خلیل تبر به دوش

خلیل تبر به دوش .............. اشعاری در رثای سترجنرال سید حسین انوری"ره" ............. به گزارش خبرگزاری صدای افغان(آوا)،این مثنوی توسط شاعر بلند آوازه کشور، حجت الاسلام والمسلمین سید فضل الله قدسی سروده شده و توسط شخص ایشان در همایش تجلیل از شخصیت مرحوم سترجنرال سیدحسین انوری"ره" در مشهدمقدس، که از سوی مرکزتبیان در این شهر برگزار گردید، قرائت شد و مورد استقبال پرشور حاضران قرار گرفت: تقدیم به روح بلند سپهسالار جهاد ومقاومت انوری فقید ................. کهسار خسته ازغم افسردن گل است دلگیر از عزیمت عیار کابل است پغمان! بنال حسرت دشت فراخ را آذین مبند دامنه ی سنگلاخ را چون،کوهپایه اش پس ازاین قله دار نیست از سمت قله هی هی دلدل سوار نیست کفرونفاق، دین شده.ابلیس خرقه پوش بت ها هنوز مانده. خلیل تبر بدوش! باید که زود بر زبر آسمان نشست؟ شهباز را همیشه مجال عروج هست کوهی. سپهر خیمه زد ازایستادنت هفتادکوهپایه نهد سر به دامنت دربیشه شیر و بر زبر کوه،شاهباز این قله ها به پای توگردیده سرفراز درفرصتی که والی چون تو هرات داشت هرخانه ی هزاره امید و نشاط داشت هر کلبه ای که سر زدی امید کاشتی برسفره ها هدیه دلت را گذاشتی بغض گلوی زخمی ات از درد می شکست خون از دلت چکیده به امضات می نشست این خاک همچنان به تب کینه سوخته گلشاه بازهم به شما چشم دوخته عبدالحسین به ماتم تو زار می زند شابوالحسن فراق ترا جار می زند ایل است زیر سلطه ی خناسهای شهر بی دست و بی علم شده عباسهای شهر یک تن اگر که مرد شود سربرآورد یک شهر اهرمن شده خنجربرآورد در روزگار سلطه ی زندیقهای شهر سنگلاخ،کوه صاعقه شد با صدای شهر "مارا در این مصاف نه بیم و نه واهمه ست وقتی حسین معرکه فرزند فاطمه ست مهر بصیرتش سحر بی غروب داشت نظاره بر هجوم شمال و جنوب داشت درهم شکست شوکت و شان شمال را وا کرد قفل بسته ی امر محال را عزم و وقار وهیبت و خشمش چو برجهید بر زمهریرقطب جنوب آتش آفرید درخاطر زمانه و در ذهن روزگار در شام بی طلیعه ی یاران سر به دار چون صبح ازکرانه،پدیدار می شوی ماهی؛ اگرچه هر شبه انکار می شوی صبحی؛عبور از شب یلدا مبارکت آرامش به حجله ی فردا مبارکت سید فضل الله قدسی . 27سرطان 1395 مشهد مقدس