دو سه روزی از اظهارات دیوید کامرون در باره محمد اشرف غنی؛ رئیس جمهور افغانستان مبنی بر فاسد خواندن کشور و دولت وی نگذشته بود که رویداد جدید و تاسفبار ضرب و شتم یک تبعه افغان توسط محافظان غنی در محفل برگزاری اجلاس مبارزه با فساد در لندن و آنهم در هنگام سخنرانی رئیس جمهور افغانستان، بوقوع پیوست.
این دو حادثه در فاصله زمانی بسیار نزدیک بواقع هم برای دولت و ملت افغانستان جای تاسف دارد و این واقعیت را در گوش جهانیان فریاد می زند که افغانستان نه تنها خاستگاه فساد همه جانبه اداری و اخلاقی و سیاسی و ... می باشد؛ بلکه این کشور و به طفیل حاکمیت تبعیض و تعصب دامنه دار و تاریخی، در خشونت های بداهه و غیر قابل مهار نیز می تواند حرفهایی برای گفتن داشته باشد.
حادثه لندن در ذات خودش بی بدیل و بی مانند نبوده و نیست و نظیر این موارد در کشورهای متعدد دیگر و برای مقامات مختلف دولتها مکرر اتفاق افتاده و فرد یا افرادی پیدا شده اند که به هر دلیلی به مقامهای دولتی و حکومتی، حمله های لفظی و فیزیکی داشته اند؛ تا جایی که برخی از این حملات حتی به مجروح شدن افراد مهم و طراز اول و دوم و سوم دولتها منجر شده است؛ اما در همه ی این حملات و هجمه ها، دیده نشده که پولیس و یا محافظان آن مقامها در برابر حمله کننده ای که هیچ گونه سلام گرم و سرد با خود به همراه ندارد و هدفش نیز کشتن و زخمی کردن مقام خاصی نیست، متوسل به خشونت شده باشند و اعتراض کننده را فی المجلس مضروب کرده باشند!
کاری که محافظان اشرف غنی انجام دادند و در درون همان ساختمان در حالیکه رئیس جمهور غنی مصروف اظهار سخن و حرف در باره مبارزه با فساد بود، بادی گاردهای وی با بهره وری از فساد محرز اخلاقی، یک تبعه افغان را که از اظهارات یک تبعه دیگر افغان- که در حال حاضر هر دو از شهروندان بریتانیایی محسوب می شوند-، مبنی بر دروغگو خواندن اشرف غنی، دفاع کرده بود، به شدت مورد لت و کوب قرار دادند.
محافظان اشرف غنی با این کار خویش به جهانیان ثابت کردند که آزادی بیان برای آنها و تیم منتخب آنها ارزش و اعتباری ندارد و اگر لازم باشد آنان در مهد دموکراسی و آزادی بیان نیز از قدرت و قوت مشت و لگد خویش استفاده می کنند و نمونه ای از ستم و خفقان موجود در افغانستان را در برابر آیینه رسانه های جهان به نمایش می گذارند!
چنانچه پیش از این یادآوری شد نظیر این حادثه در اقصی نقاط جهان برای رجال و شخصیت های برجسته ی کشورها به جود آمده و نهایت کاری که نسبت به اعتراض کننده صورت گرفته، اخراج وی از صحن و سرای اجلاس و نشست بوده و با این اقدام، غائله نیز ختم شده و اجلاس کار خویش را پی گرفته است؛ که در مورد قضیه لندن و اعتراض به اشرف غنی نیز عین همان برخورد درست و معقول باید صورت می گرفت و بجای به نمایش در آوردن روحیه خشن و غیر منطقی قبیلوی، کمی هم به معیارهای پذیرفته شده در عرف دیپلماتیک و انسانی و مدنی توجه می شد.
برخی از هموطنان نکوهش رئیس جمهور غنی توسط دو تن از افغانهای مقیم لندن در اجلاس مبارزه جهانی با فساد را نکوهش کرده و آن را نماد بی احترامی به کل دولت و ملت افغانستان می دانند و نیز حمله به اعتبار و حیثیت بین المللی کشور در سطح منطقه و جهان! اما جا دارد به این دسته از خوش بینان یاد آور شد اوضاع نکبت بار و فرسایشی ای را که به طفیل برقراری حکومت وحدت ملی و سران آن در یک و نیم سال جاری در کشور تحمیل شده و هست و بود مردم را در حال بلعیدن و از میان بردن است.
