چیزی نمانده است که بحران سوریه وارد بیست ماهگی خود شود، بحرانی که قاطبه کارشناسان بر این باورند که پیامدهای آن در مرزهای داخلی سوریه محدود نخواهد ماند و دامن بسیاری از کشورهای منطقه را فرا خواهد گرفت. این حرف بیش از همه لبنان را به ذهن متبادر می سازد، کشوری که ثبات، امنیت و بسیاری از معادلات داخلی آن به تحولات سوریه وابستگی ویژه ای دارد. اصولا هر موضعی که سوریه در قبال تحولات منطقه ای بگیرد خواه نا خواه در لبنان نیز هواداران و مخالفانی پیدا می کند.
جریان موسوم به چهارده مارس اصولا در واکنش به حضور و نفوذ سوریه در لبنان شکل گرفت و بعد از ترور رفیق حریری بیشترین کرسی ها را در مجلس لبنان تصاحب و نیروهای سوری را بعد از 29 سال از لبنان خارج کرد. در مقابل، جریان هشتم مارس نیز مجموعه ای از گروه های سیاسی لبنان را شامل می شود که با سوریه دارای روابط و مناسبات ویژه ای هستند که از جمله آن ها می توان به جریان قدرتمند حزب الله لبنان اشاره کرد.
سال هاست که دو جریان مذکور در تضاد و تقابل به سر می برند و هم اکنون علی رغم بسیاری از اختلاف نظرها حاضر به همکاری در تشکیل کابینه شده اند. تنش های اخیر سوریه به نوعی موازنه موجود میان دو جریان عمده مذکور را تحت تاثیر قرار داده است و اگر بشار اسد نتواند از بحران موجود عبور کند قطعا دو گروه بار دیگر وضعیت جدیدی را برای لبنان تعریف خواهند کرد. به عبارت دیگر چهارده مارسی ها قطعا هجمه وسیعی را علیه هشت مارسی ها آغاز خواهند کرد و این یعنی بازگشت مجدد لبنان به وضعیت جنگ داخلی که در سال های دهه هفتاد و هشتاد قرن گذشته در این کشور جریان داشت. به کار بردن اصطلاح جنگ داخلی از سوی نگارنده بیشتر به این دلیل است که لبنان یکی از متکثرترین جوامع خاورمیانه از منظر قومیت و مذهب به شمار می رود و گروه های شبه نظامی فراوانی در این کشور به سر می برند و تاریخ معاصر لبنان پر است از رویارویی های مسلحانه این گروه ها.
بسیاری از تحلیل گران بر این باورند که بحران سوریه هم اکنون مقدمات یک جنگ مذهبی را در لبنان فراهم کرده است، نمونه بارز این تحلیل را می توان در وضعیت فعلی شهر طرابلس مشاهده کرد. طرابلس شهری است که در شمال لبنان و در مجاورت مرزهای سوریه قرار دارد. در این شهر اقلیت های علوی، اهل سنت و مسیحی ساکن هستند و هم اکنون تحت تاثیر بحران سوریه به زد و خوردهای نظامی متوسل شده اند.
میزان کشته ها و زخمی های طرابلس هم اکنون از صد نفر فراتر رفته اند و ارتش لبنان هم اکنون با دخالت نظامی نوعی آتش بس را به طرفین تحمیل کرده است. حوادث طرابلس سرآغاز بحرانی است که هر آن احتمال می رود در دیگر نواحی لبنان و مخصوصا بیروت تکرار شود، ولی اوج بحران زمانی خود را نشان خواهد داد که مبارزه اسد علیه تروریست ها با ناکامی مواجه شود. هم اکنون که اسد از دست برتر در میدان جنگ برخوردار است و مرز مشترک لبنان و سوریه به شدت کنترل می شود تقریبا از تسری همه جانبه بحران به این کشور جلوگیری کرده است ولی با تمام این ها همه اذهان در لبنان متوجه سرانجام و سرنوشت بحران در سوریه است. اگر اسد سقوط کند موج بزرگی از سلفی گری در لبنان آغاز خواهد شد که شیعیان، علویان، مسیحیان و ... را وادار به واکنش خواهد کرد.
آن چه که در این میان به نگرانی های موجود می افزاید عدم توانایی کافی و لازم ارتش لبنان در مواجهه با این شورش ها و بحران های احتمالی است که از هم اکنون به نگرانی های بسیاری دامن زده است. به هر حال نشانه های بحران در لبنان ظاهر شده است و همه چیز در وهله اول به عملکرد جریان های هشتم مارس و چهارده مارس باز می گردد که چگونه در قبال وضعیت جدید به توافق برسند، توافقی که به اعتقاد بسیاری از تحلیل گران به سادگی صورت نخواهد گرفت.
نویسنده: سید محمد رضا موسوی
جریان موسوم به چهارده مارس اصولا در واکنش به حضور و نفوذ سوریه در لبنان شکل گرفت و بعد از ترور رفیق حریری بیشترین کرسی ها را در مجلس لبنان تصاحب و نیروهای سوری را بعد از 29 سال از لبنان خارج کرد. در مقابل، جریان هشتم مارس نیز مجموعه ای از گروه های سیاسی لبنان را شامل می شود که با سوریه دارای روابط و مناسبات ویژه ای هستند که از جمله آن ها می توان به جریان قدرتمند حزب الله لبنان اشاره کرد.
سال هاست که دو جریان مذکور در تضاد و تقابل به سر می برند و هم اکنون علی رغم بسیاری از اختلاف نظرها حاضر به همکاری در تشکیل کابینه شده اند. تنش های اخیر سوریه به نوعی موازنه موجود میان دو جریان عمده مذکور را تحت تاثیر قرار داده است و اگر بشار اسد نتواند از بحران موجود عبور کند قطعا دو گروه بار دیگر وضعیت جدیدی را برای لبنان تعریف خواهند کرد. به عبارت دیگر چهارده مارسی ها قطعا هجمه وسیعی را علیه هشت مارسی ها آغاز خواهند کرد و این یعنی بازگشت مجدد لبنان به وضعیت جنگ داخلی که در سال های دهه هفتاد و هشتاد قرن گذشته در این کشور جریان داشت. به کار بردن اصطلاح جنگ داخلی از سوی نگارنده بیشتر به این دلیل است که لبنان یکی از متکثرترین جوامع خاورمیانه از منظر قومیت و مذهب به شمار می رود و گروه های شبه نظامی فراوانی در این کشور به سر می برند و تاریخ معاصر لبنان پر است از رویارویی های مسلحانه این گروه ها.
بسیاری از تحلیل گران بر این باورند که بحران سوریه هم اکنون مقدمات یک جنگ مذهبی را در لبنان فراهم کرده است، نمونه بارز این تحلیل را می توان در وضعیت فعلی شهر طرابلس مشاهده کرد. طرابلس شهری است که در شمال لبنان و در مجاورت مرزهای سوریه قرار دارد. در این شهر اقلیت های علوی، اهل سنت و مسیحی ساکن هستند و هم اکنون تحت تاثیر بحران سوریه به زد و خوردهای نظامی متوسل شده اند.
میزان کشته ها و زخمی های طرابلس هم اکنون از صد نفر فراتر رفته اند و ارتش لبنان هم اکنون با دخالت نظامی نوعی آتش بس را به طرفین تحمیل کرده است. حوادث طرابلس سرآغاز بحرانی است که هر آن احتمال می رود در دیگر نواحی لبنان و مخصوصا بیروت تکرار شود، ولی اوج بحران زمانی خود را نشان خواهد داد که مبارزه اسد علیه تروریست ها با ناکامی مواجه شود. هم اکنون که اسد از دست برتر در میدان جنگ برخوردار است و مرز مشترک لبنان و سوریه به شدت کنترل می شود تقریبا از تسری همه جانبه بحران به این کشور جلوگیری کرده است ولی با تمام این ها همه اذهان در لبنان متوجه سرانجام و سرنوشت بحران در سوریه است. اگر اسد سقوط کند موج بزرگی از سلفی گری در لبنان آغاز خواهد شد که شیعیان، علویان، مسیحیان و ... را وادار به واکنش خواهد کرد.
آن چه که در این میان به نگرانی های موجود می افزاید عدم توانایی کافی و لازم ارتش لبنان در مواجهه با این شورش ها و بحران های احتمالی است که از هم اکنون به نگرانی های بسیاری دامن زده است. به هر حال نشانه های بحران در لبنان ظاهر شده است و همه چیز در وهله اول به عملکرد جریان های هشتم مارس و چهارده مارس باز می گردد که چگونه در قبال وضعیت جدید به توافق برسند، توافقی که به اعتقاد بسیاری از تحلیل گران به سادگی صورت نخواهد گرفت.
نویسنده: سید محمد رضا موسوی
منبع : خبرگزاری آوا- کابل