تاریخ انتشار :سه شنبه ۱۱ میزان ۱۴۰۲ ساعت ۱۷:۱۷
کد مطلب : 277644
جهان به روایت هفدهم ربیع‌الاول/ مظهر خلق عظیم و قدوم مبارک ششمین کوکب آسمان امامت!
آفتاب پر تلالوء وجود نورانی و مقدس رسول اکرم(ص) در دل تاریک جهل و خرافات عربستان در شهر مکه هفده ربیع الاول عام الفیل تابیدن گرفت. در آن شب نوری از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گردید تا اینکه به مشرق رسید. در آن روز همه بت های عالم به رو بر زمین افتادند. ششمین کوکب درخشان آسمان امامت و ولایت، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نیز در روز جمعه، هفدهم ربیع الاول سال 83 ق، پا به جهان گذاشت و با قدوم مبارکش جهانی را نورافشانی کرد.
خبرگزاری صدای افغان (آوا)-سرویس آیین و اندیشه: شیطان در میان فرزندان خود فریاد زد تا همه نزد او جمع شدند و گفتند: «چه چیز تو را اینچنین پریشان کرده است؟» گفت: «وای بر شما! از اوّل شب تا به حال احوال آسمان و زمین را متغیّر می‌یابم، حادثه عظیمی در زمین واقع شده است که از وقتی که عیسی(ع) به آسمان رفته، مثل آن واقع نشده است، بروید و بگردید و تفحّص کنید که چه امر غریب حادث شده است؛» پس متفرّق شدند و گردیدند و برگشتند و گفتند: «چیزی نیافتیم.» شیطان گفت: «تحقیق این امر، کار من است.» پس در دنیا جولان کرد تا به حرم (محدوده حرم در سرزمین وحی که بدون احرام نمی‌شود وارد آنجا شد) رسید، دید که ملائکه اطراف حرم را گرفته‌اند، چون خواست که داخل شود ملائکه بانگ بر او زدند پس برگشت و مانند گنجشکی کوچک شده و از جانب کوه حرا داخل شد، جبرئیل گفت: «برگرد ای ملعون!» گفت: «ای جبرئیل، سؤالی دارم، بگو امشب چه اتفاقی افتاده؟» جبرئیل گفت: «محمّد(ص)، بهترین پیغمبران، امشب، متولّد شده است.» پرسید: «آیا مرا در او بهره‌ای هست؟» گفت: «نه» پرسید: «آیا در امّت او بهره دارم؟» گفت: «بلی» ابلیس گفت: «راضی شدم»
 
آفتاب پر تلالو وجود نورانی و مقدس رسول اکرم(ص) در دل تاریک جهل و خرافات عربستان در شهر مکه هفده ربیع الاول عام الفیل تابیدن گرفت. در آن شب نوری از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گردید تا اینکه به مشرق رسید. در آن روز همه بت های عالم به رو بر زمین افتادند، تخت همه پادشاهان وقت سرنگون شد و همه پادشاهان لال شده بودند و نمی‌توانستند سخن بگویند. طاق کسری(پادشاه عجم) از میانش شکست و دو قطعه شد و ایوانش یلرزید و 14کنگره آن افتاد، آتشکده فارس همیشه روشن خاموش ‍شد و دریاچه ساوه(پرستشگاه) خشک شد و در وادی سماوه خشک آب آن جاری شد و آن روز، علم کاهنان از بین رفت و سحر ساحران باطل شد.
 
حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «همه دنیا در آن شب روشن شد و هر سنگ و کلوخ و درختی خندید و هر آنچه در آسمان‌ها و زمین بود خدا را تسبیح گفت.»
 
حضرت آمنه(س) مادر گرامی حضرت رسول اکرم(ص) گفت: «والله که چون پسرم متولد شد، دستهایش را بر زمین گذاشت و سر به سوی آسمان بلند کرد و به اطراف نظر کرد پس از او نوری ساطع شد که همه چیز را روشن کرد و به سبب آن نور، قصرهای شام را دیدم و در میان آن روشنی، صدائی شنیدم که می‌گفت: «بهترین مردم را به دنیا آوردی، پس او را (محمّد) نام کن.»
 
کنیه حضرت محمد(ص) ابوالقاسم و ابوابراهیم است و القابشان رسول اللّه، نبی اللّه، مصطفی، محمود، امین، امّی، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذیر، بشیر، مبین، کریم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذکّر، یس، طه‏ و ... است.
 
قبل از تولد، پدر بزرگوارش عبدالله(ع) در سفر یثرب رحلت کرده بود. نیای بزرگ پیامبر(ص) عبدالمطلب(ع) سرپرستی ایشان را به عهده گرفت. رسم خانواده‌های بزرگ مکه بر این بود که کودکشان را به دایه می سپردند و چون زبان فصیح عرب بین بادیه نشینان رایج بود و عبدالمطلب(ع) می خواست تنها میراث عبدالله به دور از آلودگی های شهر در آرامش روستا و در بیابان گسترده و پاک مسلط به زبان فصیح عرب پرورش یابد حضرت محمد(ص) را به دایه‌ای به نام حلیمه سپردند با ورود حضرت به منزل محقرانه حلیمه، برکت و نعمت فراوان بر زندگیشان بارید. مادر پیامبر(ص) آمنه(س) و عبدالمطلب(ع) مدام به دیدارش می شتافتند ولی با شیوع وبا در مکه بخاطر سلامت محمد(ص) تا چهار سالگی نزد حلیمه سعدیه و خانواده اش ماند.
 
حضرت 6 ساله بود که همراه مادر برای دیدار خویشان به یثرب (مدینه) رفت‌ و حدود یک ماه در مدینه بود در آنجا کنار قبر پدرش عبدالله رفته و از او یاد می‌کردند، هنگام مراجعت مادر عزیزش بیمار شد و درگذشت و او را در ابواء نزدیک مدینه به خاک سپردند. پس حضرت محمد(ص) نزد جدش عبدالمطلب قرار گرفت. عبدالمطلب(ع) که آقا و کلید دار کعبه بود با احترام خاصی به او نگاه می‌کرد و او را از همگان مقدّم می داشت. فرزندانش در سایه‌ی کعبه فرشی را می‌گسترانیدند و خودشان می ایستادند عبدالمطّلب کنار کعبه می‌آمد و روی آن فرش می‌نشست، پیامبر(ص) که کمتر از هشت سال داشت نزد او می‌آمد و کنار او می‌نشستند، بعضی از آنها می‌خواستند محمّد(ص) را از کنار پدر دور کنند، عبدالمطّلب جلو آنها را می‌گرفت و می‌گفت: به پسرم کاری نداشته باشید، سوگند به خدا او دارای مقام بسیار ارجمندی است سپس او را در کنار خود می‌نشاند و دست بر پشتش می‌کشید و او را شاد می‌کرد.
عبدالمطّلب در بستر وفات قرار گرفت و در مورد محمّد(ص) بسیار نگران بود تا اینکه در میان پسرانش ابوطالب را برگزید و وصیّ خود قرار داد و در مورد نگهبانی و سرپرستی از پیامبر(ص) سفارش بسیار به او کرد، ابوطالب گفت: «خدا را گواه می‌گیرم که با تمام وجود به وصیّت تو عمل کنم.»

در این هنگام عبدالمطّلب با قلبی آرام از مرگ استقبال کرد و گفت: «اکنون مرگ برایم گوارا است» در این هنگام محمّد(ص) هشت سال داشت. از آن پس ابوطالب پدر مهربانی برای پیامبر(ص) بود و همسرش فاطمه بنت‌اسد، بهتر از فرزندانش به محمّد(ص) مهربانی می‌کرد، ابوطالب براستی آینه‌ی تمام نمای پدر بود و تا آخرین توان خود شب و روز از پیامبر(ص) نگهبانی و طرفداری نمود. ابوطالب در سفری تجارتی به شام او را با خود همراه برد در این سفر، راهبی بحیرا نام، نشانه‌های پیامبری را در او یافت و ابوطالب را از آن امر مطلع ساخت.
 
تمام أنبیاء(ع)، از حضرت آدم(ع) تا حضرت عیسی(ع) بشارت آمدن پیامبر اکرم(ص) را به پیروان‌شان داده بودند. با میلاد پیامبر(ص)، خاتم پیامبران(ع)، پرونده نبوت برای همیشه مختومه شد. حضرت محمد(ص)، آخرین پیامبر الهی، بنیان‏گذار حکومت اسلامی و نخستین معصوم(7) در دین مبین اسلام است.
 
از سنین نوجوانی به غار حرا در کوه نور می رفت و با خدای خود به راز و نیاز می پرداخت بخاطر درستکاری و صداقت و امانتداری معتمد مردم شناخته شده و به «محمد امین» معروف بود. رسول اکرم(ص) فرمود: «همانا به پیامبری برانگیخته شده ‏ام تا ارزش‏های اخلاقی را به کمال برسانم.»
 
گویا برپایی قسط و عدل در وجودش نهادینه بود «ما پیامبرانمان را با دلیل های روشن فرستادیم و با آنها کتاب و ترازو، را نیز نازل کردیم تا مردم به عدالت عمل کنند و آهن را که در آن نیرویی سخت و منافعی برای مردم است فرو فرستادیم، تا خدا بداند چه کسی به نادیده، او و پیامبرانش را یاری می کند زیرا خدا توانا و پیروزمند است. حدید 25» در بیست سالگی با تعدادی از جوانان مکه پیمان بستند که از حق و حقوق مظلومان دفاع کنند و تا آخر عمرشریفشان به همان پیمان حلف الفضول پایبند ماندند. «مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند.21 احزاب»
 
در 25 سالگی با ثروتمندترین دختر عربستان، حضرت خدیجه(س) ازدواج کردند در چهل سالگی به پیامبری مبعوث شدند برای هدایت بشریت از ظلمات تاریکی جهل به سوی نور دانش و در این راه بسیار آزار و اذیت ها(8) به جان خریدند. «به یقین، پیامبری از میان شما به سویتان آمد که رنج های شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است.128 توبه»
 
و جهان ظلمانی را به سمت نور راهنما شدند تا مصداق آیه «خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند آنها را از ظلمت ها، به سوی نور بیرون می برد(اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوت ها هستند که آنها را از نور، به سوی ظلمت ها بیرون می برند آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند. 257 بقره» باشند و خداوند چه زیبا آفریدش «و در حقیقت تو به نیکو خلقی عظیم آراسته ای 4 قلم» و درموردش فرمود: «ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم. 107 انبیاء»
 
و همزمان با مبعوث شدن بر پیامبری کتاب قرآن بر قلب ایشان نازل شد. «خداوند کسی است که در میان جمعیّت درس نخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می ‏خواند، و آنها را تزکیه می ‏کند، و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می ‏آموزد. 2 جمعه»
 
با اینکه پیامبر(ص) درس ناخوانده بود و حتی ساعتی در محضر استادی حاضر نشده بود. با بعثت، جبرائیل بر حضرت جامعترین کتاب خلقت، قرآن را نازل کرد. در بین اعراب آن زمان شعر گویی رایج شده بود لذا خداوند قرآن را بر پیامبرش نازل کرد تا معجزه حضرتش باشد و راهنمای مکتوبی باشد برای بشریت. «و اگر در آنچه بر بنده خود نازل کرده ‏ایم شک دارید پس اگر راست می‏ گویید سوره ‏ای مانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر خدا فرا خوانید پس اگر نکردید و هرگز نمی ‏توانید کرد، از آن آتشی که سوختش مردمان و سنگ ها هستند و برای کافران آماده شده بپرهیزید. ۲۳ و ۲۴ بقره»

آمدی در تیرگی ها مثل نور باده ای در دست از شور و شعور
در کلام قدسی تو مضمر است یک جهان انجیل و تورات و زبور
در گذرگاه توان سوز صراط ذکر نام نیک تو رمز عبور
 
ولادت امام صادق علیه‌السلام
ششمین کوکب درخشان آسمان امامت و ولایت، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در روز جمعه، هفدهم ربیع الاول سال 83 ق، پا به جهان گذاشت و با قدوم مبارکش جهانی را نورافشانی کرد. در شرافت حسب و نسب وی همین بس که پدرش پنجمین پیشوا از اهل بیت عصمت و طهارت، حضرت امام محمد باقر علیه السلام ، و مادر گرامی اش فاطمه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر، معروف به امّ مروه می باشد. او در بین زنان مدینه حرمت اجتماعی بالایی داشت و به آموزش و هدایت زنان و حل بی دریغ مشکلات دینی آنان می پرداخت.

القاب امام
آن بزرگوار دارای القاب زیادی مانند «صابر»، «فاضل»، «طاهر»، «قائم» و «کامل» است. امّا معروف ترین لقب آن حضرت، «صادق» است و کنیه ایشان، «ابو عبداللّه» است. نام ایشان، «جعفر» است. واژه جعفر معانی متعدد دارد، که از جمله، نام نهری است در بهشت. از این رو امام باقر او را «جعفر» نهاد؛ چرا که وجود پربرکت او همچو آب زلال نهرهای بهشت، حیات بخش و پرثمر است.

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و امام صادق علیه السلام
در گزینش نام آن حضرت چنین آمده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم خود، نام صادق را بر ایشان نهادند و در قدر و منزلت این امام همام همین بس که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در حدیثی فرمودند: «آن کس که دوست دارد خدای را ملاقات کند در حالی که کتاب عمل او در دست راست او باشد، باید جعفر بن محمّد صادق را دوست بدارد».

تربیت
امام صادق علیه السلام تا دوازده سالگی در سایه جد بزرگوارشان امام سجّاد علیه السلام ، قرار داشته، از پرورش صحیح و الهی آن حضرت بهره مند شدند. امام صادق علیه السلام را نوعی الفت مخصوص با جد گرامی اش بود. زمزمه ها و دعاها و اذکار امام سجاد علیه السلام در جان او اثر می کرد و این آثار در عبادات و حالات و شب زنده داری های امام صادق علیه السلام به خوبی نمایان بود.

کودکی و نوجوانی
او کودکی بزرگ بود. شرکت در جلسات درس جد گرامی اش تا دوازده سالگی، و پدر بزرگوارش، نشان از عظمت فکری و روحی آن حضرت دارد. ایشان، در فراگیری علوم اسلامی و غیره، در میان شاگردان پدر، درخششی فوق العاده داشت.

مکارم اخلاقی
امامان پاک ما هریک در زمان خود نمونه اخلاقی و عملی اسلام راستین بودند. به هیچ کار نیکی امر نمی کردند جز این که خود بیشتر از دیگران به آن مقید بودند و عمل می کردند و از هیچ منکری نهی نمی نمودند جز آن که خود همیشه از آن اجتناب داشتند. حضرت صادق علیه السلام در کلیه صفات نیک و سجایای اخلاقی از علم و حلم،زهد و شهامت و سایر خصال بی نظیر بود و همیشه در یکی از این سه حال بود: یا روزه دار بود، یا به نماز ایستاده بود یا به ذکر خدا مشغول بود. در هر حال در برابر عظمت خداوند دلی خاشع داشت.

عفو و گذشت امام
عاطفه و گذشت امام صادق علیه السلام به حدی بود که اذهان بشری گنجایش تصور چنان بزرگواری را ندارد. مردی خدمت امام رسید و عرض کرد: پسرعموی شما هرچه دلش خواست به شما ناسزا گفت. حضرت وضو گرفت و مشغول نماز شد. آن مرد گفت: من با خود گفتم که حضرت می خواهد او را نفرین کند. اما امام پس از اقامه دو رکعت نماز دست ها را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «ای پروردگار من، این حق من بود که او را بخشیدم و جود و کرم تو از من بیشتر است. او را به کیفر اعمالش مجازات نکن».

وضعیت معیشتی
معصوم هشتم امام صادق علیه السلام در امور معیشت میانه رو بود. درباره میانه روی و اقتصاد می فرمود: «من ضامنم که اگر کسی میانه رو باشد، هرگز فقیر نشود. میانه روی می تواند آدمی را در زندگی بر سرپا نگه دارد». ایشان با وجود این که از لحاظ مالی از وضعیت خوبی برخوردار بود، اما هیچ گاه، زرق و برق دنیا را در زندگی خویش راه نداد و هم چنان ساده و متعارف زندگی می کرد.

تقوای الهی
تقوا منزلگاه اتصال به ملکوت است. ترس از خدا، نتیجه اعتقادی ایمان به خداست و نتیجه عملی آن، جاری شدن جویبار ایمان در انجام دادن عمل نیک است. این دو ویژگی عامل رسیدن انسان به سعادت و کمال است؛ کمالی که امامان شیعه خود مظهر و نماد آن می باشند. راوی می گوید: من در سالی خدمت امام جعفر صادق علیه السلام به حج رفتم. هنگام احرام بر مرکب خود نشست. هرچه خواست لبیک بگوید، نتوانست و نزدیک بود از مرکب بر زمین بیافتد. عرض کردم: پسر پیامبر، لبیک بگو! فرمود: «چگونه جرأت لبیک گفتن داشته باشم، در صورتی که می ترسم خدای عز و جل در جواب من بگوید لا لَبَّیْک وَ لا سَعْدَیک؛ تو را نمی پذیریم».

امام صادق علیه السلام ، امویان و عباسیان
امام صادق علیه السلام در طول امامت پربرکت خود که 34 سال طول کشید، از هرگونه کوشش برای ابلاغ پیام الهی و هدایت و تهذیب مردم فروگذار نکرد. هیجده سال از دوران امامت آن حضرت در عصر ده خلیفه اموی بود و به علت ضعف و افول قدرت آنان، امام علیه السلام مجالی برای ارتباط با مردم به دست آورد، ولی شانزده سال دیگر، در عصر عباسیان و توأم با سختی های فراوان بود. اما با این وجود، امام بزرگوار در پیش برد عقاید و افکار مسلمانان، موفقیت های بزرگی به دست آورد.

نهضت علمی
اختلافات سیاسی بین امویان و عباسیان و انشعاب اسلام به فرقه های مختلف از یک طرف، و ظهور عقاید مادی و نفوذ فلسفه یونان در اسلام از طرف دیگر، چنین ایجاب می کرد که نهضتی علمی که پایه های آن بر حقایق استوار باشد به وجود آید تا هم حقایق دینی را از میان خرافات و اوهام بیرون کشد و هم پاسخ دندان شکنی بر پایه منطق و استدلال به فلاسفه مادی بدهد. وجود گرامی امام صادق علیه السلام این خط مشی را تعقیب می کرد و دربسط و نشر معارف اسلامی و ترویج و تبلیغ احکام و تعلیم و تربیت مسلمانان کمر همّت بست.

