هفته گذشته یکی از جلسات مجلس نمایندگان را صحبت پیرامون حملات راکتی پاکستانی ها به ولایات جنوبی افغانستان تشکیل می داد. بسیاری از نمایندگان از جمله نایب اول مجلس، حملات لفظی تند و تیزی نسبت به تجاوزات عملی پاکستانی ها از خود به نمایش گذاشتند.
این بار نخست نیست که مجلس نمایندگان نسبت به این حملات تجاوزگرانه پاکستانی ها عکس العمل نشان می دهند. علاوه بر موضع گیری پارلمان، وزارت امور خارجه کشور نیز اخیراً در اعلامیه اعتراض آمیزی علیه دولت پاکستان، تهدید کرد که در صورت عدم توقف حملات مذکور، افغانستان به سازمان ملل شکایت خواهد کرد.
در ادامه این اعتراضات ضد پاکستانی، تضاهرات برخی از مردم کابل در هفته گذشته را نیز باید مد توجه قرار داد. همانطور که گفته شد این بار اول نبود که پارلمان کشور نسبت به مداخلات و تعدی های مکرر پاکستانی ها از خود عکس العمل نشان می داد. اما تفاوتی که این بار با دفعات پیشین در موضع گیری نمایندگان مجلس وجود داشت، انتقاد شدید آنان از دولت و بیشتر از آن از نیروهای خارجی حاضر در افغانستان بود.
برخی از نمایندگان به صراحت اعلام داشتند که با وجود بستن 22 پیمان استراتژیک با 22 کشور قوی خارجی که هرکدام از پیمانهای مذکور حاوی بندهایی در دفاع از خاک و مردم افغانستان بودند و هستند، اما در برابر تجاوزات آشکار پاکستانی ها، هیچ کدام از آن کشورها، از خود حرکت و عکس العملی نشان ندادند.
نه تنها کشورهای همپیمان با دولت افغانستان، به دفاع از دولت و خاک افغانستان در برابر حملات راکتی و نیز پیشروی های اردوی پاکستان به خاک افغانستان وارد کدام اقدام عملی و یا حتی ارشادی نشدند، که حتی به محکومیت صوری و ظاهری این حملات هم مبادرت نورزیدند!!
برای همین بود که نمایندگان مردم در خانه ملت، از دولت و جامعه جهانی خواهان توضیح در باره حضور نیروهای خارجی و چرایی حضور آنان در افغانستان شدند. پرسشی که در واقع ده سال تمام است ذهن همه ملت افغانستان و جهان را به خود مشغول داشته است.
سه نکته در اینجا جالب نظر و توجه است؛ یکی موضع عجیب دولت در تقریباً آغاز حملات راکتی پاکستانی ها به افغانستان بود که به جای تحقیق، رسانه های داخلی را متهم به شایعه پراکنی کرد که البته و با تکرار این حملات، مداخله آشکار اردوی پاکستان برای دولت ما نیز مسجل شد.
نکته دوم نیز باز برمی گردد به دولت و پاسخی که باید برای نمایندگان و مردم افغانستان در زمینه عدم دخالت نیروهای خارجی با وجود بستن پیمان استراتیژیک با آنان، در ربط به حملات پاکستانی ها به آنان بدهد. مردم نیز بسان نمایندگان شان از دولت و سران نیروهای موجود در افغانستان سوال می کنند که اولاً فلسفه انعقاد این پیمانها چیست و اگر قرار باشد مفاد این پیمانها نتواند از کشتار مردم مظلوم و بی گناه افغانستان در برابر تجاوزات پنهان و آشکار برخی از همسایگان جلوگیری کند، پس حضور آنان و انعقاد پیمانهای کذایی با دولت افغانستان، چه معنی و مفهومی می تواند داشته باشد؟!!
و اما نکته سوم که از همه جالبتر و از نقطه نظر سیاسی کمی نیز مضحک به نظر می رسد، اظهار نظر فرمانده نیروهای کمک کننده به امنیت افغانستان است که به دنبال شدت گرفتن حملات همسایه جنوبی ما و سیل انتقادات نسبت به نیروهای خارجی، گفته بود:" تصمیم گیری در اینگونه موارد، از صلاحیت آنها خارج است و.....!!"
برخی از آگاهان را باور بر این است که دولت افغانستان در برزخی میان سکوت نیروهای خارجی و تجاوزات دولت پاکستان گیر مانده است؛ به این معنی که نه می تواند در برابر حملات پاکستان از خود حرکتی نشان دهد؛ چرا که هدف پاکستانی ها درگیر کردن دولت کابل است در یک جنگ جدید و ناخواسته و از طرفی نیز دولت افغانستان و آنهم با این امکانات بی کیفیت و فرسوده نظامی و این همپیمانان ناز پرورده، نمی تواند همزمان با مخالفان داخلی و خارجی مشغول نبرد شود.
طرف دیگر این برزخ برای دولت افغانستان، خودِ نیروهای خارجی موجود در افغانستان است. از دید این آگاهان، از آنجا که دولت افغانستان از خروج نیروهای خارجی بیمناک است، نمی خواهد و نمی تواند سطح توقعات خویش را از آنان بالا تر از اینی که است ببرد.
دولت افغانستان از این در هراس است که در صورت اصرار بر مفاد پیمانهای منعقد شده با بسیاری از دولت های امریکایی- اروپایی از جمله دفاع از خاک افغانستان در برابر تجاوزات خارجی، امکان آن وجود دارد که کشورهای مذکور، به لغو یک طرفه قراردادها اقدام کنند که در آن صورت، اوضاع از اینی که هست هم خطرناکتر خواهد شد.
اما آیا اینگونه تحلیل و تفسیرها می تواند درست باشد؟ به نظر می رسد دولت افغانستان و یا هر دولت و نظام دیگر برای رهایی و بیرون رفت از برزخهای مذکور، به جای اتکا و اعتماد به نیروهای خارجی، می توانند به نیروهای بومی و امکانات بالفعل و بالقوه سرزمین خویش حساب کنند؛ کاری که بسیاری از رهبر و ملتها کردند و نتیجه های بسیار شیرین و ثمربخشی هم از آن گرفتند.
نیروهای خارجی و یا به تعبیر رساتر، همان استعمار، در بسیاری از مکانها و زمانها به تکرار و دفعات ثابت کرده اند که هیچگاه و در هیچ کشوری با هدف کمک و سازندگی آن کشور، وارد میدان نمی شوند و اگر ما به هیچ یک از این حقایق تاریخی اشراف نداشته باشیم، لااقل این واقعیت را در کشور خویش و در عرض و طول یک دهه حضور بی حاصل نیروهای خارجی، با تمام وجود، درک و لمس کرده ایم.
نویسنده: سید فاضل محجوب
این بار نخست نیست که مجلس نمایندگان نسبت به این حملات تجاوزگرانه پاکستانی ها عکس العمل نشان می دهند. علاوه بر موضع گیری پارلمان، وزارت امور خارجه کشور نیز اخیراً در اعلامیه اعتراض آمیزی علیه دولت پاکستان، تهدید کرد که در صورت عدم توقف حملات مذکور، افغانستان به سازمان ملل شکایت خواهد کرد.
در ادامه این اعتراضات ضد پاکستانی، تضاهرات برخی از مردم کابل در هفته گذشته را نیز باید مد توجه قرار داد. همانطور که گفته شد این بار اول نبود که پارلمان کشور نسبت به مداخلات و تعدی های مکرر پاکستانی ها از خود عکس العمل نشان می داد. اما تفاوتی که این بار با دفعات پیشین در موضع گیری نمایندگان مجلس وجود داشت، انتقاد شدید آنان از دولت و بیشتر از آن از نیروهای خارجی حاضر در افغانستان بود.
برخی از نمایندگان به صراحت اعلام داشتند که با وجود بستن 22 پیمان استراتژیک با 22 کشور قوی خارجی که هرکدام از پیمانهای مذکور حاوی بندهایی در دفاع از خاک و مردم افغانستان بودند و هستند، اما در برابر تجاوزات آشکار پاکستانی ها، هیچ کدام از آن کشورها، از خود حرکت و عکس العملی نشان ندادند.
نه تنها کشورهای همپیمان با دولت افغانستان، به دفاع از دولت و خاک افغانستان در برابر حملات راکتی و نیز پیشروی های اردوی پاکستان به خاک افغانستان وارد کدام اقدام عملی و یا حتی ارشادی نشدند، که حتی به محکومیت صوری و ظاهری این حملات هم مبادرت نورزیدند!!
برای همین بود که نمایندگان مردم در خانه ملت، از دولت و جامعه جهانی خواهان توضیح در باره حضور نیروهای خارجی و چرایی حضور آنان در افغانستان شدند. پرسشی که در واقع ده سال تمام است ذهن همه ملت افغانستان و جهان را به خود مشغول داشته است.
سه نکته در اینجا جالب نظر و توجه است؛ یکی موضع عجیب دولت در تقریباً آغاز حملات راکتی پاکستانی ها به افغانستان بود که به جای تحقیق، رسانه های داخلی را متهم به شایعه پراکنی کرد که البته و با تکرار این حملات، مداخله آشکار اردوی پاکستان برای دولت ما نیز مسجل شد.
نکته دوم نیز باز برمی گردد به دولت و پاسخی که باید برای نمایندگان و مردم افغانستان در زمینه عدم دخالت نیروهای خارجی با وجود بستن پیمان استراتیژیک با آنان، در ربط به حملات پاکستانی ها به آنان بدهد. مردم نیز بسان نمایندگان شان از دولت و سران نیروهای موجود در افغانستان سوال می کنند که اولاً فلسفه انعقاد این پیمانها چیست و اگر قرار باشد مفاد این پیمانها نتواند از کشتار مردم مظلوم و بی گناه افغانستان در برابر تجاوزات پنهان و آشکار برخی از همسایگان جلوگیری کند، پس حضور آنان و انعقاد پیمانهای کذایی با دولت افغانستان، چه معنی و مفهومی می تواند داشته باشد؟!!
و اما نکته سوم که از همه جالبتر و از نقطه نظر سیاسی کمی نیز مضحک به نظر می رسد، اظهار نظر فرمانده نیروهای کمک کننده به امنیت افغانستان است که به دنبال شدت گرفتن حملات همسایه جنوبی ما و سیل انتقادات نسبت به نیروهای خارجی، گفته بود:" تصمیم گیری در اینگونه موارد، از صلاحیت آنها خارج است و.....!!"
برخی از آگاهان را باور بر این است که دولت افغانستان در برزخی میان سکوت نیروهای خارجی و تجاوزات دولت پاکستان گیر مانده است؛ به این معنی که نه می تواند در برابر حملات پاکستان از خود حرکتی نشان دهد؛ چرا که هدف پاکستانی ها درگیر کردن دولت کابل است در یک جنگ جدید و ناخواسته و از طرفی نیز دولت افغانستان و آنهم با این امکانات بی کیفیت و فرسوده نظامی و این همپیمانان ناز پرورده، نمی تواند همزمان با مخالفان داخلی و خارجی مشغول نبرد شود.
طرف دیگر این برزخ برای دولت افغانستان، خودِ نیروهای خارجی موجود در افغانستان است. از دید این آگاهان، از آنجا که دولت افغانستان از خروج نیروهای خارجی بیمناک است، نمی خواهد و نمی تواند سطح توقعات خویش را از آنان بالا تر از اینی که است ببرد.
دولت افغانستان از این در هراس است که در صورت اصرار بر مفاد پیمانهای منعقد شده با بسیاری از دولت های امریکایی- اروپایی از جمله دفاع از خاک افغانستان در برابر تجاوزات خارجی، امکان آن وجود دارد که کشورهای مذکور، به لغو یک طرفه قراردادها اقدام کنند که در آن صورت، اوضاع از اینی که هست هم خطرناکتر خواهد شد.
اما آیا اینگونه تحلیل و تفسیرها می تواند درست باشد؟ به نظر می رسد دولت افغانستان و یا هر دولت و نظام دیگر برای رهایی و بیرون رفت از برزخهای مذکور، به جای اتکا و اعتماد به نیروهای خارجی، می توانند به نیروهای بومی و امکانات بالفعل و بالقوه سرزمین خویش حساب کنند؛ کاری که بسیاری از رهبر و ملتها کردند و نتیجه های بسیار شیرین و ثمربخشی هم از آن گرفتند.
نیروهای خارجی و یا به تعبیر رساتر، همان استعمار، در بسیاری از مکانها و زمانها به تکرار و دفعات ثابت کرده اند که هیچگاه و در هیچ کشوری با هدف کمک و سازندگی آن کشور، وارد میدان نمی شوند و اگر ما به هیچ یک از این حقایق تاریخی اشراف نداشته باشیم، لااقل این واقعیت را در کشور خویش و در عرض و طول یک دهه حضور بی حاصل نیروهای خارجی، با تمام وجود، درک و لمس کرده ایم.
نویسنده: سید فاضل محجوب
منبع : خبرگزاری آوا- کابل