تاریخ انتشار :جمعه ۱۱ ثور ۱۳۸۸ ساعت ۱۹:۲۰
کد مطلب : 7714
افغانستان، ایران وپاکستان؛مثلثي با اضلاع نا متساوي!
افغانستان ، پاكستان وايران ، مثلثي را تشكيل مي دهند اما با اضلاع نا متساوي، چگونه مي توان ميان اين اضلاع، ارتباط سياسي متناسب ومطلوب بر قرار كرد
 نشست وزيران خارجه ي ايران، پاكستان وافغانستان در هفته ي گذشته در كابل بر گزار شد ، بعد از اتمام آن نشست، سه وزير خارجه اهداف نشست را مساعي مشترك سه كشور درراه مبارزه با تروريزم، مواد مخدر وگسترش مناسبات منطقه ي اعلام كردند، وهمچنين اعلام شد كه نشست بعدي در تهران و در ماه آينده بر گزار خواهد شد، گرچه اين باراول نيست كه سه وزيرخارجه دورهم مي آيند، اما اين پرسش مطرح مي شود كه چگونه اين سه كشور مي توانند به اهداف ازپيش تعين شده ي خويش دست يابند؟
افغانستان ، پاكستان وايران ، مثلثي را تشكيل مي دهند اما با اضلاع نا متساوي، چگونه مي توان ميان اين اضلاع، ارتباط سياسي متناسب ومطلوب بر قرار كرد واز هر سه كشور كنش متقابل ومتساوي را انتظار داشت؟
اين درست كه بدون همكاري اين سه كشور منطقه ای، صلح پايداردر منطقه بر قرار نخواهد شد، اما بسياري را عقيده برآن است كه بايد سنخيت ها وهم گوني هاي سياسي واقتصادي ميان كشورها برقرارباشد تا بتوان انتظار مساوي از آنها داشت، در صورتي كه هم از نظر سياسي ، امنيتي وهم از نظر اقتصادي ميان اين سه همسايه تناسبي اندكي وجود دارد. براي آنكه نقاط اتصال وانفصال ميان سه كشور، واضح ساخته شود لازم است نيم نگاهي به موقف هرسه كشور در حال حاضر افگنده شود .
ايران: ايران يكي از كشور هاي با ثبات وقدرت مند منطقه ي مي باشد. علاوه بر اينكه منابع غني نفت وگاز درآن كشور وجود دارد- كه ازاين راه تا ثير فراوان بر ديگر كشور ها به جا مي گذارد - از نظر امنيتي وثبات سیاسی نيز علوه بر این که يكي از كشور هاي باثبات منطقه شمرده مي شود، راهكار ها وراه هاي رسيدن به امنيت را نيز به خوبي در يافته ومي تواند نطفه هاي ناامني را به درستي بيابد وخنثا كند .
پاکستان: پاكستان از زمان شكل گيري تا هنوز اسير دست نظاميان بوده است، حكومت هاي نظامي براساس ماهيت خويش نتوانسته اند يا نخواسته اند راه رشد وتعالي مردم را فراهم کنند ويك هم گرايي ملي را به وجود آورند، چنانچه مردم پاكستان هنوز يك ملت واحد گفته نمي شود. بسياري ازمردم پاكستان از تبعيض هاي نارواي حاكميت نظامي ها رنج مي برند، ازاين لحاظ است كه هريك از قبايل، خود را تافته ي جدا بافته مي انگارد، در سي سال گذشت وتحولاتي كه در افغانستان پيش آمد وافغانستان توسط شوروي اشغال گرديد تاثيري منفي مضاعفي بر اوضاع سياسي وامنيتي پاكستان به جا گذاشت بدين معنا كه نظاميان، براي مقابله با رژيم افغانستان وجلوگيري از نفوذ ورسوخ شوروري ها دراين كشور، مدارس مذهبي را بيش ازپيش رونق بخشيدند تا سربازاني معتقد تربيت كنند كه از كشور به دفاع بپر دازند. اساس بنياد گرايي كه قبلا نيز وجود داشت با شدت وحدت بيش از گذشته ترويج وتشويق گرديد، شوروي شكست خورد اما افراط گرايي ودگم انديشي مذهبي به عنوان يك معضل خطر ناك در پاكستان باقي ماند، البته قابل ياد آوريست كه در شكل گيري افراط گرايي، حكومت هاي نظامي پاكستان وهم پول هاي هنگفتي كه از جانب غرب يا امريكا سرازير مي گرديد، نقش داشته اند، چنانچه هيچ تحليل گر تاريخي نمي تواند نقش غرب را در ايجاد القاعده وتروريزم وافراطيت انكار كند، صدمه رساندن گروه هاي افراطي به منافع غرب باعث گرديد كه غربي ها در سياست هاي خويش در قبال آن گروه ها تجديد نظر كند ودر صدد ايجاد انتخابات آزاد وبه ميان آوردن يك حكومت غير نظامي درآن كشور باشند، تصور آن بود كه حكومت غير نظامي بتواند نقش مثبت وموءثر تر را در راه امحاي تروريزم به عهده گيرد، زيرا گفته مي شد كه بسياري از سران ارتش پاكستان وسازمان استخبارات ارتش درآن كشور با شورشيان ارتباط نزديك دارند وحتا آنان را تقويه وتجهيز مي نمايند؛ اما بر خلاف تصور وانتظارغربي ها حكومت پاكستا ن نتوانست در جهت امحاي تروريزم گام هاي مثبت واساسي بردارد ودر نتيجه دولت غير نظامي پاكستان خود اسير دست تروريستان قرار گرفته است، چنانچه پاكستان به تناقض آشكاري دست يازيده است و به دست خويش زوال حكومت خويش را امضا كرده است، حكومتي كه بايد نگاهبان قانون اساسي وحقوق مردم باشد، حود مردم را به تروريستان تسليم كرده است تا قانوني را بر خلاف قانون اساسي پاكستان به اجرا گذارد، علاوه بر نفوذ تروريزم در پاكستان، گروه هاي تجزيه طلب بلوچ نيزباعث نا امني وبي ثباتي درآن كشور شده است. با توجه به اين وضعيت آشفته در آن كشور وزير خارجه آن كشور با كدام برگ دست داشته در بازي سه جانبه شركت مي جويد ؟
اما افغانستان در ميان اين سه ضلع نامتساوي ويژگي خاص خود را دارد. سي سال بحران در كشور تمام سطوح زندگي مردم افغانستان را در بر گرفته است و در هيچ عرصه ي، افغانستا ن متكي به نيرو وتوان خويش نيست، از فقير ترين كشورهاي منطقه ودنياست .آماري كه چندي قبل از سوي سازمان ملل متحد منتشر شد حدود نه ميليون نفر كه يك سوم نفوس آن مي شود زير خط فقر قرار دارند. هيچ بخشي در كشور وجود ندارد كه اندكي از نياز مندي هاي كشور را بر آورده كند، شور وشوق سرمايه گذاري كه در اوايل حكومت آقاي كرزي ايجاد شده بود امروز متاسفانه به ياس تبديل شده است، نا امني هاي گسترده باعث شده است كه سر مايه گذاران، كشور را ترك كنند، همان گونه سرمايه گذار ي خارجي باعث وفور وارزاني كالاهاي مورد نياز مردم مي شود باعث كار آفريني نيز مي گردد كه متاسفانه كار نيز مانند نان، ناياب است .
مواد مخدر از معضل هاي عمده ي ديگر است، تلاش هايي كه دراين هفت سال انجام يافته كار ساز نبوده وباعث رشد مواد مخدر شده است، ناامني وتروريزم بلاي ديگريست كه باكشت مواد مخدر گره خورده وافزايش خشونت، كشت ترياك را نيز افزايش داده است.
وجود دولت نا كارآمد ازمعضل هاي ديگردركشور ماست، كه بررغم تلاشي كه ورزيده است نتوانسته گرهي ازمشكلات مردم باز كند، گرچه برخي تحليل گران را باوربرآنست كه ناكارآمدي دولت بسته به نا كارآمدي ساختار اجتماعي مردم افغانستان است و بدون تحول در ساختار اجتماعي كشور محال است كه يك سيستم كار آمد سياسي به وجود آيد، اما بر خي نيز تمام كمبود را متوجه دولت آقاي كرزي مي دانند.
با بر شمردن ويژگي هاي سه كشور، خطوط ارتباط اين مثلث را چگونه مي توان ارزيابي كرد؟ همگرايي اين ها به كجا خواهد انجاميد ونتايج اين همگرايي چه خواهد بود؟ با توجه به اين كه رسانه هاي ايران گاهي افغانستان را كشور اشغال شده مي خوانند، استفاده واستعمال اين واژه به معناي آنست كه حكومت در كشورازمشروعيت لازم بر خور دار نيست وعدم مشروعيت سياسي حكومت ها بربسياري از مسايل، شك وترديد به وجودمي آورد .
اما ازيك جهت مي توان براين همگرايي تاكيد نهاد وآن را بر جسته كرد وآن اين كه تروريزم هرسه كشور را تهديد مي كند با اين تفاوت كه افغانستان و پاكستان در كام تروريزم فرورفته وايران نيز آسيب پذير ترازگذشته شده است. مساعي مشترك سه كشور واستفاده از تجربيات ايران در امر مبارزه با نا امني ها مي تواند براي افغانستان وپاكستان نيز مهم وموثر باشد .
اما مشكلاتي نيز وجود دارد وآن اين كه ايران علاوه برآن كه افغانستان را كشور اشغال شده مي داند وجود نيرو هاي خارجي در افغانستان را خلاف منافع خويش مي شمارد، حال اين تناقض در ديگاه است كه گاه سياست هاي آن كشوراز حد تعادل خارج مي شود.
اما آنچه به نظر نگارنده مي رسد آنست كه بايد ايران تناقض را حل كند ودر صدد ايجاد امنيت در افغانستان باشد، همانگونه كه وزراي خارجه ي سه كشور در نشست شان اظهار كردند که اين جريان را به شدت باید دنبال كنند، براي آنكه بدون ايجاد ثبات وامنيت در افغانستان نيروهاي خارجي در افغانستان حضور خواهند داشت، همانگونه كه نا امني با عث حضور آنان شده است تداوم نا امني باعث افزايش وحضور بشتر آنان خواهدت گرديد. بنا براين كمك ايران به امنيت افغانستان باعث مي گردد كه اين بهانه از دست نيروهاي غربي گرفته شود وبا ايجاد ثبات وامنيت، مردم افغانستان نیز حضور نيروهاي خارجي را بر نخواهد تابيد .
از سوي ديگرايجاد امنيت در افغانستان باعث ثبات وامنيت بيشتر در آن كشور خواهد شد، زيرا افغانستان نا امن، جولانگاه گروه هاي ضد انقلاب گردیده وعناصر تخريب كارايراني را هرچه بيشتردر خود جاي خواهد داد، بنا براين براي هرسه كشور است كه بر رغم نا متساوي بودن، مساعي مشتركي به عمل آورند واز امكانات وتجربه هاي يك ديگر سود جويند. 

                                                                          اکبر سعادت
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) کابل
https://avapress.com/vdca.6n0k49n0y5k14.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما