کوثر، مفهوم وسیعی است که خداوند به پاس اعطای آن به پیامبرش او را به صلاه و قربانی فرا خوانده است. اعطای کوثر، امتداد لاینقطع سنت و اعتقاد محمدی را تضمین کرده است و شاید از همین زاویه بتوان مکتب تشیع را رهین کوثر دانست و بی تردید اگر خداوند کوثر را به محمد(ص) عطا نمی فرمود، اندیشه ای به نام تشیع وجود نمی یافت تا انسانها شیعه شوند.
و جالب تر این جا است که شیعه را همانطور که «علوی» نامیده اند «فاطمی» نیز خوانده اند و عجیب تر اینکه تشیع فاطمی درست همان رنگی را دارد که تشیع «علوی».
نگاه به تاریخ گواهی می دهد که تشیع اگر چه بر مدار «علی» شکل گرفت اما اگر نبود «فاطمه» و حماسه این شیر دختر رسول خدا(ص)، این محور و مدار را به هزار سنگلاخ دچار می کردند و گِردش دیواری چنان بلند می کشیدند که من و ما اکنون پس از چهارده قرن هم نمی توانستیم آن را ببینیم.
اگر امروز حقیقتی به نام تشیع وجود دارد به یمن کوثر است که به وعده الهی می خواهد ادامه پیامبر باشد. ادامه ای که اگر «فاطمه» نبود شاید پس از پیامبر قطعش می کردند.
نگاهی به رویدادهای پس از پیامبر و ماجراهای شکل گرفته، این واقعیت را روشن می سازد که شاید خصم می توانست با ترور علی (ع) او را از سر راه بردارد و تشیع را بلاموضوع سازد، اما با «فاطمه» نمی شد شوخی کرد، او دختر پیامبر بود و جامعه هنوز سفارشات پیامبر درباره او را از یاد نبرده بود و هنوز به خودِ پیامبر ایمان داشتند. هنوز به یاد دارند که رسول گرامی اسلام فرمود:«فاطمه بضعه منی و هی نور عینی و ثمره فؤادی و روحی التی بین جنبی و هی الحوراء الانسیه» (ریاحین الشریعه، ج1، ص21)
و نیز فرمود:
«فاطمه بضعه منی من آذاها فقد آذانی و من اغضبها فقد اغضبنی و من سرّها فقد سرّنی و من ساءها فقد ساءنی» (احقاق الحق، ج10، ص115؛ فضائل الخمسه من صحاح السته، ج3 و بحارالانوار، ج43)
و:
«فاطمه سیده نساء العالمین» (ذخایر العقبی، ص39، مستدرک حاکم، ج3، ص153؛ اسدالغابه، ج5، ص522؛ الاصابه، ج8، ص159)
و:
«یا فاطمه ان الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک» (همان)
و....
علاوه بر آن، بعدها نیز، رگه های اعتقاد عرب به فاطمه (س) و احترام به او را در زبان بسیاری می بینیم. و مشهور است که در کربلا هنگامی که امام حسین(ع) به حرّ که راه با بر کاروان آل الله بسته بود، می فرماید: مادرت به عزایت بنشیند و .... حرّ مظهر غیرت عربی هم نمی تواند چیزی بگوید؛ مادر امام حسین(ع) بانویی است که جز به کرامت نمی شود از او نام برد، جز به بزرگی نمی شود او را یاد کرد و حرّ می گوید: هیچ کس با من چنین سخن نگفته است اما چه کنم که مادر تو فاطمه (س) است. (بحارالانور، ج44، ص334)
یعنی حرّ سردار ابن زیاد که حسین (ع) را، امام تشیع را به محاصره گرفته است و علی الاصول می بایست به روی او تیغ بکشد، هم در برابر نام مادرش تعظیم می کند و این در حافظه تاریخ نقش می بندد که در کربلا هم این فاطمه(س) است که تشیع را از دالان تنگ تاریخ عبور می دهد.
حتی از یزید نقل شده است که در قیاس خود با امام حسین(ع) آنجا که مادر خود را با مادر او مقایسه می کند، حق را به «حسین(ع)» می دهد:
«.... او پسر دختر رسول خدا است و مادرش از مادر من بهتر ....» (همان، ج45، صص176،187)
و باز در محفل یزید، این نام فاطمه (س) است که شور به پا می کند، آنجا که سفیر روم به تماشای ماجرا می پردازد و بیداد رفته بر حسین و اهل بیت را می بیند و بانگ بر می دارد که تنها یک دختر میان آنها و پیامبر فاصله است و حال آنکه او با چندین فاصله نسبتش به داوود می رسد و به این سبب مورد احترام مسیحیان است... (همان، ج55، ص191)
با توجه به مسائلی که گفته شد در می یابیم که ما نیازمند بازشناسی فاطمه (س) هستیم؛ نه باز شناسی یک شخص، که در این صورت هم شخصیتی اسطوره ای فرا رویمان قرار خواهد گرفت و مدلی از انسانیت به ما خواهد داد. بلکه محتاج بازشناسی فاطمه (س) به عنوان یک «نهاد» هستیم که به صورت سازمان یافته تشیع را سامان دهد و فهم قاعده مند از مذهب را به ما تعلیم کند تا در برابر هیچ جریانی کم نیاوریم.
به عبارتی دیگر ما محتاج باز تولید روح فاطمی در جامعه و بسط اندیشه زهرایی در زندگی هستیم. اینکه از کوچه های باورمان بوی خوشی به مشام نمی رسد از این رو است که مهندسی شهرمان بر اساس مدل فاطمی نیست.
ما نیازمند فهم فاطمه (س) به عنوان یک انسان برتر هستیم نه اسطوره ای که فقط رسالت نجات یک دوم انسانیت (جامعه زنان) را داشته باشد و در قبال نیم دیگر جامعه هیچ مسؤلیت و کارایی نداشته باشد.
ما نیازمند فهم فاطمه (س) برای ساماندهی زندگی مان هستیم و تأمین اجتماع فرهنگی ما نیاز به شناخت فاطمه(س) دارد. این شناخت هم باید پس از بازکاوی همه زوایای زندگی آن حضرت اعم از پوشش، گویش، جوشش، خروش، سکوت، قیام و قعود، و .... کنش و واکنش فاطمه در برابر همه چیز و همه کس است.
برای دست یافتن به این مرحله هم باید مدّ نظر داشت که آب، همیشه از سرچشمه زلال است چون جوشش دارد و خود تصفیه کننده است. در فهمیدن فاطمه (س) تا می شود باید به مظهر چشمه که همانا ائمه اطهار(ع) هستند نزدیک شد و از بالادست، زلال اندیشه بانو را برگرفت.
و از این جهت است که در جهان حاضر و برای جوان امروز باید فاطمه (س) را آنگونه که هست شناساند و روح زندگی این الگوی بی نظیر بشر را در رگ های بشریت جریان داد.
نویسنده: فاطمه موسوی مبلّغ
منبع : خبرگزاری آوا - کابل