رئیس جمهورغنی هفته گذشته به قندوز رفت، با مردم دیدار کرد و خبر از برکناری اعضای اداره امنیت ملی آن ولایت گفت.
گرچه این بر کناری ها اندکی دیر هنگام صورت گرفت، مردم قندوز حداقل منتظر بودند که سران حکومت، جدی تر و مصمم تر برخورد کند تا معامله های پنهانی همانند قندوز در جاهای دیگر کشور صورت نگیرد و یا والی هایی چون والی آن ولایت در چنان شرایط بحرانی به سیر و سیاحت خارجی نپردازد.
اما با آنهم برخی از این عمل او استقبال کردند و جدیت او را در بر کناری اعضای اداره امنیت آن ولایت، نشانی از جدیت حکومت در ایجاد تحول مثبت شمردند.
اشرف غنی هم چنان گفت که افراد مسلح باید خود را تسلیم کنند یا آن که اردوی ملی با آنها خواهد جنگید.
به نظر می رسد که این تصمیم رئیس حکومت کمی عجولانه است. زیرا وی از افراد مسلح فقط یک برداشت و قرائت بیشتر ندارد، آنهم ملیشه هایی است که در گذشته وجود داشته، سبب ناامنی های فراوانی نیز شده است در حالی که تشکیلات دیگری به نام بسیج مردمی در برخی کشورهای ناامن شکل گرفته که کارآیی بهتر و انگیزه قوی تری برای جنگیدن با شبکه های تروریستی از خود نشان داده اند.
لذا افرد مسلح با انگیزه های گوناگون باید تفکیک شوند. آنهایی که با انگیزه انسانی به صفوف نیروهای امنیتی پیوسته اند باید تقویت گردد.
مردم قندوز در زمان اشغال توسط طالبان، مرارت های زیادی را تحمل کردند، دیدن و شنیدن این صحنه های رقت انگیز و کشتارهای بی رحمانه، از سوی وحشی ترین و ددمنش ترین گروه، برای تمام مردم افغانستان تاسف بار و تاثر انگیز بود. در کنار این مصیبت هایی که بر مردم قندوز وارد آمد، تجربه هایی گرانسنگی مردم افغانستان اندوختند و عبرت های بزرگی گرفتند.
به گفته حضرت مولانا که گفت: در کنار هر شری خیری نیز نهفته است، هیچ شری بدون خیر و هیچ خیری بدون شر قابل توصیف نیست. رخداد تراژیک قندوز گرچه شر عظیم بود؛ اما خیر کثیری را نیز به همراه داشت. اولین خیر متوجه حکومت بود. با سقوط قندوز حکومت به کاستی های خود وقوف یافت، اداره های حکومتی در اکثرولایت های کشور فاقد توان و انرژی لازم برای مقابله با گروه های تروریستی است. این که مسئولان ولایتی در برابرناامنی چقدر بی تفاوت عمل کرده اند و می کنند. گرچه در تقرری های حکومتی، کمتر به انگیزه های افراد توجه می شود اما بر حکومت لازم است که افرادی را به عنوان مسئول بلند پایه در ولایت ها تعیین می کنند، حداقل از گذشته کاری و از ایمان و باور او به مردم و کشور آگاه باشند.
دومین نکته برای حکومت آن بود که به اداره های قوم گرا و فاسد نمی توان اطمینان داشت و آنها را سد و مانعی پیشروی طالبان به حساب آورد. اگر حکومت این دو نکته را دریافته باشد، بی تردید در آینده این اشتباه را مرتکب نخواهد شد و در تعیین افراد مسئول معیارها ی انسانی تری را مد نظر قرار خواهد داد.
از سخنان اشرف غنی نیز چنین بر می آید که دستگاه های حکومتی این اشتباه خود را به نیکی شناخته و دریافته که با اداره های ناکار آمد نمی توان به ستیز ناامنی رفت.
همان گونه که ایجاد ناامنی ها از شبکه پیچیده ای برخوردار است و امروز به کلاف سر در گمی در دنیا و در افغانستان تبدیل شده است. مقابله با این شبکه پیچیده هم، نیاز به توانایی های ویژه در این عرصه دارد. آنچه برای مردم افغانستان و بویژه برای مردم شمال عبرت آموز بود، این که جنایت طالبان در قندوز، پرده جهل از چشم مردم به یک سود نهاد. مردم طالبان را با ماهیت حقیقی خود تماشا کردند. مدت ها بود که تبلیغات خزنده ای از طرف شبکه های گونا گون، این گونه القا می کرد که گذر زمان ذهنیت طالبان را شست و شو داده و طالبان امروز طالبان ده سال یا پانزده سال گذشته نیست. آنها همان گونه که با ابزارهای جدید آشنا شده اند ذهنیت آنها نیز متحول گردیده، نه خشونت و درنده خویی طالبان باقی مانده و نه هم نگاه قومی آنها برقرار مانده است.
علایم و نشانه هایی گاهی دیده می شد که این گفته را تائید می کرد از جمله: یکی دوبار در سالهای گذشته، ملا عمر از پیروان خود خواست که افراد بی گناه و غیر نظامی را هدف قرار ندهند. این گونه القائات، این خوش بینی را بوجود آورده بود که خباثت های طالبانی رفته و طالبان قدری آدم شده اند!. آدم شدن طالبان به معنای آن بود که نگاه انسانی به مردم خواهند داشت و از آزار و اذیت مردم معمولی و بی آزار نیز پرهیز خواهند کرد. در میان مردم شمال به صورت عموم، و در میان مرد م قندز بویژه، این گمان وجود داشت که اگر طالبان ولایت ها را تسخیر کنند در نهایت با اندکی بی عدالتی و خشونت همراه خواهند شد، بیش از این کاری به کار مردم نخواهند داشت.
اما هجوم طالبان به قندوز و کشتار بی رحمانه و دد منشانه این گروه خون ریز، ذهنیت بوجود آمده را شست و شو داد. ذهینت جدید خلق کرد. بیم و هراس عظیمی در دل مردم افگند، مردم خود را میان دو گزینه مخیر می دیدند یا مقابله مردانه وار با طالبان و کشته شدن در راه دفاع از نام و ناموس و خاک خود؛ تا تسلیم شدن ذلت بار و کشته شدن توسط طالبان. این گزینه هر دو به کشته شدن می انجامید و مردم شمال کشته شدن در راه حفظ ناموس خود را مرجح تر و ارزش مندتر دانستند و کمر مردانه به مقاومت بستند.
تجلی واضح و آشکار این مردانگی در دفاع از ولایت فاریاب نمود یافت. مردم فاریاب مدت ها اختلاف داشتند، این اختلاف های مزمن از گذشته های دور از زمان قدرت مجاهدین بدین سوی باقی مانده بود و مردم را سخت آشفته ساخته بود، نزدیک شدن طالبان به دروازه های شهر و تجربه ای که مردم از اشغال قندوز و جنایت هایی که از این گروه در اذهان داشتند، از خواب بیدار شدند، نگاه و دید واقعی نسبت به طالبان بوجود آمد و در مدت چند شبانه روز مردم خون دادند اما سنگر از دست ندادند، دشمن را زمین گیر کردند.
مردم در ولایت های سرپل، جوزجان و حتا بلخ هم این تجربه تلخ را از اشغال قندوز اندوختند که نباید به تبلیغ دشمن اعتنا کرد. لذا گرچه سقوط قندوز برای همه مردم افغانستان سخت تکان دهنده و ناگوار بود. اما همین که زمینه ساز این آگاهی شد خود خیر بزرگی به همراه داشت. این آگاهی نیز به برکت خون های بی گناهی بود که در قندئز ریخته شد.
امید که مردم این عبرت آموزی را در ذهن داشته باشند و تا وقتی که طالبان عملا نشان نداده اند که تغییر یافته اند، نباید به تبلیغات شبکه های تبلیغاتی موهوم دل خوش دارند و چهره کریه و چنگال های خون آلود طالبان را فراموش کنند.
گرچه این بر کناری ها اندکی دیر هنگام صورت گرفت، مردم قندوز حداقل منتظر بودند که سران حکومت، جدی تر و مصمم تر برخورد کند تا معامله های پنهانی همانند قندوز در جاهای دیگر کشور صورت نگیرد و یا والی هایی چون والی آن ولایت در چنان شرایط بحرانی به سیر و سیاحت خارجی نپردازد.
اما با آنهم برخی از این عمل او استقبال کردند و جدیت او را در بر کناری اعضای اداره امنیت آن ولایت، نشانی از جدیت حکومت در ایجاد تحول مثبت شمردند.
اشرف غنی هم چنان گفت که افراد مسلح باید خود را تسلیم کنند یا آن که اردوی ملی با آنها خواهد جنگید.
به نظر می رسد که این تصمیم رئیس حکومت کمی عجولانه است. زیرا وی از افراد مسلح فقط یک برداشت و قرائت بیشتر ندارد، آنهم ملیشه هایی است که در گذشته وجود داشته، سبب ناامنی های فراوانی نیز شده است در حالی که تشکیلات دیگری به نام بسیج مردمی در برخی کشورهای ناامن شکل گرفته که کارآیی بهتر و انگیزه قوی تری برای جنگیدن با شبکه های تروریستی از خود نشان داده اند.
لذا افرد مسلح با انگیزه های گوناگون باید تفکیک شوند. آنهایی که با انگیزه انسانی به صفوف نیروهای امنیتی پیوسته اند باید تقویت گردد.
مردم قندوز در زمان اشغال توسط طالبان، مرارت های زیادی را تحمل کردند، دیدن و شنیدن این صحنه های رقت انگیز و کشتارهای بی رحمانه، از سوی وحشی ترین و ددمنش ترین گروه، برای تمام مردم افغانستان تاسف بار و تاثر انگیز بود. در کنار این مصیبت هایی که بر مردم قندوز وارد آمد، تجربه هایی گرانسنگی مردم افغانستان اندوختند و عبرت های بزرگی گرفتند.
به گفته حضرت مولانا که گفت: در کنار هر شری خیری نیز نهفته است، هیچ شری بدون خیر و هیچ خیری بدون شر قابل توصیف نیست. رخداد تراژیک قندوز گرچه شر عظیم بود؛ اما خیر کثیری را نیز به همراه داشت. اولین خیر متوجه حکومت بود. با سقوط قندوز حکومت به کاستی های خود وقوف یافت، اداره های حکومتی در اکثرولایت های کشور فاقد توان و انرژی لازم برای مقابله با گروه های تروریستی است. این که مسئولان ولایتی در برابرناامنی چقدر بی تفاوت عمل کرده اند و می کنند. گرچه در تقرری های حکومتی، کمتر به انگیزه های افراد توجه می شود اما بر حکومت لازم است که افرادی را به عنوان مسئول بلند پایه در ولایت ها تعیین می کنند، حداقل از گذشته کاری و از ایمان و باور او به مردم و کشور آگاه باشند.
دومین نکته برای حکومت آن بود که به اداره های قوم گرا و فاسد نمی توان اطمینان داشت و آنها را سد و مانعی پیشروی طالبان به حساب آورد. اگر حکومت این دو نکته را دریافته باشد، بی تردید در آینده این اشتباه را مرتکب نخواهد شد و در تعیین افراد مسئول معیارها ی انسانی تری را مد نظر قرار خواهد داد.
از سخنان اشرف غنی نیز چنین بر می آید که دستگاه های حکومتی این اشتباه خود را به نیکی شناخته و دریافته که با اداره های ناکار آمد نمی توان به ستیز ناامنی رفت.
همان گونه که ایجاد ناامنی ها از شبکه پیچیده ای برخوردار است و امروز به کلاف سر در گمی در دنیا و در افغانستان تبدیل شده است. مقابله با این شبکه پیچیده هم، نیاز به توانایی های ویژه در این عرصه دارد. آنچه برای مردم افغانستان و بویژه برای مردم شمال عبرت آموز بود، این که جنایت طالبان در قندوز، پرده جهل از چشم مردم به یک سود نهاد. مردم طالبان را با ماهیت حقیقی خود تماشا کردند. مدت ها بود که تبلیغات خزنده ای از طرف شبکه های گونا گون، این گونه القا می کرد که گذر زمان ذهنیت طالبان را شست و شو داده و طالبان امروز طالبان ده سال یا پانزده سال گذشته نیست. آنها همان گونه که با ابزارهای جدید آشنا شده اند ذهنیت آنها نیز متحول گردیده، نه خشونت و درنده خویی طالبان باقی مانده و نه هم نگاه قومی آنها برقرار مانده است.
علایم و نشانه هایی گاهی دیده می شد که این گفته را تائید می کرد از جمله: یکی دوبار در سالهای گذشته، ملا عمر از پیروان خود خواست که افراد بی گناه و غیر نظامی را هدف قرار ندهند. این گونه القائات، این خوش بینی را بوجود آورده بود که خباثت های طالبانی رفته و طالبان قدری آدم شده اند!. آدم شدن طالبان به معنای آن بود که نگاه انسانی به مردم خواهند داشت و از آزار و اذیت مردم معمولی و بی آزار نیز پرهیز خواهند کرد. در میان مردم شمال به صورت عموم، و در میان مرد م قندز بویژه، این گمان وجود داشت که اگر طالبان ولایت ها را تسخیر کنند در نهایت با اندکی بی عدالتی و خشونت همراه خواهند شد، بیش از این کاری به کار مردم نخواهند داشت.
اما هجوم طالبان به قندوز و کشتار بی رحمانه و دد منشانه این گروه خون ریز، ذهنیت بوجود آمده را شست و شو داد. ذهینت جدید خلق کرد. بیم و هراس عظیمی در دل مردم افگند، مردم خود را میان دو گزینه مخیر می دیدند یا مقابله مردانه وار با طالبان و کشته شدن در راه دفاع از نام و ناموس و خاک خود؛ تا تسلیم شدن ذلت بار و کشته شدن توسط طالبان. این گزینه هر دو به کشته شدن می انجامید و مردم شمال کشته شدن در راه حفظ ناموس خود را مرجح تر و ارزش مندتر دانستند و کمر مردانه به مقاومت بستند.
تجلی واضح و آشکار این مردانگی در دفاع از ولایت فاریاب نمود یافت. مردم فاریاب مدت ها اختلاف داشتند، این اختلاف های مزمن از گذشته های دور از زمان قدرت مجاهدین بدین سوی باقی مانده بود و مردم را سخت آشفته ساخته بود، نزدیک شدن طالبان به دروازه های شهر و تجربه ای که مردم از اشغال قندوز و جنایت هایی که از این گروه در اذهان داشتند، از خواب بیدار شدند، نگاه و دید واقعی نسبت به طالبان بوجود آمد و در مدت چند شبانه روز مردم خون دادند اما سنگر از دست ندادند، دشمن را زمین گیر کردند.
مردم در ولایت های سرپل، جوزجان و حتا بلخ هم این تجربه تلخ را از اشغال قندوز اندوختند که نباید به تبلیغ دشمن اعتنا کرد. لذا گرچه سقوط قندوز برای همه مردم افغانستان سخت تکان دهنده و ناگوار بود. اما همین که زمینه ساز این آگاهی شد خود خیر بزرگی به همراه داشت. این آگاهی نیز به برکت خون های بی گناهی بود که در قندئز ریخته شد.
امید که مردم این عبرت آموزی را در ذهن داشته باشند و تا وقتی که طالبان عملا نشان نداده اند که تغییر یافته اند، نباید به تبلیغات شبکه های تبلیغاتی موهوم دل خوش دارند و چهره کریه و چنگال های خون آلود طالبان را فراموش کنند.
مولف : سید مظفر دره صوفی