با افزایش حملات تروریست ها در افغانستان، اشرف غنی؛ رئیس جمهوری، با تشکیل جلسهای با رهبران سیاسی، تلاش برای شکلگیری "اجماع سیاسی" در راستای تحقق صلح را آغاز کرده است.
شرکت کنندگان این نشست گفتهاند که حکومت وحدت ملی تصمیم گرفته اجماع سیاسی را در داخل کشور شکل دهد.
صادق مدبر؛ رئیس پیشین اداره امور ریاست جمهوری گفت که این نشست با حضور گروه بزرگی از رهبران جهادی، احزاب سیاسی و مقامهای ارشد حکومت پیشین برگزار شد.
او افزود که در این نشست همه شرکتکنندگان بر ادامه روند تامین امنیت از طریق صلح تاکید کردند؛ اما جزئیات این موضوع مورد بحث قرار نگرفت.
محمدامین وقاد؛ از فرماندهان جهادی هم گفت که بر رفع تحریمهای وضع شده علیه حزب اسلامی و رهبر آن و همچنین ادامه ارتباط با گروه طالبان به رهبری ملارسول نیز تأکید شد.
او افزود که حفظ و تحکیم وحدت ملی در کشور نیز از موضوعاتی بود که در این نشست بر آن تاکید شد تا نارضایتیها کاهش یابد و فاصله بین دولت و ملت کمتر شود.
کارشناسان از اقدام ریاست جمهوری در مورد بحث و مشورت با بزرگان جهادی، سیاسی و دینی در خصوص مسایل و بحران های مبتلابه کشور، ستایش می کنند و از آن به عنوان یک قدم کوچک اما مهم در مسیری بزرگ و حیاتی یاد می کنند.
این امر، بی تردید ریشه در نیاز مبرم و شدیدی دارد که همه ما به صلح داریم. صلح اولویت اصلی کسانی است که به آینده افغانستان، دل بسته و نسبت به وضعیت کنونی کشور، احساس مسؤولیت عمیق و انسانی می کنند.
هر انسان میهن پرستی، در قدم نخست مایل است کشورش در صلح و آرامش و ثبات زندگی کند تا مردم به آسایش و رفاه برسند. این مهم به ویژه زمانی بهتر درک خواهد شد که تصور کنیم سنگینی اصلی باری که از ناحیه جنگ به وجود می آید، بر دوش مردم است؛ غیر نظامیان بی دفاعی که از جانب هر دو طرف جنگ در همه جای جهان، قربانی می شوند و رقت انگیزتر آنکه این قربانی، به سرعت نادیده گرفته شده و فراموش می شود.
افغانستان هم از این قاعده مستثنی نیست. سیل خونی که این روزها از قندوز و ارزگان و فراه و هلمند تا زیارتگاه سخی و ولسوالی بلخ ولایت بلخ، جریان یافته، زندگی هزاران غیر نظامی بی گناه را متأثر ساخته و آتش به خانه مردمان بی دفاع زیادی انداخته است؛ اما در نهایت، با یک ابراز تأسف یا محکومیت و در نهایت عذرخواهی ساده، حل و فصل شد و فراموش گشت.
این یعنی صلحی باید برقرار شود تا مصایب و تراژدی های جاری در زندگی غیر نظامیان بی دفاع، پایان پیدا کند. حتی اگر این صلح، هزینه های سنگینی در قبال داشته باشد؛ اما در نهایت، امکان پذیر باشد.
اما به باور منتقدان، تلاش دولت برای جان بخشیدن به صلح با طالبان، به تلاشی مذبوحانه برای احیای یک بیمار در حال احتضار با تنفس مصنوعی شباهت دارد؛ تلاشی بیهوده که هرگز به سرانجام نخواهد رسید.
آگاهان می گویند که در قدم نخست، اجماع ملی که دولت در پی دستیابی به آن برای مشروعیت بخشیدن دوباره به آغاز و احیای چندین باره روند شکست خورده صلح با طالبان است، خود چیزی نیست که بازتاب دهنده آٰرا و دیدگاه های واقعی مردم افغانستان باشد؛ زیرا کسانی که برای تحقق این اجماع، برگزیده شده اند عموما کسانی هستند که هیچگاه امر مهم نمایندگی آنها از مردم، احراز نشده است.
آنها نه برگزیده ملت اند و نه در آرا و عملکردهای شان، منافع مردم را بر منافع شخصی و سیاسی و قومی خود، ترجیح و اولویت می دهند.
با این حساب، به گفته تحلیلگران، اجماع ملی زمانی به صورت واقعی، محقق خواهد شد که از خود ملت یا نمایندگان واقعی آنها، نظرخواهی شود.
نکته مهم دیگر این است که در حال حاضر پیش از آنکه افغانستان برای جان دادن دوباره به یک روند راکد و مرده به نام صلح با تروریست ها، نیاز به ایجاد اجماع به اصطلاح ملی داشته باشد، نیاز به اجتماع ملی برای جنگ با تروریزم دارد.
تروریست ها به نحو کم سابقه ای در دست کم ۱۶ ولایت کشور، ۲۵ جبهه جنگی فعال ایجاد کرده اند؛ جنگ هایی که به تلفات مهیب و مدهش نظامیان و غیر نظامیان انجامیده و آسیب های سنگینی به کشور وارد کرده اند.
در این شرایط، دولت باید در اندیشه ایجاد اجماع و اجتماع ملی برای جنگی بی امان، واقعی و همگانی با تروریزم باشد نه صلحی از موضع ضعف و ذلت با تروریست ها که پیامدی جز تحقیر و استخفاف مردم و دولت و نیروهای امنیتی و تشجیع و تشویق تروریست ها نخواهد داشت.