۱۲ ربیع الاول به روایتی و ۱۷ ربیع الاول به روایتی دیگر، سالروز میلاد مسعود رسول رحمت و پیام آور و مهر و رأفت و همدلی و وحدت و نوع دوستی است.
فاصله بین این دو روایت را بزرگان اسلام{ امام خمینی (ره)}، هفته وحدت نام گذاری کرده اند؛ تا بهانه و محملی دیگر برای ایجاد همبستگی و همدلی و وحدت و همپذیری و خیر و صلح و دوستی بین فرق و گرایش ها و خوانش های متعدد در جامعه اسلامی قرار گیرد.
این نام گذاری بدون شک، یک نام گذاری مناسبتی و تقویمی ساده نیست که با آغاز و پایان یک هفته، آغاز و انجام پذیرد و از آن پس، دیگر کسی به آن نپردازد یا اهمیت خود را از دست بدهد. این بدون شک ناشی از یک نیاز شدید و عمیق مسلمانان امروز و فراخوانی برای همسویی و همگرایی همه کسانی است که در زیر سایه و ظل پرچم اسلام و شعار وحدت آفرین و الهی لا اله الا الله، محمد رسول الله، زندگی می کنند، عمل می کنند، باید و نباید می کنند و براساس آن سرگذشت دیروز و وضعیت امروز و سرنوشت فردای خود و جامعه بشری را سامان داده و مدیریت می نمایند.
هفته وحدت، منحصر به آغاز و انجام یک هفته تقویمی نیست؛ بلکه مبدأ تاریخ هم پذیری دینی همه مسلمانان است در هر نقطه از جهان که زندگی می کنند. دلیل این نکته نیز این است که رسول و فرستاده خاتم صلوات الله علیه، پیام آور مهر و وحدت و همپذیری و اخوت و برادری است. براساس فرمایش صریح خداوند، پیامبر گرامی اسلام(ص) رحمت برای همه عالمیان است و این حتی وجود ذی جود و مقدس آن حضرت را فراتر از محدوده یک دین به نام اسلام می برد و آن رحمتی برای همه عالمیان قرار می دهد؛ تا به این ترتیب، هرکسی از هر نژاد و تبار و قومیت و ملیت و حتی مذهبی که بتواند دستی به دامن آنحضرت برساند می تواند از خوان رحمت اش بهره مند شود؛ این در حالی است که مسلمانان ربط و نسبت مستقیم با آن حضرت و پیام آسمانی و ماندگار آخرین فرستاده از سلسله انبیای الهی برقرار می کنند و مستقیما از چشمه معرفت و نبوت ایشان، سیراب می شوند؛ بنابراین آنها به حق، اولی تر از هر کس دیگری برای بهره وری از چشمه سار رحمت و برکت وجود مقدس آنحضرت هستند و بلاواسطه می توانند از این رحمت واسعه الهی، برخوردار گردند؛ اما امروزه متاسفانه، مسلمانی برخی فرقه ها و گرایش های منسوب به اسلام به اندازه ای از اصل و ریشه و بن مایه پیام رحمت عالمیان، بیگانه شده و دور افتاده است که به دشواری می توان میان آنچه رسول خاتم(ص) می فرمود و آنچه به اصطلاح پیروانش می خوانند و می خواهند نسبت و رابطه ای برقرار کرد.
ظهور فرقه های منحط و تندرو تکفیری یکی از بدترین نمودهای اسلام گرایی دروغینی است که به دروغ خود را به پیام های انسان دوستانه، مهرورزانه، وحدت طلبانه و سرشار از رأفت و رحمت حضرت رسول اکرم(ص) منسوب می کند؛ اما در زیر پرچم و شعار اسلام، تیشه به ریشه دین پیامبر خاتم(ص) می زند و شجره طیبه اسلام اصیل مبتنی بر آموزه های انسانساز رسول رحمت را برمی اندازد.
این بزرگترین خطری است که امروزه مسلمانان –اعم از شیعه و سنی- و کلیت جامعه اسلامی را تهدید می کند و آینده این دین رؤوف را با خطری جدی و براندازنده مواجه کرده است.
کاری که گروه های دهشت افکن و ضد اسلامی تکفیری می کنند درست در راستای توجیه پروژه تروریست پروری غرب است که براساس آن، اسلام یعنی تروریزم و مسلمانان یعنی تروریست.
براساس این پروژه طی نیم قرن آینده، دیگر هیچکسی نباید در جهان، سخن از اسلام سیاسی مبارز و انقلابی به میان آورد که برای حکومت و دولت داری و مدیریت اجتماعی نیز برنامه دارد؛ زیرا این امر به خودی خود، حمل بر تروریزم می شود! کاری که اخیرا با اخوان المسلمین در مصر و تونس کردند و بدیل های مشابهی از آن در عراق و سوریه و لبنان و پاکستان و بخش هایی از افغانستان و لیبی و سومالی و یمن و بحرین و سایر سرزمین های آشوب زده اسلامی نیز در جریان است.
این خطر را باید جدی گرفت؛ زیرا نه شیعی است و نه سنی؛ بلکه برنامه ای است برای زدودن ریشه مشترک این دو و برانداختن درخت تنومند اندیشه و باور اسلامی در سراسر کشورهای اسلامی.
فاصله بین این دو روایت را بزرگان اسلام{ امام خمینی (ره)}، هفته وحدت نام گذاری کرده اند؛ تا بهانه و محملی دیگر برای ایجاد همبستگی و همدلی و وحدت و همپذیری و خیر و صلح و دوستی بین فرق و گرایش ها و خوانش های متعدد در جامعه اسلامی قرار گیرد.
این نام گذاری بدون شک، یک نام گذاری مناسبتی و تقویمی ساده نیست که با آغاز و پایان یک هفته، آغاز و انجام پذیرد و از آن پس، دیگر کسی به آن نپردازد یا اهمیت خود را از دست بدهد. این بدون شک ناشی از یک نیاز شدید و عمیق مسلمانان امروز و فراخوانی برای همسویی و همگرایی همه کسانی است که در زیر سایه و ظل پرچم اسلام و شعار وحدت آفرین و الهی لا اله الا الله، محمد رسول الله، زندگی می کنند، عمل می کنند، باید و نباید می کنند و براساس آن سرگذشت دیروز و وضعیت امروز و سرنوشت فردای خود و جامعه بشری را سامان داده و مدیریت می نمایند.
هفته وحدت، منحصر به آغاز و انجام یک هفته تقویمی نیست؛ بلکه مبدأ تاریخ هم پذیری دینی همه مسلمانان است در هر نقطه از جهان که زندگی می کنند. دلیل این نکته نیز این است که رسول و فرستاده خاتم صلوات الله علیه، پیام آور مهر و وحدت و همپذیری و اخوت و برادری است. براساس فرمایش صریح خداوند، پیامبر گرامی اسلام(ص) رحمت برای همه عالمیان است و این حتی وجود ذی جود و مقدس آن حضرت را فراتر از محدوده یک دین به نام اسلام می برد و آن رحمتی برای همه عالمیان قرار می دهد؛ تا به این ترتیب، هرکسی از هر نژاد و تبار و قومیت و ملیت و حتی مذهبی که بتواند دستی به دامن آنحضرت برساند می تواند از خوان رحمت اش بهره مند شود؛ این در حالی است که مسلمانان ربط و نسبت مستقیم با آن حضرت و پیام آسمانی و ماندگار آخرین فرستاده از سلسله انبیای الهی برقرار می کنند و مستقیما از چشمه معرفت و نبوت ایشان، سیراب می شوند؛ بنابراین آنها به حق، اولی تر از هر کس دیگری برای بهره وری از چشمه سار رحمت و برکت وجود مقدس آنحضرت هستند و بلاواسطه می توانند از این رحمت واسعه الهی، برخوردار گردند؛ اما امروزه متاسفانه، مسلمانی برخی فرقه ها و گرایش های منسوب به اسلام به اندازه ای از اصل و ریشه و بن مایه پیام رحمت عالمیان، بیگانه شده و دور افتاده است که به دشواری می توان میان آنچه رسول خاتم(ص) می فرمود و آنچه به اصطلاح پیروانش می خوانند و می خواهند نسبت و رابطه ای برقرار کرد.
ظهور فرقه های منحط و تندرو تکفیری یکی از بدترین نمودهای اسلام گرایی دروغینی است که به دروغ خود را به پیام های انسان دوستانه، مهرورزانه، وحدت طلبانه و سرشار از رأفت و رحمت حضرت رسول اکرم(ص) منسوب می کند؛ اما در زیر پرچم و شعار اسلام، تیشه به ریشه دین پیامبر خاتم(ص) می زند و شجره طیبه اسلام اصیل مبتنی بر آموزه های انسانساز رسول رحمت را برمی اندازد.
این بزرگترین خطری است که امروزه مسلمانان –اعم از شیعه و سنی- و کلیت جامعه اسلامی را تهدید می کند و آینده این دین رؤوف را با خطری جدی و براندازنده مواجه کرده است.
کاری که گروه های دهشت افکن و ضد اسلامی تکفیری می کنند درست در راستای توجیه پروژه تروریست پروری غرب است که براساس آن، اسلام یعنی تروریزم و مسلمانان یعنی تروریست.
براساس این پروژه طی نیم قرن آینده، دیگر هیچکسی نباید در جهان، سخن از اسلام سیاسی مبارز و انقلابی به میان آورد که برای حکومت و دولت داری و مدیریت اجتماعی نیز برنامه دارد؛ زیرا این امر به خودی خود، حمل بر تروریزم می شود! کاری که اخیرا با اخوان المسلمین در مصر و تونس کردند و بدیل های مشابهی از آن در عراق و سوریه و لبنان و پاکستان و بخش هایی از افغانستان و لیبی و سومالی و یمن و بحرین و سایر سرزمین های آشوب زده اسلامی نیز در جریان است.
این خطر را باید جدی گرفت؛ زیرا نه شیعی است و نه سنی؛ بلکه برنامه ای است برای زدودن ریشه مشترک این دو و برانداختن درخت تنومند اندیشه و باور اسلامی در سراسر کشورهای اسلامی.