تاریخ انتشار :يکشنبه ۹ میزان ۱۳۹۱ ساعت ۱۸:۳۶
کد مطلب : 49783
فیلم موهن، ادامه سلسله تقابل آشکار غرب علیه اسلام(3)
 چنانکه در بخش دوم گذشت، غرب برای تداوم سلطه به دنبال استراتژی جدید بود، که افزون برحفظ فتنه مذهبی، ظرفیت جدید‌تر فراهم نماید. ساموئل هانتینگتون(Samuel Huntington) استراتژیستی که سمت های هماهنگ کنند‌گی دفتر طرح و برنامه ریزی شورای امنیت ملی امریکا در دوره برژینسکی(78-1977 )؛ دستیاری تحقیقات اموردفاعی مؤسسة مطالعاتی بروکینگز یا اتاق فکر دموکرات‌ها(53-1952)، دستیاری موسسه جنگ و صلح دانشگاه کلمبیای نیورک (1958)؛ از 1989 تا 1997 ریاست مرکزمطالعات استراتژیک دانشگاه هاروارد و از 1985 تا 2008، تحلیلگری امور دفاعی و استراتژیک در وزارت دفاع و خارجه امریکا را برعهده داشته است. وی که مولف و ویراستار بیش از 17 عنوان کتاب در زمینه های نظامی و سیاسی است، در 1993 مهمترین طرح استراتژیک "قرن آینده" سیاست های سلطه، یعنی "جنگ تمدن‌ها" ( The Clash of Civilizations) را عرضه کرد و مورد استقبال نومحافظه‌کاران امریکا و دولت جرج بوش قرار گرفت. از آن تاریخ تا کنون همین دکترین، مبنای عملی سیاست های دولت امریکاست. این پروژه در 11 سپتامبر 2001 و 2003 با تهاجم به افغانستان و عراق عملیاتی شد. هانتینگتون در این استراتژی ضمن حفظ حربه کهنه استعمارقدیم یعنی حمایت از "گروه‌های تکفیری" و تاکید بر "فتنه مذهبی" میان مسلمانان،‌"فتنه تمدنی" را به عنوان فاز جدید دکترین نظام سلطه، عرضه کرد. دانیل پایپس یکی از تئوریسین‌های لیبرال یهودی قبلاً‌ اعلام کرده بود که : «چالش بنیادگرایان اسلامی با غرب، ژرفتر از چالش کمونیست‌هاست.» هانتینگتون نیز با اشاره به جنگ یوگسلاوی و درگیری هند و پاکستان و دیگر کشورها، ‌مذهب را به عنوان عامل کلیدی در این درگیری‌ها مطرح و نقطه ثقل آن معرفی کرد. او بر پایه‌ای ایده و انگیزه «برخورد آینده تمدن غرب با تمدن اسلامی و تمدن چینی» یك برخورد خشن نظامی و سیاسی ـ امنیتی را با به كار گیری جنگ تبلیغاتی و روانی طراحی کرد. هانتیگتون در این طرح با شیطنت و ظرافت خاصی از عربستان عبور و ترکیه و ایران را به عنوان کشورهای نوظهور در عرصه بنیاد گرایی اسلامی معرفی می‌کند و مدل واقعی درگیری را که استعمارگری با استعمار شدگی است، با "جنگ تمدنی" تعویض و صورت مسأله را پاک و آدرس غلط ایجاد می‌کند. 

به همین دلیل، امریکا و غرب بسیار تلاش کرد تا استراتژی جنگ تمدنی را (بخوانید فتنه تمدنی) به عنوان یک نظریه آکادمیک معرفی کند. هشت سال تمام آنرا در رسانه‌ها، محافل سیاسی و آکادمیک تبلیغ کرد تا افکار عمومی جهان را بر اساس آن مهندسی کند. 

حال این نقشه راه باید کلید عملیاتی می‌خورد و مصادیق موید برای آن ساخته می‌شد. نخست برای تسخیر افکار عمومی شهروندان غربی، سناریوی هالیوودی و فوق تراژیک 11 سپتامبر را ساختند و با تروریسم، استراتژی جدید را مفهوم سازی کردند. آنان با ایجاد فضای سنگین "اسلام هراسی" و اعلام "جنگ صلیبی" یعنی توجیه مذهبی،‌ حمله به دو کشور اسلامی را انجام دادند.
علی‌رغم هشت سال مانور رسانه‌ای دکترین فتنه، هنوز افکار مهندسی شده استحکام لازم را نداشت. از این‌رو باید اقدامات دیگری نیز صورت می‌گوفت و دور جدیدی از تزویر رسانه‌ای را صورت می داد. این فاز فتنه ماموریت به عهده سرویس‌های اطلاعاتی گذاشته شد تا آنان به روش خاص خود، در جای جای جهان اقداماتی را انجام دهند. ساخت حمله به برج‌های تجارت جهانی، قرآن سوزی، فیلم سازی و کاریکاتور کشی، حمایت تمام عیار از شورشیان مسیحی جنوب سودان و درگیر سازی آن ها با مسلمانان، ایجاد تنش میان مسیحیان قبطی با پلیس پس از سقوط مبارک در مصر، ترور "شهباز بتی" تنها وزیر مسیحی پاکستان و حمله به فرقه "احمدیه" یک اقلیت مذهبی در همین کشور و اخیراً‌ ترور نافرجام میشل عون از رهبران مسیحی لبنان(24سپتامبر2012) درست در راستای اهداف سناریوی 11 سپتامبر رقم خورد. وقوع این حوادث درحالی است که مسیحیان و مسلمانان کشورهای ‌فوق الذکر، همواره همزیستی مسالمت آمیز داشته اند.
آگاهان به خوبی می‌دانند که تشدید تفرقه و نهایتاً بهره برداری از آن سیاست ثابت استعمار است. به دین منظور نه تنها از مزدوران برون مرزی خویش استفاده می‌کنند که گاه خود وارد معرکه شده آتش فتنه را شعله ور می‌سازند. به عنوان مثال،‌ "حمل مواد منفجره" با "لباس مبدل عربی" توسط انگلیسی‌ها در"بصره عراق" و کشتن نیروهای امنیتی که آنها را شناسایی و اقدام به دستگیری کرده بودند. متعاقباً حمله با تانک به زندان شهر(19سپتامبر2005) و فراری دادن آنها؛ کشف و دستگیری "نظامی انگلیسی" با 40 واسکت انتحاری و30 قبضه سلاح ویژه، در "میدان هوایی کابل"( آگست2012)، این پرسش جدی را مطرح می‌‌سازد که "مبارزان" با تروریسم، چرا باید در "لباس مبدل" مواد انفجاری حمل کنند یا "واسکت انتحاری" وارد نمایند؟ این واسکت‌ها را درکجا به کار می‌برند؟ حقیقت این است که فتنه مذهبی دکترینی است که استعمار غربی همواره از آن درکشورهای اسلامی استفاده می‌کند و جای تردیدی نمی‌گذارد که این واسکت ها با انتحار های حساس و با رنگ مذهبی ارتباط جدی دارد. 

اما این حربه با تلاش های زیادی که مصلحان برای ایجاد وحدت و اخوت میان مسلمانان انجام داده اند، می‌رود که روزنه دخالت و درگیری سازی از این ناحیه مسدود یا محدود شود. لذا در طرح جنگ تمدنی،‌ فتنه بین الادیانی فاز جدید‌تر از پروژه تفرقه افکنی و سپس دخالت، اشغال یا تجزیه و ... است که امروز توسط سرویس های امنیتی غرب به کار گرفته می‌شود. 

براساس پیش فرض‌های دکترین جنگ تمدنی، اقلیت های دینی- در سرزمین های اسلامی و جمعیت اکثراً‌ مسیحی کشورهای استعماری، ظرفیت مضاعفی برای ایجاد فتنه مذهبی- دینی و بستر دخالت به بهانه نقض حقوق بشر، نسل کشی، جنایت جنگی و... است. همانطوریکه کشورهای مخالف سلطه، هدف اصلی دکترین است، پایه محاسبات نیز هست. در لبنان کشور مقاومت با 39 درصد، مصر جدید و انقلابی و سوریه به عنوان محور مقاومت، هریک با 10 درصد اقلیت مسیحی، پاکستان تنها کشور اسلامی مجهز به سلاح اتمی با 4 درصد و ایران به عنوان بزرگ ترین قدرت منطقه‌ای مخالف و عراق که دیگر سلطه برآن ندارد،‌ هریک با 2 درصد مسیحی ودیگر اقلیت‌های دینی، به عنوان ظرفیت‌ جدید فتنه مذهبی میان مسیحیان و مسلمانان حساب ویژه باز کرده اند.
بنا براین در همین چهارچوب"برخورد تمدن ها" و ادبیات "جنگ صلیبی" به عنوان قوی ترین باز احیاگرفضای جنگ دینی، اهانت به ساحت قدسی پیامبر(ص) در قالب فیلم، کاریکاتور، قرآن سوزی، هتاکی با کد و نمادهای دینی اسلامی و مسیحی، می‌خواهند احساسات دینی مسلمانان کشورهای اسلامی را برعلیه اقلیت های دینی تحریک و ایجاد درگیری فرقه ای کنند. از سوی دیگر به نام مسلمانان ترور و حمله به مراکز مذهبی، مثل کنیسه ها و کلیسا‌ها یا شخصیت‌ها و پیروان ادیان را انجام دهند تا بتواند از احساسات مذهبی جمعیت اکثرا‍ً مسیحی اروپا و امریکا در پیشبرد اهداف سلطه سود ببرند.
بر این اساس، نمی‌توان ‌تردید داشت، آنان با اقدامات گوناگون در چهارچوب دکترین "فتنه تمدنی" به تعصب صلیبی‌گری علیه مسلمانان در جهان مسیحیت دامن می زنند تا اشغالگری های جهان سلطه (ناتو و امریكا) را، توجیه مذهبی کنند و به پیاده نظام خسته، فرسوده، انگیزه مذهبی داده، اهداف استعماری را با سرمایه مذهبی محقق کنند. غرب در سودان به منظور در اختیار گرفتن بخش نفت خیز جنوب آن کشور، از مسیحیان در مقابل مسلمانان شمال حمایت همه جانبه کرد و توانست با تشدید در گیری‌های مذهبی آن کشور را به تجزیه بکشاند. 

حمله بی‌سابقه به شهروندان مسیحی قبطی آن‌هم درست پس از پیروزی انقلاب مردمی مصر؛ ترور تنها وزیر مسیحی کابینه پاکستان( شهباز بتی) یا ترور نافرجام میشل عون در لبنان، نمونه‌های برجسته فاز جدید تفرقه دینی و تمدنی است که به تدریج به مرحله اجرا گذاشته می‌شود. حال با توجه به حوادث موهن جدید که با نماد های مذهبی انجام می‌گیرد، بصیرت و بیداری امت اسلامی و پیروان ادیان آسمانی را می‌طلبد تا در دام فتنه نیفتند و متهم اصلی و دسیسه های پنهان را گم نکنند. به امید بیداری روز افزون ملتها. 
پایان 

نویسنده: سید آقا موسوی نژاد

https://avapress.net/vdcae0ny.49noa15kk4.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما