تاریخ انتشار :يکشنبه ۲۵ میزان ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۳۲
کد مطلب : 132099
دوگانگی رفتار رسانه‌ها از قتل «ستایش قریشی» تا فداکاری «آتش‌نشان ایرانی»

«مجتبی نوروزی» کارشناس مسایل افغانستان طی یاداشتی نسبت به دوگانگی رفتار برخی رسانه‌ها از قتل ستایش قریشی تا فداکاری آتش‌نشان ایرانی، نوشته است: فداکاری آتش‌نشان ایرانی برای نجات کارگر افغانستانی فاقد ارزش خبری برای این رسانه‌ها است.

به گزارش آوا، «مجتبی نوروزی» فعال فرهنگی حوزه مهاجرین افغانستانی در ایران، در یاداشتی نسبت به دوگانگی رفتار برخی رسانه‌ها نسبت به حکم اعدام قاتل ستایش قریشی تا فداکاری آتش نشان ایرانی در نجات دادن یک کار گر افغانستانی نوشت: اتفاقی نظیر فدا شدن جان آتش‌نشان فداکار ایران برای نجات جان کارگر مهاجر افغانستانی که در همین ایام اتفاق افتاد و برای این رسانه‌ها چنان بود که گویا این خبر برایشان فاقد ارزش خبری است.
متن یادداشت به شرح ذیل است:

دوگانگی رفتار رسانه‌ها از قتل «ستایش قریشی» تا فداکاری «آتش‌نشان ایرانی»

در آغازین روزهای سال ۱۳۹۵ و در حالی که همگان هنوز غرق در شادی‌های نوروز بودند و شاید کودکان در رویاهای خود برای عیدی‌هایشان نقشه می‌کشیدند، ناگهان خبری تکان دهنده تمام فضای رسانه ای ایران، افغانستان و سپس جهان را درنوردید و تبدیل به تیتر یک بسیاری از رسانه‌ها شد.

خبری که روح انسانی بشر را آزرده می‌ساخت تجاوز، قتل و تلاش برای از بین بردن جسد با قساوتی دهشتناک. پسری حدودا ۱۷ ساله و دخترک شاد و سرخوش ۶ ساله با دندان‌های شیری افتاده. اما آن چه باعث شد این خبر به سرعت مرزهای سیاسی و رسانه‌ای را درنوردد و برای برخی رسانه‌ها اهمیت مضاعف پیدا کند ملیت دو طرف این جنایت بود. پسر ایرانی قاتل دختر خردسال مهاجر افغانستانی.

در واقع از همان لحظات نخست ۲ خط خبری از سوی رسانه‌ها آغاز شد که تاکنون ادامه دارد. خط نخست را رسانه هایی دنبال می‌کردند که اصل جنایت برایشان چندان موضوعی نداشت و اساساً ستایش و داغی که بر دل خانواده ای، محله‌ای، شهری و دنیای انسانی سنگینی می‌کرد، مفهوم نبود.

آن چه ایشان می‌دیدند و برایشان اهمیت داشت مرزها و شکاف‌ها بود. مرزها و شکاف‌هایی که سنگ بنایش را از دوران استعمار گذاشته بودند و باید هر بار به بازتولید آن بپردازند. ایرانی و افغانستانی، شیعه و سنی و... . عجب سوژه ای پیدا کرده بودند برای بازتولید مرزها، فاصله ها و نفرت ها.

ساختن سراب غرب بهشتی برای مهاجران افغانستان
این‌ها همان رسانه‌هایی هستند که تلاش کرده‌اند از سراب غرب بهشتی برای مهاجران بسازند و جوانان مستاصل مشرق زمین را وادار به پذیرش مخاطرات مهاجرت نمایند.

همان غربی که با تمام امکانات و توانمندی ها توانایی پذیرش ۸۰ هزار مهاجر افغانستانی را ندارد و اساساً برایش مفهوم ۳ میلیون مهاجری که در دل جامعه‌ای دیگر زندگی می‌کنند قابل فهم نیست.

جمعیت میلیونی که بدون شک با مسایل و مشکلاتی مواجه است اما این را می‌داند این کاستی‌ها و مشکلات، مسایلی از جنس جامعه میزبان است و کسی نه به دنبال فریب اوست که اینجا همان بهشت موعود است و نه کسی اگر امکاناتی باشد از وی دریغ خواهد کرد.

این تفاوت درست به مثابه تفاوت سفره پر زرق و برق اما سرشار از نخوت و تبختر ثروتمندی است که میهمان می‌داند بیش از یک وعده بر آن نخواهد نشست با سفره خالی تر اما پر از صفا و مهر میزبانی از جنس میهمان که حس حضور در خانه را به فرد می‌دهد.

در نقطه مقابل رسانه‌هایی هم بودند که به اصل جنایت و تقبیح آن پرداختند و فارغ از شکاف‌ها این موضوع را یک معضل اجتماعی دانستند که همگان دست در دست هم باید تلاش کنیم تا ریشه های آن را بخشکانیم.

ریشه‌هایی که بی‌شک آن شکاف‌ها نبوده و نیست. به این معنا که اساسا آن جوان در هنگام ارتکاب جنایت برایش مهاجر بودن ستایش موضوعیت نداشته است.

وی گرفتار انحرافی بوده که فیلم‌هایش در استودیوهای پر زرق و برق غربی تولید می‌شود و به رایگان در اختیار سایرین قرار می‌گیرد.

همدردی با خانواده ستایش فارغ از هیاهوی رسانه‌ها
اما در این بین و در هیاهوی رسانه‌ای، جامعه اما مسیر خود را می‌رفت. مسیر همدلی و همدردی. مسیر زنانی که خود را در جایگاه مادر ستایش قرار می‌دادند و با همان سوز می‌سوختند و اشک می ریختند.

مردانی که همراه با پدر موهایشان سپید و چینی دیگر در صورتشان پدیدار گشت و شاید دردی مضاعف داشتند و آن هم شرم از ظلم به میهمان در خانه که در فرهنگ ایرانی شرمندگیش برای عمری باقی خواهد ماند.

جوانانی که عشق به خواهر شیرین زبان را تجربه کرده بودند و حال ستایش را در مقام آن خواهر کوچولوی خویش می‌دیدند و فارغ از مرزهای بشرساخته خود را به هر دری می‌زدند، حتی دوشادوش هم تجمع غیرقانونی برگزار می‌کنند تا بلکه سنگینی داغ را کمی فراموش کنند.

نکته مهم‌تر این است که تصور می‌شد این همراهی و همدلی یک همراهی هیجانی است و پس از مدت کوتاهی فراموش خواهد شد و خانواده ستایش با این غم بزرگ تنها خواهند ماند. اما چنین نشد.

همدلی جامعه ایران نسبت به قتل ستایش قریشی
گروه‌های متعدد مردمی رفت و آمدها و همدردی‌هایشان را ادامه دادند و هر یک از منظر خود و با توجه به توانمندهایش تلاش کردند گوشه‌ای از این بار سنگین غم و اندوه را به دوش بکشند.

در طول این شش ماه تقریباً روز و هفته‌ای نبود که خبر، گزارش، تحلیل یا دل‌نوشته‌ای در این زمینه در رسانه‌های ایرانی منتشر نشود که خود نشانه استمرار این داغ بر دل‌ها بوده است.

جالب اینجاست که رسانه‌های دسته اول که داعیه بی طرفی و پایبندی به اصول رسانه‌ای شان گوش فلک را کر کرده است، کمتر این اوج همدلی و همراهی را دیدند.

آن‌ها پس از آن که حسابی بر طبل نژادپرستی ایرانیان کوفتند و ملتی را متهم نمودند و فغان‌های فراوان از ظلم‌های فراوانی که در ایران بر مهاجرین می رود، سر دادند.

به صدور حکم پیش از دادگاه برای متهم پرونده پرداخته و از این مجرا نظام قضایی جمهوری اسلامی ایران را به بی عدالتی محکوم نمودند.

عدم تحمل اروپا از پذیرش ۸۰ هزار مهاجر افغانستانی
جالب اینجاست همین رسانه‌ها این روزها در برابر عدم تحمل اروپا نسبت به تنها ۸۰ هزار مهاجر افغانستانی راه سکوت یا مسیر توجیه را پیش گرفته اند و واکنششان به صدور حکم این پرونده هم جالب توجه است.

باید توجه داشت نظام قضایی کشور با وجود همه فشارهای بین المللی در ارتباط با صدور حکم اعدام و محکوم شدن به نقض حقوق بشر، تنها بر اساس معیارهای قضایی خود و فارغ از ملیت و نژاد در سریع ترین زمان به صدور حکم پرداخت.

حال همان هایی که مدعی بودند محال است نظام قضایی کشور یک تبعه خود را برای جنایت نسبت به یک تبعه افغانستان محکوم نماید این روزها یا سکوت پیشه کرده‌اند یا ژست‌های حقوق بشری می گیرند و این حکم را از اساس ظالمانه می‌دانند.

همین ها رسانه‌هایی هستند که در برابر اخباری که نشانه زندگی همدلانه جامعه مهاجر و میزبان در کنار یکدیگر است، چنان سکوتی پیشه می‌کنند گویا اصلاً اتفاقی رخ نداده است.

فداکاری آتش‌نشان ایرانی برای نجات کارگر افغانستانی
اتفاقی نظیر فدا شدن جان آتش‌نشان فداکار ایران برای نجات جان کارگر مهاجر افغانستانی که در همین ایام اتفاق افتاد و برای این رسانه‌ها چنان بود که گویا این خبر برایشان فاقد ارزش خبری است.

اینان از این مهم غافل هستند که ایرانیان و همسایگان مهربانشان در افغانستان همچون اعضای خانواده‌ای بزرگ هستند که شاید گاهی مشکلاتی هم بینشان بروز کند اما رشته های پیوندشان ناگسستنی است.

https://avapress.net/vdcb95b89rhbfgp.uiur.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما