تاریخ انتشار :دوشنبه ۳۱ سرطان ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۲۹
کد مطلب : 188759
روایتی از درون یک دانشگاه/ شکست تکفیر علنی در یک مرکز علمی
هرچند اچین ننگرهار امروز پایگاه نظامی گروه‌های افراطی مختلف است، اما نگران‌کننده‌تر از آن ریشه‌دواندن و رخنه‌ی اندیشه و افکار ضالّه‌ی افراطیت در مراکز علمی کشور است که مدت‌هاست به گونه‌ی سیستماتیک و هدفمند و بصورت وسیع، تبلیغ، ترویج و عملی می‌شوند. با این روند بدون شک دانشگاه‌ها و مراکز علمی، مخصوصا شعبات علوم دینیِ آن نیاز به تصفیه و بازبینی گسترده دارند تا بتوان بدین‌گونه با خاستگاه معنوی و محل سربازگیری گروه‌های منحرفِ متحجر مقابله جدی صورت گیرد و بر تفکر افراط و تکفیر نقطه‌ی پایان گذاشته شود.
دقیق یادم است، یک روز گرم تابستانی و منوال عادی درسی بود که سر و کله استاد ثقافت با ریش انبوه و چهره‌ای عبوس نمایان گشت. وی مثل همیش با جمله‌ی اسَّلام علیکم که با دقت آن‌را از مخرج‌اش ادا می‌کرد وارد صنف درسی شد. همه به احترام وی برخاستند و استاد بدون احوال‌پرسی و مقدمه که عادت همیشگی‌اش بود مستقیم دنبال موضوع درسی رفت.

اتفاقا عنوان درس آن‌روز راجع به اصول و زیربنای اسلام بود؛ استاد بعد از روخوانی چپتر نوت و بیان چند جمله‌ی ناقص که علمیت و ظرفیت علمی‌اش بیشتر از آن ایجاب نمی‌کرد و نیز ادای چند نکته‌ی بریده و دریده راجع به اصول، اجماع و قیاس؛ به صورت ناگهانی و بی‌ربط، از زبانش که غرق در افراطیت و جهالت مدرن بود این جمله بیرون شد که "در اسلام چهار مذهب ثقه که مذاهب اهل سنت می‌باشد وجود دارد و مابقی کافر هستند."

در ابتدا اکثریت دانشجویان متوجه این جمله و مسأله نشدند، چون معمولا دانشجویان عملکرد و توجه خود را مطابق ظرفیت‌ها و کنش‌های رفتاری اساتید عیار می‌سازند و این یک امر غیرقابل انکار در دانشگاه‌ها است. اما من که در جلو صنف نشسته بودم ناگهان موج انحنایی در سرم پیچید و آرام و مطمئن دستم را به رسم اعتراض و اظهارنظر بالا کردم! استاد با کله‌ی عبوس و چهره‌ای اخم‌آلود و غضبناک نگاهی عمیق به من کرد و گفت که در اخیر ساعت درسی فرصت کافی برای سوال خواهد بود! اما من اصرار کردم که همین موقع باید پرسش و نظرم را مطرح کنم! و از جا برخاستم و سریع دنبال موضوع اصلی رفتم.

گفتم جناب استاد، شما حنفی‌مذهب هستید مگر نه؟ وی با اکراه که نشانه رضایت کامل نبود کله‌اش را به رسم تأیید تکان داد! چون قبل از آن باری عقاید حنفی را نیز نقد کرده بود. گفتم همه در این صنف یا حنفی هستند یا هم جعفری!

سپس ادامه دادم شما اظهار کردید که به غیر از چهار مذهب برادران اهل سنت در اسلام، بقیه‌ی مذاهب کافر هستند، حالا گذشته از روایت صحت و ثقم و ادعای ثبوتیت و سلبیت تاریخی که مطمئنا ندارید. به کدام دلیل و استدلال دینی، مذهبی و منطقی این مطلب را بیان می‌کنید و مذهبی را که سابقه‌ی دراز تاریخی-دینی دارد تکفیر می‌کنید؟ گفتم هدف شما از تکفیر شیعه چیست؟ مگر مذهب شیعه در قانون اساسی کشور درج نیست؟ مگر از جانب بزرگترین مجمع دارالافتای اهل سنت یعنی الازهر به رسمیت شناخته نشده است؟

مگر بزرگان حنفی در طول تاریخ، شیعه را مذهب رسمی ندانسته‌اند؟ مگر ما شورای علمای مشترک شیعه و سنی نداریم؟ مگر شورای اخوت اسلامی نداریم؟ مگر بزرگان و پیشوایان و بانیان مذاهب اربعه، خود یا بالواسطه فیض شاگردی امام صادق ع را ندارند؟ مگر در مدارس و مکاتب و دانشگاه‌ها فقه شیعی تدریس نمی‌شود؟ و...

خلاصه اینکه استدلال‌هایی مبنی بر رسمیت، همپذیری و برابری و برادری مذاهب شیعه و سنی بیان کردم؛ که در نهایت بقیه هم‌صنفان و برادران اهل سنت ما همه از جا برخاستند و برای استادِ بی‌خبر از دین، دنیا و آخرت؛ پرسش‌های جدی و مسایل مهم دینی و علمی را مطرح کرده و همگی در نهایت با توصیه‌ی رسالت‌مندانه برای استاد خط و نشان کشیدند و تذکر جدی دادند تا این مباحث غیرضروری و خلاف واقعیت‌های اسلامی، دینی، مذهبی و منطقی را در صنف متحد و باهم برادر و برابر ما مطرح نسازد، در غیر این صورت برخورد قاطعانه‌ای خواهند کرد.

استاد که رنگ صورتش سرخ و سیاه می‌شد و آرزوی چاک‌شدن زمین را می‌کشید و در عین حالی که می‌خواست حرف بزند، ریش‌اش به یقه‌اش می‌خورد و زبان‌اش نیز کامش را تر نمی‌کرد، دنبال دلیل و برهانی منطقی بود، که آن را نداشت؛ لذا با خجالت و سرافگندگی تمام به همین جمله بسنده کرد که من منظور خاصی نداشتم.

آن روز گذشت، و این یک روایت کوتاه و تلخ از جریان یک تکفیر شکست‌خورده‌ی علنی در یک مرکز علمی است، اما آنچه قابل توجه می‌باشد این است که مطمئنا طی سال‌های اخیر افراطیت زیر چتر افکار وهابیت و تحت عنوان القاعده، داعش و امثالهم با رویکرد تکفیر مذاهب و جریان‌های اسلامی به مراتب با آب‌وتاب بیشتری ترویج، تبلیغ و پیاده گردیده و در عین حال جولان می‌دهند، این مسئله از میزان کشتارها و قتل‌عام‌هایی که طی سال‌های اخیر اتفاق افتاده به دست می‌آید.

نگران‌کننده‌تر اینکه امروز بعضی مراکز علمی به دایره‌ای برای تبلیغ افراطیت و تکفیر بدل شده‌اند. این اماکن با ترویج اندیشه افراطی و ارائه برنامه‌های وسیع و شستشوی مغزی افراد، در حال سربازگیری از درون مراکز علمی هستند. آنچه که طی چند هفته اخیر در دانشگاه کابل اتفاق افتاد گواه مهمی بر این مدعا است.

هرچند اچین ننگرهار امروز پایگاه نظامی گروه‌های افراطی مِن‌جمله داعش است، اما نگران‌کننده‌تر از آن ریشه‌دواندن و رخنه‌ی اندیشه و افکار ضالّه‌ی افراطیت در مراکز علمی کشور است که مدت‌هاست به گونه‌ی سیستماتیک و هدفمند و بصورت وسیع، تبلیغ، ترویج و عملی می‌شوند. با این روند بدون شک دانشگاه‌ها و مراکز علمی، مخصوصا شعبات علوم دینیِ آن نیاز به تصفیه و بازبینی گسترده دارند تا بتوان بدین‌گونه با خاستگاه معنوی و محل سربازگیری گروه‌های منحرفِ متحجر مقابله جدی صورت گیرد و بر تفکر افراط و تکفیر نقطه‌ی پایان گذاشته شود.

نویسنده: غلامرضا سادات
 
https://avapress.net/vdcftcdy1w6dcea.igiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما