اصطلاحی در سیاست دنیا وجود دارد بنام " بحران زایی و مدیریت آن". در وهله برخورد نخستین بار با این واژه و مفهوم عجیب آن، شنونده شوکه می شود که این چه مفهومی است و مگر می شود دولت و کشورهایی عمداً به ایجاد بحران دامن بزنند تا بعد از آن به مدیریت آن بپردازند؟!
اما با دقت در چگونگی اهداف و روشهای سیاسی حاکم بر دنیا، در میابیم که این عمل نه تنها غریب نبوده و بلکه سیاست خارجی و حتی داخلی بسیاری از دولتها و قدرتهای استعماری و استکباری جهان را و در بیشتر موارد، استفاده از روش ایجاد بحران و مدیریت آن، شکل می دهد.
پیش از همه باید دانست که اصلِ "مدیریت بحران" در ذات و طبیعت خویش، یک اصل سازنده و بالنده انسانی است و نه تنها هیچ گونه اشکال و ایرادی متوجه آن نبوده که بالجمله و به صورت کلی، در خور تحسین و ستایش نیز می باشد؛ به دلیل سودمندی و کارسازی ای که برای جوامع انسانی و بشری و در بسیاری از زمینه های اجتماعی و فردی دارا می باشد.
در تعریف مدیریت بحران گفته اند:" مجموعهای از چاره جوییها و تصمیماتی است که در مقابله با بحران انجام میگیرد و هدف آن، کاهش روند بحران، کنترل بحران و کاهش و رفع بحران است."
از جمله نظریه های مطرح در مدیریت بحران نظریه تعادل است.
نظريه تعادل در مديريت بحران : هرگاه تعادل مابين نيازمنديها و توانمنديهاي موجود در يک سيستم زنده و پويا که تابع قوانين و اصول تعيين شده مي باشد، بنا بر هر دليلي برهم بخورد، سيستم دچار بحران مي گردد.
چنانچه می بینیم تعاریف بالا در مورد بحران، گستره ای وسیع و بزرگی از پدیده های عالم هستی را در بر می گیرد. بنابراین تعریف و امثال آن، بسیاری از پدیده ها اعم از انسان، حیوان و هر موجود زنده و گزینه ها و فرآورده های وابسته به آنها در معرض بحران و ناهنجاری قرار دارند.
معنی دیگر بحران، ناهنجاری و بهم خوردن نظم و قاعده در پدیده ها است. در بحث حاضر تمرکز اصلی روی بحرانها و ناهنجاری های اجتماعی- انسانی است که به وسیله ایجاد و راه اندازی جنگهای بزرگ و خانمانسوز و با هدف تسلط بر منابع سرشار کشورها، از سوی قدرتهای برتر و استعماری، ایجاد، راه اندازی و در نهایت به گونه حساب شده و هدفمند مدیریت می شود.
آنچه هم از نظر اخلاقی و انسانی نکوهیده و زشت و ناپسند می باشد، اصل اهریمنی و ضد انسانی بحران آفرینی است که روزگار دور و درازی است به وسیله زورگویان و قدرت سواران امریکایی و غربی و دول تابع و همکار منطقه ای آنان بر علیه دولتها و کشورهای ضعیف نگهداشته شده، اعمال و اجرا می شود.
بحرانهای موجود در سالهای اخیر در کشورهای مختلف دنیا، به نوعی همه مهندسی شده ایجاد و راه اندازی شده اند. گویا تر از همه بحرانهایی است که در جغرافیای اسلامی و در کشورهایی چون فلسطین، عراق، افغانستان و سوریه و صد البته به وسیله امریکا و غرب و عوامل و همکاران عربی آنها، راه اندازی شده است.
حادثه نیویارک و در ۱۲ سال پیش در واقع استفاده از روش بحران زایی بود که در دو کته گوری بحران آفرینی داخلی و خارجی سیاست ایالات متحده، قابل بحث و ارزیابی است. می توان گفت که سران کاخ سفید و در هماهنگی با شرکای اروپایی شان، استارت بحران و تشنج زایی در خاور میانه و منطقه را از نیویارک و با حادثه آفرینی در آن شهر، کلید زدند.
بحرانی که به سرعت در منطقه گسترش یافت و نخستین قربانی را از مردم افغانستان و به تعقیب آن از ملتهای عراق و سوریه گرفت. باید اعتراف کرد که این بحران آفرینی بسیار دقیق و زیرکانه و عمیق، طراحی شده بود؛ چرا که در مدت زمان نه چندان طولانی، توانست اوضاع سه کشور مذکور را به گونه ای متشنج و بحرانی کند که بسیاری از مقامات و مردم این کشورها را قانع کند تا امریکا و شرکای غربی آن را جهت مدیریت بحران و سر و سامان دادن به اوضاع کشورهای شان، به کمک بخواهند.
چیزی که مقامات غربی و امریکایی از ابتدا در نظر داشتند و برای آن نقشه ها کشیده بودند.
به هر حال، ایجاد بحران و به دنبال آن مدیریت بحران، اصلی است که استعمار در جهت رسیدن به اهداف خویش در دستور کار خویش دارد و آنچه جای تاسف دارد، تقیلید دولتهای به ظاهر اسلامی از امریکا و غرب در این شیوه ظالمانه و اهریمنی است.
اوضاع کشورهایی چون فلسطین، عراق، افغانستان و سوریه و پیش از اینها وقوع جنگ ۸ ساله تحمیلی علیه ایران اسلامی، به روشنی هر چه تمامتر دست برخی از دولتهای شرور و بحران زا در منطقه را برای همگان رو کرد. دولتهایی چون عربستان، قطر و ترکیه، با دامن زدن به جنگ و خونریزی در عراق، افغانستان و به خصوص سوریه، ثابت کردند که بر خلاف تصور موجود، هیچیک از آنان اهلیت و شایستگی رهبری جهان اسلام و امت اسلامی را نداشته و بهتر آنست تا این دولت و کشورها را، مقلدان سیستم فاسد و ظالمانه امپریالیزم امریکایی و غربی نامید تا رهبران و نخبگان خدوم و دلسوز جهان اسلام و امت اسلامی!.
یکی از صور بحران زایی و مدیریت آن، ایجاد همین گروه تروریستی داعش به وسیله امریکا و غرب و برخی از دول عرب و سپس بمباران مواضع آن در روزهای اخیر و آنهم توسط طیاره های بدون پیلوت امریکایی است!.
امروزه و از طفیل سر بحران آفرینی ها و سیاستهای شیطانی همین دول به اصطلاح عربی- اسلامی، جهان اسلام در خون و آتش و ویرانی غوطه ور است و البته که سود نامشروع و غیرانسانی این اوضاع در جیب شیوخ عرب و اربابان امریکایی و غربی آنان، سرازیر شده و دود حاصل از این اوضاع رقتبار و اسف انگیز، در چشمان خسته و مجروح ملتهای افغانستان، عراق، سوریه ، فلسطین و ... می رود.
نویسنده: سید فاضل محجوب؛ سردبیر روزنامه انصاف
اما با دقت در چگونگی اهداف و روشهای سیاسی حاکم بر دنیا، در میابیم که این عمل نه تنها غریب نبوده و بلکه سیاست خارجی و حتی داخلی بسیاری از دولتها و قدرتهای استعماری و استکباری جهان را و در بیشتر موارد، استفاده از روش ایجاد بحران و مدیریت آن، شکل می دهد.
پیش از همه باید دانست که اصلِ "مدیریت بحران" در ذات و طبیعت خویش، یک اصل سازنده و بالنده انسانی است و نه تنها هیچ گونه اشکال و ایرادی متوجه آن نبوده که بالجمله و به صورت کلی، در خور تحسین و ستایش نیز می باشد؛ به دلیل سودمندی و کارسازی ای که برای جوامع انسانی و بشری و در بسیاری از زمینه های اجتماعی و فردی دارا می باشد.
در تعریف مدیریت بحران گفته اند:" مجموعهای از چاره جوییها و تصمیماتی است که در مقابله با بحران انجام میگیرد و هدف آن، کاهش روند بحران، کنترل بحران و کاهش و رفع بحران است."
از جمله نظریه های مطرح در مدیریت بحران نظریه تعادل است.
نظريه تعادل در مديريت بحران : هرگاه تعادل مابين نيازمنديها و توانمنديهاي موجود در يک سيستم زنده و پويا که تابع قوانين و اصول تعيين شده مي باشد، بنا بر هر دليلي برهم بخورد، سيستم دچار بحران مي گردد.
چنانچه می بینیم تعاریف بالا در مورد بحران، گستره ای وسیع و بزرگی از پدیده های عالم هستی را در بر می گیرد. بنابراین تعریف و امثال آن، بسیاری از پدیده ها اعم از انسان، حیوان و هر موجود زنده و گزینه ها و فرآورده های وابسته به آنها در معرض بحران و ناهنجاری قرار دارند.
معنی دیگر بحران، ناهنجاری و بهم خوردن نظم و قاعده در پدیده ها است. در بحث حاضر تمرکز اصلی روی بحرانها و ناهنجاری های اجتماعی- انسانی است که به وسیله ایجاد و راه اندازی جنگهای بزرگ و خانمانسوز و با هدف تسلط بر منابع سرشار کشورها، از سوی قدرتهای برتر و استعماری، ایجاد، راه اندازی و در نهایت به گونه حساب شده و هدفمند مدیریت می شود.
آنچه هم از نظر اخلاقی و انسانی نکوهیده و زشت و ناپسند می باشد، اصل اهریمنی و ضد انسانی بحران آفرینی است که روزگار دور و درازی است به وسیله زورگویان و قدرت سواران امریکایی و غربی و دول تابع و همکار منطقه ای آنان بر علیه دولتها و کشورهای ضعیف نگهداشته شده، اعمال و اجرا می شود.
بحرانهای موجود در سالهای اخیر در کشورهای مختلف دنیا، به نوعی همه مهندسی شده ایجاد و راه اندازی شده اند. گویا تر از همه بحرانهایی است که در جغرافیای اسلامی و در کشورهایی چون فلسطین، عراق، افغانستان و سوریه و صد البته به وسیله امریکا و غرب و عوامل و همکاران عربی آنها، راه اندازی شده است.
حادثه نیویارک و در ۱۲ سال پیش در واقع استفاده از روش بحران زایی بود که در دو کته گوری بحران آفرینی داخلی و خارجی سیاست ایالات متحده، قابل بحث و ارزیابی است. می توان گفت که سران کاخ سفید و در هماهنگی با شرکای اروپایی شان، استارت بحران و تشنج زایی در خاور میانه و منطقه را از نیویارک و با حادثه آفرینی در آن شهر، کلید زدند.
بحرانی که به سرعت در منطقه گسترش یافت و نخستین قربانی را از مردم افغانستان و به تعقیب آن از ملتهای عراق و سوریه گرفت. باید اعتراف کرد که این بحران آفرینی بسیار دقیق و زیرکانه و عمیق، طراحی شده بود؛ چرا که در مدت زمان نه چندان طولانی، توانست اوضاع سه کشور مذکور را به گونه ای متشنج و بحرانی کند که بسیاری از مقامات و مردم این کشورها را قانع کند تا امریکا و شرکای غربی آن را جهت مدیریت بحران و سر و سامان دادن به اوضاع کشورهای شان، به کمک بخواهند.
چیزی که مقامات غربی و امریکایی از ابتدا در نظر داشتند و برای آن نقشه ها کشیده بودند.
به هر حال، ایجاد بحران و به دنبال آن مدیریت بحران، اصلی است که استعمار در جهت رسیدن به اهداف خویش در دستور کار خویش دارد و آنچه جای تاسف دارد، تقیلید دولتهای به ظاهر اسلامی از امریکا و غرب در این شیوه ظالمانه و اهریمنی است.
اوضاع کشورهایی چون فلسطین، عراق، افغانستان و سوریه و پیش از اینها وقوع جنگ ۸ ساله تحمیلی علیه ایران اسلامی، به روشنی هر چه تمامتر دست برخی از دولتهای شرور و بحران زا در منطقه را برای همگان رو کرد. دولتهایی چون عربستان، قطر و ترکیه، با دامن زدن به جنگ و خونریزی در عراق، افغانستان و به خصوص سوریه، ثابت کردند که بر خلاف تصور موجود، هیچیک از آنان اهلیت و شایستگی رهبری جهان اسلام و امت اسلامی را نداشته و بهتر آنست تا این دولت و کشورها را، مقلدان سیستم فاسد و ظالمانه امپریالیزم امریکایی و غربی نامید تا رهبران و نخبگان خدوم و دلسوز جهان اسلام و امت اسلامی!.
یکی از صور بحران زایی و مدیریت آن، ایجاد همین گروه تروریستی داعش به وسیله امریکا و غرب و برخی از دول عرب و سپس بمباران مواضع آن در روزهای اخیر و آنهم توسط طیاره های بدون پیلوت امریکایی است!.
امروزه و از طفیل سر بحران آفرینی ها و سیاستهای شیطانی همین دول به اصطلاح عربی- اسلامی، جهان اسلام در خون و آتش و ویرانی غوطه ور است و البته که سود نامشروع و غیرانسانی این اوضاع در جیب شیوخ عرب و اربابان امریکایی و غربی آنان، سرازیر شده و دود حاصل از این اوضاع رقتبار و اسف انگیز، در چشمان خسته و مجروح ملتهای افغانستان، عراق، سوریه ، فلسطین و ... می رود.
نویسنده: سید فاضل محجوب؛ سردبیر روزنامه انصاف
مولف : سیدفاضل محجوب