روز پنجشنبه گذشته(23 جوزا)، وزیر امورخارجه امریکا در یک کنفرانس مطبوعاتی، جمهوری اسلامی ایران را متهم به دست داشتن در برخی بمبگذاریهای تروریستی در افغانستان کرد که با واکنشهای مختلف بینالمللی مواجه گردید. سفارت جمهوری اسلامی ایران در کابل نیز با صدور بیانیهای، این اظهارات را محکوم نموده و آنرا تکذیب کرد. قبل از این نیز از نظر امریکا انفجار دو نفتکش در دریای عمان کار ایران بوده و مظنون انفجارات الفجیره هم، ماموران مرتبط با نظام اسلامی ایران است.
تحلیلها نسبت به اظهارات مقامهای امریکایی علیه ایران متفاوت است، اما برخی نگران اند که مبادا موضع گیری تندروانه امریکا، نشانه نزدیکی جنگ و درگیری با ایران باشد و به این ترتیب، منطقه با یک چالش و مشکل جدید دیگری مواجه گردد که سایه آن جهان اسلام و کل دنیا را تحت تاثیر قراردهد. اما به اعتقاد من، اظهارات اینچنینی مسئولان امریکایی علیه ایران، نه اولین است و نه آخرین خواهد بود و نه تنها خیلی مهم به نظر نمی رسد، بلکه از نوع اتهام ظالم به مظلوم و مجرم به بیگناه است. چه اینکه اگر بگذریم از جنایات وسیع و گسترده و آشکار و پنهان امریکاییها در دیگر کشورها به خصوص در عراق، سوریه، لبنان و یمن، بر همگان آشکار است که حداقل نیروهای امریکایی 18 سال است در افغانستان مرتکب جرایم مختلف جنگی گردیده و تنها در عرصه نظامی و امنیتی، نه هزاران، بلکه دهها هزار نفر را یا مستقیم به قتل رسانده و یا به طور غیرمستقیم، عامل ایجاد زمینه های قتل و کشتار شده اند. موج این کشتارها به گونهای بازتاب وسیع و جهانی یافته که دادگاه بینالمللی لاهه را بر آن داشت تا تحقیقات مستقلی را در این زمینه آغاز کند، اما با مخالفت امریکا مواجه گردید.
چه کسی نمیداند که امریکا در تأسیس گروه القاعده و طالبان نقش داشته، در ایجاد و حمایت از گروه منفور داعش کار نموده و هم اینک دست اندرکار انتقال داعش از عراق و سوریه به نقاط مختلف افغانستان و حمایت از پایگاه سازی و فعالیت این گروه در کشور است؟!
چطور امکان دارد یک چنین کشوری با پیشینه ظلم، جنایت و کشتار و دارای هزاران کلاهک هستهای، اقدام به فرافکنی علیه کشوری کند که هیچگونه سند و مدرک قابل قبولی برای دست داشتن آن در جنایات سازمانیافته نه در داخل ایران و نه در خارج از این کشور وجود ندارد؟!.
این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران از یکسو خود قربانی تروریزم بوده؛ چه در داخل این کشور از سوی افراد و گروههای منافقین خلق و سایر جریان های مزدور و حتی تجاوز گروهی از نظامیان امریکایی و در نهایت متلاشی شدن آن در "صحرای طبس"، که طی آن هزاران شهروند ایرانی اعم از مقامهای بلندپایه و مردم عادی شهید شدند، و چه در خارج از آن، مانند ترور رایزن فرهنگی ایران در لاهور پاکستان در پائیز سال 1369 شمسی و به رگبار بسته شدن 9 دیپلمات و خبرنگار ایرنا در ولایت بلخ در تابستان سال 1377 شمسی توسط گروه منتسب به طالبان و از سوی دیگر، ایران تنها کشوری است که با تمام توان در برابر تروریزم داخلی و بینالمللی ایستاده و امروزه نه تنها بساط تروریزم را در داخل ایران جمع نموده و میتوان گفت امنیت صد درصدی را در تمام شهرهای خود برقرار کرده، که کمر تروریزم را در عراق و سوریه نیز شکستانده است. جمهوری اسلامی ایران امروز نیز در عرصههای مختلف با این پدیده مبارزه نموده تا برای روسیاهی ایجادکنندگان و حامیان تروریزم، به توفیقات مهم و عمدهای دست پیدا نماید.
امریکا با توجه به تحولات اخیر به سه دلیل اقدام به فرافکنی علیه ایران نموده و سعی میکند این کشور را به دست داشتن در برخی انفجارهای تروریستی متهم کند:
۱- براندازی نظام و سلطه کامل بر ایران
امریکاییها از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) آرزوی براندازی نظام و سلطه کامل بر ایران را داشتند، اما تاکنون به این خواسته نرسیدند و هرگز توان رسیدن به چنین هدفی را نیز به دست نخواهند آورد. ایران در زمانی که بسیار ناتوان تر از حالا بود، در برابر امریکاییها مقاومت کرد، اما ایران کنونی به مراتب قویتر و قدرتمندتر از آن زمان و برجسته تر از بسیاری از قدرتهای منطقهای به نظر میرسد.
۲- تضعیف ایران و جلوگیری از رشد و پیشرفت آن تا پذیرفتن تسلیم
پس از ناامیدی از انهدام نظام جمهوری اسلامی، امریکاییها همواره به دنبال تضعیف ایران و جلوگیری از رشد و پیشرفت آن تا پذیرفتن تسلیم بوده اند. این خواسته امریکا نیز نه تنها تاکنون برآورده نشده، بلکه فشارهای این کشور و غرب بر ایران، باعث گردیده ایرانیها راههای رشد و ارتقا را بیابند و به سمت خودکفایی پیش بروند. در این مسیر نمیگویم کارشکنیها و مانعتراشیهای امریکا مشکلی برای دولت و مردم ایران ایجاد نکرده است، اما دستاندرکاران ایران به خصوص رهبر انقلاب از هرگونه تهدید و ارعاب، فرصت ساخته، از آن برای عبور از گردنههای سخت تحریم و تهدید سود جستهاند.
۳- بزرگ نشان دادن تهدید ایران
اکنون امریکاییها بیشتر سعی دارند روی هدف سوم، بزرگ نشان دادن تهدید ایران متمرکز عمل کنند. هرچند این کشور تاکنون به دو هدف اول دست نیافته، اما در خصوص بزرگ جلوه دادن تهدید ایران در عرصه تروریسم بینالملل، نه تنها کوتاهی نکرده، بلکه شب و روز در طراحی برنامههای مختلف به سر میبرند که متهم کردن ایران به عملیات خراب کارانه الفجیره، دریای عمان و افغانستان در همین راستا صورت میگیرد.
خطرناک نشان دادن ایران و بزرگنمایی تهدید آن نه تنها اهرم مورد استفاده بینالمللی برای امریکاییهاست، بلکه شرایط استفاده داخلی نیز داشته، در مقابله با بسیاری از مشکلات و معضلات ملی امریکا نیز مورد مصرف پیدا مینماید؛ از این رو امریکا نه تنها نمیخواهد چنین مانعی از سر راهش برداشته شود، بلکه بر خطرناک بودن و بزرگی خطرات آن نیز تاکید میورزد.
اهداف امریکا از فرافکنی علیه ایران
۱- جلوگیری از اقتدار اقتصادی ایران و مدیریت آن
اگرچه امریکا به اهداف براندازی و تضعیف ایران دست نیافته و هرگز نیز دست نخواهد یافت، اما به شدت به دنبال مهار ایران و مدیریت روند رو به رشد اقتصاد این کشور به نفع خود است و سعی دارد نگذارد ایران به عنوان استوانه قدرت اقتصادی شرق، در کنار چین، روسیه و هند قرار بگیرد؛ چه اینکه اگر این اضلاع، آنهم مطابق پیشبینی سالها پیش سازمانهای اطلاعاتی امریکا مبنی بر انتقال قدرت اقتصادی غرب به شرق و اعلام ۴ کشور چین، روسیه، ایران و هند به عنوان محور این اقتصاد، شکل بگیرد، ضربه مهلکی برای کل غرب به ویژه امریکا خواهد بود.
۲- تثبیت حضور در منطقه
امریکاییها با تروریست خواندن ایران و بزرگ جلوه دادن خطر آن و تفهیم این مطلب به عربها که "اگر ما در خلیج فارس حضور نداشته باشیم، یک روز هم توان ادامه حیات نخواهید داشت"، ضرورت حضور خود در خلیج فارس را پی گرفته، شرایط تحمیل تأمین مخارج این حضور را بر عربها فراهم مینمایند.
3- ایجاد بازار فروش تسلیحات امریکایی
امریکاییها با ایجاد احساس ترس از ناحیه ایران در میان سران کشورهای عربی، بازار خرید تسلیحات خود را در بین این کشورها ایجاد کرده، به این ترتیب سالانه صدها میلیارد دالر منفعت اقتصادی کسب میکنند.
۴- زمینهسازی جهت همراه کردن سایر کشورها با عزم و اراده امریکا علیه ایران
امریکاییها به تنهایی نمیتوانند هزینههای اقتصادی و سیاسی حضور در خلیج فارس را تحمل کنند و علیه اقتدار رو به پیشرفت ایران نیز توفیقاتی به دست بیاورند، پس مجبور اند تا با فضاسازیهای کاذب، افکار عمومی جهان به ویژه غرب و اخصا برخی سران جهان اسلام را با خود همراه کنند.
۵- دور نگهداشتن ایران از حضور در عرصه مسایل افغانستان
هرچه از حضور همهجانبه غرب در افغانستان میگذرد، ضرورت عمل تأثیرگذار ایران در عرصه افغانستان بیشتر نمود پیدا میکند. به عقیده برخی کارشناسان، تا زمانی همسایه غربی افغانستان در این کشور حضور مؤثر پیدا نکند و در عرصههای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ـ امنیتی، همکار دولت و مردم افغانستان نباشد، تأمین امنیت، صلح و ثبات در افغانستان بعید به نظر میرسد؛ چنانکه هم اکنون دولت، بسیاری از جناحهای کشور و حتی طالبان به این مهم پیبرده، برای جلب حمایت ایران، به تهران روی آوردهاند. بر این اساس، طبیعی به نظر میرسد چنین روندی نه تنها برای امریکا خوشآیند نباشد، بلکه زمامداران واشنگتن آن را ضرری جدی برای منافع خود در افغانستان میپندارند؛ از اینرو بایستی اقداماتی را در پیش بگیرند تا فضای ایرانهراسی در افغانستان بیشتر گردیده، ترس نزدیکی به ایران را در میان دولت و مردم افغانستان ایجاد نمایند که متهم کردن ایران به حملات تروریستی یکی از این اقدامها خواهد بود.
به هر حال، این روندِ برخورد از سوی امریکاییها تنها اختصاص به ایران ندارد، بلکه امروزه مسئولان واشنگتن کمر را از چند جا برای جنگ اقتصادی علیه محور اقتصادی شرق که عبارت اند از چین، روسیه، هند و ایران بسته و به تناسب توان، جایگاه و ظرفیت اعضای این محور، تقابل خود را سازمادهی نموده، برای نابودی این محور و یا حداقل تضعیف، مهار و مدیریت روند رو به رشد فعالیتهای اقتصادی آنها، تلاش میکند؛ چنانکه در شرایط موجود، شاهد تحرکات خشن امریکا با چین، روسیه و ایران به اشکال مختلف هستیم.
بنابراین؛ وضعیت منطقه نشان میدهد که نه تنها امریکا دست برتری در اختیار ندارد، بلکه فرافکنیها و تکاپوهای بیحاصل این کشور نشان گر استیصال و در پیش گرفتن حرکتی رو به افول است. پس تهدیدهای واشنگتن علیه تهران به هیچ وجه جای نگرانی ندارد؛ چون از یکطرف ایران اسلامی قدرت مطرح جهان اسلام و صاحب حرف و نظر در دنیاست و از طرفی هم، امریکا رو به ضعف بوده، توان و حال و هوایی برایش نمانده تا با محوریت مقاومت اسلامی یارای جنگ و جنجال ویرانگر دیگری داشته باشد.
سید عیسی حسینی مزاری
hosseinimazari@yahoo.com
تحلیلها نسبت به اظهارات مقامهای امریکایی علیه ایران متفاوت است، اما برخی نگران اند که مبادا موضع گیری تندروانه امریکا، نشانه نزدیکی جنگ و درگیری با ایران باشد و به این ترتیب، منطقه با یک چالش و مشکل جدید دیگری مواجه گردد که سایه آن جهان اسلام و کل دنیا را تحت تاثیر قراردهد. اما به اعتقاد من، اظهارات اینچنینی مسئولان امریکایی علیه ایران، نه اولین است و نه آخرین خواهد بود و نه تنها خیلی مهم به نظر نمی رسد، بلکه از نوع اتهام ظالم به مظلوم و مجرم به بیگناه است. چه اینکه اگر بگذریم از جنایات وسیع و گسترده و آشکار و پنهان امریکاییها در دیگر کشورها به خصوص در عراق، سوریه، لبنان و یمن، بر همگان آشکار است که حداقل نیروهای امریکایی 18 سال است در افغانستان مرتکب جرایم مختلف جنگی گردیده و تنها در عرصه نظامی و امنیتی، نه هزاران، بلکه دهها هزار نفر را یا مستقیم به قتل رسانده و یا به طور غیرمستقیم، عامل ایجاد زمینه های قتل و کشتار شده اند. موج این کشتارها به گونهای بازتاب وسیع و جهانی یافته که دادگاه بینالمللی لاهه را بر آن داشت تا تحقیقات مستقلی را در این زمینه آغاز کند، اما با مخالفت امریکا مواجه گردید.
چه کسی نمیداند که امریکا در تأسیس گروه القاعده و طالبان نقش داشته، در ایجاد و حمایت از گروه منفور داعش کار نموده و هم اینک دست اندرکار انتقال داعش از عراق و سوریه به نقاط مختلف افغانستان و حمایت از پایگاه سازی و فعالیت این گروه در کشور است؟!
چطور امکان دارد یک چنین کشوری با پیشینه ظلم، جنایت و کشتار و دارای هزاران کلاهک هستهای، اقدام به فرافکنی علیه کشوری کند که هیچگونه سند و مدرک قابل قبولی برای دست داشتن آن در جنایات سازمانیافته نه در داخل ایران و نه در خارج از این کشور وجود ندارد؟!.
این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران از یکسو خود قربانی تروریزم بوده؛ چه در داخل این کشور از سوی افراد و گروههای منافقین خلق و سایر جریان های مزدور و حتی تجاوز گروهی از نظامیان امریکایی و در نهایت متلاشی شدن آن در "صحرای طبس"، که طی آن هزاران شهروند ایرانی اعم از مقامهای بلندپایه و مردم عادی شهید شدند، و چه در خارج از آن، مانند ترور رایزن فرهنگی ایران در لاهور پاکستان در پائیز سال 1369 شمسی و به رگبار بسته شدن 9 دیپلمات و خبرنگار ایرنا در ولایت بلخ در تابستان سال 1377 شمسی توسط گروه منتسب به طالبان و از سوی دیگر، ایران تنها کشوری است که با تمام توان در برابر تروریزم داخلی و بینالمللی ایستاده و امروزه نه تنها بساط تروریزم را در داخل ایران جمع نموده و میتوان گفت امنیت صد درصدی را در تمام شهرهای خود برقرار کرده، که کمر تروریزم را در عراق و سوریه نیز شکستانده است. جمهوری اسلامی ایران امروز نیز در عرصههای مختلف با این پدیده مبارزه نموده تا برای روسیاهی ایجادکنندگان و حامیان تروریزم، به توفیقات مهم و عمدهای دست پیدا نماید.
امریکا با توجه به تحولات اخیر به سه دلیل اقدام به فرافکنی علیه ایران نموده و سعی میکند این کشور را به دست داشتن در برخی انفجارهای تروریستی متهم کند:
۱- براندازی نظام و سلطه کامل بر ایران
امریکاییها از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) آرزوی براندازی نظام و سلطه کامل بر ایران را داشتند، اما تاکنون به این خواسته نرسیدند و هرگز توان رسیدن به چنین هدفی را نیز به دست نخواهند آورد. ایران در زمانی که بسیار ناتوان تر از حالا بود، در برابر امریکاییها مقاومت کرد، اما ایران کنونی به مراتب قویتر و قدرتمندتر از آن زمان و برجسته تر از بسیاری از قدرتهای منطقهای به نظر میرسد.
۲- تضعیف ایران و جلوگیری از رشد و پیشرفت آن تا پذیرفتن تسلیم
پس از ناامیدی از انهدام نظام جمهوری اسلامی، امریکاییها همواره به دنبال تضعیف ایران و جلوگیری از رشد و پیشرفت آن تا پذیرفتن تسلیم بوده اند. این خواسته امریکا نیز نه تنها تاکنون برآورده نشده، بلکه فشارهای این کشور و غرب بر ایران، باعث گردیده ایرانیها راههای رشد و ارتقا را بیابند و به سمت خودکفایی پیش بروند. در این مسیر نمیگویم کارشکنیها و مانعتراشیهای امریکا مشکلی برای دولت و مردم ایران ایجاد نکرده است، اما دستاندرکاران ایران به خصوص رهبر انقلاب از هرگونه تهدید و ارعاب، فرصت ساخته، از آن برای عبور از گردنههای سخت تحریم و تهدید سود جستهاند.
۳- بزرگ نشان دادن تهدید ایران
اکنون امریکاییها بیشتر سعی دارند روی هدف سوم، بزرگ نشان دادن تهدید ایران متمرکز عمل کنند. هرچند این کشور تاکنون به دو هدف اول دست نیافته، اما در خصوص بزرگ جلوه دادن تهدید ایران در عرصه تروریسم بینالملل، نه تنها کوتاهی نکرده، بلکه شب و روز در طراحی برنامههای مختلف به سر میبرند که متهم کردن ایران به عملیات خراب کارانه الفجیره، دریای عمان و افغانستان در همین راستا صورت میگیرد.
خطرناک نشان دادن ایران و بزرگنمایی تهدید آن نه تنها اهرم مورد استفاده بینالمللی برای امریکاییهاست، بلکه شرایط استفاده داخلی نیز داشته، در مقابله با بسیاری از مشکلات و معضلات ملی امریکا نیز مورد مصرف پیدا مینماید؛ از این رو امریکا نه تنها نمیخواهد چنین مانعی از سر راهش برداشته شود، بلکه بر خطرناک بودن و بزرگی خطرات آن نیز تاکید میورزد.
اهداف امریکا از فرافکنی علیه ایران
۱- جلوگیری از اقتدار اقتصادی ایران و مدیریت آن
اگرچه امریکا به اهداف براندازی و تضعیف ایران دست نیافته و هرگز نیز دست نخواهد یافت، اما به شدت به دنبال مهار ایران و مدیریت روند رو به رشد اقتصاد این کشور به نفع خود است و سعی دارد نگذارد ایران به عنوان استوانه قدرت اقتصادی شرق، در کنار چین، روسیه و هند قرار بگیرد؛ چه اینکه اگر این اضلاع، آنهم مطابق پیشبینی سالها پیش سازمانهای اطلاعاتی امریکا مبنی بر انتقال قدرت اقتصادی غرب به شرق و اعلام ۴ کشور چین، روسیه، ایران و هند به عنوان محور این اقتصاد، شکل بگیرد، ضربه مهلکی برای کل غرب به ویژه امریکا خواهد بود.
۲- تثبیت حضور در منطقه
امریکاییها با تروریست خواندن ایران و بزرگ جلوه دادن خطر آن و تفهیم این مطلب به عربها که "اگر ما در خلیج فارس حضور نداشته باشیم، یک روز هم توان ادامه حیات نخواهید داشت"، ضرورت حضور خود در خلیج فارس را پی گرفته، شرایط تحمیل تأمین مخارج این حضور را بر عربها فراهم مینمایند.
3- ایجاد بازار فروش تسلیحات امریکایی
امریکاییها با ایجاد احساس ترس از ناحیه ایران در میان سران کشورهای عربی، بازار خرید تسلیحات خود را در بین این کشورها ایجاد کرده، به این ترتیب سالانه صدها میلیارد دالر منفعت اقتصادی کسب میکنند.
۴- زمینهسازی جهت همراه کردن سایر کشورها با عزم و اراده امریکا علیه ایران
امریکاییها به تنهایی نمیتوانند هزینههای اقتصادی و سیاسی حضور در خلیج فارس را تحمل کنند و علیه اقتدار رو به پیشرفت ایران نیز توفیقاتی به دست بیاورند، پس مجبور اند تا با فضاسازیهای کاذب، افکار عمومی جهان به ویژه غرب و اخصا برخی سران جهان اسلام را با خود همراه کنند.
۵- دور نگهداشتن ایران از حضور در عرصه مسایل افغانستان
هرچه از حضور همهجانبه غرب در افغانستان میگذرد، ضرورت عمل تأثیرگذار ایران در عرصه افغانستان بیشتر نمود پیدا میکند. به عقیده برخی کارشناسان، تا زمانی همسایه غربی افغانستان در این کشور حضور مؤثر پیدا نکند و در عرصههای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ـ امنیتی، همکار دولت و مردم افغانستان نباشد، تأمین امنیت، صلح و ثبات در افغانستان بعید به نظر میرسد؛ چنانکه هم اکنون دولت، بسیاری از جناحهای کشور و حتی طالبان به این مهم پیبرده، برای جلب حمایت ایران، به تهران روی آوردهاند. بر این اساس، طبیعی به نظر میرسد چنین روندی نه تنها برای امریکا خوشآیند نباشد، بلکه زمامداران واشنگتن آن را ضرری جدی برای منافع خود در افغانستان میپندارند؛ از اینرو بایستی اقداماتی را در پیش بگیرند تا فضای ایرانهراسی در افغانستان بیشتر گردیده، ترس نزدیکی به ایران را در میان دولت و مردم افغانستان ایجاد نمایند که متهم کردن ایران به حملات تروریستی یکی از این اقدامها خواهد بود.
به هر حال، این روندِ برخورد از سوی امریکاییها تنها اختصاص به ایران ندارد، بلکه امروزه مسئولان واشنگتن کمر را از چند جا برای جنگ اقتصادی علیه محور اقتصادی شرق که عبارت اند از چین، روسیه، هند و ایران بسته و به تناسب توان، جایگاه و ظرفیت اعضای این محور، تقابل خود را سازمادهی نموده، برای نابودی این محور و یا حداقل تضعیف، مهار و مدیریت روند رو به رشد فعالیتهای اقتصادی آنها، تلاش میکند؛ چنانکه در شرایط موجود، شاهد تحرکات خشن امریکا با چین، روسیه و ایران به اشکال مختلف هستیم.
بنابراین؛ وضعیت منطقه نشان میدهد که نه تنها امریکا دست برتری در اختیار ندارد، بلکه فرافکنیها و تکاپوهای بیحاصل این کشور نشان گر استیصال و در پیش گرفتن حرکتی رو به افول است. پس تهدیدهای واشنگتن علیه تهران به هیچ وجه جای نگرانی ندارد؛ چون از یکطرف ایران اسلامی قدرت مطرح جهان اسلام و صاحب حرف و نظر در دنیاست و از طرفی هم، امریکا رو به ضعف بوده، توان و حال و هوایی برایش نمانده تا با محوریت مقاومت اسلامی یارای جنگ و جنجال ویرانگر دیگری داشته باشد.
سید عیسی حسینی مزاری
hosseinimazari@yahoo.com