حمله انتحاری در قلب شهر کابل بیش از سه صد کشته و زحمی برجای نهاد. نهادهای حکومتی اعم از ریاست جمهوری و ریاست اجرایی به محکوم کردن این درنده خویی ها پرداختند و آنرا به دشمنان مرم افغانستان نسبت دادند!
گرچه در دشمنی طالبان با مردم افغانستان تردید وجود ندارد. اما اگر هر دو جناح حکومت به محکوم کردن طالبان می پرداختند، در اعلامیه های منتشرشده از این گروه وحشی نام می بردند بهتر می توانستند مواضع خود را نشان دهند.
وقتی گفته می شود "دشمنان مردم" سخن مبهمی است و شامل بسیاری از دشمنی هایی می شود،آنچه کمتر در اذهان عمومی مورد ملامت قرار می گیرد، گروه طالبان است.
اگر حکومت با صراحت و قاطعیت موضع خود را اعلام دارد، در این صورت هم به دنیا می فهماند که دشمن اصلی حکومت افغانستان چه کسانی هستند و هم اعتماد مردم به حکومت افزایش پیدا می کند.
لذا تا وقتی که ازابهام آفرینی و کلی گویی ها کاسته نشود،شفافیتی بوجود نیاید نه مردم افغانستان و نه کشورهای مختلف روی گفته ها و سخنان حکومتی ها حساب باز نمی کنند.
. این بار اول نیست که حکومت موضع چند پهلو می گیرد. در سالیان گذشته در حملات متواتری که صورت گرفته است ،همواره موضع دولت ناروشن بوده است. از طرف دیگر شفافیت در موضع حکومت به حکومت های حامی افغانستان پیام روشن می فرستد و نیز می فهماند که حکومت افغانستان با کدام دشمن با چه ویژگی هایی مواجه است.
همین موضع گیری چند پهلو و غیر شفاف حکومت افغانستان در گذشته بوده است که ابهام هایی جدی ای در ذهن دولت مردان بسیاری از کشورها از جمله امریکایی بوجود آورد، مواضع خود نسبت به طالبان را تغبیر دادند.تا وقتی حکومت افغانستان یا باندهای داخل حکومت، موضع گیری شفاف نداشته باشند از حکومت های غربی وایالات متحده امریکا چه انتظاری می توان داشت که موضع گیری صریحی نسبت به طالبان داشته باشند.
موضع گیر حامد کرزی رئیس جمهور سابق از ذهنیت مردم افغانستان پاک نمی شود، او در مذاکره با مقام های غربی گفته بود که دشمن شماره یک ما اتحاد شمال است! موضع گیری نا خردمندانه و هیجانی کرزی زمینه خشونت ورزی های طالبان را بیش از پیش فراهم کرد.بنابر این همین موضع گیریهای سست و بی بنیاد از طالبان چهره ای دیگری ترسیم کرد . وقتی امریکایی مشکل حکومت با طالبان را، یک مشکل داخلی می انگارد، یا روسیه برای مقابله با داعش به طالبان نزدیک می شود،معنای جز این ندارد که هنوز طالبان چهره هایی ناشناخته هستند، کسانی که طالبان را بدرستی و نیکویی می شناسند خون آشامی و دد منشی و چاکر مآبی این گروه را می دانند، دشوار است که این گروه را یک گروه سیاسی به شمار آورند که خواهان رسیدن به قدرت هستند یا یک گروه قابل اعتماد بدانند که بتواند با آنها معامله سیاسی کنند.
حکومت کرزی تا توان داشت ازاین گروه چهره ای موجهی به نمایش گذاشت، یا این گروه را برادران ناراضی خواند و از آنها دعوت کرد، یا آنها را از زندان ها رها کرد و با هدایای رنگارنگ به خانه های خود فرستاد. این ذهنیت ایجاد شد که طالبان همان ناراضیانی هستند که خواهان مشارکت درقدرت سیاسی می باشند.
ما(روزنامه نگاران و اهل رسانه)برخورد دو گانه غربی ها را با نگاه نقادانه می نگریم، که در نزد غربیها هنوز تروریست معنای یگانه ندارد. این درست است که غربی ها نگاه چند گانه به پدیده ای تروریسم دارند، اما چرا نگاه ما به تروریسم نگاه یگانه نیست، چرا حکومت افغانستان که درطول سیزده سال گذشته از این گروه صدمه دیده و جوانان بی شماری در این را قربانی شده،ویرانی های بی شماری برجای مانده است ،موضع روشن و قابل قبولی نگرفته ونمی گیرد؟
هر گاه حادثه ای تروریستی اتفاق می افتد، حکومت دشمنان مردم افغانستان را نشانه می رود و مردم نمی فهمند که این دشمنان مردم افغانستان چه کسی هستند، درکجا زندگی می کنند و برای چه هدفی می جنگند؟
به هر حال شکست مذاکرات چهارجانبه و اعلام جنگ از سوی طالبان علیه حکومت و مردم افغانستان، می طلبد که حکومت افغانستان با فعال کردن سیاست خارجی از هر راه ممکن تلاش ورزد که طالبان و حامیان آن گروه را بهتر بشناساند. در داخل به تقویت گروه های کشفی و رخنه در میان گروه طالبان و زیر نظر داشتن تحرک آن گروه پبردازد. این فرایند می طلبد که حکومت افغانستان از بارخود خواهی و قدرت طلبی های غیر اخلاقی خود بکاهد. وقتی به خشونت های لجام گسیخته نگریسته می شود، هر آدم عاقلی را به تامل وا می دارد تا ریشه های این همه خشونت را در قلب شهرکابل جست وجو کند واز خود بپرسند که چرا چنین شده است.
انتظارآنست که گذشت زمان باید نیرو های کشفی افغانستان را زبده تر،آبدیده تروبا تجربه تر کرده باشدومیزان آسیب پذیری ها ها کمتر شده باشد،اطمینانی بیشتری بوجود آمده باشد. اما وقتی که این گونه حملات صورت می گیرد معنای جز این ندارد که حکومت افغانستان غفلت ورزیده، خلا ها و رخنه های آسیب پذیر را رفو نکرده است. و جایی که باید درست و عاقلانه عمل کند کاری انجام نداده است.
عقلانیت را بر احساسات غالب نساخته است و نتیجه این شده است که می بینیم. وقتی مجلس نمایندگان افغانستان به نامزد وزیر دفاع رای نمی دهد، اما اشرف غنی برای آن قانون را شکسته باشد و احساسات شخصی خود را بر منافع ملی ارجحیت داده باشد؛ دیدگاه شخصی خود را مقدم بر همه چیز می بیند، از موضع خود عقب نمی نشیند و در نتیجه اتفاق های ناگواری می افتد صدها نفر کشته و زخمی می شوند آنگاه حکومت فقط به محکوم کردن می پردازد.
هیچ کس تمام مشکلات امنیتی کشور را به دوش اشرف غنی نمی اندازد،اما همه حق دارند که بپرسند که چرا باید رئیس جمهور کشور این چنین سر در زیر برف فرو ببرد و اسیر احساسات خود شود تن به قانون ندهد و کسی رابه وزارت دفاع نگمارد که بتواند در راه تامین امنیت کشور قدمی بردارد؟
گرچه در دشمنی طالبان با مردم افغانستان تردید وجود ندارد. اما اگر هر دو جناح حکومت به محکوم کردن طالبان می پرداختند، در اعلامیه های منتشرشده از این گروه وحشی نام می بردند بهتر می توانستند مواضع خود را نشان دهند.
وقتی گفته می شود "دشمنان مردم" سخن مبهمی است و شامل بسیاری از دشمنی هایی می شود،آنچه کمتر در اذهان عمومی مورد ملامت قرار می گیرد، گروه طالبان است.
اگر حکومت با صراحت و قاطعیت موضع خود را اعلام دارد، در این صورت هم به دنیا می فهماند که دشمن اصلی حکومت افغانستان چه کسانی هستند و هم اعتماد مردم به حکومت افزایش پیدا می کند.
لذا تا وقتی که ازابهام آفرینی و کلی گویی ها کاسته نشود،شفافیتی بوجود نیاید نه مردم افغانستان و نه کشورهای مختلف روی گفته ها و سخنان حکومتی ها حساب باز نمی کنند.
. این بار اول نیست که حکومت موضع چند پهلو می گیرد. در سالیان گذشته در حملات متواتری که صورت گرفته است ،همواره موضع دولت ناروشن بوده است. از طرف دیگر شفافیت در موضع حکومت به حکومت های حامی افغانستان پیام روشن می فرستد و نیز می فهماند که حکومت افغانستان با کدام دشمن با چه ویژگی هایی مواجه است.
همین موضع گیری چند پهلو و غیر شفاف حکومت افغانستان در گذشته بوده است که ابهام هایی جدی ای در ذهن دولت مردان بسیاری از کشورها از جمله امریکایی بوجود آورد، مواضع خود نسبت به طالبان را تغبیر دادند.تا وقتی حکومت افغانستان یا باندهای داخل حکومت، موضع گیری شفاف نداشته باشند از حکومت های غربی وایالات متحده امریکا چه انتظاری می توان داشت که موضع گیری صریحی نسبت به طالبان داشته باشند.
موضع گیر حامد کرزی رئیس جمهور سابق از ذهنیت مردم افغانستان پاک نمی شود، او در مذاکره با مقام های غربی گفته بود که دشمن شماره یک ما اتحاد شمال است! موضع گیری نا خردمندانه و هیجانی کرزی زمینه خشونت ورزی های طالبان را بیش از پیش فراهم کرد.بنابر این همین موضع گیریهای سست و بی بنیاد از طالبان چهره ای دیگری ترسیم کرد . وقتی امریکایی مشکل حکومت با طالبان را، یک مشکل داخلی می انگارد، یا روسیه برای مقابله با داعش به طالبان نزدیک می شود،معنای جز این ندارد که هنوز طالبان چهره هایی ناشناخته هستند، کسانی که طالبان را بدرستی و نیکویی می شناسند خون آشامی و دد منشی و چاکر مآبی این گروه را می دانند، دشوار است که این گروه را یک گروه سیاسی به شمار آورند که خواهان رسیدن به قدرت هستند یا یک گروه قابل اعتماد بدانند که بتواند با آنها معامله سیاسی کنند.
حکومت کرزی تا توان داشت ازاین گروه چهره ای موجهی به نمایش گذاشت، یا این گروه را برادران ناراضی خواند و از آنها دعوت کرد، یا آنها را از زندان ها رها کرد و با هدایای رنگارنگ به خانه های خود فرستاد. این ذهنیت ایجاد شد که طالبان همان ناراضیانی هستند که خواهان مشارکت درقدرت سیاسی می باشند.
ما(روزنامه نگاران و اهل رسانه)برخورد دو گانه غربی ها را با نگاه نقادانه می نگریم، که در نزد غربیها هنوز تروریست معنای یگانه ندارد. این درست است که غربی ها نگاه چند گانه به پدیده ای تروریسم دارند، اما چرا نگاه ما به تروریسم نگاه یگانه نیست، چرا حکومت افغانستان که درطول سیزده سال گذشته از این گروه صدمه دیده و جوانان بی شماری در این را قربانی شده،ویرانی های بی شماری برجای مانده است ،موضع روشن و قابل قبولی نگرفته ونمی گیرد؟
هر گاه حادثه ای تروریستی اتفاق می افتد، حکومت دشمنان مردم افغانستان را نشانه می رود و مردم نمی فهمند که این دشمنان مردم افغانستان چه کسی هستند، درکجا زندگی می کنند و برای چه هدفی می جنگند؟
به هر حال شکست مذاکرات چهارجانبه و اعلام جنگ از سوی طالبان علیه حکومت و مردم افغانستان، می طلبد که حکومت افغانستان با فعال کردن سیاست خارجی از هر راه ممکن تلاش ورزد که طالبان و حامیان آن گروه را بهتر بشناساند. در داخل به تقویت گروه های کشفی و رخنه در میان گروه طالبان و زیر نظر داشتن تحرک آن گروه پبردازد. این فرایند می طلبد که حکومت افغانستان از بارخود خواهی و قدرت طلبی های غیر اخلاقی خود بکاهد. وقتی به خشونت های لجام گسیخته نگریسته می شود، هر آدم عاقلی را به تامل وا می دارد تا ریشه های این همه خشونت را در قلب شهرکابل جست وجو کند واز خود بپرسند که چرا چنین شده است.
انتظارآنست که گذشت زمان باید نیرو های کشفی افغانستان را زبده تر،آبدیده تروبا تجربه تر کرده باشدومیزان آسیب پذیری ها ها کمتر شده باشد،اطمینانی بیشتری بوجود آمده باشد. اما وقتی که این گونه حملات صورت می گیرد معنای جز این ندارد که حکومت افغانستان غفلت ورزیده، خلا ها و رخنه های آسیب پذیر را رفو نکرده است. و جایی که باید درست و عاقلانه عمل کند کاری انجام نداده است.
عقلانیت را بر احساسات غالب نساخته است و نتیجه این شده است که می بینیم. وقتی مجلس نمایندگان افغانستان به نامزد وزیر دفاع رای نمی دهد، اما اشرف غنی برای آن قانون را شکسته باشد و احساسات شخصی خود را بر منافع ملی ارجحیت داده باشد؛ دیدگاه شخصی خود را مقدم بر همه چیز می بیند، از موضع خود عقب نمی نشیند و در نتیجه اتفاق های ناگواری می افتد صدها نفر کشته و زخمی می شوند آنگاه حکومت فقط به محکوم کردن می پردازد.
هیچ کس تمام مشکلات امنیتی کشور را به دوش اشرف غنی نمی اندازد،اما همه حق دارند که بپرسند که چرا باید رئیس جمهور کشور این چنین سر در زیر برف فرو ببرد و اسیر احساسات خود شود تن به قانون ندهد و کسی رابه وزارت دفاع نگمارد که بتواند در راه تامین امنیت کشور قدمی بردارد؟
مولف : سید مظفر دره صوفی