رفتار امویان و عباسیان
نزدیک به یک قرنِ حکومت امویان سیاه ترین ادوار تاریخ اسلام محسوب می شود چون اسلام و اسلامیان بازیچه اغراض بنی امیه بودند و آنان هیچ ارزشی برای مردم قائل نبودند. بسیار کوشیدند امت اسلامی را به جاهلیت باز گردانند و در این راه، پیش رفت هایی هم کردند. بنی عباس بسیار به اسلام تظاهر می کردند، و به عنوان این که «ما از آل پیامبریم» سعی داشتند خود، را وارثان حقیقی پیامبر و شایستگان خلافت اسلامی معرفی کنند. بنابراین از همان آغاز حکومت، بخاطر حفظ سلطنت خود، بر امام صادق علیه السلام و یاران و شیعیان او سختی ها و فشارهای زیادی را تحمیل کردند. حتی گاهی از تماس مردم با آن حضرت جلوگیری می کردند.

دانشگاه امام صادق علیه السلام
عصر امام صادق علیه السلام ، عصر توسعه فرهنگ و علم، و ظهور نهضت علمی و فکری در همه جوامع بود. امام صادق علیه السلام با توجه بر فرصت مناسب سیاسی که به وجود آمده بود و با ملاحظه نیاز شدید جامعه و آمادگی زمینه اجتماعی، نهضت علمی و فرهنگی پدرش امام محمد باقر علیه السلام را پی گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد. در این دوران بحث های علمی، فلسفی و کلامی رواج فراوان داشت و بینش ها و نظریات گوناگونی در باب بدایت و نهایت جهان، انسان و غیره مطرح می شد. حکومت نیز برای تثبیت جایگاه خود و تضعیف ائمه اطهار به این تفرقه ها دامن می زد. امام صادق علیه السلام ، چهره حقیقی فرهنگ اسلامی را عیان کرد و با ارائه خط اصیل اسلام به کشمکش ها و تفرقه ها و تضادهای دینی تا حدود زیادی خاتمه داد.

تعلیمات فقهی
تعلیمات فقهی امام صادق علیه السلام که به فقه جعفری مشهور است، همان فقه اصیل اسلامی است که از مبدأ وحی و از جانب پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم برای هدایت بشر نازل شده است. امام علیه السلام با استفاده از فرصتی که به دست آمده بود بدعت ها و خرافاتی را که به تدریج، بر اثر هوی وهوس حاصل شده بود، از ساحت مقدس شریعت مصطفوی دور ساخت و حقایق احکام را تشریح و آیات قرآن را توضیح و تفسیر فرمود.

عظمت امام از زبان اهل تسنّن
امام صادق علیه السلام گذشته از منزلتی که نزد شیعیان دارد در دیده اهل سنت نیز دارای مقامی والاست. مورخان و علمای اهل سنّت، جملگی در شأن و مقام و عظمت او سخن رانده اند و او را به کرامت خُلق، دانش فراوان، بخشش بسیار و عبادت طولانی ستوده اند. در عظمت مقام علمی آن حضرت کافی است بدانیم متجاوز از 160 دانشمند اهل تسنن در کتاب های خود از او به عظمت یاد کرده اند و کلمات و احادیث او را نقل کرده اند. شاگردان امام صادق علیه السلام منحصر به شیعیان نبودند؛ بلکه پیروان سنّت و جماعت نیز از دانش او برخوردار می شدند. پیشوایان اهل سنت، با واسطه یا بی واسطه، شاگرد امام بودند. مالک بن اَنَس، نزد امام می آمد و به شاگردی آن حضرت افتخار می کرد. ابوحنیفه نیز دو سال شاگرد امام بود. او این دو سال را پایه دانش خود معرفی می کند و می گوید: «اگر آن دو سال نبود، نعمان از بین رفته بود».

شیعه جعفری
مکتب تشیّع به نام مبارک امام صادق علیه السلام منسوب است و از آن به مذهب جعفری یاد می شود. همه ائمه اطهار علیهم السلام علم و ولایت را به طور یکسان از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به ارث برده اند، امّا اوضاع استثنایی زمان امام صادق علیه السلام ، موجب شد تا مکتب تشیّع ظهور و بروز گسترده ای یابد. طولانی بودن دوران امامت امام صادق علیه السلام نسبت به امامت سایر ائمه علیه السلام موجب شد افراد زیادی از دریای معرفت و دانش او، جان های تشنه خود را سیراب کنند. از دیگر دلایل این موفقیت، موقعیت فرهنگی آن زمان بود؛ زیرا عقاید و آرا و مذاهب نوظهور، زمینه را برای گفت وگو و ایجاد مجالس بحث و مناظره فراهم کرده بودند.

نفی طاغوت زمان و مبارزه سیاسی
امام جعفر صادق علیه السلام در حوزه مسائل سیاسی و اجتماعی، از طریق بیان مسئله امامت، بیان احکام و تفسیر قرآن و گفتارهای خود، تنفر و انزجار خود را از حکومت طاغوتی وقت نشان می دادند. ایشان با بیان مسئله امامت، به طور مستقیم و صریح، حکام زمان را نفی و خویشتن را به عنوان صاحب واقعی آن مقام، به مردم معرفی می کردند. پیوسته پیوند خود را با پیامبر بزرگوار بیان، و از امامان راستین و پدران خود نام می بردند. هم چنین با گستردن بساط علمی و بیان معارف اسلامی به ویژه تفسیر قرآن، وجهه مذهبی دستگاه حکومت را تضعیف می کردند. ایشان از این طریق برای بازپس گرفتن حق حکومت و بیرون آوردن قدرت سیاسی از دست نااهلان به مبارزه می پرداختند.

تقیّه برای شیعیان
فشار گسترده سیاسی بر اهل بیت علیهم السلام و شیعیان در آن دوران، گویای این حقیقت است که یاران امام به منظور مصون ماندن از گزند حکام اموی و عباسی ناگزیر بودند به طور کامل تقیه کنند و از کم ترین بی احتیاطی بپرهیزند و ایمان و اعتقاد خود را مخفی دارند. تأکیدهای مکرّر امام صادق علیه السلام بر تقیه نشان دهنده فعال بودن تشکیلات سرّی یاران امام و تصمیم جدی حکومت بر سرکوب کردن حرکت هاست. به طوری که، ترک تقیه مساوی با ترک نماز اعلام شده بود و شدت فشار به حدّی بود که شیعیان بدون اعتنا به یکدیگر از کنار هم می گذشتند.

چرا امام صادق علیه السلام قیام نکرد؟
امام صادق علیه السلام ، ضمن تأیید اصل قیام بر ضد طاغوت و طاغوتیان، به دلیل دارا نبودن یاران مخلص و وفادار به اندازه کافی، قیام و نهضت فکری و انقلاب فرهنگی را بر قیام و انقلاب نظامی و مسلّحانه ترجیح دادند. ایشان در این باره می فرمایند: «من در زمانی که حتی پنج نفر یار راستین برای ما پیدا نشود خروج و قیام نمی کنم. ما به وقت قیام آگاه تریم».

امام صادق و منصور عباسی
امام صادق علیه السلام پیوسته از هر فرصتی برای رسوا ساختن چهره کریه حاکمان جور استفاده، و آنان را نکوهش و سرزنش می کرد. روزی منصور دوانقی، دوّمین خلیفه عباسی، در محضر امام صادق علیه السلام بود. مگسی آمد و روی بدن منصور نشست و او را گزید. منصور آن را رد کرد. همان مگس بار دیگر آمد و منصور را گزید. برای چندمین بار مگس بازگشت. منصور که عاصی شده بود رو به امام صادق گفت: خداوند برای چه مگس را آفرید؟ امام بی درنگ فرمود: «برای این که افراد جبار و متکبر را خوار کند». به این ترتیب امام صادق علیه السلام چهره واقعی منصور را به او نشان داد.

شکوه و هیبت امام
شکوه و عظمت امام جعفر صادق علیه السلام به قدری بود که کسی جرأت لجاجت و اذیت به خود نمی داد. وقار و هیبت او حتی دشمنان ایشان را تحت تأثیر قرار داده بود و با همه تلاشی که برای تضعیف و تحقیر امام به کار می بستند، همواره شکست می خوردند. آورده اند روزی منصور عباسی امام را نزد خود احضار کرد، در حالی که اندیشه قتل او را در سر می پروراند. هنگامی که امام وارد شد، منصور بی اختیار از جا برخاست و او را در آغوش گرفت و از او احوال پرسی کرد. آری، اولیای خدا این گونه اند و هیبت و وقار آنان، از عظمت پروردگارشان منشعب است و به فرموده آن امام همام هر آن که را تقوای الهی باشد عظمت و کبریایی خداوند در اوست.

مناظرات امام صادق علیه السلام با گروه های مختلف
از آن جا که عصر امام صادق علیه السلام عصر برخورد اندیشه ها و تحولات علمی بود و امام صادق علیه السلام با تأسیس حوزه علمیّه، با تمام وجود به میدان علم و دانش آمده بود، طبعا پای بحث و بررسی های علمی به میان می آمد. امام گاهی مستقیم و گاهی با مأمور کردن شاگردان خود، با دانشمندان مذاهب، به مناظره می پرداخت. به مخالفان، آزادی بیان می داد و آنها را به مناظره دعوت می کرد و در پرتو مناظرات دقیق علمی، آنها را به سوی اسلام و تفکر شیعی دعوت فرمود.

علم با عمل
دانش، بر افراشتن بیرق تعقّل و تدبّر و اوج گرفتن به سوی بینش و بصیرت است؛ پایان تاریک ها و طلوع صبح حقیقت است. دانش چشمان آدمی را به سمت حقیقت باز می کند و میزان درک و معرفت او را بالا می برد. بدین سان، به واسطه آن، می شود در جاده وصل به پروردگار، سرعت گرفت و بال پرواز را به سوی او گشود. این هد ف، با عمل به علم و به کارگیری آن امکان پذیر است. علمی که با عمل عجین نشود، هم چون طبل توخالی است که باطنی پوچ دارد. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «دانش بیاموزید و اگر دانش آموختید، آن را به کار گیرید. زیرا در غیر این صورت، دانش، شما را نفعی نخواهد بخشید. همّت عالمان عمل است و سفها، همّت شان حرف زدن است».

بندگی و علم آموزی
امام صادق علیه السلام فرمودند: «دانش تنها به یاد گرفتن نیست؛ بلکه علم نوری است که خداوند تبارک و تعالی آن را در دل هرکس که بخواهد هدایت کند، قرار می دهد. بنابراین، تو اگر طالب دانش هستی، باید در مرحله اول حقیقت عبودیت و بندگی خدا را در خود بجویی و علم را با به کار گرفتن شیوه های عبودیت طلب کنی و از خدا بخواهی که تو را از نعمت درک و فهم بهره مند کند».

تزکیه، مقدّم بر تعلیم
قوانین والای اسلام در درجه اول موضوعات اخلاقی را مورد توجه قرار می دهد. ارسال پیامبران از ناحیه خداوند، برای هدایت و تربیت اخلاقی بشر است. دین اسلام به تربیت نفوس بشر از نظر اخلاقی اهمیت بسیاری قائل است و تزکیه نفس را مقدم بر دانش می داند؛ زیرا علمی که به تقوا و تزکیه نفس مقرون نباشد نه تنها فاقد ارزش حقیقی خواهد بود، بلکه موجب اضمحلال و نابودی بشر خواهد شد. بدین سبب امام صادق علیه السلام بیش از شروع هر درسی، شاگردان خود را به صداقت، درستی، فضیلت و تقوا می خواند و به کسب معنویات و تحکیم مبانی اخلاقی سفارش و به آموختن علم همراه با فضیلت توصیه می فرمود.

عمل همراه با معنویّت
اساس ایمان، یقین به توحید و روز حساب است. عبادات فردی و اجتماعی نیز برای تحکیم و حفظ مکرّر این اصل اساسی است. بُعد استمراری و تکرارپذیری آن، زنگار فراموشی را از دل می شوید و یاد خدا را پیوسته در آن زنده نگه می دارد و به آدمی آرامش می بخشد. امّا عمل و عبادتی که کورکورانه و بدون معرفت و اخلاص باشد و ذرّه ای به ایمان و اعتقاد انسان نیفزاید، فاقد ارزش است. اسلام، به کیفیت و حال وهوای عبادات و روح تعالی بخش آن نظر دارد. چنانچه امام صادق علیه السلام می فرمایند: «بدان عمل اندک ولی دائمی که از روی یقین باشد، برای تو بهتر از عمل کلانی است که ناپیوسته و غیر یقینی باشد».

خوشتر از آن باشد که ذکر دلبران...
مالک بن انس، رئیس مذهب مالکی، از شاگردان امام صادق علیه السلام بود که از آن حضرت حدیث نقل می کرد. او در ضمن گفتاری در شأن امام صادق می گوید: «امام صادق علیه السلام حدیث و گفتار بسیار داشت. خوش مجلس بود و از مجلسش بهره های فراوان برده می شد. هرگاه می گفت: رسول خدا فرمود (به احترام رسول خدا) رنگ چهره اش تغییر می کرد».

رمز موفقیّت شغلی
کار و تلاش برای کسب روزی حلال از جمله کارهایی است که تمامی انبیا و اولیای خدا در تعالیم خود آن را به مردم گوشزد کرده اند و خود نیز به آن عامل بوده اند. آنان همواره مردمان را از سستی و کاهلی بر حذر داشته، به کار و خدمت به جامعه تشویق فرموده اند. امام صادق علیه السلام افزون بر این که خود به کشاورزی می پرداخت، از مردم می خواست با تلاش و فعالیت خود در آبادانی دنیا بکوشند و زمین خدا را آباد کنند. ایشان رمز موفقیت در کار را در سه نکته می دانند و می فرمایند: «هر صنعتگر و صاحب شغلی ناچار است سه چیز داشته باشد تا به حرفه و صنعت خود رونق ببخشد: اول این که در حرفه خود، استاد و متخصص باشد، دوم این که در کار خود با کمال امانت و صداقت انجام وظیفه کند، سوم این که نسبت به مراجعه کنندگان خود، دوستانه و محترمانه عمل کنند».

