رسانهها گزارش دادند که "جرمی مورلوک" سرباز امریکایی به عضویت خود در گروه قاتلین اعتراف کرد. "جرمی" در پاسخ به سوال قاضی دادگاه نظامی گفت: برنامه ما به قتل رساندن مردم بود. اعضای این گروه، غیرنظامیان افغان را برای سرگرمی به قتل میرساندند.
متهم این پرونده افزود: این جرایم در یک مقطع زمانی از ماه جنوری تا مه سال ۲۰۱۶ صورت گرفته و توسط افسر " کلوین گیبس"برنامهریزی و هماهنگ شده بود.
او سناریوهای پیچیده مختلفی را پیشنهاد می داد. مناطق غیرنظامی به عنوان هدف انتخاب میشدند و بعد از کشتن افراد باید به گونه نشان می دادیم که گویی این کشتار توسط تروریستها صورت گرفته است.
"مورلوک" به قتل سه تن اعتراف کرد و احتمال میرود که به ۲۴ سال حبس محکوم شود و به دلیل همکاری در جهت به نتیجه رسیدن تحقیقات به او حق آزادی مشروط پس از هفت سال داده خواهد شد. در کل چهار تن در این قتل ها شریک می باشند.
براساس گزارش گاردین، بعضی از سربازان اعضای بدن قربانیان خود را به عنوان سوغاتی به همراه خود برده و با اجساد کشتهشدگان عکس یادگاری میگرفتند که این عکسها را برخی از رسانههای غربی منتشر کرده اند."
افغانستان پس از حضور نیروهای غربی در این کشور با مشکلات و بحرانهای غریبی مواجه شده و مردم این کشور جنگ زده و در فقر و فاقه نگهداشته شده روزگار تلخ و سختی را در حال تجربه کردن می باشند. واقعیت آن است که مردم این خطه نابسامان از هر سمت و سویی مورد حمله و هجمه قرار گرفته و از میان برداشته می شوند.
دوست و دشمن در این خانه تاریک و موهوم مشخص نیست و گویی مردم این سرزمین در اصل و اساس دوستی ندارند؛ الا دشمنان قسم خورده و دولت و کشورهایی که به خون پیکرهای نحیف و کم جان اهالی این سرزمین، تشنه و گرسنه هستند.
گویی گناهکار ترین مردم در این سرزمین کسانی هستند که هیچ گناهی مرتکب نشده اند و آنها همان مردم محروم و مظلومی اند که گناه و تقصیری جز رعیت بودن و جز افغان ساده و معمولی بودن ندارند. همین مردمان ساده و معمولی و عاجز و بی غرض هستند که هر گروه و دسته و باندی آنها را مورد آزار و اذیت قرار می دهند؛ طالبان همین مردم را می کشند؛ داعش و سایر گروه های تروریستی از همین مردم قربانی می گیرند؛ اردو و پولیس گاهاً و ولو از روی اشتباه همین مردم را بمباران می کنند؛ پاکستانی ها خانه های همین مردمان را به توپ و راکت می بندند و سرانجام امریکایی ها و متحدان غربی آنها همین مردم را قتل عام می کنند و با اجساد بی جان آنها عکس یادگاری گرفته و تکه هایی از وجود همین بی نوایان را به عنوان سوغاتی با خود به کشورهای خویش می برند!
نشر خبر بالا آن قدر زجر دهنده و منزجر کننده است که روح و روان هر انسانی را ولو افغان هم نباشد، به سیخ شکنجه می کشد.
کشور یا کشورهایی که لااقل در سطح صورت و ظاهر برای کمک به دولت و مردم افغانستان در این کشور حضور یافته اند، افسران و عساکر آنها به جنایاتی علیه افغانها دست میالایند که حتی دشمنان خونی و قسم خورده این دولت و ملت تا کنون لااقل دست به چنین جنایات هولناک و دهشت آوری نزده اند.
واقعیت آن است که امروزه مردم افغانستان مانده اند و نمی دانند که شکایت چه کس یا کسانی را پیش کی و کیها ببرند؛ چرا که به هر سوی که رو میاورند، با تیر و دشنه و تبر مواجه می شوند؛ گویا دچار خواب مخوفی شده اند که از چهار سوی کابوس آنها را احاطه کرده است و راهی به سمت خلاصی از مرگ و تباهی ندارند الا به سوی مرگ و تباهی!.
اگر چه در ربطِ به کشتار اخیر افغانهای بی گناه توسط جانیان موجود در ارتش ایالات متحده امریکا، واکنش ها در سطح خارج و داخل نشان داده شده و ارتش امریکا ضمن اظهار تاسف از رویداد اخیر و عذرخواهی از خانواده های قربانیان، خواسته مانند همیشه بر جنایات جنون آمیز عساکر روانی و آدم کش خود در افغانستان، سرپوش بگذارد و از آن سوی نمایندگان مردم در خانه ملت نیز واکنش های تند و تیز لفظی از خود نشان داده اند و هر کدام با تعبیری جنایت مذکور را محکوم کرده اند و از حکومت خواسته اند تا اقدام منقضی و لازم را انجام دهد.
اما واقعیت این است که خون افغانها حتی در خاک و خانه خود آنها هم ارزش و بهای خون یک انسان را ندارد؛ به خصوص با نگاه تحقیر آمیزی که سران امریکایی و اروپایی و نیز پاکستانی نسبت به دولت و ملت افغانستان دارند و به نظر می رسد تا این گونه از نگاه نسبت به افغانستان و دولت و مردم آن در منطق دنیا وجود داشته باشد، نه ارزش جان و خون افغانها برابر می شود با جان و خون سایر ملت ها به خصوص مللی که به هر دلیلی خود را از افغانها چند سر و گردن بالاتر می گیرند و نه هم افغانستان به آن ثبات و امنیت و رفاهی می رسد که مورد نظر و خواست دولت و مردم آن است.
لذا اگر می خواهیم که افغانستان و دولت و ملت آن در محراق توجه جدی دولت و ملتها قرار بگیرد، لازم است تا کاری انجام شود که دید دولت و ملتها نسبت به افغانستان ودولت و مردم آن، در جهت مثبت دستخوش تغییر و تحول بنیادین شود و این مهم بدست نمیاید جز با خدمت صادقانه سران دولت و حکومت نسبت به مردم و کشور و در نتیجه، اعتماد متقابل نظام و مردم نسبت به همدیگر.