارزشها، باورها، آرمانها و اعتقاداتشان تجلیل و تکریم کنند، جامعه خود به خود به سمت یک جامعه مرده پیش خواهد رفت، و جامعه مرده، جامعه تسلیم و تمکین خواهد بود.
مگر نه این است که مردم پای صندوقهای رای میروند و به نظام مقبولیت و مشروعیت میدهند تا حافظ جان و مال و ارزشهای آنها باشد؟ مگر نه این است که در جامعه و نظام مردم سالار، باید بستر مناسب برای به صحنه آمدن مردم فراهم شود؟
این سهل انگاری و کاستی در مدیریت تأمین امنیت اجتماعی به این مهمی و بزرگی را باید به پای مردم مظلوم و متضرر ختم کرد یا باید مسؤلین و مدیران امورامنیتی و نظامی پاسخگو باشند؟
اینجاست که در بسیاری از موارد متأسفانه به جای پرداختن به اصل رویداد و مطرح کردن پرسش بنیادین از کسانی که مقبولیت و مشروعیتشان را از همین مردم میگیرند، جای قاتل و شهید را عوض میکنیم و به حواشی بیربط و یا جهت دشمن میپردازیم.
در اولین ساعات رسانهای شدن حمله تروریستی روز جمعه از طریق شبکههای اجتماعی و رسانههای جمعی، شاهد نقد و نظرهای عجیبی بودیم که متأسفانه اکثر این نظرات عملا جای شهید و قاتل را عوض کرده بود.
آنان به جای دفاع از مردم، همدردی با خانوادهها، محکومیت حملات تروریستی، طرح پرسش بنیادین از حکومت در سهلانگاری و کوتاهی و به جای بررسی وعدههای دروغین در متن موافقتنامه پیمان امنیتی با آمریکا، بر شهدا و مردمانی تاختند که متضرر این واقعا هولناک بودند.
کاربران در صفحههای اجتماعی و رسانههای جمعی با طرح یک پرسش بیمنطق و نامعقول گفتند که چرا مردم به مصلی رفتند و چرا در چنین همایشی شرکت کردند؟!
این نقد و نظر ناشیانه مرا به یاد حمله تروریستی بر مرکز بزرگ فرهنگی اجتماعی تبیان و خبرگزاری صدای افغان(آوا) در کابل انداخت. در آن روز که همه مسؤلین، کادرها و خانوادههای شهدا و زخمیان به دنبال اجساد پاره پاره و یا جانهای نیم سوخته عزیزانشان در شفاخانههای کابل سرگردان بودند، عدهای غوغاسالار در شبکههای اجتماعی و رسانههای جمعی خواسته یا ناخواسته عملا سرباز جنگ نرم دشمن شده بودند و علیه برگزاری همایشی که در آن رویداد مرگبار اتفاق افتاده بود، مطلب مینوشتند و یا سخن میگفتند؛ در آن روز نیز جای شهید و قاتل را عوض کرده بودند و به راه و آرمان شهدا و زخمیان بی دفاع تاختند.
جان کلام اینجاست که آیا مردم نباید به پای ارزشهای ملی، دینی، قومی، مذهبی و سیاسیشان حضور پیدا کنند؟ آیا مردم نباید در صحنه باشند؟ آیا سرنوشت مردم نباید به دست خودشان رقم بخورد؟ آیا مردم نباید موقف و موضعشان را نسبت به معاملات پشت پرده و مبهمی که بین آمریکا و طالبان جریان دارد، مشخص کند؟ آیا مردم نباید نسبت به آنچه که قرار است در مورد انتخابات و رایشان تصمیم گرفته میشود، آگاه باشند؟!
اگر صرفا حضور مردم پای صندوق رای مهم است و نتوانند در فضاي آرام در دیگر اجتماعات حضور یابند و از ارزشها، باورها، آرمانها و اعتقاداتشان تجلیل و تکریم کنند، جامعه خود به خود به سمت یک جامعه مرده پیش خواهد رفت، و جامعه مرده، جامعه تسلیم و تمکین خواهد بود.
مگر نه این است که مردم پای صندوقهای رای میروند و به نظام مقبولیت و مشروعیت میدهند تا حافظ جان و مال و ارزشهای آنها باشد؟ مگر نه این است که در جامعه و نظام مردم سالار، باید بستر مناسب برای به صحنه آمدن مردم فراهم شود؟
این سهل انگاری و کاستی در مدیریت تأمین امنیت اجتماعی به این مهمی و بزرگی را باید به پای مردم مظلوم و متضرر ختم کرد یا باید مسؤلین و مدیران امورامنیتی و نظامی پاسخگو باشند؟
اینجاست که در بسیاری از موارد متأسفانه به جای پرداختن به اصل رویداد و مطرح کردن پرسش بنیادین از کسانی که مقبولیت و مشروعیتشان را از همین مردم میگیرند، جای قاتل و شهید را عوض میکنیم و به حواشی بیربط و یا جهت دشمن میپردازیم.