تاریخ انتشار :پنجشنبه ۲۰ سنبله ۱۳۹۳ ساعت ۱۶:۰۵
کد مطلب : 98579
تروریسم سازی؛ در صدر کارنامه امریکا ۱۳ سال پس از یازده سپتامبر
با نگاهی به کارنامه دولت‌های بوش و اوباما طی سیزده سالی که از حوادث یازده سپتامبر گذشته است، به خوبی پیداست که «تروریسم» یکی از محورهای سیاست خارجی و امنیتی این کشور برای حضور فراسرزمینی به ویژه در قالب‌های نظامی است.
به گزارش خبرگزاری آوا به نقل از خبرگزاری تسنیم، امروز سیزدهمین سالگرد وقوع حوادثی در امریکا است که آن را امریکایی‌ها تحت عنوان «حملات تروریستی» نام نهادند ولی هنوز حتی از انتشار گزارش رسمی کمیته تحقیق این حوادث نیز خودداری کرده‌اند. مهمترین سئوال در پرتو این رویداد این است که امریکا آیا واقعاً مایل به مبارزه با تروریسم است؟.

تروریسم سازی امریکا برای حضور فراسرزمینی به ویژه در قالب‌های نظامی

با نگاهی به کارنامه دولت های بوش و اوباما طی سیزده سالی که از حوادث یازده سپتامبر گذشته است، به خوبی پیداست که «تروریسم» یکی از محورهای سیاست خارجی و امنیتی این کشور برای حضور فراسرزمینی به ویژه در قالب های نظامی است. این روزها که بحث تشکیل ائتلاف بین المللی ۴۰ کشور با رهبری امریکا برای مقابله نظامی با داعش مطرح است، به خوبی می توان نمونه ها و نمودهای بارز این سیاست های امریکا در قبال تروریسم را مشاهده کرد. کشوری که خود مبتکر و سازنده این گروه‌های تروریستی در خاورمیانه و دیگر نقاط جهان است، اکنون به نام «مبارزه» با داعش، تلاش می کند حضور نظامی خود در منطقه را که تا کنون به بهانه های مختلف پیگیری ولی شکست خورده است، با پشتوانه روانی و سیاسی بین المللی محقق سازد.

گفتنی است که نگاه انتقادی و اعتراضی به سیاست خارجی امریکا در قبال تروریسم به ویژه با تکیه بر خط مشی و اولویت «تروریسم سازی» امریکا، محدود به کشورهای مستقل و معترض نبوده است. بسیاری از نخبگان در امریکا و اروپا نیز اندکی پس از حوادث یازده سپتامبر، در مورد ماهیت این اقدامات ابراز تردید کردند بلکه دهها کتاب و اثر علمی را در نقض ادعاهای امریکا منتشر نمودند. اکنون نیز همچنان برخی مجامع مدنی و علمی به واکاوی برنامه ریزی قبلی امریکا برای وقوع این حوادث با هدف ایجاد زمینه های تغییر نظم جهانی به نفع یکه تازی و سلطه این کشور می پردازند. اما به موازات این یافته های علمی، بازهم امریکا از استمرار ادعاها و نوعی نقش پیشرو در گفتمان بین المللی ضدتروریسم دست بر نمی دارد. نگاهی مختصر به روند آغاز این گفتمان سازی هدفمند می تواند نقاط حرکت و گذار امریکا به حادثه سازی برای تعمیم پذیری خواسته های خود بر جهان را روشن تر نماید.

حمایت از گروه‌های تروریستی در منطقه بر اساس دکترین نبرد نیابتی امریکا

جرج بوش در طراحی سیاست ضدتروریستی که دقیقاً متکی و مستند به آسیب پذیری افکار عمومی جهانی از نمایش تروریستی بودن این وقایع بود، حقوق اساسی مسلمانان و ملل اسلامی را نشانه رفت. در این زمینه، نه تنها جنگ افغانستان با نقض اساسی اصول اولیه حقوق بین‌الملل صورت گرفت بلکه مسلمانان در داخل و خارج امریکا نیز مورد شدیدترین فشارها، شکنجه‌ها و محدودیت‌هایی قرار گرفتند که بعضاً در تاریخ این کشور سابقه نداشت. بدین ترتیب، اصول منع توسل به زور و همچنین ماهیت آمره قواعد حقوق بشری به بهانه مبارزه با تروریسم مخدوش شد. متأسفانه نظام بین‌المللی حتی بازیگران رقیب هژمونی امریکا نیز در برابر تغییرات اساسی و ساختاری ناشی از سیاست‌های جدید آن کشور مقاومت نکردند و از همین رو، شورای امنیت که وتو در آن می‌توانست به عنوان تعادلی برای منافع غرب- شرق به کار آید، در خدمت سیاست‌های امریکا قرار گرفت و به جهانی‌سازی تدابیر موردنظر غرب به نام «سیاست بین‌المللی ضدتروریستی» همت گماشت. در این زمینه، مفاد ۱۴ کنوانسیون بین‌المللی ضدتروریستی تنها در قالب چند بند از قطعنامه‌های ۱۳۶۸ و ۱۳۷۳ شورای امنیت، به تعهدات مستقیم همه دولت‌ها حتی دولت‌های غیرعضو این معاهدات تبدیل شد و ساختارهایی نیز برای تجسس در امور جهانی به نام کمیته ضدتروریسم ایجاد گردید.

اما امریکایی‌ها اقدامات خود را صرفاً به نسل اول تصمیمات بین المللی و چندجانبه کردن محتوای سیاست ها و اهداف یکجانبه خود بسنده نکردند. بلکه نسل دوم گام‌های امریکا در عرضه تروریسم و ضدتروریسم طی ۱۳ سال گذشته، تشدید مدیریت بر «استفاده ابزاری از تروریسم» برای تأمین منافع ملی این کشور تعقیب شده است. بدین ترتیب، این کشور در جبهه افغانستان و عراق، به نام مبارزه با تروریسم حضور نظامی منطقه‌ای داشت و در جبهه‌های دیگر، به ایجاد، تجهیز و آموزش گروه‌ها و سازمان‌های تروریستی مشغول شد تا همچنان از تروریسم بهره های راهبردی را به ویژه در هر زمان که منافع منطقه‌ای این کشور اقتضا کند، بگیرد. این گروه‌ها بر اساس دکترین نبرد نیابتی امریکا، مأموریت داشتند در مناطق مختلفی که منافع امریکا اقتضا داشته، ظهور یافته و مدیریت امور عمومی و روانی کشور و منطقه موردنظر را به شدت متاثر و مختل نمایند. ظهور گروه‌های تروریستی تکفیری در خاورمیانه، رابطه مستقیمی با همین کارکرد غرب دارد. در این رابطه نیز اصول اساسی نظام حقوق بین‌الملل که از حاکمیت دولت‌ها، تمامیت ارضی و استقلال سیاسی، منع مداخله در امور داخلی، تعهد به محاکمه یا استرداد تروریست ها، و. . . حکایت دارند، در لوای دموکراسی لگدمال شده است.

وقوع ۱۱ سپتامبرهای مکرری در خاورمیانه و دیگر مناطق ژئوپلتیک، برنامه‌ریزی شده و تحت مدیریت است
شورای امنیت بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر تا کنون، بیش از ۳۰ قطعنامه را علیه تروریسم در قالب فصل ششم یا هفتم منشور تصویب کرده و هیچ سالی تصمیم‌گیری مجدد در این زمینه را از دستور کار خارج نکرده است. با این حال، همچنان تهدیدهای ناشی از تروریسم نه تنها تقلیل نیافته است بلکه تروریسم نیز همانند دیگر جلوه‌های انقلاب در علم و فناوری، در معرض دگرگونی‌ها و دوره‌های تبدیل و نوزایش قرار گرفته است. بدین ترتیب، به هر اندازه که پیشرفت در ابعادی از زندگی بین‌المللی صورت می‌پذیرد، تروریسم نیز با بهره‌گیری از دستاوردهای روز جهانی تجدید حیات می‌دهد. این خودسازگاری پدیده تروریسم عمدتاً نشأت گرفته از پیوند مستقیم منابع تولید و احیای این گروه‌ها با سیاست‌ها و حمایت‌های نظام سلطه به رهبری امریکاست. اگر امروز از داعش و امثالهم به عنوان جدیدترین نسل تروریست‌ها یاد می‌شود، به دلیل نقشی است که این کشورها در تروریسم‌سازی و ادامه دادن سایه آن بر روابط بین‌المللی معاصر ایفا کرده و می‌کنند. امروزه، پدیده داعش چیزی کمتر از ۱۱ سپتامبر نیست اما غرب و شورای امنیت تا کنون خط مشی نابودی این گروه را در دستورکار قرار نداد‌ه‌اند.

بدین ترتیب، دوران معاصر نه تنها شاهد رشد کمی تروریسم در جهان است، بلکه رشد کیفی گروه‌های تروریستی یعنی تاثیر کنش‌های آنها بر صلح و امنیت منطقه‌ای و جهانی، متغیرهای دخیل در روابط بین‌المللی را گسترش داده و جابه‌جا کرده است. در این گستره و چشم اندازی که از استمرار سیاست‌های غرب در زمینه گسترش و حمایت از تروریسم به دست می‌آید، به نظر می‌رسد که نظم حقوقی بین‌المللی همچنان شاهد فرسایش هنجارهای خود در زمینه حفظ صلح و امنیت بین‌المللی خواهد بود. به واقع، در منظومه راهبردی غرب و در پرتو ادامه خط مشی تروریسم‌سازی منطقه‌ای امریکا که این روزها در منطقه خاورمیانه به وضوح مصادیق آن آشکار شده است، وقوع ۱۱ سپتامبرهای مکرری در خاورمیانه و دیگر مناطق ژئوپلتیک، برنامه‌ریزی شده و تحت مدیریت است و در این میان، نظم جهانی و منافع همگانی ملت‌ها بر صلح و امنیت است که خدشه دار می‌شود.

به ائتلاف بین‌المللی دولت‌های خارج از نظام سلطه در مبارزه واقعی با تروریسم نیازمندیم
نکته در اینجاست که هنوز هم گفتمان ضدتروریستی بین المللی، غالباً بر پایه‌هایی استوار است که در پی حوادث یازده سپتامبر و بر مبنای راهبردهای امریکا و غرب ایجاد شده است. این پایه ها، بر مفاهیمی متکی هستند که برای جهان امروز به عنوان جهان در حال گذار، نه تنها از تناسب با منافع همگانی به دور است بلکه تناقض و چالش های اساسی کنونی را نیز تشدید می کند. اسلام هراسی، ایران ستیزی، شیعه ستیزی، مقابله با بیداری اسلامی، توسعه و سازماندهی تروریسم تکفیری، استانداردسازی در زمینه اصول مبارزه با تروریسم بر اساس ادراکات و ارزش‌های لیبرال و ... همگی عناصر و مولفه هایی هستند که نظام کنونی مبارزه با تروریسم در عرصه بین المللی از آنها تبعیت می کند. این در حالیست که لازم است گفتمانی نو بر پایه ارزش‌های همانی و منافع جمعی ملت‌ها و جامعه بشری جایگزین گردد. در این زمینه، ابتکارهایی در میان جنبش عدم متعهد به ویژه ایران در حال تنطیم و پیگیری است این ابتکارها باید با رعایت اصول گفتمان سازی جهانی، تبدیل به گفتمان جایگزین در زمینه مبارزه با تروریسم گردد.

به واقع، مادامی که غرب همچنان بر موج مطالبات جهانی در زمینه مبارزه با تروریسم سوار باشد، همچنان حوادثی از نوع یازده سپتامبر با مدیریت غرب و توسط گروه‌های تروریسمی جدید به نیابت از تئوری پردازان امریکایی صورت می گیرد؛ حوادثی که باز هم غرب تلاش خواهد کرد با مدیریت آنها و سوار شدن بر موج روانی و سیاسی بین المللی و منطقه‌ای، منافع خود را که از طرق دیگر تحقق نیافته است، از این مجرا و به چنین بهانه ای محقق سازد. از این رو، باید از تروریسم سازی امریکایی از نوع یازده سپتامبر، جلوگیری نمود و این امر به شناخت، هماهنگی، طرح ریزی گفتمان های جدید و ائتلاف بین المللی دولت‌های خارج از نظام سلطه در مبارزه واقعی با تروریسم نیازمند است.
https://avapress.net/vdchwmnw.23n6qdftt2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما