هژمونی فرهنگی امریکا در برابر رستاخیز بیداری ملت ها
مطابق با واقعیت، صبغهی فرهنگ و ارزشهای اسلامی در پس زمینهی قیامهای مردمی خاورمیانه کاملاً ظهور و بروز دارد. چنانکه میبینیم انقلابیون به مظاهر اسلامی مانند نمازجمعه، نمازجماعت و شعارهای اسلامی اقبال نشان میدهند و هادیان جریان انقلابها نیز علما، مبلغان دین و بنیانگذاران نوین تفکر دینی هستند. تا جایی که به جرأت میتوان ادعا کرد مردم منطقه اهداف حرکت انقلابی خود را بر وفق موازین اسلام ترسیم نمودهاند. تظاهرات کنندگان در کشورهای مختلف خاورمیانه هنگام مصاحبه با گزارشگران رسانهای، از اسلامی بودن ماهیت قیامها سخن میگفتند؛ همچنین از شعارها و نمادهایی که اغلب رنگ و بوی دینی دارند، استفاده میکردند.
برای مثال نمازخواندن در خیابان یکی از بارزترین نمادهای اسلامی قیامهای اخیر بود. به گونهای که صفوف نمازجمعه در هر هفته به میعادگاه معترضین و مبدأ تظاهرات برضد نظام حاکم تبدیل میشد. از سوی دیگر هدایت قیامهای منطقه توسط چهرههای اسلامگرا صورت می گیرد که در این زمینه میتوان به نقش شخصیتهایی مانند «راشد الغنوشی» رهبر جنبش «النهضه» در تونس، تشکل «اخوانالمسلمین» در مصر و یا علمای شیعه در بحرین اشاره کرد. اقبال گستردهی مردم تونس به مظاهر اسلامی مانند حجاب و رونقگرفتن مساجد این کشور پس از سرنگونی بنعلی و رفع محدودیتهای مذهبی و نیز پیروزی قاطع اسلامگرایان در اولین انتخابات آزاد نظامهای سیاسی جدید تونس و مصر نشانههای دیگری هستند که از درونمایهی اسلامی قیامهای خاورمیانه حکایت دارند. ولی امرمسلمین جهان «آیتا... العظمی امام خامنهای» در تحلیل نقش و جایگاه اسلام در جریان بیداری اسلامی اظهار میدارد:
«امروز اسلام در این منطقه زنده است. امروز جوانان با شعار اسلامى وارد میدان میشوند. یک روزى در سى سال پیش، چهل سال پیش، در همین کشورهاى شمال آفریقا، اگر کسى میخواست از انگیزههاى ملى و انقلابى حرفى بزند، به شعارهاى چپ متوسل می شد؛ امروز این حرفها دورافتاده است، این حرفها به زبالهدان تحویل داده شده است. امروز در این منطقه، حرف رایج، سکه رایج، سخن قاطع، اسلام و قرآن است.»
همچنین یک رابطهی غیریّت و تضاد میان انقلابهای منبعث از جریان بیداری اسلامی با ابرقدرتهای نظام بینالملل وجود دارد به طوری که انقلابیون هویت خود را در ضدیت با امریکاییها و صهیونیستها تعریف میکنند. این رویکرد ضداستکباری را باید ناشی از سلطهی استعماری ابرقدرتها بر مردم منطقه طی دو قرن گذشته دانست که سبب تحقیر آنان و لطمه دیدن حس عزت و کرامت انسانیشان شده است. با نگاهی به قیامهای اخیر خاورمیانه میتوان آشکارا صبغههای ضدامریکایی و ضدصهیونیستی آن را مشاهده کرد که بارزترین نمودش گشایش گذرگاه رفح میان مصر و نوار غزه به خواست مردم به دنبال سقوط حسنی مبارک، تسخیر سفارت رژیم صهیونیستی و بیرون راندن سفیر اسراییل از قاهره و نیز اعمال فشار مردم بر حاکمان جدید مصر برای لغو قرارداد ننگین «کمپدیوید» بود.
در مجموع باید بیداری اسلامی را عرصهی رویارویی جریان مقاومت ملتها با جریان سلطه ی جهانی دانست که طبعاً برمدار منافع ملتها و درخلاف جهت منافع ابرقدرتها پیش میرود. از این حیث شکلگیری موج اسلامگرایی و بازگشت به میراث فرهنگ اسلامی با وجود سیطرهی فرهنگی ایالات متحده در عرصهی جهانی پدیدهی قابل توجهی محسوب میشود و مقبولیت فرهنگی بازیگر ابرقدرت را زیر سؤال میبرد.
باید توجه داشت که شکلگیری هستههای مقاومت تنها محدود به قلمرو کشورهای اسلامی نمانده و میتوان این روند را به نوعی دیگر در جهان غرب نیز سراغ گرفت. برای مثال «جنبش اشغال والاستریت» که از قلب نظام سرمایهداری یعنی ایالات متحده خروشید و خیلی زود به نواحی مختلف اروپا نیز سرایت کرد، امروز خواب آرام سرمایهداریهای تکاثرطلب را مشوش کرده است. این جنبش را باید فریاد فروخفتهی ملتهایی دانست که سالها در نظامهای تبعیضآمیز، بیعاطفه و ناعادلانهی سرمایهداری مورد بهرهکشی قرار گرفتهاند و همچون ماشینهای بیروح بخش اعظم عمر خود را به کام کارفرمایان در کارخانههای صنعتی جان کندهاند تا با تولید مداوم ثروت، غول سرمایهداری را فربه و فربهتر کنند اما چیزی جز یک زندگی قسطی و روانی خسته و زخمخورده نصیب خودشان نشده است. فیلم «عصر جدید» چارلی چاپلین به زیبایی هرچه تمامتر احوالات این قربانیان مغموم نظام سرمایهداری را ـ که «کارل مارکس» لقب «ازخودبیگانه» به آنان میداد و هربرت مارکوزه «انسانهای تکساحتیشده» خطابشان میکرد ـ به تصویر میکشد.
پایان
نویسنده: فرشته فریبا
مطابق با واقعیت، صبغهی فرهنگ و ارزشهای اسلامی در پس زمینهی قیامهای مردمی خاورمیانه کاملاً ظهور و بروز دارد. چنانکه میبینیم انقلابیون به مظاهر اسلامی مانند نمازجمعه، نمازجماعت و شعارهای اسلامی اقبال نشان میدهند و هادیان جریان انقلابها نیز علما، مبلغان دین و بنیانگذاران نوین تفکر دینی هستند. تا جایی که به جرأت میتوان ادعا کرد مردم منطقه اهداف حرکت انقلابی خود را بر وفق موازین اسلام ترسیم نمودهاند. تظاهرات کنندگان در کشورهای مختلف خاورمیانه هنگام مصاحبه با گزارشگران رسانهای، از اسلامی بودن ماهیت قیامها سخن میگفتند؛ همچنین از شعارها و نمادهایی که اغلب رنگ و بوی دینی دارند، استفاده میکردند.
برای مثال نمازخواندن در خیابان یکی از بارزترین نمادهای اسلامی قیامهای اخیر بود. به گونهای که صفوف نمازجمعه در هر هفته به میعادگاه معترضین و مبدأ تظاهرات برضد نظام حاکم تبدیل میشد. از سوی دیگر هدایت قیامهای منطقه توسط چهرههای اسلامگرا صورت می گیرد که در این زمینه میتوان به نقش شخصیتهایی مانند «راشد الغنوشی» رهبر جنبش «النهضه» در تونس، تشکل «اخوانالمسلمین» در مصر و یا علمای شیعه در بحرین اشاره کرد. اقبال گستردهی مردم تونس به مظاهر اسلامی مانند حجاب و رونقگرفتن مساجد این کشور پس از سرنگونی بنعلی و رفع محدودیتهای مذهبی و نیز پیروزی قاطع اسلامگرایان در اولین انتخابات آزاد نظامهای سیاسی جدید تونس و مصر نشانههای دیگری هستند که از درونمایهی اسلامی قیامهای خاورمیانه حکایت دارند. ولی امرمسلمین جهان «آیتا... العظمی امام خامنهای» در تحلیل نقش و جایگاه اسلام در جریان بیداری اسلامی اظهار میدارد:
«امروز اسلام در این منطقه زنده است. امروز جوانان با شعار اسلامى وارد میدان میشوند. یک روزى در سى سال پیش، چهل سال پیش، در همین کشورهاى شمال آفریقا، اگر کسى میخواست از انگیزههاى ملى و انقلابى حرفى بزند، به شعارهاى چپ متوسل می شد؛ امروز این حرفها دورافتاده است، این حرفها به زبالهدان تحویل داده شده است. امروز در این منطقه، حرف رایج، سکه رایج، سخن قاطع، اسلام و قرآن است.»
همچنین یک رابطهی غیریّت و تضاد میان انقلابهای منبعث از جریان بیداری اسلامی با ابرقدرتهای نظام بینالملل وجود دارد به طوری که انقلابیون هویت خود را در ضدیت با امریکاییها و صهیونیستها تعریف میکنند. این رویکرد ضداستکباری را باید ناشی از سلطهی استعماری ابرقدرتها بر مردم منطقه طی دو قرن گذشته دانست که سبب تحقیر آنان و لطمه دیدن حس عزت و کرامت انسانیشان شده است. با نگاهی به قیامهای اخیر خاورمیانه میتوان آشکارا صبغههای ضدامریکایی و ضدصهیونیستی آن را مشاهده کرد که بارزترین نمودش گشایش گذرگاه رفح میان مصر و نوار غزه به خواست مردم به دنبال سقوط حسنی مبارک، تسخیر سفارت رژیم صهیونیستی و بیرون راندن سفیر اسراییل از قاهره و نیز اعمال فشار مردم بر حاکمان جدید مصر برای لغو قرارداد ننگین «کمپدیوید» بود.
در مجموع باید بیداری اسلامی را عرصهی رویارویی جریان مقاومت ملتها با جریان سلطه ی جهانی دانست که طبعاً برمدار منافع ملتها و درخلاف جهت منافع ابرقدرتها پیش میرود. از این حیث شکلگیری موج اسلامگرایی و بازگشت به میراث فرهنگ اسلامی با وجود سیطرهی فرهنگی ایالات متحده در عرصهی جهانی پدیدهی قابل توجهی محسوب میشود و مقبولیت فرهنگی بازیگر ابرقدرت را زیر سؤال میبرد.
باید توجه داشت که شکلگیری هستههای مقاومت تنها محدود به قلمرو کشورهای اسلامی نمانده و میتوان این روند را به نوعی دیگر در جهان غرب نیز سراغ گرفت. برای مثال «جنبش اشغال والاستریت» که از قلب نظام سرمایهداری یعنی ایالات متحده خروشید و خیلی زود به نواحی مختلف اروپا نیز سرایت کرد، امروز خواب آرام سرمایهداریهای تکاثرطلب را مشوش کرده است. این جنبش را باید فریاد فروخفتهی ملتهایی دانست که سالها در نظامهای تبعیضآمیز، بیعاطفه و ناعادلانهی سرمایهداری مورد بهرهکشی قرار گرفتهاند و همچون ماشینهای بیروح بخش اعظم عمر خود را به کام کارفرمایان در کارخانههای صنعتی جان کندهاند تا با تولید مداوم ثروت، غول سرمایهداری را فربه و فربهتر کنند اما چیزی جز یک زندگی قسطی و روانی خسته و زخمخورده نصیب خودشان نشده است. فیلم «عصر جدید» چارلی چاپلین به زیبایی هرچه تمامتر احوالات این قربانیان مغموم نظام سرمایهداری را ـ که «کارل مارکس» لقب «ازخودبیگانه» به آنان میداد و هربرت مارکوزه «انسانهای تکساحتیشده» خطابشان میکرد ـ به تصویر میکشد.
پایان
نویسنده: فرشته فریبا
منبع : خبرگزاری آوا- کابل