اشرف غنی؛ رییس جمهور در دیدار با نمایندگان مهاجران افغانستانی در پاکستان گفت که برای حل مشکلات مهاجرین باید یک پالیسی واضح و منسجم ایجاد شود.
آقای غنی گفت که باید بر مهاجرت نقطه پایان گذاشته شود.
نمایندگان مهاجران، مشکلات و خواست های مهاجرین را در عرصه های مختلف مطرح کردند.
آقای غنی نیز پس از شنیدن این مشکلات و پیشنهادات از آنان خواست که برای حل مشکلات به دولت وقت بدهند تا یک پالیسی عملی ایجاد شود.
او افزود:"با وجودی که در شرایط دشواری قرار داریم؛ اما بر مشکلات فایق خواهیم آمد. افغانستان صلح می خواهد و ما در این عرصه، تلاش های خود را آغاز کرده ایم که صلح با حزب اسلامی نمونه واضح آن می باشد و ما باید صلح دایمی داشته باشیم".
اشرف غنی گفت: ما به همبستگی ملی و اتفاق سیاسی نیاز داریم و بدون آن پیشرفت کشور ناممکن است. وی یکبار دیگر با تاکید گفت که ما با پاکستان صلح می خواهیم و از پاکستان صلح نمی خواهیم.
اظهارات رییس جمهور در مورد لزوم پایان دادن به معضل مهاجرت، در شرایطی مطرح می شود که به باور بسیاری از آگاهان، بحران مهاجرت برخلاف آنچه تصور می شود بیشتر از کشورهای مهاجرپذیر برای خود کشورهای مهاجرفرست هزینه در پی دارد.
ناظران مسایل اجتماعی در این زمینه به نمونه های مشخصی اشاره می کنند و می گویند که به عنوان نمونه، میلیون ها نفر از شهروندان افغانستان، اکنون در مهاجرت به سر می برند. این امر، تاثیرات انسانی، اجتماعی و فرهنگی بسیار ویرانگری برای کشور و اتباع آن داشته است.
مهاجرت به جز آنکه تاکنون جان هزاران پناهجوی افغان را گرفته، در ابعاد اجتماعی و فرهنگی نیز برای مهاجران، هزینه داشته است.
از خودبیگانگی فرهنگی، سرخوردگی اجتماعی، سناریوی تراژیک تولد و مرگ در غربت، بحران هایی نظیر محرومیت از کار، آموزش، اقامت و تبعات سنگین جانبی آن، فقر، بی خانمانی و سرنوشت تلخ چندین نسل از کودکانی که در بی وطنی محض به دنیا می آیند و در دنیایی متفاوت از سرزمین مادری، رشد می کنند، بزرگ می شوند و به بلوغ می رسند بی آنکه بر احساس تلخ بی هویتی، غربت، هجرت، آوارگی و بی وطنی مدام و عواقب ناگوار روانی آن، غلبه کنند؛ از دید آگاهان، اینها بخشی از آسیب ها و بحران های بنیان برانداز ناشی از مهاجرت هستند که آثار مخرب آن، گاه تا پایان عمر، بر زندگی میلیون ها مهاجر، سایه می اندازد.
از این منظر، این تصور که مهاجران، زندگیای بهتر از سایر شهروندان کشورهای جنگ زده ای مانند افغانستان دارند، تصوری عمیقا بیگانه با واقعیت و ماهیتا جفاکارانه و انحرافی است که گاه از سوی دولت ها و دستگاه های سیاسی حاکم، به آن دامن زده می شود.
به گفته صاحب نظران، این تنها تقصیر دستگاه های حاکم نیست. آنها در مواردی مهاجران را تافته ای جدابافته از ساکنان سرزمین مادری می انگارند و به همین دلیل به آنها به عنوان یک توده بیگانه و وارداتی از خارج، نگاه می کنند؛ نگاهی که دوگانگی ناشی از آن، هم اکنون در زندگی سیاسی و اجتماعی مهاجران بازگشته به وطن در افغانستان، محسوس و مشهود است.
تحلیلگران می گویند که حکومت در این زمینه گاه به اندازه ای انعطاف ناپذیر، متصلبانه، تحکم آمیز و خشک و خشن برخورد می کند که تفاوت های فرهنگی ناشی از سال ها هجرت و دوری آنها از وطن و تاثیرپذیری از جامعه میزبان را نیز برنمی تابد و آن را به حساب قدرت نرم کشورهای مهاجرپذیر، تهدیدانگاری می کند!
در چنین شرایطی، جهان که در سال های اخیر با یکی از کم سابقه ترین موج های مهاجرت رو به رو بوده است، نیازمند تأمل در ابعاد و زوایای پنهان این سرگردانی توده ای بشر جدید برای پیدا کردن رهیافت های معقول و مناسب و دایمی برای آن است.
بدیهی است که اعطای پناهندگی به همه صدها هزار نفری که اکنون در پاکستان، ایران و اروپا به سر می برند نمی تواند مشکلی را حل کند؛ برخورد ریشه ای با این معضل، در نهایت، نیازمند ایجاد زمینه های زندگی، امید به آینده، صلح و امنیت پایدار در سرزمین های اصلی است و این بدون اصلاح سیستم های علیل و فاسد و بیمار و بی کفایت سیاسی در کشورهایی مانند افغانستان و نیز دست کشیدن غرب و قدرت های بیگانه از دخالت در امور داخلی کشورهای مهاجرفرست به منظور رسیدن به منافع و اهداف سلطه جویانه و سوداگرانه خود میسر نیست.
به همین دلیل، سخنان رییس جمهور در شرایط کنونی، تنها یک خوش بینی رویایی به نطر می آید تا برنامه ای که ریشه در واقعیت داشته باشد.