عبد رب الرسول سیاف؛ نامزد دور اول انتخابات ریاست جمهوری بدون نام بردن از فردی خاص از حامیان خود خواسته در دور دوم به نامزدی رای بدهند که "کفایت کاری، تقوی، دیانت، سابقه نیک، ثبات و پایداری در برابر مشکلات" داشته باشد.
در خبرنامهای منتشره از آدرس آقای سیاف، آمده که او از هواداران خود خواسته در هنگام رای دادن "تاریخ پرشکوه افغانستان و حیثیت جهادی و مبارزات اسلامی و آزادیخواهانه مردم مومن و مجاهد و با عزت ما" را در نظر بگیرند.
در این خبرنامه آمده که آقای سیاف در روزهای گذشته نشستهای متعددی با عبدالله عبدالله و اشرف غنی احمدزی داشته و با نزدیکان خود در مورد این دو نامزد مشورت کرده است.
در همین حال گروه انتخاباتی عبد رب الرسول سیاف اعلام کرده که او از هواداران خود خواسته در دور دوم به عبدالله عبدالله رای دهند.
آقای سیاف با این اقدام، راهی را در پیش گرفته است که نه می توان آن را حمایت تام و کامل از تیم اصلاحات و همگرایی نامید و نه بی طرفی کامل و صد در صدی.
او با این حال، به جای اتخاذ موضعی روشن و مشخص در هواداری از یکی از دو تیم رقیب در دور دوم انتخابات، به هم تیمی ها و هوادارانش معیارهایی داده است که براساس آن، می توانند تصمیم بگیرند به چه کسی رای دهند.
براساس این معیارها، بدون شک عبدالله عبدالله واجد شرایطی است که آقای سیاف برای هوادارانش تعیین کرده و اشرف غنی احمدزی آشکارا شماری از مهم ترین محورهای این معیارها را در اختیار ندارد.
به عنوان نمونه کسی اشرف غنی احمدزی را به عنوان یک فرد متقی و مومن نمی شناسد؛ البته این ممکن است به آن معنا نباشد که آقای احمدزی، اصولا مسلمان نیست. داوری در باب دین و ایمان مردم، کار نهادها و مراجع خاص است و از عهده مسئولیت این قلم بیرون است؛ اما براساس معیار آقای سیاف که طبعا باید مورد استفاده عامه مردم باشد، این معیارها را نمی توان در وجود احمدزی سراغ گرفت و او حداقل در این خصوص، شهرت خاص و قابل توجهی ندارد.
نکته دیگر این است که آیا آقای اشرف غنی احمدزی براساس خبرنامه آقای سیاف، «حیثیت جهادی و مبارزات اسلامی و آزادی خواهانه مردم مومن و مجاهد و باعزت» افغانستان پاس می دارد و یا سابقه ای در پاسداری از این امور دارد؟
در این زمینه نیز تردیدهای بسیار جدی وجود دارد و توجیهاتی که بعضا از سوی آقای اشرف غنی و برخی هواداران شبه آکادمیک او مطرح می شود نمی تواند واقعیت های موجود در این زمینه را تغییر دهد.
با این حساب، نتیجه منطقی و قابل انتظار این بود که هواداران و هم تیمی های آقای سیاف در انتخابات پیش رو از داکتر عبدالله حمایت کنند؛ زیرا او شبیه ترین فرد به معیارهای آقای سیاف است.
اما در این میان، پرسش این است که چرا آقای سیاف خود نخواست یا نتوانست موضع گیری مشخص و شفافی داشته و صریحا از یک نامزد حمایت کند؟
شاید بتوان با کنکاش و کاوش در گذشته سیاسی و رویکردهای ۱۲ سال اخیر او در عرصه سیاست، پاسخ این معما را دریافت.
از یاد نمی بریم که آقای سیاف در انتخابات ریاست مجلس شانزدهم بیش از یکماه با محمدیونس قانونی، دیگر رهبر جهادی، به صورت فشرده رقابت کرد و این رقابت تا آنجا پیش رفت که سرانجام به بن بست خورد و موجب روی کارآمدن مصلحتی عبدالرؤوف ابراهیمی شد.
آقای سیاف در آن ماجرا از سوی طیف حکومت نامزد بود و می دانیم که اگر براساس سوابق جهادی سنجیده شود، او پیش از آنکه با حکومت نزدیک باشد، قاعدتا باید به طیف آقای قانونی و دیگر مجاهدین نزدیک می بود؛ اما رقابت او در آن زمان پیش از آنکه مبنای جهادی داشته باشد، مبنای قومی داشت.
آقای سیاف از سوی یک طیف قومی نامزد بود و همین امر او را در موضع مقابل یونس قانونی قرار داده بود.
دلیل حضور او در کنار حکومت طی ۱۲ سال گذشته نیز در حالی که بسیاری دیگر از مجاهدین در جناح اپوزیسیون بودند، قومی بود؛ نه جهادی.
با این حساب، تصور می شود در انتخابات پیش رو نیز آقای سیاف میان دو گزینه قومیت و جهاد، دچار تردید و تزلزل شد و در نهایت نه توانست جهاد را به حال خود واگذارد و با پیوستن به تیم اشرف غنی، به کلی فاتحه آن را بخواند و نه توانست با پیوستن به داکتر عبدالله شراکت قومی اش با اشرف غنی را نادیده بگیرد.