دو نور در دل مؤمن
امام صادق علیه السلام از قول پدر بزرگوارش امام باقر علیه السلام فرمودند: «هیچ بنده مؤمنی نیست جز آن که در دلش دو نور است. نور خوف و نور رجا که هر دو یکسان و به یک اندازه اند، نه بیش و نه کم». بنابراین خوف و رجا به یک اندازه در دل مؤمن جای دارد. به همان اندازه که از سخط خداوند بیمناک است، به رحمت و فضل و کرم او امید دارد. از معصیت و گناه ترسان است در عین حال در صورت خطا و عصیان، از رحمت خداوند مأیوس نیست و نور امید به بخشش و بخشایش در دلش روشن است».

توجه به دنیا و آخرت در فرمایش امام صادق علیه السلام
هرکه روز را به شب رساند و بیشترین توجهش دنیا باشد، خدای تعالی فقر و پریشانی را جلو چشمش نهد و کارش را پریشان سازد و بدانچه خداوند روزی او کرده نرسد و هرکه بامداد و شامگاه بزرگ ترین توجهش به آخرت باشد، خداوند توانگری و بی نیازی را در دلش نهد و کارش را منظم کند».
 
امام صادق علیه السلام می فرمایند: «پیروان ما کسانی هستند که در کارهای نیک پیش قدم اند و از انجام دادن اعمال بد خودداری می کنند. نیکی را آشکار می کنند و برای علاقه ای که به رحمت خداوند جلیل دارند به کار خوب پیشی می گیرند. اینان از ما هستند و هرکجا که ما باشیم با ما هستند».

دوست واقعی
امام صادق علیه السلام می فرمایند: «دوستی شروطی دارد. اگر دوست تو بعضی از این شرط ها را نداشته باشد او را دوست کامل مشمار و اگر هیچ یک از این ها در او نباشد، نام دوست بر او مگذار. اول آن که ظاهر و باطنش نسبت به تو یکی باشد...، دوم این که نیک و بد تو را نیک و بد خود بداند، سوم، آن که مال و مقام، او را عوض نکند، چهارم آن که درحد توانایی خود، چیزی از تو دریغ نکند، و پنجم آن که در روزهای سختی تو را تنها نگذارد».

سخنانی کوتاه از امام صادق علیه السلام
* آن کس که حجاب دیگران را بدرد و آبرویشان را ببرد خداوند گناهان پنهان او را آشکار و او را رسوا خواهد کرد و آن کس که شمشیر ستم را به روی مردم بگشاید، با همان کشته خواهد شد و آن کس که برای برادر مؤمن چاهی بکَند، خود در آن فرو خواهد افتاد و آن کس که با افراد سفیه بنشیند تحقیر می شود و آن کس که با عالمان بنشیند آبرو پیدا کند.
* بر خدا اعتماد کن مؤمن خواهی بود. به قسمت الهی خشنود شو تا بی نیاز شوی.
* از خدا بترس، هرچند اندک باشد و میان خود و خدا پرده ای نه، هرچند نازک باشد.
* شش صفت در مؤمن نیست: سخت گیری، بی خبری، رشک، لجبازی، دروغ و تجاوز.
* خداوند دنیا را به دوست و دشمن عطا می فرماید و ایمان را نمی دهد مگر به برگزیدگان از خلق خود.
* خوش رفتاری با مردم یک سوّم خرد است.
* شتاب در کارها ارزش مؤمن را می برد و نورش را خاموش می کند.
* از آمیزش با اوباش و فرومایگان بپرهیز که آمیزش با آنان شما را به خوبی نرساند.
* هرکه بدخو باشد خود را شکنجه می دهد.
* از شوخی بپرهیزید که آن به دشمنی می انجامد و تولید کینه می کند و آن ناسزای کوچکی است.
* مؤمن کسی است که کسبش حلال و اخلاقش نیکو و باطنش سالم باشد؛ زیادی مالش را انفاق کند و زیادی سخنش را نگهدارد؛ مردم از شرش محفوظ باشند و با آنها به انصاف رفتار کند.
 * سه چیز باعث تکمیل احسان می شود: در آن شتاب کردن، بسیارِ آن را کم شمردن و منّت را ترک کردن.
 * سه صفت را هرکه داشته باشد آقا است: فرو خوردن خشم، گذشت از بدکردار، و کمک و صله رحم با مال و جان.
https://avapress.com/vdchkqnik23nq-d.tft2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما