سراسر دنیای اسلام و در این مورد خاص افغانستان، روزگاری در گذشته ای دور، مهد فرهنگ و تمدن و دانش و معرفت بود، همه اینها را داشت و در عین حال، تقوا نیز بود، قداست علم نیز وجود داشت، اخلاق معلمی نیز پایه و پایگاهی ارجمند و عالی داشت.
در گذشته، علم را در کنار تقوا معنا می کردند. علم، مقدس دانسته می شد و به همین دلیل، گفتار و کردار و رفتار علما، برای همگان حجت بود و علما مورد احترام آحاد جامعه بودند. حتی در غرب نیز این سنت، برپا و برقرار بود. علما و دانشمندان، نسبتی قوی و محکم با تقوا داشتند.
در دنیای اسلام و افغانستان علما به راستی وارثان انبیا بودند و معلمی شغل و رسالتی نبوی و پیامبرانه شمرده می شد و قداست داشت.
علما به معنای کلی کلمه اعم از عالم دینی و ریاضی دان و منجم و طبیب و... همگی عارفانی وارسته، پرهیزکار، پاک و پارسا بودند.
هریک از بزرگان ما که در این رشته ها تخصص و تبحر علمی داشته اند، همزمان در عرصه تقوا و عزت نفس و پاکی و تهذیب نفس و تواضع و انسانیت و احترام به حقوق دیگران و اخلاق و اخلاص نیز زبانزد عموم بوده اند.
بنابراین، علم و تقوا و معلمی و اخلاق، همسنگ و همتراز بوده است.
پس عصر ما باید دستخوش یک دگردیسی، یک از خودبیگانگی و یک الیناسیون بنیادین شده باشد که میان علم و تقوا و اخلاق و آموزگاری تا این مایه، میانه و فاصله افتاده است.
یا علم نیست یا عالم و معلمی با آن شاخصه ها و ویژگی هایی که می شناسیم و گفتیم وجود ندارد و علوم را آلوده دامنان و نالایقان و هرزگان بازاری دزدیده و به میراث برده و وارثان علم مقدس و اخلاق مدار دیگر مرده اند!
در هرحال، آنچه عینیت یافته و واقع شده این است که در مکاتب و دانشگاه های ما نه تنها اخلاق همسنگ علم نیست و معلمی و اخلاق مداری در کنار هم معنا نمی شود؛ بلکه درست عکس این مساله، معلمی در شماری از موارد، مبنا و ابزاری برای ضد اخلاقی ترین رفتارهای اجتماعی می شود و مثلا کرسی استادی دانشگاه، محملی برای کامجویی هرزگان و آلوده دامنانی می گردد که این عنوان و جایگاه مقدس را به غصب و غدر، تصاحب کرده اند و از آن، کام خویش می گیرند و نفسانیات خود را ارضا و اشباع می نمایند و این خطری است که آینده تحصیلات عالی و بنیادهای علم آموزی و دانش اندوزی در کشور ما را نشانه رفته و در معرض آسیب های بنیان براندازی قرار داده است.
شاید با سیستم تحصیلی قرن نوزدهمی، با کتاب های کهنه، با نظریه های منسوخ شده و غیر علمی کلاسیک و با فضای بسته و مسموم پر از تعصب و تنگ اندیشی و تضاد و تبعیض و خودخواهی و قوم گرایی، بتوان تا چندسال دیگر نیز این سیستم علیل و مریض را به صورت کژدار و مریز، زنده نگه داشت و راه برد؛ اما با بی اخلاقی، بی تربیتی، فساد اخلاقی و سوء استفاده غیر انسانی و بی رحمانه از عصمت و عسر و حرج دختران بی دفاعی که از یکسو مجبور به سکوت به خاطر آبرو و شأن اجتماعی و شرف خاندانی شان می شوند و از سوی دیگر، نمی توانند انتخابی غیر از پیشرفت و دانش اندوزی داشته باشند و در سیاهچال سنت زندگی کنند نمی توان حیات این سیستم معلول و بیمار و از هم گسیخته و ویران را تضمین کرد.
در این شکی نیست که معلمی از جایگاهی بسیار بلند و ارجمند در نظام و معارف دینی ما قرار دارد و باید در برابر یکایک معلمان، با کرنش و احترام رفتار کرد و فروتنانه سر تعظیم فرود آورد؛ اما کسانی که به ناحق این مسند مقدس را اشغال کرده اند و بدون داشتن کمترین لیاقت علمی و تقوای دینی، از مقام مقدس معلم، سوء استفاده می کنند، شایستگی بهره وری از قداست و قرب و اجر و ارج این جایگاه ارجمند را ندارند. به همین دلیل، روز معلم را تنها باید بهانه ای برای تقدیر و ستایش از مقام معلمانی قرار داد که با محرومیت و فقر و تنگدستی و بحران معیشتی و فقدان امکانات می سازند؛ اما ترک تقوا و تعهد در برابر این جایگاه رفیع و مقدس نمی کنند و شأن شایسته این کرسی پیامبرانه و رسالت سنگین ناشی از آن را نیک نگه می دارند.
در گذشته، علم را در کنار تقوا معنا می کردند. علم، مقدس دانسته می شد و به همین دلیل، گفتار و کردار و رفتار علما، برای همگان حجت بود و علما مورد احترام آحاد جامعه بودند. حتی در غرب نیز این سنت، برپا و برقرار بود. علما و دانشمندان، نسبتی قوی و محکم با تقوا داشتند.
در دنیای اسلام و افغانستان علما به راستی وارثان انبیا بودند و معلمی شغل و رسالتی نبوی و پیامبرانه شمرده می شد و قداست داشت.
علما به معنای کلی کلمه اعم از عالم دینی و ریاضی دان و منجم و طبیب و... همگی عارفانی وارسته، پرهیزکار، پاک و پارسا بودند.
هریک از بزرگان ما که در این رشته ها تخصص و تبحر علمی داشته اند، همزمان در عرصه تقوا و عزت نفس و پاکی و تهذیب نفس و تواضع و انسانیت و احترام به حقوق دیگران و اخلاق و اخلاص نیز زبانزد عموم بوده اند.
بنابراین، علم و تقوا و معلمی و اخلاق، همسنگ و همتراز بوده است.
پس عصر ما باید دستخوش یک دگردیسی، یک از خودبیگانگی و یک الیناسیون بنیادین شده باشد که میان علم و تقوا و اخلاق و آموزگاری تا این مایه، میانه و فاصله افتاده است.
یا علم نیست یا عالم و معلمی با آن شاخصه ها و ویژگی هایی که می شناسیم و گفتیم وجود ندارد و علوم را آلوده دامنان و نالایقان و هرزگان بازاری دزدیده و به میراث برده و وارثان علم مقدس و اخلاق مدار دیگر مرده اند!
در هرحال، آنچه عینیت یافته و واقع شده این است که در مکاتب و دانشگاه های ما نه تنها اخلاق همسنگ علم نیست و معلمی و اخلاق مداری در کنار هم معنا نمی شود؛ بلکه درست عکس این مساله، معلمی در شماری از موارد، مبنا و ابزاری برای ضد اخلاقی ترین رفتارهای اجتماعی می شود و مثلا کرسی استادی دانشگاه، محملی برای کامجویی هرزگان و آلوده دامنانی می گردد که این عنوان و جایگاه مقدس را به غصب و غدر، تصاحب کرده اند و از آن، کام خویش می گیرند و نفسانیات خود را ارضا و اشباع می نمایند و این خطری است که آینده تحصیلات عالی و بنیادهای علم آموزی و دانش اندوزی در کشور ما را نشانه رفته و در معرض آسیب های بنیان براندازی قرار داده است.
شاید با سیستم تحصیلی قرن نوزدهمی، با کتاب های کهنه، با نظریه های منسوخ شده و غیر علمی کلاسیک و با فضای بسته و مسموم پر از تعصب و تنگ اندیشی و تضاد و تبعیض و خودخواهی و قوم گرایی، بتوان تا چندسال دیگر نیز این سیستم علیل و مریض را به صورت کژدار و مریز، زنده نگه داشت و راه برد؛ اما با بی اخلاقی، بی تربیتی، فساد اخلاقی و سوء استفاده غیر انسانی و بی رحمانه از عصمت و عسر و حرج دختران بی دفاعی که از یکسو مجبور به سکوت به خاطر آبرو و شأن اجتماعی و شرف خاندانی شان می شوند و از سوی دیگر، نمی توانند انتخابی غیر از پیشرفت و دانش اندوزی داشته باشند و در سیاهچال سنت زندگی کنند نمی توان حیات این سیستم معلول و بیمار و از هم گسیخته و ویران را تضمین کرد.
در این شکی نیست که معلمی از جایگاهی بسیار بلند و ارجمند در نظام و معارف دینی ما قرار دارد و باید در برابر یکایک معلمان، با کرنش و احترام رفتار کرد و فروتنانه سر تعظیم فرود آورد؛ اما کسانی که به ناحق این مسند مقدس را اشغال کرده اند و بدون داشتن کمترین لیاقت علمی و تقوای دینی، از مقام مقدس معلم، سوء استفاده می کنند، شایستگی بهره وری از قداست و قرب و اجر و ارج این جایگاه ارجمند را ندارند. به همین دلیل، روز معلم را تنها باید بهانه ای برای تقدیر و ستایش از مقام معلمانی قرار داد که با محرومیت و فقر و تنگدستی و بحران معیشتی و فقدان امکانات می سازند؛ اما ترک تقوا و تعهد در برابر این جایگاه رفیع و مقدس نمی کنند و شأن شایسته این کرسی پیامبرانه و رسالت سنگین ناشی از آن را نیک نگه می دارند.