نشست هماندیشی درون تشکیلاتی مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان با حضور ریاست کل تشکیلات حجتالاسلام والمسلمین سیدعیسی حسینی مزاری و جمعی از اعضا و مسئولین مرکز تبیان در شهرستان کاشان ولایت اصفهان برگزار شد.
خبرگزاری صدای افغان (آوا) -قم: در این نشست تشکیلاتی، ابتدا اعضای حاضر در جلسه به بیان دیدگاهها، نقطه نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود در مورد نحوهی فعالیتهای این مرکز در شهرستان کاشان پرداختند. سپس، حجتالاسلام والمسلمین حسینی مزاری با بیان اینکه این ظرفیت بسیار خوبی در کاشان است که عناصر نخبه و فهیم حضور دارند و شرایط و فضای کشور و همچنین فضای مهاجرت را درک کردهاند و علاقمند شدند تا کار منسجم و تشکیلاتی انجام دهند، گفت: طبعا کار در عرصۀ سازمانی بسیار مهم است، ولی قبل از کار سازمانی و تشکیلاتی، بحث خودسازی مهم است، چرا که تا ما خود را نسازیم و تهذیب و تذکیه نفس وجود نداشته باشد و بحث تقوا محور کارمان نباشد، نمیتوانیم در کارهای سازمانی موفق عمل کنیم.
رئیس مرکز تبیان با تاکید بر این نکته که هم بحث تقوا و هم بحث کار سازمانی هر دو دارای اهمیت هستند، اظهار داشت: اگر تقوا نباشد کار سازمانی ولو هر مقدار محکم و مقتدر باشد به انحراف میرود. سازمان مجاهدین خلق نمونهی بارز کار سازمانی است که از نظر سیستماتیک بودن و قدرتمند بودن خیلی موفق هستند، اما در میان آنها تقوا وجود ندارد. بحث نظم و اطاعتپذیری در سازمان مجاهدین خلق در بین کشورهای اسلامی نمونه است و شاید از این حیث هیچ سازمان دیگری مثل این سازمان وجود نداشته باشد. اما در سازمان مجاهدین خلق تقوا و دین و مکتب و مذهب وجود ندارد، لذا میبینیم که به انحراف کشیده میشود.
حسینی مزاری ادامه داد: ما در افغانستان هم شاهد فعالیتهای سازمانیِ نسبتا نیمبند بودهایم اما چون تقوا وجود نداشت به انحراف رفتند. در اکثر سازمانهای جهادی ما در یک حدِ ابتدایی نظم سازمانی وجود داشت اما بر محور دین نبوده و تقوا نداشتند؛ شاید فکر میکردند که ما آدم های متقی و پرهیزکار هستیم، نماز را سر و پا کنده میخواندند و سایر واجبات را انجام میدادند اما آدمهای باتقوا به معنای واقعی کلمه نبودند. به همین خاطر میبینیم که یک عضو سازمان به راحتی آدم میکشد و در جنگ های داخلی به خود اجازه میدهد که طرف را محاصره نماید و خودش را با زن و فرزندش به آتش بکشاند.
وی اما تاکید کرد: اسلام هیچ وقت اینگونه اجازه نمیدهد. اسلام هیج وقت ترورهایی را که در افغانستان صورت گرفته تایید نمیکند. در آن دوران راحت یک گروه مینشست و تصمیم میگرفت که فلان شخص ترور شود و فردایش خبر میشدیم که فلان شخص کشته شده است. وقتی تقوا نباشد، این مسائل دغدغه نخواهد بود.
حسینی مزاری ضمن اشاره به اینکه عامل اصلی موفقیت در سازمانهای اسلامی بخصوص تشکیلات مرکز تبیان که یک سازمان کاملا اسلامی و ولایی و شیعی است بحث با تقوا بودن است، خاطرنشان کرد: انسانهای باتقوا خیلی دغدغه مند و با احتیاط حرکت میکنند. وقتی تقوا وجود داشته باشد دیگر غیبت نیست، تهمت نیست، حسادت نیست و اختلاف نیز وجود نخواهد داشت؛ چون بحث اختلاف ناشی از بیتقوایی است. اگر تقوا در وجود ما نبود از حرف طرف مقابل هم بدمان میآید، از قیافهاش هم بدمان میآید؛ در حالیکه دو برادر مسلمانِ همکار و دوتا رفیق باید در وجود همدیگر ذوب باشند، اما نیستند و چرا نیستند؟ چون منیّتها و خودخواهیها در وجود ما هست. اگر آدم با تقوا باشد دیگر حق مردم خوردن وجود ندارد و تمام رذایل اخلاقی از نهاد آدم رخت بر میبندد.
مشروح سخنان حجتالاسلام والمسلمین سیدعیسی حسینی مزاری در این جلسه به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
خدا را سپاسگزارم که توفیق عنایت نمود تا در خدمت یکایک عزیزان باشم. همچنین از برگزارکنندگان این جلسه تشکر میکنم چرا که اولین جلسهای است که با تعداد بیشتری از اعضا برگزار میشود، البته در گذشته نیز جلساتی داشتیم و فعالیتهایی صورت گرفته اما با این تعداد از اعضا نبوده است. این ظرفیت بسیار خوبی در کاشان است که عناصر نخبه و فهیم حضور دارند و شرایط و فضای کشور و همچنین فضای مهاجرت را درک کردهاند و علاقمند شدند تا کار منسجم و تشکیلاتی انجام بدهند. طبعا کار در عرصۀ سازمانی بسیار مهم میباشد، ولی قبل از کار سازمانی و تشکیلاتی، بحث خودسازی بسیار مهم است، چرا که تا ما خود را نسازیم و تهذیب و تذکیه نفس وجود نداشته باشد و بحث تقوا محور کارمان نباشد، نمیتوانیم در کارهای سازمانی موفق عمل کنیم.
هم بحث تقوا و هم سازمانی عمل کردن هر دو مهم هستند
بنابراین هم بحث تقوا لازم است و هم بحث کار سازمانی. اگر تقوا نباشد کار سازمانی ولو هر مقدار محکم و مقتدر باشد به انحراف میرود. سازمان منافقین خلق نمونهی کار سازمانی است که از نظر سیستماتیک بودن و قدرتمند بودن خیلی موفق هستند، اما در میان آنها تقوا وجود ندارد. بحث نظم و اطاعتپذیری در سازمان منافقین خلق در بین کشورهای اسلامی نمونه است و شاید از این حیث هیچ سازمان دیگری مثل این سازمان وجود نداشته باشد. اما در سازمان منافقین خلق تقوا و دین و مکتب و مذهب وجود ندارد، لذا میبینیم که به انحراف کشیده میشود.
ما در افغانستان هم شاهد فعالیتهای سازمانیِ نسبتا نیمبند بودهایم. اما چون تقوا وجود نداشته به انحراف رفتند. در اکثر سازمانهای جهادی ما در یک حدِ ابتدایی نظم سازمانی وجود داشت اما بر محور دین نبوده و تقوا نداشتند؛ شاید فکر میکردند که ما آدم های متقی و پرهیزکار هستیم، نماز را سر و پا کنده میخواندند و سایر واجبات را انجام میدادند اما آدم های باتقوا به معنای واقعی کلمه نبودند. به همین خاطر میبینیم که یک عضو سازمان به راحتی آدم میکشد و در جنگ های داخلی به خود اجازه میدهد که طرف را محاصره نماید و خودش را با زن و فرزندش به آتش بکشاند. اسلام هیچ وقت اینطوری اجازه نمیدهد. اسلام هیج وقت ترورهایی را که در افغانستان صورت گرفته تایید نمیکند. در آن دوران راحت یک گروه مینشست و تصمیم میگرفت که فلان شخص ترور شود و فردایش خبر میشدیم که فلان شخص کشته شده است.
تقوا تمام رذایل اخلاقی را از وجود انسان دور میکند.
وقتی تقوا نباشد، این مسائل اهمیت نخواهد داشت. آدمهای باتقوا خیلی دغدغه مند و با احتیاط حرکت میکنند. وقتی تقوا وجود داشته باشد دیگر غیبت نیست، تهمت نیست، حسادت نیست و اختلاف نیز وجود نخواهد داشت؛ چون بحث اختلاف ناشی از بیتقوایی است. اگر تقوا در وجود ما نبود از حرف طرف مقابل بدمان میآید، از قیافهاش هم بدمان میآید در حالیکه دو برادر مسلمانِ همکار و دوتا رفیق باید در وجود همدیگر ذوب باشند، اما نیستند و چرا نیستند؟ چون منیّتها و خودخواهیها در وجود ما هست. اگر آدم با تقوا باشد دیگر حق مردم خوردن وجود ندارد و تمام رذایل اخلاقی از نهاد آدم رخت بر میبندد.
انسانِ بصیر به راحتی حق را از باطل تشخیص میدهد.
قطعا عامل اصلی موفقیت در سازمانهای اسلامی بخصوص تشکیلات ما و شما که یک سازمان کاملا اسلامی و ولایی و شیعی است بحث با تقوا بودن است. تقوا وجود داشته باشد انسجام است و وحدت وجود دارد. اگر تقوا وجود داشته باشد تمام محسنات اخلاقی در وجود افراد متقی پیدا میشود. وقتی تقوا بود ما بصیرت پیدا میکنیم. در آیه قرآن هم است که اگر شما با تقوا شدید بصیرت پیدا میکنید. آدمی که بصیر بود دیگر در فضای پر التهاب و پر ابهام گیر نمیماند و به طور سریع حق را از باطل تشخیص میدهد. خداوند این قدرت را به انسانهای بصیر میدهد که تشخیص بدهند حق چیست و باطل چیست و راه کدام است و چاه کدام است. قدرت خداوند به ارادۀ چنین انسان هایی تعلق میگیرد و اینها هر ارادهای که کنند، خداوند به آنها کمک مینماید. بنابراین وجود تقوا، ما و شما را در همه عرصهها موفق میکند.
گرههایی که در زندگی ما وجود دارد ناشی از اعمال خود ماست.
هر زمان که دیدیم در زندگی ما یک گره وجود دارد باید به دنبال یک گناه بگردیم که این گناه در کجای زندگی ما وجود دارد. گاهی اوقات به خود نمیقبولانیم که واقعا ما گناه کاریم و اگر گناه کار نیستیم این مشکلات برای چیست؟ خلاصه کمترین و ریزترین آسیبی که در زندگی خود میبینید قطعا و قطعا متأثر از یک معصیتی است که در زندگی ما وجود دارد. تمام حرکات و سکنات و تمام فعل و انفعالاتی که در این دنیا صورت میگیرد حساب و کتاب دارد. شخصی مریض میشود این بر اثر کاری است که خودمان مرتکب شدهایم. هرچه فکر میکنیم میبینیم گناه خاصی نکردهایم، غافل از اینکه همین پرخوری که میکنیم گناه است و بر اساس دستورات اسلامی عمل نمیکنیم. اسلام گفته که کم بخورید، مناسب بخورید و تحرک داشته باشید، این که دست خود ماست، خدا که ما را مریض نکرده است. پرخوری میکنیم و تحرک نداریم. به همین ترتیب همهی مسایل به عملکرد خودمان برمیگردد.
خودسازی لازمۀ کار سازمانی است.
بنابراین اولین بحث، بحث خودسازی است. شما اگر میخواهید کار سازمانی انجام دهید باید خودسازی کنید. اگر خودسازی نمیکنید کار سازمانی نیز انجام ندهید. چرا که وقتی شما ورود پیدا کردید و شیوۀ کار سازمانی را فرا گرفتید ولی تقوا نداشته باشید، اگر تمام دنیا را کن فیکون کنید ولیکن چون کارتان بر محور تقوا نیست خراب میکنید. وضعیت امروز افغانستان بخاطر همین بحث است، کار تشکیلاتی وجود دارد ولی خدا و ائمه معصومین علیهمالسلام وجود ندارند. یک تعداد افراد شیاطین با چهرههای اسلامی دور هم جمع شدهاند ولی حرکاتشان شیطانی است.
خودسازی بدون کار سازمانی و جمعی فایدهای ندارد.
از سوی دیگر، اگر تقوا باشد ولی کار سازمانی نباشد، باز هم بدرد نمیخورد. اگر شخص دارای نهایت تهذیب بوده و خود را ساخته باشد باز هم بدرد نمیخورد و چنین شخصی به بهشت هم نمیرود. بحث تقوا و رسیدن به عقبی از طریق تقوا ۵۰ درصد کار است، اگر بهشت هم راه بدهند بهشت آنچنانی نیست و درجات عالی بهشت نخواهد بود. چون درجات عالی برای زمانی است که شما تقوای خود را در یک چارچوب جمعی منعکس نمایید و دیگران را تحت تاثیر قرار داده و آنان را هم مثلِ خود باتقوا نمایید. ما یک وظیفهای برای خود داریم و یک وظیفه هم در قبال دیگران. کار برای خودمان همان ساختن زندگی شخصی خودمان بر محور تقوا است. اما برای اینکه دیگران را هم هدایت کنیم باید کار سازمانیافته انجام بدهیم. آنهایی که میگویند ما وظیفه نداریم دیگران را به بهشت ببریم یک حرف کاملا غلطی میزنند. اگر چنین است پس یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر و ائمۀ معصومین علیهمالسلام برای چه چیز آمده بودند؟ آنها آمده بودند که دیگران را به بهشت ببرند.
کار باید تشکیلاتی باشد.
بنابراین راه این است که ما هم خود را سازمان بدهیم تا به بهشت برویم و هم دیگران را، و اگر ما در قسمت دیگران کاری را انجام میدهیم، به صورت فردی فایده ندارد. کار باید منسجم، سازمانیافته و تشکیلاتی باشد. در کار تشکیلات وقتی که تقوا باشد، همه سازوکاری که برای پیشرفت یک کار سازمانی لازم است وجود خواهد داشت. دیگر لازم نیست که گفته شود کار سازمانی صداقت لازم دارد، دیگر لازم نیست که بگوییم کار سازمانی تحرک و خودجوشی و خلاقیت و پشتکار لازم دارد. هر کدام از این موارد تعریفهای مشخص خودشان را دارند که باید این دستورالعملها را در ابتدای کار در نظر بگیرید. اگر میخواهید که موفق شوید و کار شما به هدر نرود و گامی را که برمیدارید اشتباه گذاشته نشود، سعی ما این باشد که ان شاءالله در این عرصه با موفقیت عمل نمائیم تا خداوند متعال کمک نماید که تا جای ممکن بخشی از معضلات و مشکلات افغانستان به دست ما رفع شود.
اگر میخواهید در کارتان موفق باشید، باید همانند افراد موفق در هدف ذوب شوید.
شما حداقل میتوانید در سطح مهاجرین یک تحول چشمگیر به وجود بیاورید. اگر شما هیچ کاری را در سطح منطقه، دنیا و یا در رابطه با افغانستان نتوانید انجام دهید، ولی یک گره از گرههای مهاجرین را باز کنید در آن صورت شما خیلی جلو هستید و ثواب و اجر عظیم خواهید برد. گرههای موجود در سطح زندگی مهاجرین نیاز به کار و فعالیت سازمانی و تشکیلاتی دارد. ما باید به فکر دیگران باشیم، نه اینکه به فکر خود و به فکر بزرگ ساختن خود و مطرح ساختن خود باشیم. همهی اینها را در هدف ذوب نمائید و اگر شما اینها را ذوب نمودید خداوند انسانهای فداکار و متدینی را برای کمک به شما میفرستد. در سطح دنیای اسلام و کفر، هر کسی که بزرگ شده این سیستم را رعایت کرده است. مجموع رهبرانی که در دنیا بزرگ شدهاند به دنبال پیدا و پناه نبودند. به هیچ وجه به دنبال استفادههای شخصی نبودند بلکه به دنبال کار و خدمت در راستای هدف متعالی که داشتند بودند. همۀ اشخاص مطرح غرب زحمت کشیدهاند، کار کردند و از خود مایه گذاشتند و خرج نمودند. در کشورهای اسلامی نیز چنین است و آنهایی که بزرگ شدند شما ببینید که چگونه بزرگ شدند. اینها خدمت کردند، زحمت کشیدند، حاضر بودند بمیرند و کشته شوند ولی نشدند و بزرگ شدند. شما اگر زندگی امام خامنهای و سیدحسن نصرالله و همین شهید سلیمانی را بررسی کنید میبینید که هیچ کدام به دنبال منافع شخصی نبودهاند.
شهید سلیمانی از هر نظر انسان بزرگی بود.
شخصی که از خود هیچ چیز ندارد و فقط به مردم خدمت میکند، بلاخره میبینید که چقدر محبوب قلوب و بزرگ میشود، هم از نظر مردم و هم از نظر خداوند. واقعا آقای سلیمانی از هر نگاه و در هر مقطعی از زندگی و تاریخ انسان بزرگی بود. هم در زمانی که زنده بود و هم در حال حاضر که شهید شده بزرگ است. حتی هنگامی که سردار سلیمانی به شهادت رسید و سپس به خاک سپرده شد، خودم به اعضای دفتر دستور دادم تا نماز وحشت بخوانند و خودم نیز خواندم.
شهدای مرکز تبیان کاملا پاک و خالص بودند.
مرکز تبیان یک تشکیلات ۳۰ ساله است و با تمام ساز و برگ و اعتبار ملی و بینالمللی خود در خدمت شما در شهرستان کاشان خواهد بود. ولی این مسئله بستگی به این دارد که اولا از ظرفیت خود به چه اندازه استفاده میکنید و ثانیا از ظرفیت سازمان به چه اندازه میتوانید استفاده کنید. مرکز تبیان تنها تشکیلاتی است که تقریبا 61 شهید دارد که همهشان کاملا پاک وخالص هستند که نه در جنگ داخلی بودهاند و نه دزدی کردهاند و بلکه صرفا در مسیر هدف و تا آخرین لحظهشان که شهید شدند بحث خدا و دین و مذهب و مکتب بوده است. این تعداد شهید و با این خصوصیات را در شرایط موجود هیچ یک از جریانهای دیگر افغانستان ندارند.
یکی از وظایف اصلی ما پاسداشت از مقام شهدا، رسیدگی به خانوادهی آنها و جانبازان است.
این خودش برای من و شما بالاترین سرمایه است که منزلت این شهدا را بدانیم و به آنها توسل کرده و شفاعت بخواهیم. یکی از فرصتهایی که در اختیار داریم آقای سیدمحسن سجادی است. زخمیهایی که حاضر بودند تمام هست و بودشان را در این خط و مسیر بدهند و شهید شوند، اما خداوند مصلحت دید که جانباز شوند. یکی از وظایف من و شما پاسداشت از خانوادهی شهدا و پاسداشت از این اشخاص زخمی و استمداد جستن از این اشخاص است. روز قبل در بیمارستان به دیگر زخمیهای این حادثه هم گفتم که شما پیش خداوند خیلی ارج دارید ما را هم دعا نمایید و برای ما شفاعت طلب کنید. آنها واقعا این موقعیت را دارند و من این حرف را بدون هیچ شعاری و از اعتقاد قلبی خود عنوان میکنم.
کسی که خالصانه خدمت کند، فعالیتش دیده میشود.
در بحث سازمانی چیزی که بسیار مهم است بحث مایه گذاشتن از خود است. اگر به شخصی پول بدهید کار را انجام میدهد. اما کسی که از جیب خود خرج میکند این شخص برای سازمان خیلی ارزشمند است. مسئول مرکز تبیان در شهر شما سیدمحمد حسینی است. منتهی در ادامهی کار نیروها و افرادی که در اینجا هستند در قالب یک حرکت تشکیلاتی توانمندیهای خود را به نمایش بگذارند، البته نه به این هدف که خود را نشان بدهند. اگر هدف این باشد در آن موقع میشود شرک و کار غیردینی، شما باید خالصانه برای رسیدن به اهداف تشکیلات کار نمایید. کسی که کار کرد و تلاش کرد و دوید، دیده میشود. شما کار نیک را در دورترین جاها انجام بدهید خداوند در آن سر دنیا تبلیغ میکند که فلانی اینطور است. خداوند حسنات را تبلیغ میکند اما گناهان را ستارالعیوب است و این ستر تا یک مدتی ادامه مییابد و اگر کار از حد گذشت این ستر عقب میرود و رسوایی پیش میآید. لذا ما قبل از اینکه ستارالعیوب ستر خود را بردارد، توبه و استغفار نمائیم.
در مرکز تبیان از دو دستگیها جلوگیری میشود
یکی از خصوصیتهایی که باعث شده تا مرکز تبیان در این مدت ۳۰ سال ادامۀ حیات بدهد و بدرخشد و رو به گسترش باشد، خصوصیتِ اطاعتپذیری در درون این تشکیلات بوده است. در مرکز تبیان از اختلافات و انشعابات و از دو دستگیها جلوگیری میشود. شاید در این مدت سی سال بسیاری از سازمانها تاسیس شده و در ادامه به شاخههای مختلف تقسیم شدند که بعضیهایشان باقی مانده و بعضی از بین رفته باشند، ولی الحمدلله مرکز تبیان تا حالا باقی مانده با وصف اینکه ساختارش ساختار حزبی است و با وصفی که سیستمش تشکیلاتی است ولی در عین حال کمترین و کوچکترین خلاء در این تشکیلات دیده نمیشود. این مسئله اولا ناشی از مدیریت خوب است و دوما نشاندهندهی اعتقاد راسخ همکاران به کارهای سازمانی و اصل اطاعتپذیری است. بنابراین این اصول و معیار باید در جمع دوستان و همکاران کاشان هم باشد.
رعایت نظم جزو خصوصیات بارز مرکز تبیان است.
نکته بعدی لزوم برگزاری جلسات میان اعضا به صورت منظم است. مهمترین عامل موفقیت شما رعایت نظم است. امام علی (ع) در نامه ۴۷ نهج البلاغه میفرماید «أُوصِیکُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُم». بنابراین شما اگر در جلسه یک دقیقه دیرتر آمدید نشاندهنده این است که هنوز خلاء تشکیلاتی وجود دارد و شما در اولین اصول سازمانی که رعایت وقت است مشکل دارید. شما اگر قدر وقت را ندانید قدر هیچ چیز دیگری را نخواهید دانست، چون وقت گرانبها است و وقتی از دست برود دیگر بر نمیگردد. شما زمانی مهم هستید و با اهمیت خواهید بود و حرکت شما رو به رشد است که قدر وقت را بدانید. اکنون رعایت نظم در مرکز تبیان جزو خصوصیات بارز آن است. با رعایت نظم، اولا کار خودمان درست پیش میرود و دوما در جامعه الگوسازی میشود.
هدف اصلی مرکز تبیان هدایتگری است
نکته سوم اینکه هدف ما در مرکز تبیان هدایتگری است. شما باید جامعه مهاجر که مخاطب شما در کاشان هستند را به سمت هدف خلقت انسان که عبادت الهی و رسیدن به خداوند است هدایت کنید. این روند بدون اشراف شما بر جمعیت مهاجرین امکانپذیر نیست. شما باید پایگاه اجتماعی خود را توسعه بدهید. لذا تقویت پایگاه اجتماعی و همچنین اقتصاد فردی بسیار مهم است. به دنبال این نباشید که امروز یک نان داشتید و فردا هم بدست میآید. قناعت به این معنی نیست که شما تلاش نکنید. قناعت این است که به آن چیزی که دارید اکتفا کنید و نان همسایه را دزدی نکنید و حق کسی را غصب ننمایید. قناعتی که مد نظر اسلام است این است که اگر شما یک نان داشتید تلاش کنید و از راه حلال بیشترش کنید. اگر بیشتر داشته باشید میتوانید به اشخاص دیگر نیز کمک کنید. اگر اقتصاد قوی داشته باشید قطعا میتوانید خیلی کارها را انجام بدهید. وظیفه هر عضو تشکیلات تبیان این است که در این دو عرصه خود را تقویت نمایند. عرصهی پایگاه اجتماعی و تقویت اقتصاد لازم و ملزوم یکدیگرند.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته!
خبرگزاری صدای افغان (آوا) -قم: در این نشست تشکیلاتی، ابتدا اعضای حاضر در جلسه به بیان دیدگاهها، نقطه نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود در مورد نحوهی فعالیتهای این مرکز در شهرستان کاشان پرداختند. سپس، حجتالاسلام والمسلمین حسینی مزاری با بیان اینکه این ظرفیت بسیار خوبی در کاشان است که عناصر نخبه و فهیم حضور دارند و شرایط و فضای کشور و همچنین فضای مهاجرت را درک کردهاند و علاقمند شدند تا کار منسجم و تشکیلاتی انجام دهند، گفت: طبعا کار در عرصۀ سازمانی بسیار مهم است، ولی قبل از کار سازمانی و تشکیلاتی، بحث خودسازی مهم است، چرا که تا ما خود را نسازیم و تهذیب و تذکیه نفس وجود نداشته باشد و بحث تقوا محور کارمان نباشد، نمیتوانیم در کارهای سازمانی موفق عمل کنیم.
رئیس مرکز تبیان با تاکید بر این نکته که هم بحث تقوا و هم بحث کار سازمانی هر دو دارای اهمیت هستند، اظهار داشت: اگر تقوا نباشد کار سازمانی ولو هر مقدار محکم و مقتدر باشد به انحراف میرود. سازمان مجاهدین خلق نمونهی بارز کار سازمانی است که از نظر سیستماتیک بودن و قدرتمند بودن خیلی موفق هستند، اما در میان آنها تقوا وجود ندارد. بحث نظم و اطاعتپذیری در سازمان مجاهدین خلق در بین کشورهای اسلامی نمونه است و شاید از این حیث هیچ سازمان دیگری مثل این سازمان وجود نداشته باشد. اما در سازمان مجاهدین خلق تقوا و دین و مکتب و مذهب وجود ندارد، لذا میبینیم که به انحراف کشیده میشود.
حسینی مزاری ادامه داد: ما در افغانستان هم شاهد فعالیتهای سازمانیِ نسبتا نیمبند بودهایم اما چون تقوا وجود نداشت به انحراف رفتند. در اکثر سازمانهای جهادی ما در یک حدِ ابتدایی نظم سازمانی وجود داشت اما بر محور دین نبوده و تقوا نداشتند؛ شاید فکر میکردند که ما آدم های متقی و پرهیزکار هستیم، نماز را سر و پا کنده میخواندند و سایر واجبات را انجام میدادند اما آدمهای باتقوا به معنای واقعی کلمه نبودند. به همین خاطر میبینیم که یک عضو سازمان به راحتی آدم میکشد و در جنگ های داخلی به خود اجازه میدهد که طرف را محاصره نماید و خودش را با زن و فرزندش به آتش بکشاند.
وی اما تاکید کرد: اسلام هیچ وقت اینگونه اجازه نمیدهد. اسلام هیج وقت ترورهایی را که در افغانستان صورت گرفته تایید نمیکند. در آن دوران راحت یک گروه مینشست و تصمیم میگرفت که فلان شخص ترور شود و فردایش خبر میشدیم که فلان شخص کشته شده است. وقتی تقوا نباشد، این مسائل دغدغه نخواهد بود.
حسینی مزاری ضمن اشاره به اینکه عامل اصلی موفقیت در سازمانهای اسلامی بخصوص تشکیلات مرکز تبیان که یک سازمان کاملا اسلامی و ولایی و شیعی است بحث با تقوا بودن است، خاطرنشان کرد: انسانهای باتقوا خیلی دغدغه مند و با احتیاط حرکت میکنند. وقتی تقوا وجود داشته باشد دیگر غیبت نیست، تهمت نیست، حسادت نیست و اختلاف نیز وجود نخواهد داشت؛ چون بحث اختلاف ناشی از بیتقوایی است. اگر تقوا در وجود ما نبود از حرف طرف مقابل هم بدمان میآید، از قیافهاش هم بدمان میآید؛ در حالیکه دو برادر مسلمانِ همکار و دوتا رفیق باید در وجود همدیگر ذوب باشند، اما نیستند و چرا نیستند؟ چون منیّتها و خودخواهیها در وجود ما هست. اگر آدم با تقوا باشد دیگر حق مردم خوردن وجود ندارد و تمام رذایل اخلاقی از نهاد آدم رخت بر میبندد.
مشروح سخنان حجتالاسلام والمسلمین سیدعیسی حسینی مزاری در این جلسه به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
خدا را سپاسگزارم که توفیق عنایت نمود تا در خدمت یکایک عزیزان باشم. همچنین از برگزارکنندگان این جلسه تشکر میکنم چرا که اولین جلسهای است که با تعداد بیشتری از اعضا برگزار میشود، البته در گذشته نیز جلساتی داشتیم و فعالیتهایی صورت گرفته اما با این تعداد از اعضا نبوده است. این ظرفیت بسیار خوبی در کاشان است که عناصر نخبه و فهیم حضور دارند و شرایط و فضای کشور و همچنین فضای مهاجرت را درک کردهاند و علاقمند شدند تا کار منسجم و تشکیلاتی انجام بدهند. طبعا کار در عرصۀ سازمانی بسیار مهم میباشد، ولی قبل از کار سازمانی و تشکیلاتی، بحث خودسازی بسیار مهم است، چرا که تا ما خود را نسازیم و تهذیب و تذکیه نفس وجود نداشته باشد و بحث تقوا محور کارمان نباشد، نمیتوانیم در کارهای سازمانی موفق عمل کنیم.
هم بحث تقوا و هم سازمانی عمل کردن هر دو مهم هستند
بنابراین هم بحث تقوا لازم است و هم بحث کار سازمانی. اگر تقوا نباشد کار سازمانی ولو هر مقدار محکم و مقتدر باشد به انحراف میرود. سازمان منافقین خلق نمونهی کار سازمانی است که از نظر سیستماتیک بودن و قدرتمند بودن خیلی موفق هستند، اما در میان آنها تقوا وجود ندارد. بحث نظم و اطاعتپذیری در سازمان منافقین خلق در بین کشورهای اسلامی نمونه است و شاید از این حیث هیچ سازمان دیگری مثل این سازمان وجود نداشته باشد. اما در سازمان منافقین خلق تقوا و دین و مکتب و مذهب وجود ندارد، لذا میبینیم که به انحراف کشیده میشود.
ما در افغانستان هم شاهد فعالیتهای سازمانیِ نسبتا نیمبند بودهایم. اما چون تقوا وجود نداشته به انحراف رفتند. در اکثر سازمانهای جهادی ما در یک حدِ ابتدایی نظم سازمانی وجود داشت اما بر محور دین نبوده و تقوا نداشتند؛ شاید فکر میکردند که ما آدم های متقی و پرهیزکار هستیم، نماز را سر و پا کنده میخواندند و سایر واجبات را انجام میدادند اما آدم های باتقوا به معنای واقعی کلمه نبودند. به همین خاطر میبینیم که یک عضو سازمان به راحتی آدم میکشد و در جنگ های داخلی به خود اجازه میدهد که طرف را محاصره نماید و خودش را با زن و فرزندش به آتش بکشاند. اسلام هیچ وقت اینطوری اجازه نمیدهد. اسلام هیج وقت ترورهایی را که در افغانستان صورت گرفته تایید نمیکند. در آن دوران راحت یک گروه مینشست و تصمیم میگرفت که فلان شخص ترور شود و فردایش خبر میشدیم که فلان شخص کشته شده است.
تقوا تمام رذایل اخلاقی را از وجود انسان دور میکند.
وقتی تقوا نباشد، این مسائل اهمیت نخواهد داشت. آدمهای باتقوا خیلی دغدغه مند و با احتیاط حرکت میکنند. وقتی تقوا وجود داشته باشد دیگر غیبت نیست، تهمت نیست، حسادت نیست و اختلاف نیز وجود نخواهد داشت؛ چون بحث اختلاف ناشی از بیتقوایی است. اگر تقوا در وجود ما نبود از حرف طرف مقابل بدمان میآید، از قیافهاش هم بدمان میآید در حالیکه دو برادر مسلمانِ همکار و دوتا رفیق باید در وجود همدیگر ذوب باشند، اما نیستند و چرا نیستند؟ چون منیّتها و خودخواهیها در وجود ما هست. اگر آدم با تقوا باشد دیگر حق مردم خوردن وجود ندارد و تمام رذایل اخلاقی از نهاد آدم رخت بر میبندد.
انسانِ بصیر به راحتی حق را از باطل تشخیص میدهد.
قطعا عامل اصلی موفقیت در سازمانهای اسلامی بخصوص تشکیلات ما و شما که یک سازمان کاملا اسلامی و ولایی و شیعی است بحث با تقوا بودن است. تقوا وجود داشته باشد انسجام است و وحدت وجود دارد. اگر تقوا وجود داشته باشد تمام محسنات اخلاقی در وجود افراد متقی پیدا میشود. وقتی تقوا بود ما بصیرت پیدا میکنیم. در آیه قرآن هم است که اگر شما با تقوا شدید بصیرت پیدا میکنید. آدمی که بصیر بود دیگر در فضای پر التهاب و پر ابهام گیر نمیماند و به طور سریع حق را از باطل تشخیص میدهد. خداوند این قدرت را به انسانهای بصیر میدهد که تشخیص بدهند حق چیست و باطل چیست و راه کدام است و چاه کدام است. قدرت خداوند به ارادۀ چنین انسان هایی تعلق میگیرد و اینها هر ارادهای که کنند، خداوند به آنها کمک مینماید. بنابراین وجود تقوا، ما و شما را در همه عرصهها موفق میکند.
گرههایی که در زندگی ما وجود دارد ناشی از اعمال خود ماست.
هر زمان که دیدیم در زندگی ما یک گره وجود دارد باید به دنبال یک گناه بگردیم که این گناه در کجای زندگی ما وجود دارد. گاهی اوقات به خود نمیقبولانیم که واقعا ما گناه کاریم و اگر گناه کار نیستیم این مشکلات برای چیست؟ خلاصه کمترین و ریزترین آسیبی که در زندگی خود میبینید قطعا و قطعا متأثر از یک معصیتی است که در زندگی ما وجود دارد. تمام حرکات و سکنات و تمام فعل و انفعالاتی که در این دنیا صورت میگیرد حساب و کتاب دارد. شخصی مریض میشود این بر اثر کاری است که خودمان مرتکب شدهایم. هرچه فکر میکنیم میبینیم گناه خاصی نکردهایم، غافل از اینکه همین پرخوری که میکنیم گناه است و بر اساس دستورات اسلامی عمل نمیکنیم. اسلام گفته که کم بخورید، مناسب بخورید و تحرک داشته باشید، این که دست خود ماست، خدا که ما را مریض نکرده است. پرخوری میکنیم و تحرک نداریم. به همین ترتیب همهی مسایل به عملکرد خودمان برمیگردد.
خودسازی لازمۀ کار سازمانی است.
بنابراین اولین بحث، بحث خودسازی است. شما اگر میخواهید کار سازمانی انجام دهید باید خودسازی کنید. اگر خودسازی نمیکنید کار سازمانی نیز انجام ندهید. چرا که وقتی شما ورود پیدا کردید و شیوۀ کار سازمانی را فرا گرفتید ولی تقوا نداشته باشید، اگر تمام دنیا را کن فیکون کنید ولیکن چون کارتان بر محور تقوا نیست خراب میکنید. وضعیت امروز افغانستان بخاطر همین بحث است، کار تشکیلاتی وجود دارد ولی خدا و ائمه معصومین علیهمالسلام وجود ندارند. یک تعداد افراد شیاطین با چهرههای اسلامی دور هم جمع شدهاند ولی حرکاتشان شیطانی است.
خودسازی بدون کار سازمانی و جمعی فایدهای ندارد.
از سوی دیگر، اگر تقوا باشد ولی کار سازمانی نباشد، باز هم بدرد نمیخورد. اگر شخص دارای نهایت تهذیب بوده و خود را ساخته باشد باز هم بدرد نمیخورد و چنین شخصی به بهشت هم نمیرود. بحث تقوا و رسیدن به عقبی از طریق تقوا ۵۰ درصد کار است، اگر بهشت هم راه بدهند بهشت آنچنانی نیست و درجات عالی بهشت نخواهد بود. چون درجات عالی برای زمانی است که شما تقوای خود را در یک چارچوب جمعی منعکس نمایید و دیگران را تحت تاثیر قرار داده و آنان را هم مثلِ خود باتقوا نمایید. ما یک وظیفهای برای خود داریم و یک وظیفه هم در قبال دیگران. کار برای خودمان همان ساختن زندگی شخصی خودمان بر محور تقوا است. اما برای اینکه دیگران را هم هدایت کنیم باید کار سازمانیافته انجام بدهیم. آنهایی که میگویند ما وظیفه نداریم دیگران را به بهشت ببریم یک حرف کاملا غلطی میزنند. اگر چنین است پس یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر و ائمۀ معصومین علیهمالسلام برای چه چیز آمده بودند؟ آنها آمده بودند که دیگران را به بهشت ببرند.
کار باید تشکیلاتی باشد.
بنابراین راه این است که ما هم خود را سازمان بدهیم تا به بهشت برویم و هم دیگران را، و اگر ما در قسمت دیگران کاری را انجام میدهیم، به صورت فردی فایده ندارد. کار باید منسجم، سازمانیافته و تشکیلاتی باشد. در کار تشکیلات وقتی که تقوا باشد، همه سازوکاری که برای پیشرفت یک کار سازمانی لازم است وجود خواهد داشت. دیگر لازم نیست که گفته شود کار سازمانی صداقت لازم دارد، دیگر لازم نیست که بگوییم کار سازمانی تحرک و خودجوشی و خلاقیت و پشتکار لازم دارد. هر کدام از این موارد تعریفهای مشخص خودشان را دارند که باید این دستورالعملها را در ابتدای کار در نظر بگیرید. اگر میخواهید که موفق شوید و کار شما به هدر نرود و گامی را که برمیدارید اشتباه گذاشته نشود، سعی ما این باشد که ان شاءالله در این عرصه با موفقیت عمل نمائیم تا خداوند متعال کمک نماید که تا جای ممکن بخشی از معضلات و مشکلات افغانستان به دست ما رفع شود.
اگر میخواهید در کارتان موفق باشید، باید همانند افراد موفق در هدف ذوب شوید.
شما حداقل میتوانید در سطح مهاجرین یک تحول چشمگیر به وجود بیاورید. اگر شما هیچ کاری را در سطح منطقه، دنیا و یا در رابطه با افغانستان نتوانید انجام دهید، ولی یک گره از گرههای مهاجرین را باز کنید در آن صورت شما خیلی جلو هستید و ثواب و اجر عظیم خواهید برد. گرههای موجود در سطح زندگی مهاجرین نیاز به کار و فعالیت سازمانی و تشکیلاتی دارد. ما باید به فکر دیگران باشیم، نه اینکه به فکر خود و به فکر بزرگ ساختن خود و مطرح ساختن خود باشیم. همهی اینها را در هدف ذوب نمائید و اگر شما اینها را ذوب نمودید خداوند انسانهای فداکار و متدینی را برای کمک به شما میفرستد. در سطح دنیای اسلام و کفر، هر کسی که بزرگ شده این سیستم را رعایت کرده است. مجموع رهبرانی که در دنیا بزرگ شدهاند به دنبال پیدا و پناه نبودند. به هیچ وجه به دنبال استفادههای شخصی نبودند بلکه به دنبال کار و خدمت در راستای هدف متعالی که داشتند بودند. همۀ اشخاص مطرح غرب زحمت کشیدهاند، کار کردند و از خود مایه گذاشتند و خرج نمودند. در کشورهای اسلامی نیز چنین است و آنهایی که بزرگ شدند شما ببینید که چگونه بزرگ شدند. اینها خدمت کردند، زحمت کشیدند، حاضر بودند بمیرند و کشته شوند ولی نشدند و بزرگ شدند. شما اگر زندگی امام خامنهای و سیدحسن نصرالله و همین شهید سلیمانی را بررسی کنید میبینید که هیچ کدام به دنبال منافع شخصی نبودهاند.
شهید سلیمانی از هر نظر انسان بزرگی بود.
شخصی که از خود هیچ چیز ندارد و فقط به مردم خدمت میکند، بلاخره میبینید که چقدر محبوب قلوب و بزرگ میشود، هم از نظر مردم و هم از نظر خداوند. واقعا آقای سلیمانی از هر نگاه و در هر مقطعی از زندگی و تاریخ انسان بزرگی بود. هم در زمانی که زنده بود و هم در حال حاضر که شهید شده بزرگ است. حتی هنگامی که سردار سلیمانی به شهادت رسید و سپس به خاک سپرده شد، خودم به اعضای دفتر دستور دادم تا نماز وحشت بخوانند و خودم نیز خواندم.
شهدای مرکز تبیان کاملا پاک و خالص بودند.
مرکز تبیان یک تشکیلات ۳۰ ساله است و با تمام ساز و برگ و اعتبار ملی و بینالمللی خود در خدمت شما در شهرستان کاشان خواهد بود. ولی این مسئله بستگی به این دارد که اولا از ظرفیت خود به چه اندازه استفاده میکنید و ثانیا از ظرفیت سازمان به چه اندازه میتوانید استفاده کنید. مرکز تبیان تنها تشکیلاتی است که تقریبا 61 شهید دارد که همهشان کاملا پاک وخالص هستند که نه در جنگ داخلی بودهاند و نه دزدی کردهاند و بلکه صرفا در مسیر هدف و تا آخرین لحظهشان که شهید شدند بحث خدا و دین و مذهب و مکتب بوده است. این تعداد شهید و با این خصوصیات را در شرایط موجود هیچ یک از جریانهای دیگر افغانستان ندارند.
یکی از وظایف اصلی ما پاسداشت از مقام شهدا، رسیدگی به خانوادهی آنها و جانبازان است.
این خودش برای من و شما بالاترین سرمایه است که منزلت این شهدا را بدانیم و به آنها توسل کرده و شفاعت بخواهیم. یکی از فرصتهایی که در اختیار داریم آقای سیدمحسن سجادی است. زخمیهایی که حاضر بودند تمام هست و بودشان را در این خط و مسیر بدهند و شهید شوند، اما خداوند مصلحت دید که جانباز شوند. یکی از وظایف من و شما پاسداشت از خانوادهی شهدا و پاسداشت از این اشخاص زخمی و استمداد جستن از این اشخاص است. روز قبل در بیمارستان به دیگر زخمیهای این حادثه هم گفتم که شما پیش خداوند خیلی ارج دارید ما را هم دعا نمایید و برای ما شفاعت طلب کنید. آنها واقعا این موقعیت را دارند و من این حرف را بدون هیچ شعاری و از اعتقاد قلبی خود عنوان میکنم.
کسی که خالصانه خدمت کند، فعالیتش دیده میشود.
در بحث سازمانی چیزی که بسیار مهم است بحث مایه گذاشتن از خود است. اگر به شخصی پول بدهید کار را انجام میدهد. اما کسی که از جیب خود خرج میکند این شخص برای سازمان خیلی ارزشمند است. مسئول مرکز تبیان در شهر شما سیدمحمد حسینی است. منتهی در ادامهی کار نیروها و افرادی که در اینجا هستند در قالب یک حرکت تشکیلاتی توانمندیهای خود را به نمایش بگذارند، البته نه به این هدف که خود را نشان بدهند. اگر هدف این باشد در آن موقع میشود شرک و کار غیردینی، شما باید خالصانه برای رسیدن به اهداف تشکیلات کار نمایید. کسی که کار کرد و تلاش کرد و دوید، دیده میشود. شما کار نیک را در دورترین جاها انجام بدهید خداوند در آن سر دنیا تبلیغ میکند که فلانی اینطور است. خداوند حسنات را تبلیغ میکند اما گناهان را ستارالعیوب است و این ستر تا یک مدتی ادامه مییابد و اگر کار از حد گذشت این ستر عقب میرود و رسوایی پیش میآید. لذا ما قبل از اینکه ستارالعیوب ستر خود را بردارد، توبه و استغفار نمائیم.
در مرکز تبیان از دو دستگیها جلوگیری میشود
یکی از خصوصیتهایی که باعث شده تا مرکز تبیان در این مدت ۳۰ سال ادامۀ حیات بدهد و بدرخشد و رو به گسترش باشد، خصوصیتِ اطاعتپذیری در درون این تشکیلات بوده است. در مرکز تبیان از اختلافات و انشعابات و از دو دستگیها جلوگیری میشود. شاید در این مدت سی سال بسیاری از سازمانها تاسیس شده و در ادامه به شاخههای مختلف تقسیم شدند که بعضیهایشان باقی مانده و بعضی از بین رفته باشند، ولی الحمدلله مرکز تبیان تا حالا باقی مانده با وصف اینکه ساختارش ساختار حزبی است و با وصفی که سیستمش تشکیلاتی است ولی در عین حال کمترین و کوچکترین خلاء در این تشکیلات دیده نمیشود. این مسئله اولا ناشی از مدیریت خوب است و دوما نشاندهندهی اعتقاد راسخ همکاران به کارهای سازمانی و اصل اطاعتپذیری است. بنابراین این اصول و معیار باید در جمع دوستان و همکاران کاشان هم باشد.
رعایت نظم جزو خصوصیات بارز مرکز تبیان است.
نکته بعدی لزوم برگزاری جلسات میان اعضا به صورت منظم است. مهمترین عامل موفقیت شما رعایت نظم است. امام علی (ع) در نامه ۴۷ نهج البلاغه میفرماید «أُوصِیکُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُم». بنابراین شما اگر در جلسه یک دقیقه دیرتر آمدید نشاندهنده این است که هنوز خلاء تشکیلاتی وجود دارد و شما در اولین اصول سازمانی که رعایت وقت است مشکل دارید. شما اگر قدر وقت را ندانید قدر هیچ چیز دیگری را نخواهید دانست، چون وقت گرانبها است و وقتی از دست برود دیگر بر نمیگردد. شما زمانی مهم هستید و با اهمیت خواهید بود و حرکت شما رو به رشد است که قدر وقت را بدانید. اکنون رعایت نظم در مرکز تبیان جزو خصوصیات بارز آن است. با رعایت نظم، اولا کار خودمان درست پیش میرود و دوما در جامعه الگوسازی میشود.
هدف اصلی مرکز تبیان هدایتگری است
نکته سوم اینکه هدف ما در مرکز تبیان هدایتگری است. شما باید جامعه مهاجر که مخاطب شما در کاشان هستند را به سمت هدف خلقت انسان که عبادت الهی و رسیدن به خداوند است هدایت کنید. این روند بدون اشراف شما بر جمعیت مهاجرین امکانپذیر نیست. شما باید پایگاه اجتماعی خود را توسعه بدهید. لذا تقویت پایگاه اجتماعی و همچنین اقتصاد فردی بسیار مهم است. به دنبال این نباشید که امروز یک نان داشتید و فردا هم بدست میآید. قناعت به این معنی نیست که شما تلاش نکنید. قناعت این است که به آن چیزی که دارید اکتفا کنید و نان همسایه را دزدی نکنید و حق کسی را غصب ننمایید. قناعتی که مد نظر اسلام است این است که اگر شما یک نان داشتید تلاش کنید و از راه حلال بیشترش کنید. اگر بیشتر داشته باشید میتوانید به اشخاص دیگر نیز کمک کنید. اگر اقتصاد قوی داشته باشید قطعا میتوانید خیلی کارها را انجام بدهید. وظیفه هر عضو تشکیلات تبیان این است که در این دو عرصه خود را تقویت نمایند. عرصهی پایگاه اجتماعی و تقویت اقتصاد لازم و ملزوم یکدیگرند.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته!
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) قم