در سالهای اخیر شاهد یکسری اتفاقات عجیب و غریبی هستیم که مایهی تحیر، تعجب و تأثر است؛ اتفاقاتی نظیر حملات انتحاری و انفجاری خونین و وحشتناک علیه مساجد، مراکز فرهنگی رسانهای، علما و شخصیتهای مطرح و تأثیرگزار کشور(عموما از یک قشر خاص جامعه)، ائتلافات گوناگون و چه بسا متداخل و غیرمنتج در میان سیاسیون و رهبران احزاب و جریانها و مهمتر از همه و قابل تأملتر از بقیه اتفاقات، صفبندیهای قومیتی، تباری و مذهبی است؛ صفبندیهایی که به ظاهر عدالتخواهانه و مطابق با ارزشهای مجامع ملی و بینالمللی، اما در باطن برای ایجاد وحدت، همدلی و ملت شدن سخت مخرب و بنیان برکن است.
عدالتخواهی سادات برای ذکر هویت آنان در تذکرههایشان، معقول و منطقی، اما چه خواسته و یا ناخواسته قرار گرفتن در مسیری که دشمنان مردم افغانساتان را سریعتر و آسانتر به مقصدهای شومشان که همانا ایجاد شکاف و نفاق باشد میرساند، از منظر هر فردِ دغدغهمندِ مسائل کلان دنیای اسلام، غیرمعقول و غیرمنطقی بود. دیری نگذشته است جدیدا صفبندیِ قارچگونهی دیگری باعنوان «شورای هماهنگی اقوام تشیع افغانستان» سربرآورد. این شورا نیز با شعارهای در ظاهر عوام پسند و به اصطلاح سازنده و حلال مشکلات، اما با اندکی تأمل و دقت در عوامل و ریشههای شکلگیری آن، بهوضوح دست طراحان برنامههای سیاسی انتخاباتی قابل مشاهده است.
و اما سؤال اساسی اینجاست که چرا و چه شده که مردم ما در کمال خونسردی و بدون اینکه از سوی آگاهان، دلسوزان، نخبگان و خواص جامعهی ما کوچکترین واکنشی صورت بگیرد، توسط گرگصفتان چنین تکه و پارچه میشوند؟
اگر یک نگاه اجمالی به تاریخ بیاندازیم، پاسخ این پرسش را درخواهیم یافت؛ چنانکه در طول تاریخ پرفراز و نشیب اسلام، آنجا که دستورات و رهنمودهای راهگشای پیامبر گرامی اسلام(صلیالله علیه و آله و سلم) و ائمه معصوم(علیهمالسلام) مورد توجه قرار گرفته، فتح و ظفرهای بزرگی مانند جنگ احزاب و جنگ خیبر، نصیب مسلمانان گردیده است. اما برعکس، آنجا که دستورات اسلامی مورد کمتوجهی قرار گرفته، مسلمانان وظیفهی خود را فراموش کرده و هوای نفس بر آنها غالب آمده است، شکستهایی نیز نظیر جنگ احد بر مسلمانان وارد آمده است. همچنین اگر حضرت علی(علیهالسلام) 25 سال خانه نشین میشود، اگر وقایع وحشتناکی مانند واقعهی عاشورا اتفاق میافتد؛ دلیل آن همین کم توجهی و غفلت مسلمانانی است که امام خودشان را یا نشاختند و یا هم اگر شناختند، روی برخی دلایل مانند ترس از مرگ( البته گونهی منفی آن)، ترس از دست دادن موقعیتهای اقتصادی و اجتماعی و حب زن و فرزند، از یاری امام خویش دست برداشتند و نتیجه چنان شد که نباید میشد.
در فراخنای تاریخ از این نوع رویدادها کم نیستند که معلول علت یاد شده است. امروز هم در دنیای اسلام بالعموم و در افغانستان بالخصوص، اگر هرگونه ناهنجاری دامنگیر مردم مسلمان میگردد، باز میبینم که متاسفانه رد پای همان علت مذکور بهوضوح قابل مشاهده است. عدهای از خواص جامعهی ما متاسفانه در دام تزویر، عدهای در دام خودبرتربینی، عدهای به خاطر ترس از دست دادن همان موقعیت اندکی که دارند و عدهای در دام تهدید(که البته بیشتر توهم تهدید است تا خود تهدید و الا اگر کسی بیاید شجاعانه و دلیرانه موضعگیری نماید، تهدیدی آنچنانیِ وجود ندارد که نمونهی آنرا هم داریم)، گرفتار آمدهاند.
علاوه بر موارد یاد شده، معالاسف تبیلغات رسانهای دشمن نیز مزید بر علت شده و در حال حاضر جامعهی خواص ما، متاسفانه در یک خوابرفتگی قرار گرفتهاند که در قبال کنشهای انحرافی و واقعات تلخ و دردآوری که نمونههایی از آنها در بالا یادآوری گردید و میرود جامعهی ما را به پرتگاه سقوط بکشاند، از خود هیچ واکنشی نشان نمیدهند و یا هم اگر نشان بدهند، بسیار ضعیف و سست که عدمش به ز وجود.
ناگفته نباید گذاشت که آنچه گفته شد، عمومیت ندارد، بلکه چه بسا شخصیتهای و جریاناتی هم داریم که در مواقع حساس و آنجا که تشخیص میدهند، قاطعانه میایستند و حرف و موضع خود را بیان میکنند. اما این اشخاص و جریانات تنها هستند و هر ازگاهی به خاطر همین قاطعیتهایشان مورد نکوهش-های نصیحتگرایانهی خودیها نیز قرار میگیرند.
پس آنچه نتیجهگیری میشود، این است که از عوامالناس هیچگِلهای نیست، چرا که در بسا موارد تجربه شده که عامهی مردم واقعا در صحنه هستند و اگر درست جهت داده شوند، وظیفهی خود را به درستی انجام خواهند داد، اما اکثر علما و خواص ما متاسفانه آن رسالت اصلی که همانا بیدارگری، روشنگری، هدایتگری و رهبری مردم است را به خوبی انجام نمیدهند، با شرایط مطابق حال و وضع خود وارد تعامل میشوند، نه با مطمح نظر قراردادن بایدها و نبایدهای اسلام و خطوط اصلی و خط قرمزهای اسلامی را با جرأت برای مردم ترسیم و تبیین نمیکنند. اینجاست که مشکلات مردم روز به روز بیش از دیروز میگردد.
برای خلاصی از این وضعیت رقتبار و نابههنجار، ناگزیر مجموعهها و شخصیتهای دغدغهمند، هرچند کم تعداد و با امکانات اندک، باید کمر همت ببندند و در یک پیکار جهادگرانه شب و روز در جهت بیداری و آگاهیبخشی نسبت به جبهههای حق و باطل برای تودهی مردم و هم برای به صحنه کشانیدن علما و خواص، سعی بلیغی به خرج دهند تا باشد که به یاری خداوند متعال و عنایات خاصهی حضرت بقیةاللهالاعظم(ارواحنا له الفداء) و در سایهی رهنمودهای مدبرانهی نایب برحق امام عصر(عج)، حضرت امام خامنهای(حفظهالله)، بر همهی مشکلات و ناملایمات فایق آییم، عزت از دست رفته خود را دوباره باز یابیم و با سربلندی و اقتدار در کنار هم با وحدت و همبستگی زندگی نماییم.
نویسنده: محمد موحدی
عدالتخواهی سادات برای ذکر هویت آنان در تذکرههایشان، معقول و منطقی، اما چه خواسته و یا ناخواسته قرار گرفتن در مسیری که دشمنان مردم افغانساتان را سریعتر و آسانتر به مقصدهای شومشان که همانا ایجاد شکاف و نفاق باشد میرساند، از منظر هر فردِ دغدغهمندِ مسائل کلان دنیای اسلام، غیرمعقول و غیرمنطقی بود. دیری نگذشته است جدیدا صفبندیِ قارچگونهی دیگری باعنوان «شورای هماهنگی اقوام تشیع افغانستان» سربرآورد. این شورا نیز با شعارهای در ظاهر عوام پسند و به اصطلاح سازنده و حلال مشکلات، اما با اندکی تأمل و دقت در عوامل و ریشههای شکلگیری آن، بهوضوح دست طراحان برنامههای سیاسی انتخاباتی قابل مشاهده است.
و اما سؤال اساسی اینجاست که چرا و چه شده که مردم ما در کمال خونسردی و بدون اینکه از سوی آگاهان، دلسوزان، نخبگان و خواص جامعهی ما کوچکترین واکنشی صورت بگیرد، توسط گرگصفتان چنین تکه و پارچه میشوند؟
اگر یک نگاه اجمالی به تاریخ بیاندازیم، پاسخ این پرسش را درخواهیم یافت؛ چنانکه در طول تاریخ پرفراز و نشیب اسلام، آنجا که دستورات و رهنمودهای راهگشای پیامبر گرامی اسلام(صلیالله علیه و آله و سلم) و ائمه معصوم(علیهمالسلام) مورد توجه قرار گرفته، فتح و ظفرهای بزرگی مانند جنگ احزاب و جنگ خیبر، نصیب مسلمانان گردیده است. اما برعکس، آنجا که دستورات اسلامی مورد کمتوجهی قرار گرفته، مسلمانان وظیفهی خود را فراموش کرده و هوای نفس بر آنها غالب آمده است، شکستهایی نیز نظیر جنگ احد بر مسلمانان وارد آمده است. همچنین اگر حضرت علی(علیهالسلام) 25 سال خانه نشین میشود، اگر وقایع وحشتناکی مانند واقعهی عاشورا اتفاق میافتد؛ دلیل آن همین کم توجهی و غفلت مسلمانانی است که امام خودشان را یا نشاختند و یا هم اگر شناختند، روی برخی دلایل مانند ترس از مرگ( البته گونهی منفی آن)، ترس از دست دادن موقعیتهای اقتصادی و اجتماعی و حب زن و فرزند، از یاری امام خویش دست برداشتند و نتیجه چنان شد که نباید میشد.
در فراخنای تاریخ از این نوع رویدادها کم نیستند که معلول علت یاد شده است. امروز هم در دنیای اسلام بالعموم و در افغانستان بالخصوص، اگر هرگونه ناهنجاری دامنگیر مردم مسلمان میگردد، باز میبینم که متاسفانه رد پای همان علت مذکور بهوضوح قابل مشاهده است. عدهای از خواص جامعهی ما متاسفانه در دام تزویر، عدهای در دام خودبرتربینی، عدهای به خاطر ترس از دست دادن همان موقعیت اندکی که دارند و عدهای در دام تهدید(که البته بیشتر توهم تهدید است تا خود تهدید و الا اگر کسی بیاید شجاعانه و دلیرانه موضعگیری نماید، تهدیدی آنچنانیِ وجود ندارد که نمونهی آنرا هم داریم)، گرفتار آمدهاند.
علاوه بر موارد یاد شده، معالاسف تبیلغات رسانهای دشمن نیز مزید بر علت شده و در حال حاضر جامعهی خواص ما، متاسفانه در یک خوابرفتگی قرار گرفتهاند که در قبال کنشهای انحرافی و واقعات تلخ و دردآوری که نمونههایی از آنها در بالا یادآوری گردید و میرود جامعهی ما را به پرتگاه سقوط بکشاند، از خود هیچ واکنشی نشان نمیدهند و یا هم اگر نشان بدهند، بسیار ضعیف و سست که عدمش به ز وجود.
ناگفته نباید گذاشت که آنچه گفته شد، عمومیت ندارد، بلکه چه بسا شخصیتهای و جریاناتی هم داریم که در مواقع حساس و آنجا که تشخیص میدهند، قاطعانه میایستند و حرف و موضع خود را بیان میکنند. اما این اشخاص و جریانات تنها هستند و هر ازگاهی به خاطر همین قاطعیتهایشان مورد نکوهش-های نصیحتگرایانهی خودیها نیز قرار میگیرند.
پس آنچه نتیجهگیری میشود، این است که از عوامالناس هیچگِلهای نیست، چرا که در بسا موارد تجربه شده که عامهی مردم واقعا در صحنه هستند و اگر درست جهت داده شوند، وظیفهی خود را به درستی انجام خواهند داد، اما اکثر علما و خواص ما متاسفانه آن رسالت اصلی که همانا بیدارگری، روشنگری، هدایتگری و رهبری مردم است را به خوبی انجام نمیدهند، با شرایط مطابق حال و وضع خود وارد تعامل میشوند، نه با مطمح نظر قراردادن بایدها و نبایدهای اسلام و خطوط اصلی و خط قرمزهای اسلامی را با جرأت برای مردم ترسیم و تبیین نمیکنند. اینجاست که مشکلات مردم روز به روز بیش از دیروز میگردد.
برای خلاصی از این وضعیت رقتبار و نابههنجار، ناگزیر مجموعهها و شخصیتهای دغدغهمند، هرچند کم تعداد و با امکانات اندک، باید کمر همت ببندند و در یک پیکار جهادگرانه شب و روز در جهت بیداری و آگاهیبخشی نسبت به جبهههای حق و باطل برای تودهی مردم و هم برای به صحنه کشانیدن علما و خواص، سعی بلیغی به خرج دهند تا باشد که به یاری خداوند متعال و عنایات خاصهی حضرت بقیةاللهالاعظم(ارواحنا له الفداء) و در سایهی رهنمودهای مدبرانهی نایب برحق امام عصر(عج)، حضرت امام خامنهای(حفظهالله)، بر همهی مشکلات و ناملایمات فایق آییم، عزت از دست رفته خود را دوباره باز یابیم و با سربلندی و اقتدار در کنار هم با وحدت و همبستگی زندگی نماییم.
نویسنده: محمد موحدی