سید عیسی حسینی مزاری/
با سقوط جمهوریت و برسر قدرت شدن امارت اسلامی و حاکمیت آن در کشور، فرصت های بزرگی پدید آمد که هرکدام، دست آورد مهم و عمده ی مجاهد مردان افغانستان است که باعث شدند دیگر بسترها و ظرفیت های کم نظیری برای اتباع وطن فراهم شود تا با استفاده از آنها در شکوفاسازی، اقتدار و عظمت افغانستان در داخل، منطقه و جهان کار جدی صورت بگیرد، اما تاهنوز که یکسال از عمر امارت اسلامی می گذرد، هیچ فرد حقیقی و حقوقی به طور خاص به این فرصتها، دلایل و پیامدهای آن ها اشاره نکرده و به تبیین و تفسیرشان نپرداخته اند.
در این نوشتار سعی می شود به برخی از این فرصت ها به طور گذرا و مختصر پرداخته شود؛
اخراج آمریکا از افغانستان و رهاسازی کشور از اشغال اجانب
اولین فرصت مهم و عمده، اخراج آمریکا و هم پیمان های او در ناتو از افغانستان و رهاسازی کشور از اشغال آن ها بود.
آمریکایی ها با همراهی دیگر اعضای ناتو تحت نام ائتلاف ضد تروریسم، بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و به بهانه دست داشتن القاعده به انفجار برج های دوقلوی تجارت جهانی در نیویارک و دستگیری بن لادن و با ادعای کوبیدن تروریسم، وارد افغانستان شدند و بیش از بیست سال کشور را تحت اشغال خود درآوردند.
در اوایل، اگرچه با استفاده از ابزار رسانه و نیز فعالیت های فرهنگی و تبلیغی مزدوران داخلی شان، اذهان عمومی داخل و خارج را مسحور نموده، اینگونه جا انداختند که گویا آنها فرشته های نجات افغانستان از بحران تروریسم بوده، رشد اقتصادی، امنیت و آزادی بیان و دموکراسی را به مردم ما به ارمغان می آورند، ولی حضور اشغالگرانه آمریکا در افغانستان، از یک سو فرصت سیاسی به وجود آمده برای حرکت کشور به سوی یک دولت - ملت واحد و قدرتمند را به سوی دیگری به انحراف کشاند و تهدابی که در بن برای ایجاد ساختار جدید سیاسی در افغانستان زیر فشار گذاشته شد و بعد در لویه جرگه قانون اساسی تثبیت شد، یک تهداب به شدت ناکارآمد بود که فاصله بین مردم از اقوام و تبار مختلف را بیشتر کرد و مانع وحدت و ملت شدن آنها شد. در کنار آن، دولت های سرسپرده آمریکایی با حضور تکنوکرات های مورد اعتماد این کشور در افغانستان، یک دلیل اساسی ناکامی های ۲۰ سال گذشته است. در بعد امنیتی و نظامی، حضور آمریکا و همپیمانان این کشور در افغانستان باعث ناامنی بیشتر و بلکه ایجاد، رشد و حمایت از گروه های تروریستی ی مثل داعش گردید. در بعد سیاست خارجی، ما به عامل پیش برنده اهداف و سیاست های آمریکا در منطقه تبدیل شده بودیم تا مانع همگرایی منطقه ای علیه دسایس آمریکا و پیشرفت منطقه و رسیدن به ثبات پایدار شویم. در بعد اقتصادی، شاهد یک نظام به شدت ناکارآمد با الگو گرفتن از مدل های غربی به نام بازار آزاد بودیم. در بعد اجتماعی و فرهنگی، آسیب های بی شماری به خصوص در نتیجه تهاجم گسترده فرهنگی غرب در جامعه به خصوص علیه بنیان خانواده متحمل شدیم که با حمایت برخی رسانه های مورد حمایت غرب به شدت دنبال می شد و عملا افغانستان را به یک کشور غیراسلامی مبدل کرده بود.
وجود یک چنین روندی بود که ملت را ناراحت، سپس حساس و در نهایت بیدار کرد و آهسته و به تدریج جبهات مبارزه سخت و نرم و گرم و سرد در بسیاری از نقاط افغانستان شکل گرفت و یک نهضت ملی جهاد علیه آمریکایی ها و دیگر اعضای ناتو سازمان پیدا کرد و جای شکی نیست که در سنگر جنگ سخت علیه اشغالگران، طالبان بودند، اما ناگفته پیداست که در جبهه جنگ نرم، به استثنای تعدادی تکنوکرات از غرب آمده و جمعی محدود خود فروخته داخلی به شمول برخی رهبران جناح ها، جریان ها و احزاب قومی و فامیلی با ادعای رهبری مردم، اما استحاله شده، اکثر مردم افغانستان سهم جدی داشتند و در حقیقت می توان گفت؛ تمام مساجد، تمام تکایا، بسیاری از احزاب و سازمان های سیاسی و اجتماعی حداقل در سطح نیروهای میانی، اکثر مراکز آموزشی حوزوی و دانشگاهی خصوصی و حتی دولتی و تمام ظرفیت های فکری، فرهنگی و اجتماعی ملی، علیه سیطره خارجی ها بودند و هرکدام به اندازه وسع و توان خود علیه عوامل، بسترها و پیامدهای اشغال، مبارزه و مجاهده نمودند و حتی بزرگترین تظاهرات ها، اجتماعات، کنفرانس ها، سمینارها، گردهمایی های کوچک و بزرگ و نشست های تخصصی و عمومی و فعالیت های گسترده رسانه ای و فضای مجازی را علیه اشغال، عوامل و پیامدهای زیانبار آن، راه اندازی نمودند که نمونه های بارز آن؛ راهپیمایی ها و اجتماعات گرامیداشت هر ساله روز جهانی قدس، مخالفت با پیمان های استراتیژیک و امنیتی کابل با واشنگتن و... می باشند.
حضور در صحنه های جنگ نرم کار آسان نبود، بلکه به مراتب خطرناک تر از جنگ سخت بود و به همین دلیل مردم ما طی بیست سال گذشته قربانی های بی شماری دادند که به عنوان بهای تقابل با اشغالگران محسوب می گردد و بدینترتیب ده ها مسجد، تکایا، مراکز آموزشی و ورزشی و دفاتر سازمانهای اجتماعی و حتی راهپیمایی در روز عاشورا مورد حمله مزدوران آمریکایی قرار گرفتند که مهمترین و بارزترین نمونه آن حمله انتحاری علیه دفاتر مرکزی مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان و خبرگزاری صدای افغان(آوا) در کابل در سال ۱۳۹۶ شمسی بود که طی آن ۵۲ نفر از بهترین نخبه های حوزوی و دانشگاهی شهید، ۱۴۰ نفر مجروح و انهدام و تخریب بخشی از ساختمان و از بین رفتن وسایل فرهنگی و رسانه ای این دونهاد را به دنبال داشت و بدینسان هزاران پیر و جوان و زن و مرد هموطن در راه اسلام، استقلال و آزادی مردم و کشور به شهادت رسیدند و امکانات و زیرساخت های زیادی ویران گردید.
اگرچه غربی ها از تمام امکانات و ابزار و ادوات مادی و معنوی، نظامی و فرهنگی رسانه ای خود بهره جستند تا با حضور اشغالگرانه، علاوه بر افغانستان حداقل در سطح منطقه به اهداف شیطانی خود برسند و چنانچه این حضور برای افغانستان در تمام عرصه های مادی و معنوی چنان گران بود که ممکن است ده ها سال دیگر وقت جهت جبران آن لازم باشد اما به هرحال مقابله سرسختانه طالبان در سنگرهای سخت و گرم نظامی علیه متجاوزان و حضور شکوهمندانه بقیه مردم در میدانهای نرم و سرد جهاد، در نهایت اشغالگران را وادار به اخراج از افغانستان نمودند و بدینترتیب یک بار دیگر ملت مجاهد افغانستان افتخار تاریخی برای خود و کشور خویش آفریدند و باعث رفع خطر عمده از کشورهای اسلامی و حتی بشریت آزادی خواه شدند و بدینترتیب فرصت بزرگی برای ما، منطقه و جهان آفریدند و برای همگان فهماندند که اگر استقامت جمعی، آنهم برای خدا و بانام و یاد و کمک او و توسل به اولیای مقربش صورت بگیرد، کارهای بزرگی به نفع دین و مردم صورت خواهد گرفت.
شکست ماشین جنگی استکبار به رهبری آمریکا آنهم در عصر ما، با داشتن بیشترین نیروی انسانی و ادوات مدرن و بسیار پیشرفته و بلکه فوق پیشرفته نظامی، فرهنگی و رسانه ای، یک پدیده غیر قابل تصور بود و تا اندکی قبل از فروپاشی جمهوریت، هیچ ذهن حتی کنکاش گری به این سمت و سو راه نداشت، تا بپندارد ابرقدرتی مثل آمریکا که درحال تک قطبی ساختن دنیا بود و در هرجا پاگذارده بود مستحکم و استوار می ایستاد و پیش می رفت، با این فضاحت، با انهزام تاریخی مواجه شود و آنهم در برابر ملتی شکست بخورد که جز با نیروی ایمان، سلاح آنچنانی دیگری در دست نداشتند، چون وقتی ابزار و ادوات مادی دست داشته طالبان که معمولا به یک کلاشینکوف همراه با یک موترسایکل خلاصه می شد و یا دست داشته های بقیه مردم در میدانهای جنگ نرم بسیار بسیار ساده و معمولی و دم دستی بودند، با امکانات مادی و معنوی، نظامی و فرهنگی رسانه ای دشمن مقایسه می شود، تناسب صفر و صد خواهد بود.
بنابراین مردم افغانستان تنها با ایمان به خدا و توسل به اولیای مقرب او توانستند این فرصت بزرگ را خلق کنند و جهت بهره برداری های داخلی، منطقه ای و جهانی در اختیار همگان بگذارند.
چه اینکه این فرصت تنها مفید به حال مردم افغانستان نخواهد بود بلکه کشورهای منطقه به ویژه چین، روسیه، هند و ایران نیز از آن بهره کافی و وافی را خواهند برد و سرشکستگی و فضاحت آمریکایی ها و ناتو برای بقیه بشریت آزادی خواه در سطح جهان نیز مفید و راهگشا خواهد بود.
با سقوط جمهوریت و برسر قدرت شدن امارت اسلامی و حاکمیت آن در کشور، فرصت های بزرگی پدید آمد که هرکدام، دست آورد مهم و عمده ی مجاهد مردان افغانستان است که باعث شدند دیگر بسترها و ظرفیت های کم نظیری برای اتباع وطن فراهم شود تا با استفاده از آنها در شکوفاسازی، اقتدار و عظمت افغانستان در داخل، منطقه و جهان کار جدی صورت بگیرد، اما تاهنوز که یکسال از عمر امارت اسلامی می گذرد، هیچ فرد حقیقی و حقوقی به طور خاص به این فرصتها، دلایل و پیامدهای آن ها اشاره نکرده و به تبیین و تفسیرشان نپرداخته اند.
در این نوشتار سعی می شود به برخی از این فرصت ها به طور گذرا و مختصر پرداخته شود؛
اخراج آمریکا از افغانستان و رهاسازی کشور از اشغال اجانب
اولین فرصت مهم و عمده، اخراج آمریکا و هم پیمان های او در ناتو از افغانستان و رهاسازی کشور از اشغال آن ها بود.
آمریکایی ها با همراهی دیگر اعضای ناتو تحت نام ائتلاف ضد تروریسم، بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و به بهانه دست داشتن القاعده به انفجار برج های دوقلوی تجارت جهانی در نیویارک و دستگیری بن لادن و با ادعای کوبیدن تروریسم، وارد افغانستان شدند و بیش از بیست سال کشور را تحت اشغال خود درآوردند.
در اوایل، اگرچه با استفاده از ابزار رسانه و نیز فعالیت های فرهنگی و تبلیغی مزدوران داخلی شان، اذهان عمومی داخل و خارج را مسحور نموده، اینگونه جا انداختند که گویا آنها فرشته های نجات افغانستان از بحران تروریسم بوده، رشد اقتصادی، امنیت و آزادی بیان و دموکراسی را به مردم ما به ارمغان می آورند، ولی حضور اشغالگرانه آمریکا در افغانستان، از یک سو فرصت سیاسی به وجود آمده برای حرکت کشور به سوی یک دولت - ملت واحد و قدرتمند را به سوی دیگری به انحراف کشاند و تهدابی که در بن برای ایجاد ساختار جدید سیاسی در افغانستان زیر فشار گذاشته شد و بعد در لویه جرگه قانون اساسی تثبیت شد، یک تهداب به شدت ناکارآمد بود که فاصله بین مردم از اقوام و تبار مختلف را بیشتر کرد و مانع وحدت و ملت شدن آنها شد. در کنار آن، دولت های سرسپرده آمریکایی با حضور تکنوکرات های مورد اعتماد این کشور در افغانستان، یک دلیل اساسی ناکامی های ۲۰ سال گذشته است. در بعد امنیتی و نظامی، حضور آمریکا و همپیمانان این کشور در افغانستان باعث ناامنی بیشتر و بلکه ایجاد، رشد و حمایت از گروه های تروریستی ی مثل داعش گردید. در بعد سیاست خارجی، ما به عامل پیش برنده اهداف و سیاست های آمریکا در منطقه تبدیل شده بودیم تا مانع همگرایی منطقه ای علیه دسایس آمریکا و پیشرفت منطقه و رسیدن به ثبات پایدار شویم. در بعد اقتصادی، شاهد یک نظام به شدت ناکارآمد با الگو گرفتن از مدل های غربی به نام بازار آزاد بودیم. در بعد اجتماعی و فرهنگی، آسیب های بی شماری به خصوص در نتیجه تهاجم گسترده فرهنگی غرب در جامعه به خصوص علیه بنیان خانواده متحمل شدیم که با حمایت برخی رسانه های مورد حمایت غرب به شدت دنبال می شد و عملا افغانستان را به یک کشور غیراسلامی مبدل کرده بود.
وجود یک چنین روندی بود که ملت را ناراحت، سپس حساس و در نهایت بیدار کرد و آهسته و به تدریج جبهات مبارزه سخت و نرم و گرم و سرد در بسیاری از نقاط افغانستان شکل گرفت و یک نهضت ملی جهاد علیه آمریکایی ها و دیگر اعضای ناتو سازمان پیدا کرد و جای شکی نیست که در سنگر جنگ سخت علیه اشغالگران، طالبان بودند، اما ناگفته پیداست که در جبهه جنگ نرم، به استثنای تعدادی تکنوکرات از غرب آمده و جمعی محدود خود فروخته داخلی به شمول برخی رهبران جناح ها، جریان ها و احزاب قومی و فامیلی با ادعای رهبری مردم، اما استحاله شده، اکثر مردم افغانستان سهم جدی داشتند و در حقیقت می توان گفت؛ تمام مساجد، تمام تکایا، بسیاری از احزاب و سازمان های سیاسی و اجتماعی حداقل در سطح نیروهای میانی، اکثر مراکز آموزشی حوزوی و دانشگاهی خصوصی و حتی دولتی و تمام ظرفیت های فکری، فرهنگی و اجتماعی ملی، علیه سیطره خارجی ها بودند و هرکدام به اندازه وسع و توان خود علیه عوامل، بسترها و پیامدهای اشغال، مبارزه و مجاهده نمودند و حتی بزرگترین تظاهرات ها، اجتماعات، کنفرانس ها، سمینارها، گردهمایی های کوچک و بزرگ و نشست های تخصصی و عمومی و فعالیت های گسترده رسانه ای و فضای مجازی را علیه اشغال، عوامل و پیامدهای زیانبار آن، راه اندازی نمودند که نمونه های بارز آن؛ راهپیمایی ها و اجتماعات گرامیداشت هر ساله روز جهانی قدس، مخالفت با پیمان های استراتیژیک و امنیتی کابل با واشنگتن و... می باشند.
حضور در صحنه های جنگ نرم کار آسان نبود، بلکه به مراتب خطرناک تر از جنگ سخت بود و به همین دلیل مردم ما طی بیست سال گذشته قربانی های بی شماری دادند که به عنوان بهای تقابل با اشغالگران محسوب می گردد و بدینترتیب ده ها مسجد، تکایا، مراکز آموزشی و ورزشی و دفاتر سازمانهای اجتماعی و حتی راهپیمایی در روز عاشورا مورد حمله مزدوران آمریکایی قرار گرفتند که مهمترین و بارزترین نمونه آن حمله انتحاری علیه دفاتر مرکزی مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان و خبرگزاری صدای افغان(آوا) در کابل در سال ۱۳۹۶ شمسی بود که طی آن ۵۲ نفر از بهترین نخبه های حوزوی و دانشگاهی شهید، ۱۴۰ نفر مجروح و انهدام و تخریب بخشی از ساختمان و از بین رفتن وسایل فرهنگی و رسانه ای این دونهاد را به دنبال داشت و بدینسان هزاران پیر و جوان و زن و مرد هموطن در راه اسلام، استقلال و آزادی مردم و کشور به شهادت رسیدند و امکانات و زیرساخت های زیادی ویران گردید.
اگرچه غربی ها از تمام امکانات و ابزار و ادوات مادی و معنوی، نظامی و فرهنگی رسانه ای خود بهره جستند تا با حضور اشغالگرانه، علاوه بر افغانستان حداقل در سطح منطقه به اهداف شیطانی خود برسند و چنانچه این حضور برای افغانستان در تمام عرصه های مادی و معنوی چنان گران بود که ممکن است ده ها سال دیگر وقت جهت جبران آن لازم باشد اما به هرحال مقابله سرسختانه طالبان در سنگرهای سخت و گرم نظامی علیه متجاوزان و حضور شکوهمندانه بقیه مردم در میدانهای نرم و سرد جهاد، در نهایت اشغالگران را وادار به اخراج از افغانستان نمودند و بدینترتیب یک بار دیگر ملت مجاهد افغانستان افتخار تاریخی برای خود و کشور خویش آفریدند و باعث رفع خطر عمده از کشورهای اسلامی و حتی بشریت آزادی خواه شدند و بدینترتیب فرصت بزرگی برای ما، منطقه و جهان آفریدند و برای همگان فهماندند که اگر استقامت جمعی، آنهم برای خدا و بانام و یاد و کمک او و توسل به اولیای مقربش صورت بگیرد، کارهای بزرگی به نفع دین و مردم صورت خواهد گرفت.
شکست ماشین جنگی استکبار به رهبری آمریکا آنهم در عصر ما، با داشتن بیشترین نیروی انسانی و ادوات مدرن و بسیار پیشرفته و بلکه فوق پیشرفته نظامی، فرهنگی و رسانه ای، یک پدیده غیر قابل تصور بود و تا اندکی قبل از فروپاشی جمهوریت، هیچ ذهن حتی کنکاش گری به این سمت و سو راه نداشت، تا بپندارد ابرقدرتی مثل آمریکا که درحال تک قطبی ساختن دنیا بود و در هرجا پاگذارده بود مستحکم و استوار می ایستاد و پیش می رفت، با این فضاحت، با انهزام تاریخی مواجه شود و آنهم در برابر ملتی شکست بخورد که جز با نیروی ایمان، سلاح آنچنانی دیگری در دست نداشتند، چون وقتی ابزار و ادوات مادی دست داشته طالبان که معمولا به یک کلاشینکوف همراه با یک موترسایکل خلاصه می شد و یا دست داشته های بقیه مردم در میدانهای جنگ نرم بسیار بسیار ساده و معمولی و دم دستی بودند، با امکانات مادی و معنوی، نظامی و فرهنگی رسانه ای دشمن مقایسه می شود، تناسب صفر و صد خواهد بود.
بنابراین مردم افغانستان تنها با ایمان به خدا و توسل به اولیای مقرب او توانستند این فرصت بزرگ را خلق کنند و جهت بهره برداری های داخلی، منطقه ای و جهانی در اختیار همگان بگذارند.
چه اینکه این فرصت تنها مفید به حال مردم افغانستان نخواهد بود بلکه کشورهای منطقه به ویژه چین، روسیه، هند و ایران نیز از آن بهره کافی و وافی را خواهند برد و سرشکستگی و فضاحت آمریکایی ها و ناتو برای بقیه بشریت آزادی خواه در سطح جهان نیز مفید و راهگشا خواهد بود.