باراک اوباما درست همانند گذشته، طی یک سفر غیر مترقبه و از پیش اعلام نشده، شب هنگام وارد کابل شد و سه شنبه شب، حوالی ساعت 12 نیمه شب در دیدار با رییس جمهور کرزی، پیمان جنجال برانگیز استراتژیک میان دو کشور را به امضا رساند.
دو رهبر در مراسم امضای این پیمان، بیشتر به بیانات دیپلماتیک و معمول تشریفاتی و رسمی اکتفا کردند و نکته قابل انتظار و قابل توجهی در سخنان آنان مشاهده نگردید.
رییس جمهور کرزی امضای این سند را آغاز یک فصل تازه در روابط افغانستان با ایالات متحده خواند و گفت:"امضای سند همکاری های استراتژیک بین افغانستان و امریکا نه تنها اینکه هیچ تهدیدی را متوجه هیچ کشور سومی منجمله همسایه های ما نمی سازد؛ بلکه امیدواریم باعث ثبات، ترقی و رفاه در منطقه ما شود."
وی همچنین در بخش دیگری از سخنرانی کوتاه خود در ارگ ریاست جمهوری گفت:"امیدوارم، این سند استراتژیک که از یک جانب، نشان بارزی از اراده مشترک ما برای مبارزه با تروریزم و کمک به صلح و امنیت جهانی و صلح و امنیت افغانستان می باشد، از جانب دیگر، موجب مصونیت و سعادت برای مردم افغانستان گردد."
رییس جمهور بار دیگر همانند بسیاری از موارد در گذشته، مصونیت حریم خصوصی شهروندان از تعرض و مداخلات خلاف قانون را شرط تامین امنیت عنوان کرد و تامین این امر را مسئولیت دولت افغانستان خواند؛ موضوعی که به باور وی مردم افغانستان طی سه دهه گذشته از آن محروم بوده اند.
اوباما هم در سخنانی با تاکید بر چند نکته دیپلماتیک که بیشتر مصرف سیاسی، تبلیغاتی و تشریفاتی داشت، از عزم خود برای به فرجام رساندن مسئولیت امریکا در قبال افغانستان سخن گفت و همچنین بر پایبندی ایالات متحده به تعهدات خود در برابر این کشور تاکید کرد و گفت که امریکا در صدد حمله بر کشور سوم از خاک افغانستان نیست؛ اما خود را متعهد به دفاع از افغانستان در صورت حمله کشور دیگری می داند.
او در پایگاه بگرام و در جمع سربازان امریکایی نیز سخن گفت و اظهار داشت که امریکا به دنبال ایجاد پایگاههای دایمی در افغانستان نیست.
به هر حال با تکیه به آنچه از سوی وی و حامد کرزی در این دیدار عنوان شد نمی توان نتیجه گرفت که اساسا چه چیزی واقع شده و پیمان امضا شده دارای چه مفاد و محتوایی است؛ اما آنچه مسلم است این است که پیمان یادشده دارای جنبه های مبهم و سوال برانگیز بسیاری است.
نه مقام های امریکایی و نه مقامات افغانی هیچکدام حاضر به توضیح در خصوص جزییات این سند نشده اند.
مشاور امنیت ملی رییس جمهور نیز که حدود یک هفته پیش برای توضیح در مورد این سند به مجلس رفته بود، عملا از پاسخ دادن به این سوال نمایندگان که انتظارات امریکا از افغانستان در این سند چیست تنها به ذکر این نکته اکتفا کرد که مسلما امریکا هم در افغانستان منافعی دارد!!
بنابراین بسیاری از ناظران نسبت به آنچه ممکن است در این سند، درج شده باشد تردیدها و پرسش های جدی دارند. حتا اگر بپذیریم که رییس جمهور و مشاور امنیت ملی او توانسته اند از حاکمیت ملی و خواست ها و منافع شهروندان افغانستان در این سند، نمایندگی و صیانت کنند؛ آیا در کشوری که دارای مجلس منتخب، شورای علما و دیگر نهادهای مردمی است این، ماهیتا یک اقدام قانونی است؟
مساله دیگر اینکه به لحاظ حقوقی هیچ چارچوبی برای بار و پیامد تصویب یا عدم تصویب این سند در پارلمان، تعریف نشده، این سند در هر صورت به دور از دیدرس مردم و نمایندگان آنها در مجلس امضا شد و اسپنتا نیز قبلا به درخواست نمایندگان مبنی بر ارسال متن آن پیش از امضا به مجلس، این امر را غیر ممکن دانسته بود، پس به لحاظ حقوقی چه جایگاهی می توان برای رای و نظر نمایندگان مجلس در خصوص این سند تعریف کرد؟ و اگر احیانا این رای، منفی باشد، چه تاثیری بر مفاد و محتوای آن پس از امضا دارد؟ آیا مجلس و مردم افغانستان عملا در مقابل یک کار انجام شده قرار نگرفته اند؟
نکته دیگر، همزمانی نمادین این اقدام با مرگ اسامه بن لادن در چنین روزی، یکسال پیش است. آیا هدف از این کار چیست؟ پیام نهفته در پشت این اقدام نمادین چه می تواند باشد؟ آیا این یعنی اینکه امریکا در افغانستان جانشین القاعده شده است؟ اگر اینطور است، مردم حق دارند انتظار داشته باشند، اکنون که اسامه مرده است، جنگ با تروریزم به مصالحه با شورشیان تغییر جهت داده است، مسئولیت های امنیتی در حال واگذاری به نیروهای خودی است و ماموریت های جنگی و امنیتی غرب در افغانستان پایان یافته است، افغانستان باید مستقل باشد؛ نه اینکه یک خارجی، جانشین خارجی دیگری شود و اگر غرب، شکست هم خورده باشد و به هیچیک از اهداف تعیین شده اش دست نیافته بازهم، این معادله نتیجه مشابهی در پی خواهد داشت و آن اینکه تکیه بر یک عنصر شکست خورده، خود به معنای ارتکاب یک اشتباه استراتژیک دیگر است.
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) – کابل – سرویس تحلیل و پِژوهش اخبار