به همین دلیل، بدون در پیش گرفتن یکی از دو راه در دور دوم، بر سر دو راهی ایستاد و توقف کرد؛ اما خط و نشان هایی را به همراهان و هوادارانش داد؛ تا براساس آن، راه خود را بروند.
در خبرنامهای منتشره از آدرس آقای سیاف، آمده که او از هواداران خود خواسته در هنگام رای دادن "تاریخ پرشکوه افغانستان و حیثیت جهادی و مبارزات اسلامی و آزادیخواهانه مردم مومن و مجاهد و با عزت ما" را در نظر بگیرند.
در این خبرنامه آمده که آقای سیاف در روزهای گذشته نشستهای متعددی با عبدالله عبدالله و اشرف غنی احمدزی داشته و با نزدیکان خود در مورد این دو نامزد مشورت کرده است.
در همین حال گروه انتخاباتی عبد رب الرسول سیاف اعلام کرده که او از هواداران خود خواسته در دور دوم به عبدالله عبدالله رای دهند.
آقای سیاف با این اقدام، راهی را در پیش گرفته است که نه می توان آن را حمایت تام و کامل از تیم اصلاحات و همگرایی نامید و نه بی طرفی کامل و صد در صدی.
او با این حال، به جای اتخاذ موضعی روشن و مشخص در هواداری از یکی از دو تیم رقیب در دور دوم انتخابات، به هم تیمی ها و هوادارانش معیارهایی داده است که براساس آن، می توانند تصمیم بگیرند به چه کسی رای دهند.
براساس این معیارها، بدون شک عبدالله عبدالله واجد شرایطی است که آقای سیاف برای هوادارانش تعیین کرده و اشرف غنی احمدزی آشکارا شماری از مهم ترین محورهای این معیارها را در اختیار ندارد.
به عنوان نمونه کسی اشرف غنی احمدزی را به عنوان یک فرد متقی و مومن نمی شناسد؛ البته این ممکن است به آن معنا نباشد که آقای احمدزی، اصولا مسلمان نیست. داوری در باب دین و ایمان مردم، کار نهادها و مراجع خاص است و از عهده مسئولیت این قلم بیرون است؛ اما براساس معیار آقای سیاف که طبعا باید مورد استفاده عامه مردم باشد، این معیارها را نمی توان در وجود احمدزی سراغ گرفت و او حداقل در این خصوص، شهرت خاص و قابل توجهی ندارد.
نکته دیگر این است که آیا آقای اشرف غنی احمدزی براساس خبرنامه آقای سیاف، «حیثیت جهادی و مبارزات اسلامی و آزادی خواهانه مردم مومن و مجاهد و باعزت» افغانستان پاس می دارد و یا سابقه ای در پاسداری از این امور دارد؟
در این زمینه نیز تردیدهای بسیار جدی وجود دارد و توجیهاتی که بعضا از سوی آقای اشرف غنی و برخی هواداران شبه آکادمیک او مطرح می شود نمی تواند واقعیت های موجود در این زمینه را تغییر دهد.
با این حساب، نتیجه منطقی و قابل انتظار این بود که هواداران و هم تیمی های آقای سیاف در انتخابات پیش رو از داکتر عبدالله حمایت کنند؛ زیرا او شبیه ترین فرد به معیارهای آقای سیاف است.
اما در این میان، پرسش این است که چرا آقای سیاف خود نخواست یا نتوانست موضع گیری مشخص و شفافی داشته و صریحا از یک نامزد حمایت کند؟
شاید بتوان با کنکاش و کاوش در گذشته سیاسی و رویکردهای ۱۲ سال اخیر او در عرصه سیاست، پاسخ این معما را دریافت.
از یاد نمی بریم که آقای سیاف در انتخابات ریاست مجلس شانزدهم بیش از یکماه با محمدیونس قانونی، دیگر رهبر جهادی، به صورت فشرده رقابت کرد و این رقابت تا آنجا پیش رفت که سرانجام به بن بست خورد و موجب روی کارآمدن مصلحتی عبدالرؤوف ابراهیمی شد.
آقای سیاف در آن ماجرا از سوی طیف حکومت نامزد بود و می دانیم که اگر براساس سوابق جهادی سنجیده شود، او پیش از آنکه با حکومت نزدیک باشد، قاعدتا باید به طیف آقای قانونی و دیگر مجاهدین نزدیک می بود؛ اما رقابت او در آن زمان پیش از آنکه مبنای جهادی داشته باشد، مبنای قومی داشت.
آقای سیاف از سوی یک طیف قومی نامزد بود و همین امر او را در موضع مقابل یونس قانونی قرار داده بود.
دلیل حضور او در کنار حکومت طی ۱۲ سال گذشته نیز در حالی که بسیاری دیگر از مجاهدین در جناح اپوزیسیون بودند، قومی بود؛ نه جهادی.
با این حساب، تصور می شود در انتخابات پیش رو نیز آقای سیاف میان دو گزینه قومیت و جهاد، دچار تردید و تزلزل شد و در نهایت نه توانست جهاد را به حال خود واگذارد و با پیوستن به تیم اشرف غنی، به کلی فاتحه آن را بخواند و نه توانست با پیوستن به داکتر عبدالله شراکت قومی اش با اشرف غنی را نادیده بگیرد.
به همین دلیل، بدون در پیش گرفتن یکی از دو راه در دور دوم، بر سر دو راهی ایستاد و توقف کرد؛ اما خط و نشان هایی را به همراهان و هوادارانش داد؛ تا براساس آن، راه خود را بروند.
مولف : سیدفاضل محجوب