کابل در عرض سه شبانه روز پی در پی شاهد خونبار ترین حملات غیر انسانی ای بود که فقط و فقط می تواند به وسیله یک تعداد جانی تشنه به خون بی گناهانِ افغان، انجام شده باشد. همه معتقدند که حملات اخیر در پایتخت کشور در طول بیشتر از یک دهه جنگ با مخالفان مسلح، بی مانند و یا لااقل کم نظیر بوده است.
در ربطِ به حملات غیر انسانی و صد البته بزدلانه دشمن به جان و مال شهروندان بی گناه افغان چند نکته در خور تذکر و یادآوری می نماید که در زیر به آنها اشاره می شود:
پیش از همه آسانی وراحتی انجام یک چنین عملیاتها از سوی دشمن است که با خاطری جمع و خیالی آسوده، جان و مال و احساسات و عواطف مجروح مردم افغانستان را نشانه گرفته و جریحه دار می سازد.
تا کنون مردم کابل حملات و عملیاتهای از این دست - البته نه به این وسعت و گستردگی در ویرانی و تخریب ـ زیادی را در شهر خویش شاهد بوده اند که هر کدام آنها توانسته اند ضربات و لطمات جانی و مالی و عاطفی بسیاری را بر جسم و روح و ذهن آنها تحمیل کند؛ اما چنانچه می دانیم و کارشناسنان امر باور دارند، نوع و هجم و ماهیت و سنخ عملیات اخیر با همه آنها فرق می کند و در نتیجه، آسانی و راحت انجام شدن یک چنین توطئه ها و آنهم بدون همکاری کسانی از درون نظام و حکومت، چیزی شبیه یک عمل محال به نظر می رسد.
این گمانه در طول دو دوره ریاست جمهوری حامد کرزی و نیز دوره حکومت کنونی همواره وجود داشته که عناصری از مخالفان مسلح به عنوان ستون پنجم و حافظ منافع طالبان و حامیان خارجی آنها، در درون ارگ وجود دارند که توانایی فشار آوری بر حکومت وحدت ملی را داشته و از سوی دیگر طالبان را در انجام عملیاتهای تخریبی و ضد انسانی شان، کمک و حمایت همه جانبه می کنند.
از دید بسیاری از آگاهان، طرح و راه اندازی یک چنین عملیاتها و حملات وسیع و گسترده در کابل و سایر ولایات کشور، بدون همکاری و همیاری همین ستون پنجم و صد البته با نفوذ و قدرتمند در ارگ ریاست جمهوری، ابداً امکان وقوع و اجرا ندارد.
غیر از عامل مذکور، پتانسیل قوی دیگری که وجود دارد و به طالبان جرئت و توان مضاعفی می دهد، بینش منحط و سخیف ناسیونالیستی و قوم گرائی در میان برادران و خواهران پشتون در ارگ و بیرون از آن می باشد.
یکی از معضلات و چالشهای عظیم و خطرسازی که مردم و کشور را تهدید کرده و به این حد و مرز از بحران و ناهنجاری رسانده، حرکت سران و رهبران ما در جهت زنده سازی حس قوم و قبیله گرایی و البته آنهم با هدف رسیدن به قدرت و حفظ آن در دست یک قوم و قبیله خاص است.
همین بینش منحط و فرو لغزیده است که سران حکومت فعلی را واداشته تا چشم بر روی واقعیتهای موجود در جامعه ببندند و غیر از قوم و عشیره خویش، به دیگر اقوام ساکن در کشور نگاه جدی نکنند و آنان را به حساب نیاورند.
عمده اشکال این گونه نگرش، تاوان و قیمتی است که طرفداران آن می پردازند و آن شریک شدن در هر گونه ستم و جنایتی است که به تعبیری برادران ناراضی و به قولی مخالفان سیاسی مرتکب می شوند. این به یک واقعیت عریان تبدیل شده که به جز قومی خاص و تعدادی از اراکین بلند پایه حکومت که البته نسبتی با آن قوم خاص دارند، باقی ملت افغانستان که به یقین اکثریت قاطع این کشور را تشکیل می دهند، ابداً به طالبان و مخالفان مسلح به چشم برادر و مخالف سیاسی نگاه نمی کنند.
قاطبه قاطع مردم افغانستان، طالبان و سایر مخالفان مصلح را عناصری می دانند زبون و وابسته به مرکز استخبارات کشور همسایه جنوبی که به خاطر رسیدن به قدرت و حکومت، حاضرند تا حلقه نوکری و غلامی هر دولت و کشوری را بر گردن بیاویزند و نیز دست به هر ستم و جنایتی علیه مردم و کشور خویش بزنند.
از دید بسیاری از آگاهان و مردم، اوضاع اسفناک و بحرانی کشور در طول این سالها و به خصوص انفجارها و حملات شدید و مرگبار اخیر در پایتخت و سایر ولایات را کسانی باید پاسخگو باشند که بر خلاف اجماع مردم افغانستان، بر خلاف جهت آب شنا کرده و می کنند و بدترین و جانی ترین دشمنان این آب و خاک و مردم را، برادر ناراضی و یا مخالف سیاسی می خوانند.
با توجه به بی اعتنایی همیشگی طالبان به برنامه صلح و برخورد مضحک و ملتمسانه حکومت از آنان در گدایی صلح، و به خصوص با در نظرداشت حملات خونین و جنایتبار اخیر آنان در کابل و سایر ولایات، مردم به این نتیجه رسیده اند که طالبان و سایر عناصر مسلح ابداً شایستگی مذاکره و مصالحه را ندارند و چنانچه آنها در ادامه جنگ و کشتن و تخریب افغانها و کشور شان، اصرار می رزند، حکومت افغانستان نیز با توجه به مسئولیتی که در برابر تک تک ملت افغان دارد، با کنار گذاشتن هر نوع نگرش قوم گرایانه، با طالبان و امثال آنها مقابله بالمثل کند و در برابر کشتار وحشیانه مردم بی گناه، بی رحمانه آنان را بکشد و آنچه تا کنون در برابر این پلنگان وحشی تیز دندان رحم کرده اند، پس از این نکنند و بیشر از این در انظار جهانیان و ملت خویش، از خود چهره های منفور و پرسش برانگیز به نمایش نگذارند که آنچه واضح و اشکار است و لازم است تا از سوی این گونه مهره ها در بدنه حکومت جدی گرفته شود، این واقعیت است که صبر مردم و آنهم مردم جسور و غیور افغانستان نیز حد و اندازه دارد و سعی شود تا با این گونه برخوردهای غیر ملی و ضد منافع علیای همگی مردم افغانستان، بیشتر از این صبر و طاقت ملت آزموده نشود که صد در صد برای همه خطرساز خواهد بود.
بر اساس عملکرد شفاف طالبان و نیز رای و نظر بی شماری از کارشناسان و آگاهان، طالبان اهل آشتی و مفاهمه نیستند و چنانچه بارها گفته اند آب شان با دولت و ملت افغانستان به یک جوی نمی رود؛ پس منطقی و معقول است تا سران حکومت هم این واقعیت عریان را بپذیرند و بیشتر از این، مردم بی گناه شهرها و روستاها را قربانی سیاست اشتباه خویش نکنند و با طالبان کاری را بکنند که آنها با نیروهای امنیتی و مردم بی گناه ما می کنند.
در ربطِ به حملات غیر انسانی و صد البته بزدلانه دشمن به جان و مال شهروندان بی گناه افغان چند نکته در خور تذکر و یادآوری می نماید که در زیر به آنها اشاره می شود:
پیش از همه آسانی وراحتی انجام یک چنین عملیاتها از سوی دشمن است که با خاطری جمع و خیالی آسوده، جان و مال و احساسات و عواطف مجروح مردم افغانستان را نشانه گرفته و جریحه دار می سازد.
تا کنون مردم کابل حملات و عملیاتهای از این دست - البته نه به این وسعت و گستردگی در ویرانی و تخریب ـ زیادی را در شهر خویش شاهد بوده اند که هر کدام آنها توانسته اند ضربات و لطمات جانی و مالی و عاطفی بسیاری را بر جسم و روح و ذهن آنها تحمیل کند؛ اما چنانچه می دانیم و کارشناسنان امر باور دارند، نوع و هجم و ماهیت و سنخ عملیات اخیر با همه آنها فرق می کند و در نتیجه، آسانی و راحت انجام شدن یک چنین توطئه ها و آنهم بدون همکاری کسانی از درون نظام و حکومت، چیزی شبیه یک عمل محال به نظر می رسد.
این گمانه در طول دو دوره ریاست جمهوری حامد کرزی و نیز دوره حکومت کنونی همواره وجود داشته که عناصری از مخالفان مسلح به عنوان ستون پنجم و حافظ منافع طالبان و حامیان خارجی آنها، در درون ارگ وجود دارند که توانایی فشار آوری بر حکومت وحدت ملی را داشته و از سوی دیگر طالبان را در انجام عملیاتهای تخریبی و ضد انسانی شان، کمک و حمایت همه جانبه می کنند.
از دید بسیاری از آگاهان، طرح و راه اندازی یک چنین عملیاتها و حملات وسیع و گسترده در کابل و سایر ولایات کشور، بدون همکاری و همیاری همین ستون پنجم و صد البته با نفوذ و قدرتمند در ارگ ریاست جمهوری، ابداً امکان وقوع و اجرا ندارد.
غیر از عامل مذکور، پتانسیل قوی دیگری که وجود دارد و به طالبان جرئت و توان مضاعفی می دهد، بینش منحط و سخیف ناسیونالیستی و قوم گرائی در میان برادران و خواهران پشتون در ارگ و بیرون از آن می باشد.
یکی از معضلات و چالشهای عظیم و خطرسازی که مردم و کشور را تهدید کرده و به این حد و مرز از بحران و ناهنجاری رسانده، حرکت سران و رهبران ما در جهت زنده سازی حس قوم و قبیله گرایی و البته آنهم با هدف رسیدن به قدرت و حفظ آن در دست یک قوم و قبیله خاص است.
همین بینش منحط و فرو لغزیده است که سران حکومت فعلی را واداشته تا چشم بر روی واقعیتهای موجود در جامعه ببندند و غیر از قوم و عشیره خویش، به دیگر اقوام ساکن در کشور نگاه جدی نکنند و آنان را به حساب نیاورند.
عمده اشکال این گونه نگرش، تاوان و قیمتی است که طرفداران آن می پردازند و آن شریک شدن در هر گونه ستم و جنایتی است که به تعبیری برادران ناراضی و به قولی مخالفان سیاسی مرتکب می شوند. این به یک واقعیت عریان تبدیل شده که به جز قومی خاص و تعدادی از اراکین بلند پایه حکومت که البته نسبتی با آن قوم خاص دارند، باقی ملت افغانستان که به یقین اکثریت قاطع این کشور را تشکیل می دهند، ابداً به طالبان و مخالفان مسلح به چشم برادر و مخالف سیاسی نگاه نمی کنند.
قاطبه قاطع مردم افغانستان، طالبان و سایر مخالفان مصلح را عناصری می دانند زبون و وابسته به مرکز استخبارات کشور همسایه جنوبی که به خاطر رسیدن به قدرت و حکومت، حاضرند تا حلقه نوکری و غلامی هر دولت و کشوری را بر گردن بیاویزند و نیز دست به هر ستم و جنایتی علیه مردم و کشور خویش بزنند.
از دید بسیاری از آگاهان و مردم، اوضاع اسفناک و بحرانی کشور در طول این سالها و به خصوص انفجارها و حملات شدید و مرگبار اخیر در پایتخت و سایر ولایات را کسانی باید پاسخگو باشند که بر خلاف اجماع مردم افغانستان، بر خلاف جهت آب شنا کرده و می کنند و بدترین و جانی ترین دشمنان این آب و خاک و مردم را، برادر ناراضی و یا مخالف سیاسی می خوانند.
با توجه به بی اعتنایی همیشگی طالبان به برنامه صلح و برخورد مضحک و ملتمسانه حکومت از آنان در گدایی صلح، و به خصوص با در نظرداشت حملات خونین و جنایتبار اخیر آنان در کابل و سایر ولایات، مردم به این نتیجه رسیده اند که طالبان و سایر عناصر مسلح ابداً شایستگی مذاکره و مصالحه را ندارند و چنانچه آنها در ادامه جنگ و کشتن و تخریب افغانها و کشور شان، اصرار می رزند، حکومت افغانستان نیز با توجه به مسئولیتی که در برابر تک تک ملت افغان دارد، با کنار گذاشتن هر نوع نگرش قوم گرایانه، با طالبان و امثال آنها مقابله بالمثل کند و در برابر کشتار وحشیانه مردم بی گناه، بی رحمانه آنان را بکشد و آنچه تا کنون در برابر این پلنگان وحشی تیز دندان رحم کرده اند، پس از این نکنند و بیشر از این در انظار جهانیان و ملت خویش، از خود چهره های منفور و پرسش برانگیز به نمایش نگذارند که آنچه واضح و اشکار است و لازم است تا از سوی این گونه مهره ها در بدنه حکومت جدی گرفته شود، این واقعیت است که صبر مردم و آنهم مردم جسور و غیور افغانستان نیز حد و اندازه دارد و سعی شود تا با این گونه برخوردهای غیر ملی و ضد منافع علیای همگی مردم افغانستان، بیشتر از این صبر و طاقت ملت آزموده نشود که صد در صد برای همه خطرساز خواهد بود.
بر اساس عملکرد شفاف طالبان و نیز رای و نظر بی شماری از کارشناسان و آگاهان، طالبان اهل آشتی و مفاهمه نیستند و چنانچه بارها گفته اند آب شان با دولت و ملت افغانستان به یک جوی نمی رود؛ پس منطقی و معقول است تا سران حکومت هم این واقعیت عریان را بپذیرند و بیشتر از این، مردم بی گناه شهرها و روستاها را قربانی سیاست اشتباه خویش نکنند و با طالبان کاری را بکنند که آنها با نیروهای امنیتی و مردم بی گناه ما می کنند.
مولف : سیدفاضل محجوب