رئیس جمهور غنی در ادامه دیدارهای مشورتی اش، شب چهارشنبه در ارگ میزبان رؤسا، اساتید و محصلین دانشگاه های کابل بود.
رئیس جمهور در این دیدار بر ضرورت یک گفتمان ملی تأکید کرده گفت:" ملاقات و دیدارهای ما با اقشار مختلف مردم، آغازی برای راه اندازی یک گفتمان سراسری در کشور خواهد بود و باید اجماع سیاسی و اجتماعی قوی شکل گیرد. طی گفتمان ملی درخصوص امنیت کابل به نتیجه خواهیم رسید و نظریات همه مردم ضرورت است.
ما میخواهیم ملت را متحد بسازیم تا به همه مشکلات فایق آییم و هیچ مداخلۀ بیرونی نباید میان ما رخنه کند. من به هیچ حزب، قوم، سمت و زبان تعلق ندارم، بلکه مسلمان و افغان هستم، به مساوات مرد و زن متعهد میباشم و نهاد ریاستجمهوری جای وصل است نه جای فصل.
دانشگاه ها و نهادهای علمی در ملت سازی نقش اساسی دارند و باید کدرهای منطقه شناس تربیت کنند، تا از شرایط و منطقه خود درک درست پیدا کنیم. در دوسال گذشته ادارات ما شش سال جوان شده است و روند استخدام بهسوی شفافیت میرود."
تردیدی وجود ندارد که یک دولت متعهد و دلسوز در جهت ملت سازی در کشورش باید تلاش کند و تا این مهم تحقق نیابد، کار دولتداری هم درست و شفاف به پیش نمی رود. پیش از هر بحثی باید دانست که رهبرانی و دولتمردانی به اتحاد و همبستگی ملتهای شان فکر می کنند و در این مسیر همه ی توشه و توان شان را بکار می گیرند که انسان های بزرگ و با ارزشی هستند و چنانچه خود آدمهای جا افتاده و متینی هستند، دوست دارند تا ملتهای آنان نیز بسان خود شان آزاده و نجیب و با ارزش باشند و جهان، روی خود و ملتهای آنها یک حساب خاص و ویژه باز کند.
اما این مهم؛ یعنی برنامه و پروسه ملت سازی، اصول و مبانی و قاعده و قانون خودش را دارد و همین گونه نیست که با جمع کردن تعدادی از هواداران دولت در نهادهای علمی و دانشگاهی و غیره، ورد و بدل شدن الفاظ تعارفی و تشریفاتی و احیاناً زیبا و شسته و رفته، در اندک زمانی وحدت مذکور شکل بگیرد و همه ی مردم یک کشور از برکات و کرامت های آن بهره مند شوند.
سخنان و کلمات زیبا و با هر ادبیات نیرومند و فاخر و فخیمی هم که ادا شوند، در واقع حکم همان حلوا حلوا گفتن را دارند که هیچ دهنی را تا اکنون شیرین نکرده است و اگر دولت و دولتمردانی بخواهند هم خود شان و هم ملت شان شیرینی حلوای وحدت و همبستگی را درک کنند، لازم است تا از حیطه سخن و تعارفات میان تهی و الفاظ و کلمات بدون پشتوانه عملی، فاصله گرفته و با عملکرد درست و دقیق و شفاف در این زمینه؛ یعنی ملت سازی، خود الگوهایی باشند برای آحاد مردم و ملت خویش.
حرف از ملت سازی و همپذیری در شرایطی در کشور گفته می شود که با تاسف سران و رهبران دولتی و غیر دولتی متفقاً بر خلاف این مسیر در حال حرکت و تقلا هستند و نه تنها خود شان یکدیگر را در کنار هم قبول ندارند؛ بلکه در جهت دور ساختن قلبهای ملت از یکدیگر نیز مصرانه تلاش می کنند.
سران و رهبران در افغانستان به خصوص در یک و نیم دهه اخیر که بحث مشارکت اقوام در قدرت و دولت مطرح گردید، مصرانه سعی کردند تا از این گزینه به سود شخصی و تیمی خویش بهره برداری کنند و با تحریک حس عصبیت های قومی و قبیله ای و زبانی و حتی مذهبی، به منافع سخیف و زودگذر سیاسی در دولت و قدرت دست یابند و اما بزرگترین سود و فائده را که همانا اتحاد و همدلی مردم بود را از دست بدهند و کاری ترین ضربه و لطمه را به پیکره اتحاد و برادری و برابری مردم خویش وارد کنند.
رئیس جمهور از اینکه دانشگاهها و محیط های علمی را برای تبلیغ و ترویج همبستگی و ملت سازی گزینش کرده، کار درستی و بجایی انجام داده؛ اما ایکاش ایشان قبل از این انتخاب، به رئسای دانشگاههای دولتی این توصیه ملی و میهنی را در قالب یک فرمان و حکم لازم الاجرا ابلاغ می کردند معیار و ملاک استخدام در مراکز علمی و اکادمیک کشور، فقط و فقط شایسته سالاری و اهلیت و قابلیت باشد؛ نه قومیت و زبان و مذهب و مسائل دیگری از این قبیل.
با تاسف باید یادآور شد که در همان زمانی که ریاست محترم جمهور کشور در ارگ با مسئولان بند پایه دانشگاههای کشور در باره ملت سازی و زنده نگهداشتن روحیه برادری و برابری صحبت کرده و طرح و پلان های زیبا ارائه می دهند، در بیرون از ارگ و در همان محیط های علمی و اکادمیک، تبعیض و تعصبات کور و بیجا، اوج ممکن خویش را تجربه می کند.
بر اساس اظهارات و چشم دید بسیاری از استادان و فرهیحتگان علمی که از قبل از انعقاد نطفه حکومت وحدت ملی، به دانشگاهها راه یافته اند و اینک بر خلاف میل متعصبین در آنجاها حضور دارند، پستهای کلیدی در محیط های اکادمیک به وسیله تعدادی از تبار و تیره خاص، تحجیر و تصاحب شده و چه بسا اساتید فهیم و با تجربه ای که بر رغم بالا بودن درجه و رتبه علمی و دانشگاهی شان، از احراز کرسی های کلیدی در دانشگاهها و سایر مراکز مهم علمی، محروم و بی نصیب مانده اند.
همینطور اساتیدی هم هستند که توانایی تدریس و ترقی در مراکز آموزش عالی در کشور را دارند؛ اما زمانی که به دانشگاههای دولتی و غیر آن جهت جذب و پذیرش مراجعه می کنند، به دلیل آنکه مثلا در فلان کشور فارسی زبان تحصیل کرده اند، از خدمت علمی به فرهنگ کشور و نیز انتقال تجربه های دانشی به نسل جوان کشور باز می مانند.!
حال پرسش اساسی از مقام ریاست جمهوری کشور و سایر دولتمردانی که دم از اتحاد و ملت سازی می زنند، این است که با وجود یک چنین روند نامبارک و نیز منافی با روحیه همبستگی و همپذیری، می توان از سران و رئیسان دانشگاهها و سایر مراکز آموزش عالی در کشور توقع کرد که کار همپذیری را از آنجاها آغاز کنند و استارت ملت سازی را در آن مکانها بزنند؟!.