آن عده از هموطنانی که سران حکومت وحدت ملی به خصوص تیم اشرف غنی را نماد آبرو و حیثیت افغانستان می دانند و توهین به آنان را اهانت به افغانستان و دولت و ملت آن تلقی می کنند، آیا در عرض و طول این یک سال و نیم حاکمیت زجر آور و طاقت فرسای سران حکومت وحدت ملی در افغانستان نبودند و ندیدند که این حاکمان تشنه ی قدرت و ریاست، با روشهای ناکام و غلط حکومتداری و ناپختگی مفرط سیاسی، افغانستان و ملت آن را در ورطه های هولناک و دهشتبار ویرانی و تباهی همه جانبه قرار دادند؟!
این جماعت به چه حقی سران این حکومت فاسد و منفعل و بی تفاوت در برابر کشور و مردم را، نماینده تام الاختیار کشور و ملت معرفی می کنند و بدنامی آنها را بدنامی افغانستان و ملت آن می دانند؟! حاصل یک سال و نیم حکومتداری این به اصطلاح طلایه داران و تیکه داران آبرو و حیثیت کشور و ملت، یک افغانستان نابسامانی با انواع و اقسام گرفتاری های امنیتی و اقتصادی برای مردم این سامان بوده است!
حال و با توجه به این اوضاع رقت بار و فرسایشی برای جسم و روح و روان مردم افغانستان است که هر افغانستانی در هر گوشه و کنار این کره خاکی ولو با تابعیت کشورهای دیگر، با مشاهده اوضاع بحرانی و غیر قابل مهار کشور و مردمش که البته بخشی از آن مربوط می شود به حاکمیت ناشیانه و کودکانه سران حکومت وحدت ملی، دلش به درد آمده و در برابر دروغها و شعارهای تکراری و همیشگی سران این حکومت، موضع می گیرد که این خیلی هم طبیعی و معمولی است که با وجود یک چنین اوضاع آشفته و درهم و برهمی، اگر هر از گاهی یک چنین واکنش هایی در برابر سران حکومتی از سوی افغانها صورت نگیرد، قطعاً در زنده بودن ملت افغانستان باید شک و تردید روا داشت.
در هر حال، ضمن آنکه وقوع یک چنین کنش ها و واکنش ها در اساس قابل دفاع نیست؛ اما باور اکثر آگاهان بر آن است که حکومت با اتخاذ شیوه های نادرست در حکومتداری، خود زمینه ساز وقوع یک چنین ناهنجاری های طبیعی و خودجوش است که در شرایط خاصی خواه ناخواه از سوی برخی از افراد بروز می کند.
این دو حادثه در فاصله زمانی بسیار نزدیک بواقع هم برای دولت و ملت افغانستان جای تاسف دارد و این واقعیت را در گوش جهانیان فریاد می زند که افغانستان نه تنها خاستگاه فساد همه جانبه اداری و اخلاقی و سیاسی و ... می باشد؛ بلکه این کشور و به طفیل حاکمیت تبعیض و تعصب دامنه دار و تاریخی، در خشونت های بداهه و غیر قابل مهار نیز می تواند حرفهایی برای گفتن داشته باشد.
حادثه لندن در ذات خودش بی بدیل و بی مانند نبوده و نیست و نظیر این موارد در کشورهای متعدد دیگر و برای مقامات مختلف دولتها مکرر اتفاق افتاده و فرد یا افرادی پیدا شده اند که به هر دلیلی به مقامهای دولتی و حکومتی، حمله های لفظی و فیزیکی داشته اند؛ تا جایی که برخی از این حملات حتی به مجروح شدن افراد مهم و طراز اول و دوم و سوم دولتها منجر شده است؛ اما در همه ی این حملات و هجمه ها، دیده نشده که پولیس و یا محافظان آن مقامها در برابر حمله کننده ای که هیچ گونه سلام گرم و سرد با خود به همراه ندارد و هدفش نیز کشتن و زخمی کردن مقام خاصی نیست، متوسل به خشونت شده باشند و اعتراض کننده را فی المجلس مضروب کرده باشند!
کاری که محافظان اشرف غنی انجام دادند و در درون همان ساختمان در حالیکه رئیس جمهور غنی مصروف اظهار سخن و حرف در باره مبارزه با فساد بود، بادی گاردهای وی با بهره وری از فساد محرز اخلاقی، یک تبعه افغان را که از اظهارات یک تبعه دیگر افغان- که در حال حاضر هر دو از شهروندان بریتانیایی محسوب می شوند-، مبنی بر دروغگو خواندن اشرف غنی، دفاع کرده بود، به شدت مورد لت و کوب قرار دادند.
محافظان اشرف غنی با این کار خویش به جهانیان ثابت کردند که آزادی بیان برای آنها و تیم منتخب آنها ارزش و اعتباری ندارد و اگر لازم باشد آنان در مهد دموکراسی و آزادی بیان نیز از قدرت و قوت مشت و لگد خویش استفاده می کنند و نمونه ای از ستم و خفقان موجود در افغانستان را در برابر آیینه رسانه های جهان به نمایش می گذارند!
چنانچه پیش از این یادآوری شد نظیر این حادثه در اقصی نقاط جهان برای رجال و شخصیت های برجسته ی کشورها به جود آمده و نهایت کاری که نسبت به اعتراض کننده صورت گرفته، اخراج وی از صحن و سرای اجلاس و نشست بوده و با این اقدام، غائله نیز ختم شده و اجلاس کار خویش را پی گرفته است؛ که در مورد قضیه لندن و اعتراض به اشرف غنی نیز عین همان برخورد درست و معقول باید صورت می گرفت و بجای به نمایش در آوردن روحیه خشن و غیر منطقی قبیلوی، کمی هم به معیارهای پذیرفته شده در عرف دیپلماتیک و انسانی و مدنی توجه می شد.
برخی از هموطنان نکوهش رئیس جمهور غنی توسط دو تن از افغانهای مقیم لندن در اجلاس مبارزه جهانی با فساد را نکوهش کرده و آن را نماد بی احترامی به کل دولت و ملت افغانستان می دانند و نیز حمله به اعتبار و حیثیت بین المللی کشور در سطح منطقه و جهان! اما جا دارد به این دسته از خوش بینان یاد آور شد اوضاع نکبت بار و فرسایشی ای را که به طفیل برقراری حکومت وحدت ملی و سران آن در یک و نیم سال جاری در کشور تحمیل شده و هست و بود مردم را در حال بلعیدن و از میان بردن است.
آن عده از هموطنانی که سران حکومت وحدت ملی به خصوص تیم اشرف غنی را نماد آبرو و حیثیت افغانستان می دانند و توهین به آنان را اهانت به افغانستان و دولت و ملت آن تلقی می کنند، آیا در عرض و طول این یک سال و نیم حاکمیت زجر آور و طاقت فرسای سران حکومت وحدت ملی در افغانستان نبودند و ندیدند که این حاکمان تشنه ی قدرت و ریاست، با روشهای ناکام و غلط حکومتداری و ناپختگی مفرط سیاسی، افغانستان و ملت آن را در ورطه های هولناک و دهشتبار ویرانی و تباهی همه جانبه قرار دادند؟!
این جماعت به چه حقی سران این حکومت فاسد و منفعل و بی تفاوت در برابر کشور و مردم را، نماینده تام الاختیار کشور و ملت معرفی می کنند و بدنامی آنها را بدنامی افغانستان و ملت آن می دانند؟! حاصل یک سال و نیم حکومتداری این به اصطلاح طلایه داران و تیکه داران آبرو و حیثیت کشور و ملت، یک افغانستان نابسامانی با انواع و اقسام گرفتاری های امنیتی و اقتصادی برای مردم این سامان بوده است!
حال و با توجه به این اوضاع رقت بار و فرسایشی برای جسم و روح و روان مردم افغانستان است که هر افغانستانی در هر گوشه و کنار این کره خاکی ولو با تابعیت کشورهای دیگر، با مشاهده اوضاع بحرانی و غیر قابل مهار کشور و مردمش که البته بخشی از آن مربوط می شود به حاکمیت ناشیانه و کودکانه سران حکومت وحدت ملی، دلش به درد آمده و در برابر دروغها و شعارهای تکراری و همیشگی سران این حکومت، موضع می گیرد که این خیلی هم طبیعی و معمولی است که با وجود یک چنین اوضاع آشفته و درهم و برهمی، اگر هر از گاهی یک چنین واکنش هایی در برابر سران حکومتی از سوی افغانها صورت نگیرد، قطعاً در زنده بودن ملت افغانستان باید شک و تردید روا داشت.
در هر حال، ضمن آنکه وقوع یک چنین کنش ها و واکنش ها در اساس قابل دفاع نیست؛ اما باور اکثر آگاهان بر آن است که حکومت با اتخاذ شیوه های نادرست در حکومتداری، خود زمینه ساز وقوع یک چنین ناهنجاری های طبیعی و خودجوش است که در شرایط خاصی خواه ناخواه از سوی برخی از افراد بروز می کند.
مولف : سیدفاضل محجوب