رحیمه یزدانی/ تربیت سالم نسل جدید، اصل بسیار مهمی در یک جامعه انسانی بوده و فرزندان، ثمره عمر والدین و سرمایه آینده یک جامعه میباشند. مساله تربیت فرزند نه تنها بر زندگی یک خانواده، بلکه یک جامعه تاثیر دارد. نمونههای بارز این سخن را میتوان در طول تاریخ از تاثیر فرد صالح در فلاح جامعه و بر عکس، شخص ناصالح در فساد جامعه مشاهده نمود.
فرزندان، ثمره و حاصل یک عمر تلاش و زحمت دو فرد است و همانگونه که یک درخت برای به ثمر رسیدن نیاز به نگهبان و باغبان دارد، فرزندان نیز برای رشد سالم نیاز به مربی و تربیتکننده دارند. مساله تربیت سالم و درست کودک، رسالت سنگینی است که خداوند متعال آن را به دوش والدین قرار داده است. اگر والدین فرزندانشان را درست تربیت کنند، آنها بار را از دوش والدین و جامعهشان برمیدارند و اما اگر در رشد و شکوفاییشان بیتوجهی صورت بگیرد، این فرزندان بار دوش جامعه خواهند شد.
متاسفانه در زمان حاضر در افغانستان مساله اصلی "تربیت سالم" فرزندان، اولویت شمار زیادی از خانوادهها نبوده و برعکس، مسائل فرعی مانند خوراک، پوشاک و تحصیل در اولویت امور قرار گرفته است. این باور سبب شده تا نسل جدید کشور آنچنانی که باید به بار بیایند، نیامده و مانند مُردگانی متحرک در جامعه بود و باش میکنند.
عواملی چون فقر اقتصادی، تهاجم فرهنگی، جنگ و ناامنی بیشترین تاثیر را روی مساله تربیت نسل جدید کشور داشته است و این موضوع مهم را به شکل جدی متاثر کرده است. مثلا فقر سبب گردیده تا والدین همه اوقاتشان را تنها صرف پیدا کردن لقمه نانی برای زنده ماندن فرزندانشان نموده و زمان کافی برای مساله تربیت سالم نداشته باشند. در این زمان که والدین کمتر کنار فرزندان حضور فزیکی دارند، دشمن صحنه را خالی ننموده و نقش و تاثیر خود را بر روی نسل جدید کشور میگذارد. به طور مثال وقتی والدین مشغول کاری میشوند، برای مصروف نگهداشتن فرزندانشان، ریموت تلویزیون را در دست آنان داده و کودکان از صبح تا شام مصروف دیدن فیلمهای مستهجن هالیوودی و بالیوودی میشوند.
نباید فراموش کرد که رسانههای افغانستان مانند خانوادههای ما برای نسل نوین و آینده افغانستان بیبرنامه نیستند، بلکه تمام روشهای زندگی از خوراک، پوشاک، رفتار و انتخاب دوست را به خوبی برایشان میآموزاند. امروز رسانه به یک رقیب نامحسوس در مقابل والدین قرار دارد. بسیاری از پدران و مادران با اینکه روزانه به فرزندانشان آموزش دینی میدهند نیز شکایت دارند که فرزندانشان به سخنان آنها توجه نداشته و کمتر به مسائل دینی پایبند هستند. اینجا اگر دقت شود، معلوم میگردد که والدین شاید روزانه دو الی سه ساعت برای فرزندانشان درس دین و قرآن گفته و باقی اوقات، که حد اوسط آن ۱۰ الی ۱۲ ساعت است، دشمن درس بیدینی به فرزندان شان یاد داده است. اما بازهم کمتر پدر و مادری را میتوان یافت که زمانی را برای آموزش دادن امور دینی به فرزندانشان اختصاص بدهند.
با سند و مدرک میتوان گفت که اکثر پدران و مادران از ابتدا تا نیمههای شب، با گرفتن ریموت تلویزیون، فیلمها را با همراهی فرزندانشان پشت سر هم نگاه کرده و نان حلال پر زحمتشان را با دیدن فیلمهای حرام صرف میکنند. بحث اینجاست که وقتی پدران و مادران، خود به دیدن فیلمهای مستهجن هالیوودی، بالیوودی و ترکی معتاد باشند، آیا توقع میرود که فرزندانشان اخلاق و رفتار اسلامی داشته باشند؟
امروزه متاسفانه در افغانستان، تلویزیونها با برنامههای مخرب خود، اولویت خانههای مردم قرار گرفته و مردم به شکل غیرقابل تصور، شیفته برنامههای آنها میشوند.
این در حالی است که غالب خانوادهها از اضرار این سریالها آگاهی ندارند؛ اضراری که قابل انکار نبوده و آهسته آهسته جامعه را به سوی بیبند و باری و انحراف میکشاند. اگر کمی دقیقتر شویم، خواهیم یافت که مسائلی مانند: بالا رفتن آمار قتل، جنگها، بلوغ زودرس، بیبرنامگی، زودشیفتگی به جنس مخالف، روحیه جنجالطلبی با خانوادهها، زیادهخواهیها در میان کودکان و نوجوانان ریشه در فیلمهای ترکی و هندی دارد؛ همان فیلمهایی که کودکان و نوجوانان طی سالها تماشای آنها، این مسائل مخرب را آموخته و امروز میخواهند آهسته آهسته آنها را عملی نمایند.
تاثیرات رسانهها و فیلمهای هالیوودی، بالیوودی و ترکی بر روند زندگی کودکان و نوجوان غیرقابل جبران بوده و آینده آنان را خدشهدار میسازد. برای نمونه، هنگامی که یک کودک در فیلم مینگرد که یک فرد، با فرو بردن چاقو در شکم شخص دیگری، او را به قتل میرساند، او نیز به فکر عملی کردن این اکشن فیلمی افتاده و متاسفانه در جای جای کشور میشنویم که شماری از کودکان این عملهای تقلیدی را در خانه و صنوف مکاتب عملی نموده و صدمات جبرانناپذیری را به بار آوردهاند، و سایر نمونههایی که همه ما به وضوح دیدهایم.
خطرناکتر از این قضیه زمانی است که والدین با دیدن این رفتارهای ضد ارزشی، بدون ریشه یابی و حل مشکل روحی نوجوانان و کودکان، آنان را به شکل سریع و صریح سرزنش کرده و عکسالعمل شدید نشان میدهند؛ عکسالعملی که سبب بیشتر شدن لطمه روحی آنان شده و کودک را کم کم از فرهنگ و رفتارهای خودی متنفر کرده و علاقمند به رفتار و کردار غربی مینماید.
پس باید اضافه کرد که امروزه رسانهها به یک سلاح خطرناک در درون خانهها تبدیل شده که هدف آن تخریب اذهان، عقاید، تفکر و نظام جامعه اسلامی است و تلاش دارد تا داشتههای کشورهای اسلامی را از بین برده ،آنان را به سوی فرهنگ باطل خودشان بکشاند.
پس والدین گرامی نباید ثمره و حاصل تمام عمرشان را با اندکی بیتوجهی، دست دشمن سپرده و زندگی فردی و اجتماعیشان را به سوی تباهی بکشانند، بلکه امیدواریم والدین تمام تلاششان را در راه به ثمر رساندن عزیزانشان صرف نمایند. والدین نباید بدون آگاهی لازم، مصروف تربیت فرزندانشان باشند، بلکه باید از الگوهای زندگیساز همچون اهلالبیت(علیهم السلام) در شکلدهی اخلاق و رفتار کودکانشان استفاده کنند.
پدران و مادرانی که فعلا به اضرار رسانههای غربی در تربیت فرزندانشان آگاهی دارند، باید تلاش کنند تا فرزندان شان کمتر وقت خود را با چنین برنامههایی هدر دهند. بهترین راه حل کمتر شدن توجه کودکتم به سریالها و برنامه های مخرب، کم شدن توجه والدین به این برنامههای مخرب است، زیرا والدین الگوی زنده کودکان هستند.
در کنار این راهکار، باید برنامههای مفید را جایگزین برنامههای مخرب نماییم که بهترین پیشنهاد ما بازیهای کودکانه و قصهخوانی مخصوصا داستانهای انسانساز اهلالبیت(علیهم السلام) و بزرگان دین میباشد.
امیدواریم نسل کنونی و جدید کشور، در کنار آموزش و تحصیل، بحث تربیت و اخلاق را در اولویت زندگی قرار دهد تا جامعه ما به سوی رشد و شکوفایی مادی و معنوی حرکت کند.
فرزندان، ثمره و حاصل یک عمر تلاش و زحمت دو فرد است و همانگونه که یک درخت برای به ثمر رسیدن نیاز به نگهبان و باغبان دارد، فرزندان نیز برای رشد سالم نیاز به مربی و تربیتکننده دارند. مساله تربیت سالم و درست کودک، رسالت سنگینی است که خداوند متعال آن را به دوش والدین قرار داده است. اگر والدین فرزندانشان را درست تربیت کنند، آنها بار را از دوش والدین و جامعهشان برمیدارند و اما اگر در رشد و شکوفاییشان بیتوجهی صورت بگیرد، این فرزندان بار دوش جامعه خواهند شد.
متاسفانه در زمان حاضر در افغانستان مساله اصلی "تربیت سالم" فرزندان، اولویت شمار زیادی از خانوادهها نبوده و برعکس، مسائل فرعی مانند خوراک، پوشاک و تحصیل در اولویت امور قرار گرفته است. این باور سبب شده تا نسل جدید کشور آنچنانی که باید به بار بیایند، نیامده و مانند مُردگانی متحرک در جامعه بود و باش میکنند.
عواملی چون فقر اقتصادی، تهاجم فرهنگی، جنگ و ناامنی بیشترین تاثیر را روی مساله تربیت نسل جدید کشور داشته است و این موضوع مهم را به شکل جدی متاثر کرده است. مثلا فقر سبب گردیده تا والدین همه اوقاتشان را تنها صرف پیدا کردن لقمه نانی برای زنده ماندن فرزندانشان نموده و زمان کافی برای مساله تربیت سالم نداشته باشند. در این زمان که والدین کمتر کنار فرزندان حضور فزیکی دارند، دشمن صحنه را خالی ننموده و نقش و تاثیر خود را بر روی نسل جدید کشور میگذارد. به طور مثال وقتی والدین مشغول کاری میشوند، برای مصروف نگهداشتن فرزندانشان، ریموت تلویزیون را در دست آنان داده و کودکان از صبح تا شام مصروف دیدن فیلمهای مستهجن هالیوودی و بالیوودی میشوند.
نباید فراموش کرد که رسانههای افغانستان مانند خانوادههای ما برای نسل نوین و آینده افغانستان بیبرنامه نیستند، بلکه تمام روشهای زندگی از خوراک، پوشاک، رفتار و انتخاب دوست را به خوبی برایشان میآموزاند. امروز رسانه به یک رقیب نامحسوس در مقابل والدین قرار دارد. بسیاری از پدران و مادران با اینکه روزانه به فرزندانشان آموزش دینی میدهند نیز شکایت دارند که فرزندانشان به سخنان آنها توجه نداشته و کمتر به مسائل دینی پایبند هستند. اینجا اگر دقت شود، معلوم میگردد که والدین شاید روزانه دو الی سه ساعت برای فرزندانشان درس دین و قرآن گفته و باقی اوقات، که حد اوسط آن ۱۰ الی ۱۲ ساعت است، دشمن درس بیدینی به فرزندان شان یاد داده است. اما بازهم کمتر پدر و مادری را میتوان یافت که زمانی را برای آموزش دادن امور دینی به فرزندانشان اختصاص بدهند.
با سند و مدرک میتوان گفت که اکثر پدران و مادران از ابتدا تا نیمههای شب، با گرفتن ریموت تلویزیون، فیلمها را با همراهی فرزندانشان پشت سر هم نگاه کرده و نان حلال پر زحمتشان را با دیدن فیلمهای حرام صرف میکنند. بحث اینجاست که وقتی پدران و مادران، خود به دیدن فیلمهای مستهجن هالیوودی، بالیوودی و ترکی معتاد باشند، آیا توقع میرود که فرزندانشان اخلاق و رفتار اسلامی داشته باشند؟
امروزه متاسفانه در افغانستان، تلویزیونها با برنامههای مخرب خود، اولویت خانههای مردم قرار گرفته و مردم به شکل غیرقابل تصور، شیفته برنامههای آنها میشوند.
این در حالی است که غالب خانوادهها از اضرار این سریالها آگاهی ندارند؛ اضراری که قابل انکار نبوده و آهسته آهسته جامعه را به سوی بیبند و باری و انحراف میکشاند. اگر کمی دقیقتر شویم، خواهیم یافت که مسائلی مانند: بالا رفتن آمار قتل، جنگها، بلوغ زودرس، بیبرنامگی، زودشیفتگی به جنس مخالف، روحیه جنجالطلبی با خانوادهها، زیادهخواهیها در میان کودکان و نوجوانان ریشه در فیلمهای ترکی و هندی دارد؛ همان فیلمهایی که کودکان و نوجوانان طی سالها تماشای آنها، این مسائل مخرب را آموخته و امروز میخواهند آهسته آهسته آنها را عملی نمایند.
تاثیرات رسانهها و فیلمهای هالیوودی، بالیوودی و ترکی بر روند زندگی کودکان و نوجوان غیرقابل جبران بوده و آینده آنان را خدشهدار میسازد. برای نمونه، هنگامی که یک کودک در فیلم مینگرد که یک فرد، با فرو بردن چاقو در شکم شخص دیگری، او را به قتل میرساند، او نیز به فکر عملی کردن این اکشن فیلمی افتاده و متاسفانه در جای جای کشور میشنویم که شماری از کودکان این عملهای تقلیدی را در خانه و صنوف مکاتب عملی نموده و صدمات جبرانناپذیری را به بار آوردهاند، و سایر نمونههایی که همه ما به وضوح دیدهایم.
خطرناکتر از این قضیه زمانی است که والدین با دیدن این رفتارهای ضد ارزشی، بدون ریشه یابی و حل مشکل روحی نوجوانان و کودکان، آنان را به شکل سریع و صریح سرزنش کرده و عکسالعمل شدید نشان میدهند؛ عکسالعملی که سبب بیشتر شدن لطمه روحی آنان شده و کودک را کم کم از فرهنگ و رفتارهای خودی متنفر کرده و علاقمند به رفتار و کردار غربی مینماید.
پس باید اضافه کرد که امروزه رسانهها به یک سلاح خطرناک در درون خانهها تبدیل شده که هدف آن تخریب اذهان، عقاید، تفکر و نظام جامعه اسلامی است و تلاش دارد تا داشتههای کشورهای اسلامی را از بین برده ،آنان را به سوی فرهنگ باطل خودشان بکشاند.
پس والدین گرامی نباید ثمره و حاصل تمام عمرشان را با اندکی بیتوجهی، دست دشمن سپرده و زندگی فردی و اجتماعیشان را به سوی تباهی بکشانند، بلکه امیدواریم والدین تمام تلاششان را در راه به ثمر رساندن عزیزانشان صرف نمایند. والدین نباید بدون آگاهی لازم، مصروف تربیت فرزندانشان باشند، بلکه باید از الگوهای زندگیساز همچون اهلالبیت(علیهم السلام) در شکلدهی اخلاق و رفتار کودکانشان استفاده کنند.
پدران و مادرانی که فعلا به اضرار رسانههای غربی در تربیت فرزندانشان آگاهی دارند، باید تلاش کنند تا فرزندان شان کمتر وقت خود را با چنین برنامههایی هدر دهند. بهترین راه حل کمتر شدن توجه کودکتم به سریالها و برنامه های مخرب، کم شدن توجه والدین به این برنامههای مخرب است، زیرا والدین الگوی زنده کودکان هستند.
در کنار این راهکار، باید برنامههای مفید را جایگزین برنامههای مخرب نماییم که بهترین پیشنهاد ما بازیهای کودکانه و قصهخوانی مخصوصا داستانهای انسانساز اهلالبیت(علیهم السلام) و بزرگان دین میباشد.
امیدواریم نسل کنونی و جدید کشور، در کنار آموزش و تحصیل، بحث تربیت و اخلاق را در اولویت زندگی قرار دهد تا جامعه ما به سوی رشد و شکوفایی مادی و معنوی حرکت کند.