دور جدیدی از بازی های سرگرم کننده صلح برای افغانستان در حال راه افتادن است. این بار اما دو جبهه و یا دو بلوک در برابر هم صف آرایی کرده و هر کدام با نسخه نسبتاً جدید؛ اما بواقع خطرخیز برای افغانستان و منطقه، قد برافراشته اند.
ایالات متحده امریکا با شرکای اروپایی و متحدان منطقه ای آن در یک سوی این رقابت و به تعبیر رساتر، جنگ نیابتی در افغانستان قرار گرفته اند و نیروهای در دست داشته آنها عبارت از تروریزم منطقه ای به شمول داعش و امثال آن است که بر اساس اظهار نظر بسیاری از آگاهان قرار است با کمک دولت ترکیه پرشماری از این نیروها در بهار سال آینده از سوریه و عراق به افغانستان انتقال داده شوند.
روسیه و متحدان منطقه ای آن چون چین، پاکستان و در آینده نزدیک ایران در سوی دیگر این رقابت قرار گرفته اند و این شبه ائتلاف سعی دارد تا با استفاده از بازوی قوی و نیرومند طالبان، جلو پیشروی داعش در افغانستان و مرزهای همسایگان آن را سد کند و این همان رویکرد جدیدی است که دولت اسلام آباد به آن دل خوش کرده است.
دولت اسلام آباد احساس می کند که در طول حمایتش از طالبان که سالهای سال را نیز در بر گرفته است، به نوعی تنها بوده که اگر در این روند متحدان و یا شرکایی می داشت، به مراتب موفق تر از حالا بود و چه بسا که تا کنون به هدفش که همانا رساندن طالبان به کرسی قدرت و حکومت در افغانستان است، رسیده بود.
از نظر پاکستانی ها زمان آن رسیده تا در پروسه حمایت از طالبان افغان، از پوسته ی انزوا و تنهایی خارج شود و در این مسیر دست کمک به سمت قدرتهای منطقه ای چون چین و روسیه و بعد هم ایران دراز کند؛ به خصوص که با توجه به پالیسی غرب به سرکردگی امریکایی ها در حمایت بی قید و شرط آنها از داعش و سایر گروه های تکفیری و تروریستی در منطقه و اینک در افغانستان، تغییر ملموسی در اوضاع رونما شده و سران اسلام آباد در هماهنگی با سران کرملین و پیکنگ و شاید هم ایران و برخی از دولتهای دیگر منطقه ای، می توانند جبهه قوی و نیرومندی را در برابر تروریزم منطقه ای و حامیان آن ایجاد کنند.
به نظر می رسد در شرائط جدید بخت با پاکستانی ها یار بوده که این گونه می توانند خود را از انزوا و اتهام نجنگیدن با تروریزم در افغانستان و منطقه خارج کنند؛ چرا تا جایی که حافظه کوتاه مدت تاریخ بیاد دارد، این کشور بارها از سوی دولت افغانستان و برخی از دولتهای دیگر مانند دولت هند و ایالات متحده امریکا(برخی از سناتوران امریکایی) متهم به عدم مبارزه واقعی با تروریزم و حتی همکاری با برخی از گروههای تروریستی نظیر شبکه حقانی شده بود و در حال حاضر نیز این اتهامها همچنان پابرجا باقی مانده اند.
پاکستان با پیوستن به این شبه ائتلاف منطقه ای با شعار صلح آوری برای افغانستان و منطقه، به گونه زیرکانه ای به چند منظور نظر دارد: یک اینکه خود را از انزوای خودساخته خارج می کند و نفس همین بیرون آمدن از انزوا آنهم در برابر چشمان رقبای تیزبینی که سران اسلام آباد را به حمایت از تروریزم در افغانستان و کشمیر و حتی در داخل خاک پاکستان متهم می کنند، کار ساده و کمی نیست و می تواند یک پیروزی برای سران شیاد اسلام آباد به حساب آید.
دو اینکه پاکستان می داند که بودن در کنار امریکا و در کل بلوک غرب و شرکای منطقه ای آنها، در دراز مدت نمی تواند منافع نامشروع و توسعه جویانه منطقه ای اسلام آباد را تامین و تضمین کند؛ بر علاوه اینکه خود منافع منطقه ای بلوک غرب به سرکردگی ایالات متحده امریکا در دراز مدت قطعاً با منافع سران اسلام آباد برخورد کرده و دچار اصطکاک می شود؛ به خصوص که تنش موجود میان سران واشنگتن و مقامات اسلام آباد در دو سه سال اخیر و نیز روابط نزدیک تر دهلی- واشنگتن را نیز در نظر داشته باشیم و از طرفی نیز دو قطبی شدن جهان پاکستانی ها را بیش از پیش ترغیب می کند تا در کنار قدرتهایی در منطقه قرار بگیرند که با کمک آنها و نیز در سایه اشتراک منافع منطقه ای با آنان، سریع تر به مقصد می رسند.
سه و سرانجام اینکه پاکستان یک قدرت اتمی است و می خواهد با هر قیمت و بهایی از تاسیسات هسته ای خودش محافظت و مراقبت کند؛ تا مبادا این نیروی فوق العاده و خطرناک در اختیار تروریزم منطقه ای قرار نگیرد و واضح است که اعتمادی به امریکا و شرکای اروپایی آن در حفاظت از این تاسیسات ندارد و از سویی به این نکته نیز واقف است که امریکایی ها و متحدان اروپایی آنها به دنبال فرصتی می گردند تا به هر بهانه ای از جمله افتادن تاسیسات هسته ای پاکستان به دست تروریزم، حتی این کشور را نیز در تیررس اشغال خویش قرار بدهند و به بهانه مبارزه با تروریزم و حفاظت از تاسیسات اتمی پاکستان، وارد این کشور نیز بشوند.
با درنظرداشت یک چنین احتمالی است که سران اسلام آباد ترجیح می دهند حتی الامکان از بلوک غرب دور باشند؛ دوری که به نظر می رسد در دراز مدت به سود منافع توسعه جویانه پاکستانی ها در افغانستان نیز تمام شود و سرانجام این دولت بتواند از طریق حمایت های مستمر و جدی خویش از طالبان و بوسیله آنها حافظ منافع استعماری خویش در افغانستان باشد؛ به خصوص که کشورهایی چون روسیه و چین و دیگران و صد البته با لحاظ منافع استعماری خویش در افغانستان، از دولت پاکستان حمایت نیز بکنند.