ناگفته پیداست که جریان دور شدن از خدا و اهل بیت(ع)، همه گیر است و نسبت به همه اقشار افغانستان با شدت و ضعفی وجود دارد
تنها چیزی که باعث پیشرفت و گسترش اسلام گردید، شعار لااله الاالله و محمدرسول الله است. و حرکت پیامبر اسلام و ائمه معصومین(ع) نیز حول همین شعار بود و بزرگان دینی بعد از ائمه معصومین(ع) نیز یک چنین سیاستی در پیش داشتند و حضرات امام خمینی"ره" و امام خامنه ای حفظه الله تعالی نیز حول همین شعار و برای تحقق همین هدف مبارزه کردند و می کنند
این واقعیت را باید پذیرفت که درافغانستان تنها اسلام و تفکر اهل بیت(ع) می تواند محور وحدت و انسجام بوده و نجات بخش باشد و دوری از این محوریت و چسپیدن به هر محور دیگری ازجمله قوم، زبان ومنطقه، نه تنها سعادت بخش و رهایی آفرین نیست که کشور را به ورطه سقوط و فروپاشی سوق خواهد داد.
کارآیی و ارزش محوریت اسلام و اهل بیت(ع) برای همه مسلمانان به ویژه ساکنان سرزمین افغانستان آشکار و هویدا است و نمونه عینی آن، توفیق مردم کشور در جهاد چهارده ساله علیه بزرگترین قدرت جهانی شرق و عوامل حلقه به گوش آن در سایه تمسک به دستورات دین و اهل بیت(ع) بود.
از سوی دیگر، ضرر و زیان دوری از این محوریت و چسپیدن به موضوعات دیگر و به ویژه مسائل قومی، زبانی ومنطقه ای نیز کاملا محسوس و مشهود است و عقب گرد مردم افغانستان پس از پیروزی جهاد و آغاز و ادامه جنگهای داخلی، از پیامدهای خونبار و هولناک همین رویکرد به نظر می رسد. اگر چه در جهت دامن زدن به شعارهای قوم، زبان ومنطقه گرایانه، دشمنان دین بیش از پیش دست اندرکاراند و هزینه های سرسام آوری برای رسیدن به این هدف صرف کرده و می کنند، اما برخی افراد و شخصیت ها، نا آگاهانه و یا صرفا جهت استفاده های سیاسی، با این رویکرد دشمن همسو شده و تن به این ایده داده اند. این افراد، هر از گاه و بیگاه فریاد به ظاهر حق خواهانه برای قوم و قشر خاصی سر می دهند و بدینترتیب، فاصله خود و دسته ای از مردم احساسی و ناآگاه را از خدا و اهل بیت(ع) بیشتر ساخته و در نتیجه آب به آسیاب دشمن می ریزند.
ناگفته پیداست که جریان دور شدن از خدا و اهل بیت(ع)، همه گیر است و نسبت به همه اقشار افغانستان با شدت و ضعفی وجود دارد، اما متاسفانه برخی از افراد و جریان های شیعی کشور بیش از پیروان سایر مذاهب اسلامی، به سمت دور شدن از خدا و معنویات و استفاده از عنوان قوم و سر دادن شعار حول آن، شتاب گرفته، می روند تا با تظاهر به حمایت از قوم خاص و دلسوزی نسبت به یک قشر مخصوص و تلاش کردن ظاهری در راستای احقاق حق از دست رفته آن قوم، به مقصود زودگذر مادی نایل گردیده و در حقیقت خواسته یا ناخواسته در مسیر اهداف دشمن زبون قرار بگیرند.
این در حالی است که شیعیان، متشکل از چند قوم عمده و اثرگذار همچون هزاره، قزلباش، تاجیک، سادات، بیات، کیانی، خلیلی، بلوچ و... هستند و سردادن شعار قومی آن هم با استفاده از نام هر یکی از اقوام مذکور، چندین پیامد منفی و زیانباردارد که جبران آن به این راحتی ها ممکن به نظر نمی رسد:
اولین پیامد منفی مساله فوق این خواهد بود که قوم مورد توجه و یا به عبارت دیگر، مورد استفاده در شعارهای قوم گرایانه، بیش از پیش منزوی گردیده و سایر اقوام شیعه از آن فاصله گرفته احساس بیگانگی در پیش می گیرند و چه بسا حرکت در راستای تشدید قوم گرایی موجب می گردد که عناصر نا آگاه مرتبط با آن قوم، با افراد و جریانات سایر اقوام برخورد سبک و یا توهین آمیز نمایند که این روند نه فقط اسباب دور شدن اقوام ازهمدیگر که موجبات تنفر و انزجار یک قوم از قوم دیگر را فراهم می آورد و رگه های اختلاف و تفرقه را میان مردم قوم محور شعار و سایراقوام پدید می آورد.
نمونه های چنین تحولی پس از پیروزی جهاد میان اقوام شیعی در شهر کابل و سایر ولایات پیش آمد که دامنه و امواج آن تاکنون نیز ادامه دارد و شخصیت های شیعی نه تنها برای مهار این موج مخرب اقدامات جدی نکرده اند که برخی، حتی با ظاهر موجه، سابقه جهادی و لباس اسلامی، دوباره بر این امواج سوار گردیده، تلاش دارند ماهی مقصود سیاسی خود را صید نمایند. با توجه به همین روحیه و رویکرد بود که احزاب شیعی از هم پاشیدند و انشعابات مختلف میان آنان پدید آمد و نیز زمینه درگیری های مستقیم و غیر مستقیم تبلیغاتی و فیزیکی پدیدار گشت و شخصیت های مهم ومطرح شیعی کشور، از اثر پیامدهای ناگوار وجود چنین دیدگاهی به کام مرگ فرورفته و در معرض جوخه های ترور و اختناق قرارگرفتند.
توجه به مسئله قومیت باعث شده که امروزه شیعیان به عنوان جمعیت یک پارچه و وزنه قابل توجه در کشور حضورنداشته باشند و همین شعار قوم گرایانه سبب گردید که شیعیان، جایگاه سیاسی خود را در دولت بعد از طالبان، یکی پس از دیگری واگذارکنند. هیچ گروه و حزب مرتبط به قوم خاص نیز به تنهایی نتوانست که حق و حقوق عامه شیعیان را به کام خود و هواداران شیعی خویش شیرین بسازد، چون از توانایی و برجستگی لازم برخوردار نبوده و اکنون نیز نمی باشد. و اگر هم گروهی تلاش می ورزید تا در این عرصه به توفیقاتی نایل گردد، با تخریب و تضعیف جناح مقابل از قوم دیگر مواجه می شد و حالا نیز چنین روحیه ای میان احزاب متشکل از اقوام مشخص، آشکار و هویدا به نظر می رسد.
این در حالی است که دایه های دلسوز تر از مادر به اقوام مشخص، نه تنها هیچ خدمت معنوی و اقتصادی و سیاسی و.. به آن قوم نکرده اند که آسیب های فراوانی در همه عرصه ها نیز به مردم رسانده اند. اثر دیگر وجود این روحیه این است که باعث می شود عناصر دیگری از میان سایراقوام به خاطر حساسیت های ایجاد شده یا به خاطر عقب نماندن از مطرح نمودن قوم خود و احقاق حق آنها و یا سوء استفاده های سیاسی و رسیدن به آب و نانی، سر برآورند و بگویند ما هم هستیم.
طبیعی به نظر می رسد که در این صورت، شکاف و اختلاف میان اقوام شیعی بیشتر گردیده و سود آن هم، تنها به جیب دشمنان دین و انساسیت ریخته خواهد شد و شرایط برای سوء استفاده دشمنان، بیشتر از هر زمان دیگر فراهم خواهد گردید. پیامد دیگر سر دادن این شعار، رو در رو قرار دادن قوم محور شعار، با اقوام تاجیک، پشتون، ازبک، ترکمن و سایر اقوام ساکن افغانستان است. این در شرایطی است که اگر درباره زندگی عموم اتباع کشور، مطالعه ای صورت بگیرد، وضعیت سایر اقوام از هر جهت، اگر بدتراز وضعیت اقوام شیعی نباشد بهترنیز نخواهد بود.
اقوام ساکن افغانستان همه مستضعفند و محروم و مظلوم، ولی تنها عده ای بسیارمحدود از اقوام متعدد، از نام فلان قوم و بهمان قبیله سوء استفاده می نمایند و این هم در حالی است که استفاده از نام سایر اقوام مانند پشتون، تاجیک و... کمتر به چشم می خورد. برفرض اگر بپذیریم که کار فوق العاده ای هم برای قومی از اقوام غیرشیعی صورت گرفته یا در حال انجام است، با چراغ خاموش و بدون دامن زدن به حساسیت سایر اقوام به نظر می رسد، اما برخی افراد و جریان های منتسب به اقوام شیعی متاسفانه به طور بسیار اغراق آمیز، به گونه ای رفتار می نمایند که هم میان خود اقوام شیعی اختلاف ایجاد نموده و یکی را از آن دیگری دور می سازند و هم اقوام شیعی را در برابر سایر اقوام ساکن افغانستان قرار می دهند.
به همین دلیل است که به خصوص پس از بر سر قدرت شدن طالبان و حتی بعد از فروپاشی زمامداری آنان و در شرایط جدید، مردم مرتبط با اقوام خاص شیعی با خیال راحت به تردد در راه های رسمی و بین المللی افغانستان قادر نبوده و نیستند، و چه بسا افراد و گروه های زیادی به جرم داشتن مشخصات قوم خاص از اقوام شیعی در مسیر راه کابل تا قندهار و هرات و یا مسیرهای ولایات مرکزی تا شهرهای بزرگ افغانستان مورد تجاوز، هتک حرمت و حتی قتل های انفرادی ودست جمعی قرار گرفته و هنوز هم می گیرند.
بنابراین، حرکت قوم مدارانه نه دینی است و نه هم از نظر سیاسی کارگشا و رهنمون کننده اقوام شیعی به سوی مدارج عالیه رستگاری و ترقی. چه اینکه اگر چنین دیدگاهی، الهی و اثر گذار می بود، خداوند بزرگ حتما پیامبر خود را جهت در پیش گرفتن این سیاست امر می فرمود و یا آخرین فرستاده خدا، به نحوی آن را در محور کار سیاسی، فرهنگی و نظامی خویش قرار می داد و یا ائمه معصومین(ع) هم خود بر آن اساس عمل می نمودند و هم به دیگران توصیه اکید می ورزیدند. و یا بزرگان دین پس از ائمه معصومین(ع) بر محورقومیت فعالیت های مختلف خود را عیار نموده و یا در عصر حاضر، حضرت امام خمینی"ره" که بزرگترین تحول تاریخی را در زندگی بشر ایجاد نمود، در عمل و شعار خود از عنوان قوم و قبیله ای استفاده می کرد و امروزه خلف صالح آن مرد بزرگ، حضرت امام خامنه ای که در رأس جبهه اسلام در برابر کفر قرار دارد و بزرگترین حرکت دینی را در سطح جهان رهبری می نماید، از عنوان قوم و اقارب استفاده می جست.
نه تنها یک چنین محوریتی در کار پیامبراسلام و ائمه معصومین(ع) و بزرگان دینی به ویژه امام خمینی"ره" و امام خامنه ای مشاهده نمی گردد که در مذمت و مخالفت با آن، حرکت های بسیار جدی مشاهده می گردد تا جایی که اخیرا وقتی یکی از شخصیتهای شاخص ایرانی، شعار قومیت ایرانی را مطرح می نماید از همه طرف مورد نکوهش قرار می گیرد و عنوان انحراف به وی داده می شود.
از نظر سیاسی نیز، هر چقدرمطالعه می نماییم باز به جایی بر نمی خوریم که ملتی و یا جریانی با استفاده از این نام به مطلوب واقعی و قدرت قابل توجه دست یافته باشند و کسانی هم اگر با این شعار قیام نمودند منکوب گردیده و نیست و نابود شدند که اکنون به عنوان عبرت تاریخی مطرح است.
آیا هیتلر با استفاده از شعار قومی حول نژاد ژرمن توانست کاری از پیش ببرد؟ و آیا افراد و جریان هایی که در افغانستان به جان قوم وقبیله چسپیده اند قوی تر و قدرتمندترازهیتلراند؟ و آیا هیتلر توانست با این سیاست به اهداف نهایی خود برسد یا خیر! بلکه در برابر موج گسترده مخالفت جهانی قرار گرفت و در نهایت خودش معدوم گردید و امروزه قوم ژرمن بدنام و مورد سوء ظن تاریخی است و در هیچ کجای از اعراب سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرار ندارند؟!.
یا چنگیزمغول با محورقرار دادن همین سیاست به چه سرنوشت محتومی گرفتار گردید و یا اکنون و درعصر حاضر، صهیونیسم بین المللی با در پیش گرفتن شعار قومی و مطرح نمودن برتریت قوم یهود، در کجای از مدارج پیشرفت و اقتدارقرار دارد؟ مگر نه این است که تفکر پست و پلید قوم گرایی صهیونیستها، تمام قوم یهود را در منظر جهانی، بدنما و زشت سیما ساخته است؟ و آیا این جریان خطرناک سیاسی که خواسته است شعار قومی را فقط مستمسک رسیدن به امیال شیطانی خود قرار بدهد، توانسته است حتی در داخل سرزمین اشغالی فلسطین، حساسیت های قومی را از میان برداشته و شرایط محبوبیت قوم یهود را در میان مسلمانان در بند ولی مبارز فلسطینی فراهم آورد؟!! این در حالی است که بگذریم از داخل مرزهای سرزمین اشغالی فلسطین که در سطح جهانی بدترین و شدیدترین تنفر انسانها را علیه قوم یهود برانگیخته اند.
بنابراین تنها چیزی که باعث پیشرفت و گسترش اسلام گردید، شعار لااله الاالله و محمدرسول الله است. و حرکت پیامبراسلام وائمه معصومین(ع) نیز حول همین شعار بود و بزرگان دینی بعد از ائمه معصومین(ع) نیز یک چنین سیاستی در پیش داشتند و حضرات امام خمینی"ره" و امام خامنه ای حفظه الله تعالی نیز حول همین شعار و برای تحقق همین هدف مبارزه کردند و می کنند و تلاش شان با همین ویژگی نیز به عنوان عامل اصلی و اساسی برانگیزانندگی توده ها در منطقه و جهان مؤثر واقع گردیده، به طور مستقیم زمینه تأسیس بزرگترین نظام اسلامی را در ایران مهیا نمودند و غیرمستقیم جبهه وسیع حرکت های اسلامی را در سطح جهان سازمان دادند تا براساس مبارزات به حق مسلمانان، بیداری اسلامی شکل بگیرد و طواغیت کشورهای اسلامی یکی پس ازدیگری سقوط کنند، و حتی زمینه تاثیرگذاری را در سطح کشورهای غربی فراهم کرده، هیمنه و اقتدار پوشالی نظام سرمایداری را نشانه رفته است. تا جایی که این تحولات بزرگ و تاریخی در سطح کشورهای اسلامی و جهان، این امیدواری را پدید آورده است که شرایط ظهور فراهم گردیده و به زودی انشالله فرزند برومند حضرت زهرای اطهر(س)، حضرت ولی عصر(عج)، چهره بنمایاند و پرچم پیروزی اسلام را از دست توانای نایب برحقش حضرت امام خامنه ای تحویل گرفته، ریشه ظلم واستکبار را برخواهد کند و حکومت عدل مهدوی را تأسیس خواهد نمود.
ازاین رو، برای مردم افغانستان، اعم از همه اقوام و طوایف و اقشار، به صلاح و منفعت است که همین شعار را زنده کنند و در محوریت آن مجاهدت خود را سازمان بدهند و با تمسک به برنامه های تراوشیده از اندیشه ولایت فقیه، در راستای تحقق حکومت رسول خدا و ائمه معصومین(ع) مبارزه راستین را در پیش بگیرند تا باشد که فرزندان امت مسلمان افغانستان نیز، شرف حضور در رکاب صاحب العصر و الزمان(عج) را کسب نموده، در محضر آن آقا افتخارسربازی را پیدا نماییم. انشالله نویسنده: سید عیسی حسینی مزاری
آخه سید بزرگوار شما اولین پایه گذار قوم گرایی هستید، نمونه کوچک و بارز را در حیطه کاری خودتان ببینید>>>مثال: مسئول فرهنگی .... آقای سید ... مدیر فلان ... آقای سید .... مدیر فلان .... آقای سید ..... آخه سید بزرگوار آیا واقعا تو اون جدت چرا خودت را از هزاره جدا میدانی آخه چرا.... آیا دامادهای امام خمینی همشان سید بودند آیا عام نبودند..... سید دلتو بین خودت و خدات و جدت صاف و کن صادقانه بیا. تا اون دنیا مورد بازخواست قرار نگیری
به مسؤلین محترم سایت آوا سلام عرض می کنم.
مقاله زیبای آقای مزاری را مطالعه کردم، واقعا استفاده بردم و ای کاش همه شخصیت های شیعه مثل ایشان نظرات صایب می داشتند.من به سهم خودم به عنوان یک شهروند کابل از ایشان سپاسگذاری می کنم که مقاله همه جانبه، بی طرفانه و اندیشه ای و درحقیقت روشنگرانه برای همه نوشته اند.
به جناب علی هم متذکرمی شوم که جناب شما ازکجای این مقاله سید گرایی فهمیدی ویا مخالفت با کدام قوم خاص دیدی که به این شکل برآشفتی و بعد مسؤلیت سادات در تشکیلات ایشان چه ربطی به سیدگرایی ایشان دارد. آیا به نظر شما اگر فردی سید بود ودرجایی جذب شد وبه کارگرفته شد این سیدگرایی است؟ آیا سادات حق کاردرجایی ندارند؟
یگ کمی عق ومنطق به کاراست که درست فکر کنیم و راه خدا واهل بیت را پی بگیریم که سعادتمندشویم.
خداوند همه مارا هدایت بفرماید انشالله
امروز صبح درحال خواندن این مقاله به قلم آقای حسینی مزاری بودم و با خود فکر کردم که اگر محتوای این نوشتار در بطن جامعه توسط بزرگان ما پیاده شود خیلی برای بهبود وضعیت فعلی کشور و انسجام ملت مفید خواهد بود.
در پایان این مقاله نظرات ارائه شده درباره این مقاله توجه ام را به خود جلب کرد.
که شخصی به نام علی نویسنده این مقاله را به قوم گرایی متهم کرده است که به نظر من دور از انصاف است به قول شاعر از کوزه همان طراود که در اوست
اگه ایشان به قوم گرایی معتقد بود باید مطلبی را به نشر می سپرد که بیان گر تفرقه اندازی باشد اما محتوای مقاله مذکور سرتاسر بر وحدت تاکید می کند.
حال که در تشکیلاتش چه کسانی همکار هستند ضمن اینکه یک موضوع درون تشکیلاتی است اما مطمئن هستم که باتوجه طرز تفکری که در پشت این قلم می باشد حتما که چه صد در صد در مجموعه ایشان از اقوام و مذاهب مختلف فغالیت می کنند.
پس به دور از عقل می باشد که مجموعه ای را صرف به خاطر اینکه چند نفر از قوم خاصی در راس کارها قرار دارد محکوم به قوم گرایی کرد.
مولوی شراف الدین از پیشاور
مقاله را خواندم، واقعا مقاله ای روشن فکرانه و ابتکار بکری راجع به تنویر افکار و اندیشه ها است، وظیفه خود می دانم که از آقای سید عیسی حسینی مزاری تقدیر و تشکر کنم، که مقاله ای بسیار جامع و خالی از هرگونه عیب و تعصب و قوم گرایی می باشد، از آقای علی صبوری به خاطر نظر حقیقت پذیر و منطقی ایشان تشکر می کنم، و دوست دیگری که انتقاد کرده است بی طرفانه عرض می کنم که انتقاد شما جایی ندارد و اگر شما عمیقا مقاله را مطالعه می کردید متوجه می شدید که مقاله، مقاله ای جامع و بر نفی قوم گرایی است نه ترویج آن، شما دوست عزیز منتقد سوراخ سوراخ دعا را گم کرده اید، امید وارم باکمی تأمل و دقت به اشتباه خود پی ببرید
مولوی شراف الدین این شیعه ها بین خودشان کنار نمی آید علی راست میگوید آقای مزاری خودش شاید اولین پایه گذار قوم گرایی است، با اینکه خودش شیعه است ولی در دلش نهایت قوم گرایی را دارد، یک روزی برایتان ثابت خواهد شد، به قول علی آقا شما اگر دقت کنید تمام دست اندرکاران این سایت و مجلاتش وو... همش سید هستند غیر سید را قبول ندارند....