پس از هجده ماه مذاکره سرانجام درتاریخ شنبه (10/12/ 1398ش= 5رجب1441ق= 29/فوریه/2020م) به میزبانی دولت قطر که از بانیان و حامیان گروه طالبان و از دوستان نزدیک آمریکا درمنطقه به شمار می رود، موافقت نامه ی تحت عنوان «موافقت نامه ی آوردن صلح به افغانستان بین امارت اسلامی افغانستان که توسط ایالات متحده به عنوان یک دولت به رسمیت شناخته نمی شود و به نام طالبان شناخته می شود وایالات متحده آمریکا» به امضای زلمی خلیل زاد به نمایندگی از جانب آمریکا و مولوی عبدالغنی، برادرمعاون سیاسی گروه طالبان رسید. و بدین سان دو دشمن خونی و به ظاهرآشتی ناپذیر که نوزده سال با یکدیگرجنگیده بودند- البته در خاک افغانستان و با دست مایه خون جوانان، ویرانی، آوارگی مضاعف و امنیت مردم افغانستان- برسر یک میزنشستند و موافقت نامه صلح امضا کردند.
مایک پمپىؤ و ملا برادر هر دو در محفل انعقاد پیمان صلح سخنرانی و از موفقیت این پروسه ابراز رضایت کردند. چهار روز پس از توافق، گفت وگوی یک ساعته تلفنی بین ترامپ و مولوی غنی انجام شد. ترامپ دقایقی پس از این گفت وگو ابرازداشت:« ما توافق کردیم که خشونت وجود نداشته باشد،...ما در واقع گفت وگوی بسیار خوبی با رهبرطالبان داشتیم»!؟. [بی بی سی نیوز] و طالبان نیز با صدور اعلامیه ای از جنگ جویان خود خواستند که حمله بر نیروهای خارجی را متوقف کنند. این درحالی بود که درهمین فاصله براساس اعلام وزارت داخله افغانستان طالبان در16 ولایت 23عملیات انجام دادند که براثرآن 6 غیر نظامی کشته و14 نفر مجروح شدند، زیرا درموافقت نامه تنها کشتن خارجی ها ممنوع شده بود و نه مردم و نظامیان افغانستان!؟.
سخن طنزآلود و طعن آمیز دکتر اشرف غنی خطاب به طالبان در سخنرانی سه شنبه(13/12/1398) در ولایت شرقی ننگرهار با همه محذوریت هایی که وی گرفتار آن است، دراین باره بسی تأمل برانگیز است:« به من بگویید کی از پاکستان بر می آیید؟. بیایید تا صلح کنیم...با خارجی ها صلح را قبول می کنید[ولی افغان هارا می کشید] پس معنی جهاد شما چیست؟. کشتن افغان ها جرم است».
توافق نامه صلح آمریکا و طالبان
توافق نامه بین آمریکا وطالبان تا زمان امضاء کاملا پوشیده بود، پس ازامضإ نیز براساس گزارش روزنامه نیویورک تایمزدوبخش مهم ومحرمانه دارد که هیچ اطلاعاتی درمورد آن وجودندارد جزآن که گفته می شود مربوط به امورنظامی است. بخش های انتشاریافته مشتمل بریک مقدمه وسه بخش اصلی است.بخش اول شامل تعهدات آمریکا، بخش دو شامل تعهدات طالبان وبخش سوم بیان کننده نوع تعامل آمریکا با دولت پسا توافق طالبان ودولت افغانستا ن است.برای تسهیل ارجاع، تحلیل ودرک بهتر محتوای توافق نامه ونیز داوری درباره برداشت واستنتاج این قلم ازمندرجات وپی آیند های توافق، متن آن را می آوریم ،جز این که به جای جمله طولانی ومکرر «امارت اسلامی طالبان که - توسط ایالات متحده به عنوان یک دولت شناخته نمی شود وبه عنوان طالبان شناخته می شود-.» به جز درمقدمه توافق نامه، از«... طالبان »استفاده می کنیم وعبارت های توضیحی و افزوده از نگارنده را نیزدرداخل[] می دهیم .
[عنوان توافق نامه] موافقت نامهی آوردن صلح به افغانستان بین امارات اسلامی افغانستان که توسط ایالات متحده بهعنوان یک دولت به رسمیت شناخته نمیشود و به نام طالبان شناخته میشود و ایالات متحده امریکا۲۹ فبروری ۲۰۲۰ مطابق با ۵ رجب ۱۴۴۱ هجری قمری و ۱۰ حوت ۱۳۹۸ هجری شمسی.
[مقدمه] توافقنامه صلح امریکا و طالبان متشکل از چهار بخش است:
در ذیل متن موافقت نامه برای تطبیق دو بخش اول است. هر دو طرف موافق هستند که این دو بخش با هم مرتبط و با هم وابسته میباشند. تعهدات امارت اسلامی افغانستان که توسط ایالات متحده بهعنوان یک دولت شناخته نمیشود و بهعنوان طالبان شناخته میشود، در چوکات این موافقتنامه در مناطق تحت کنترلشان تا زمان تشکیل حکومت اسلامی جدید پسا توافق افغانستان که طبق گفتوگو و مذاکرات بینالافغانی تعیین میشود، اجرا میشود.
بخش اول
ایالات متحده متعهد است که تمام نیروهای نظامی امریکا، متحدان و شرکای ائتلافی، بهشمول تمام کارمندان غیرنظامی و غیردیپلماتیک، پیمانکاران امنیتی خصوصی، مربیان، مشاوران و پرسنل خدمات حمایتی خود را در عرض ۱۴ ماه پس از اعلام این موافقتنامه خارج کند و اقدامات ذیل را در این زمینه روی دست خواهد گرفت.
الف. ایالات متحده، متحدان آن و ائتلاف اقدامات زیر را در ۱۳۵ روز اول انجام خواهند داد:
۱) آنها تعداد نیروهای امریکایی در افغانستان را به ۸۶۰۰ [تن] کاهش خواهند داد و به همان تناسب تعداد نیروهای متحدان و نیروهای ائتلاف کاهش داده میشود. ۲) ایالات متحده، متحدان آن و ائتلاف تمام نیروهای خود را از ۵ پایگاه نظامی خارج خواهند کرد.
ب. با توجه به تعهد و عمل ...طالبان در بخش دوم این موافقتنامه، ایالات متحده، متحدان آن و ائتلاف این اقدامات را اجرا خواهند کرد:
د. با شروع مذاکرات بینالافغانی، ایالات متحده بازنگری اداری خود را در مورد تحریمهای فعلی امریکا و لیست پاداشها علیه اعضای...طالبان با هدف برداشتن این تحریمها تا ۲۷ آگست ۲۰۲۰ که مطابق با ۸ محرم ۱۴۴۲ هجری قمری و ۶ سنبله ۱۳۹۹ هجری خورشیدی است، آغاز خواهد کرد.
ه. با شروع مذاکرات بینالافغانی، ایالات متحده تعامل دیپلماتیک خود را با سایر اعضای شورای امنیت سازمان ملل و افغانستان برای حذف نام اعضای ...طالبان از لیست تحریمها با هدف انجام آن تا تاریخ ۲۹ می سال ۲۰۲۰ که مطابق است با ۶ شوال ۱۴۴۱ هجری قمری و ۹ جوزا ۱۳۹۹ هجری خورشیدی، شروع خواهد کرد.
و. ایالات متحده و متحدانش از تهدید یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی افغانستان یا مداخله در امورد داخلی این کشور خودداری خواهند کرد.
بخش دوم
همراه با اعلام این موافقتنامه،...طالبان گامهای زیر را برای جلوگیری استفاده هر گروه یا فرد از جمله القاعده از خاک افغانستان برای تهدید امنیت ایالات متحده و متحدانش، برخواهد داشت:
۱. ...طالبان به هیچ یک از اعضایش، سایر افراد و گروهها از جمله القاعده اجازه نخواهد داد که از خاک افغانستان برای تهدید امنیت ایالات متحده و متحدانش استفاده کنند.
۲. ...طالبان پیام واضحی خواهد داشت که آنهایی که برای امنیت ایالات متحده تهدید محسوب میشوند در افغانستان جای ندارند و به اعضای ...طالبان هدایت خواهد داد که با گروهها یا افرادی که امنیت ایالات متحده و متحدانش را تهدید میکنند، همکاری نکنند.
۳. ...طالبان هرگونه گروه یا فرد را از تهدید امنیت ایالات متحده و متحدانش ممانعت خواهد کرد، جلو سربازگیری، آموزش و تمویل آنها را خواهد گرفت و و مطابق تعهداتش در این موافقتنامه از آنها میزبانی نخواهد کرد.
۴. ...طالبان متعهد است که با کسانی که به دنبال پناهندگی یا اقامت در افغانستان هستند طبق قانون مهاجرت بینالمللی و تعهداتش در این موافقتنامه عمل خواهد کرد تا از جانب چنین افراد تهدیدی متوجه امنیت ایالات متحده و متحدانش نباشد.
۵. ...طالبان برای کسانی که تهدیدی برای امنیت ایالات متحده و متحدانش محسوب شوند، ویزا، پاسپورت، مجوز سفر یا سایر اسناد قانونی را برای ورود آنها به افغانستان فراهم نخواهد کرد.
بخش سوم
۱. ایالات متحده خواستار به رسمیت شناختن و تأیید این موافقتنامه از جانب شورای امنیت سازمان ملل خواهد شد.
۲. ایالات متحده و...طالبان به دنبال روابط مثبت با یکدیگر هستند و انتظار دارند که روابط بین ایالات متحده و حکومت اسلامی جدید پسا توافق که توسط مذاکرات بینالافغانی تعیین میشود، مثبت باشد.
۳. ایالات متحده به دنبال همکاری اقتصادی با حکومت اسلامی جدید پساتوافق که توسط مذاکرات بینالافغانی تعیین میشود، برای بازسازی [افغانستان] خواهد بود و در امور داخلی آن دخالت نخواهد کرد.
به تاریخ ۲۹ فبروری ۲۰۲۰ که مطابق است با ۵ رجب ۱۴۴۱ هجری قمری و ۱۰ حوت ۱۳۹۸ هجری خور شیدی در دو نسخه به زبان پشتو، دری و انگلیسی که هر متن اعتبار یکسان دارد، در دوحهی قطر به امضا رسید. [خامه پرس.24/12/1398]
روح توافق نامه دو چیز است، نیروهای نظامی آمریکا و ناتو از افغانستان خارج می شوند. طالبان فردا، در دولت مشارکتی می باید حافظ منافع و امنیت آمریکا در افغانستان باشد. اما در این توافق با یک گروه تروریستی با پیشینه سیاه و مدعی امارت، کمترین سخنی درباب به اصطلاح دست آوردهای دموکراسی، حقوق بشر، زنان، آزادی های مدنی به میان نیامده با این که بیست سال حضوراشغالگرانه آمریکا درسایه همین مسائل توجیه می شده است. ونیز این که آمریکا خود را کشورمنادی آزادی و حقوق بشر می داند و همه ساله عملکرد دیگر دولت ها را با میزان آزادی های مدنی وحقوق بشری محک می زند و گاه سر منازعه و تحریم با دولت های مستقر و احیانا منتخب از سوی ملت های خودشان بر سر همین مسائل دارد. انتظار می رفت که در توافق نامه سخنی دراین مسائل به میان می آمد. اگر این انتظار به مفهوم حق مداخله دادن به امریکا در امور داخلی افغانستان انگاشته شود باید گفت؛ اولا کشوری که حق دارد رئیس جمهور برای افغانستان تعیین کند، حق دارد از حقوق مردم نیز سخن بگوید. دوم این که تأکید برحقوق و کرامت بشری و آزادی، دفاع از ارزش های عام بشری است و مداخله در امور یک کشور محسوب نمی شود. به هر روی با اجرای مفاد این توافق نامه- اگر به فرجام برسد- فضا و شرایط جدیدی به وجود می آید و پیامدهای خواسته و ناخواسته بسیاری فراروی ملت افغانستان و حتی کشورهای همسایه قرارمی گیرد.
قبل ازهرسخن در سه موضوع پیش گفته، شایان یاد است که از جمله اسباب ثمر دادن این مذاکرات، نمایندگی شخص خلیل زاد با اختیارات تام از جانب امریکا بود، چه؛ گذشته از پختگی و کاردانی، مهم ، همزبانی هم دینی و اشتراک فرهنگی و هم تباری خلیل زاد با طالبان و نیز رییس جمهور اشرف غنی است. هر دو بورسیه و تربیت یافته دانشگاه آمریکایی بیروت - محل تربیت بسیاری از رهبران خاورمیانه – در دهه هفتاد و دارای درجه دکتری از دانشگاه های آمریکا هستند - اشرف غنی از دانشگاه کلمبیا و خلیل زاد از دانشگاه شیکاگو-. این همه، بستر مهمی برای تسهیل گفت وگو، تبادل دیدگاه ها و فهم و درک دقیق اطراف مذاکره نسبت به زبان و منافع یکدیگررا فراهم آورد. غیراز خلیل زاد شخص یگری نمی توانست این مسیر را به خوبی او طی کند. و این یکی از راهبردهای کلیدی در سیاست دولت های استعمارگر است. همیشه مهره هایی را درون یک کشور می پرورانند تا در مواقع نیاز، جاده صاف کن و تأمین کننده منافع آنان باشند چنان که پیش تر رهبران خلق و پرچم چنین بودند.!
رهیافت به زوایای مختلف توافق صلح آمریکا و طالبان و پیامدهای آن مستلزم طرح پیشینه روابط آمریکا و طالبان، اهداف لشکرکشی ناتو به افغانستان، پالیسی جدید آمریکا و شرایط امروز منطقه و افغانستان است.
پیشینه روابط آمریکا و طالبان
از زمان ظهور پدیده طالبان درعرصه سیاست و جنگ افغانستان در دهه هشتاد دیری نمی گذرد و هنوز درخاطره ها هست. رویش طالبان به مثابه یک جریان در صحنه افغانستان، پس ازآن بود که دوره اشغال افغانستان گذشته و شوروی شکست خورده بود و مجاهدان پیروز دولت اسلامی – با همه نواقصی که داشت- تشکیل داده بودند. بدین سان از منظر تاریخی گروه طالبان در ماهیت و بنیاد، گروه رهایی بخش و جهادگر در برابراشغالگران و خارجی ها نبوده است. پس از پیدایش نیز در لباس قوای اصلاح گر به جنگ داخلی پرداخت و برای گرفتن قدرت از دولت مجاهدین همت گماشت، و به پیشنهادهای مکرر مذاکره از سوی دولت وقت مجاهدان تن نداد و راه جنگ را برگزید. استراتژی جنگی طالبان در آن شرایط جواب مثبت داد و درعرض دوسال(1994-1996م) بخش اعظم قلمرو افغانستان را در اختیار گرفتند. این تسلط، علی رغم مخالفت ها و مقاومت های مردمی و نیز دولت مجاهدین، چنان سریع اتفاق افتاد که تحلیل ها و تعبیرهای چون:«جریان پرشتاب، رویش قارچ گونه و...» را برتافت.
پایگاه درون قومی در جنوب، شعارهای مذهبی و دینی، خستگی مردم ازجنگ، اختلاف و عملکرد نامطلوب گروه های جهادی و دولت مجاهدین ازجمله عوامل دخیل درموفقیت و پیروزی سریع طالبان بودند. اما مهمترین عناصر کامیابی طالبان، دو چیزبود؛ نخست، باورها و اندوخته های دینی – مذهبی جنگجویان طالب که در مدارس دینی پاکستان با پشتیبانی مالی عربستان، امارات، قطر، با ملغمه ای ازآموزه های وهابیت، سلفیت و تصوف دیوبندی تربیت یافته بودند. و کشته شدن خود و کشتن دیگرمسلمانان غیر از خود، هردو را فلاح و رستگاری و مأموریت و فریضه دینی می دانستند. دو دیگر؛ حمایت و تمویل و تجهیز گسترده مالی، لجستیکی، اطلاعاتی و نظامی از سوی مثلث کشورهای خلیج، آمریکا و پاکستان. اعتراف بی نظیر بوتو، نخست وزیر وقت پاکستان، و شماری از مقامات غربی، درنقش مثلث یادشده درپیدایش طالبان ارزش آن را دارد که هر از چند گاهی باز خوانی شود، بوتو در زمان تبعید در انگلستان درمصاحبه با یک روزنامه فرانسوی اظهارداشت:«فکر روی کار آوردن طالبان از انگلستان بود، مدیریت آن را آمریکایی ها کردند، هزینه آن را سعودی ها پرداختند و من اسباب آن را فراهم آوردم و طرح را اجراکردم...» ریچاردهالبروک، فرستاده ویژه آمریکا درامور افغانستان، درباره منابع مالی طالبان گفت:« طالبان سالیانه 400 ملیون دلار از تجارت مواد مخدرسود می کنند، ولکن کمک سرمایه داران خلیج فارس بیشتر از سود مواد مخدراست.» (نیویورک تایمز، به نقل: خبرگزاری فارس8/6/1388) این گفته ها و شواهد فراوان و غیر قابل انکار دیگرنشانگر دخالت مستقیم امریکا و متحدان منطقه ی آن در رویش و گسترش طالبان است.
2.اهداف آمریکا ازایجاد و حمایت طالبان
بانیان غربی وعربی طالبان، چندین هدف را درایجاد و مسلط کردن آنان بر افغاستان درچشم انداز خود داشتند.
1/ 2.جلو گیری از حکومت اعتدال گرای سنی درافغانستان
بی تردید جهاد مردم افغانستان برای اسلام بود و تشکیل حکومت اسلامی درپسا دوره حکومت کمونیستی. علی رغم آن که شکست شوروی از اهداف مشترک مجاهدان و دولت های غربی وعربی بود اما در نوع حاکمیت در فردای پیروزی راه این دو از همدیگر جدا می شد. آمریکا و انگلیس و اعراب سعودی آگاه بودند که تعدادی از رهبران جهادی افغانستان پیرو اندیشه های اخوان المسلمین اند و در تشکیل حکومت اسلامی از این تفکر الهام خواهند گرفت، ولکن این دولت ها نمی خواستند درافغانستان حکومت اسلامی به سبک وقرائت سنی اعتدالی(= گرایش اخوان المسلمین) که ازمبانی فکری رهبران آن همچون حسن البناء و شهید سید قطب ، مبارزه با تمدن جاهلی غرب و همگرایی با دیگر جنبش های اسلامی و ازجمله جنبش های شیعی بود، شکل بگیرد. شواهد نوع نگره اخوان المسلمین در آثار حسن البناء سید قطب، مانند «جاهلیت قرن بسیستم» و غیر آن، و نیز روابط جنبش اخوان با گروه های مبارزشیعی درقبل از انقلاب سلامی ایران پیداست. عملکرد غرب وسعودی با حکومت اخوانیان که پس از بهار عربی درمصر به پیروزی رسیدند و سرانجام ساقط کردن آن هنگامی که از مهار آن ناامید شدند و جایگزین کردن حکومت متمایل به غرب وهمراه باسیاست های منطقوی سعودی، ازشواهد میدانی نا سازگاری غرب و دولت های سرسپرده عربی با خوانش اعتدالی ازمذهب سنی و تشکیل حکومت با این خوانش، و نشانگر آن است که آنان دربدل حکومت مبتنی بر اندیشه سیاسی اخوانی، حاکمیت های لیبرال و یا حکومت دینی از نوع افراطی و سلفی را مناسب تر با منافع خود می بینند.
در افغانستانِ آن دوره، طرح تشکیل دولت لیبرال دور از واقعیت بود، چه، برای ملتی که بیش از یک ملیون و نیم شهید، میلیون ها آواره، معلول و مجروح را به پای آرمان خواهی اسلامی پذیرفته بودند، به کمتر از حکومت اسلامی راضی نمی شدند. تأسیس حکومت اسلامی ازسوی مجاهدین چیزی نبود جز پاسخ به همین خواسته مشروع و به حق ملت افغانستان، اما حکومت مجاهدین، افزون بر کاستی هایی چون خود خواهی رهبران، انحصارگرایی قومی، زبانی و مذهبی شماری از سران جهادی، به دلایل یاد شده برای غرب، پاکستان و عربستان قابل قبول نبود، لذا از نقطه ضعف رهبران جهادی سود جستند و بذر اختلاف، دشمنی و جنگ را کاشتند، و برای هر یک از طرف های درگیر، پول و اسلحه سرازیر کردند، و همزمان در پی ساختن گروه بدیل و جاگزین با رنگ و لعاب تند دینی برآمدند و نام مقدس طالب بر آن نهادند. تا در صحنه پرآشوب نفاق، جنگ و برادرکشی به عنوان فرشتگان صلح و نجات پدیدار شوند، تا هم عطش اسلام خواهی مردم افغانستان را فروبنشانند و هم از تشکیل حکومت اعتدالی و اسلامی جلو گیری کنند!؟.
2/ 2. بدبین کردن مردم افغانستان به حکومت دینی
حکومت دینی ازنوع امارت اسلامی طالبانی درهمان حال که پاسخ به دین خواهی مردم افغانستان بود بیشتر از آن، مایه بدبینی و ترس و هراس مردم از حکومت دینی می شد، و راه برای بر سرکارآوردن حکومت لاییک با پوسته و ظاهر دینی هموار می گردید. مردم افغانستان در گذشته زیست و باور فردی دینی و نیز حکومت های بانام اسلام داشته اند، ولی حکومت دینی که مجری دستورات دین در تمام ساحت های زندگی باشد را تجربه نکرده بودند، نخستین بار امارت طالبان چنان ادعایی بر زبان آورد، ولی آن چه مردم درعرصه عمل ازاین حکومت دیدند، خشونت، شلاق، تبعیض، توحش کشتن و بستن به نام دین بود نه رحمت، رفاه، عدالت، کرامت و حقوق انسانی، بدان سان که درصدر اسلام به وسیله پیامبر(ص) و خلفای بر حق پس ازوی دیده شد. ازاین روی حکومت طالبانی هم اسلامی بود و هم رماننده از اسلام و مسلمانی. و در پندارغربیان، چنین معجونی می توانست برای همیشه ذائقه مردم افغانستان، بل جهان را نسبت به اسلام تلخ نگهدارد و اشتباهشان در اسلام خواهی را به رخ آنان بکشد.
3/2. جلو گیری ازاتحاد منطقوی ایران و افغانستان
پیروزی مجاهدان افغانستانی براشغالگران و الحادشرقی در برهه ای از تاریخ اتفاق افتاد که در کشور هم جوار آن ایران، حکومت اسلامی با شعار« نه شرقی نه غربی» و جهان وطنی اسلامی و تقریب بین المذاهب اسلامی و صدور این پیام های بیدارگرانه به دیگر سرزمین های اسلامی، تشکیل شده بود و با ساقط کردن حکومت دو هزار و پنجصدساله شاهنشاهی که دژ آهنین و حافظ منافع آمریکا در منطقه نفت خیز و استراتژیک خاورمیانه به شمار می رفت، تمام منافع در این جغرافیا را به خطر انداخته بود. نزدیکترین جایی که می توانست با این شعارهای انقلابی - اسلامی، همراهی نشان دهد افغانستان انقلابی و پیروز دربرابر الحاد بود، همسایگی، هم دینی، همزبانی ، پیوست های تاریخی، میزبانی ایران از میلیون ها مهاجر افغانستانی در زمان جهاد با شوروی، حمایت های تبلیغی، سیاسی و حتی نظامی ایران از مجاهدان، همه و همه می توانست، بسترهای این همراهی قرار گیرد. اما این موضوعی نبود که برای غرب، قابل تحمل باشد. روی کارآوردن حکومت افراطی و سنی تنها گزینه ی میسور و مجرب بود که می توانست راه را برروی این هم آوای و اتحاد اسلامی ببندد، و چنان که دیدیم به رغم همه پیوست های پیش گفته بین دو کشور ایران و افغانستان، پس از روی کارآمدن طالبان، روابط افغانستان با ایران تا مرز جنگ و درگیری نظامی پیشرفت.
4/ 2.از میان برداشتن چهره های جهادی
گذشته از تصفیه قومی، قتل هزاران انسان بی گناه از کودکان، زنان، سالخوردگان، و نیروهای جوان مدافع وطن، قتل و کشتن و یا ترور شخصیت و خانه نشین کردن سران جهادی که انگیزه و توان ایستادن دربرابر منافع و نقشه های غرب را داشتند، از دیگر اهداف پروسه طالبانیسم بود، اگر به سال های ظهور پدیده طالبان بنگریم، هویدا می شود که چه تعداد از شخصیت های مؤثر جهادی و سیاسی ترور و نابود شدند از قهرمان ملی احمد شاه مسعود تا استاد مزاری، استاد ربانی، سید مصطفی کاظمی و... کشتن مجموعه عناصرکلیدی بدین حد آسان و بی هزینه جز به وسیله گروهی چون طالبان میسر نبود. افزون بر آن، فرار گسترده مغزها اتفاق افتاد و تعداد پرشماری ازنخبگان سیاسی، فرهنگی و صاحبان سرمایه که به آینده افغانستان دل بسته بودند پس از امارت طالبان به دیگر کشورها پناهنده شدند.
5/ 2. تعمیق اختلاف های قومی
افغانستان زیستگاه اقوام گوناگونی است که بیشتر در مسالمت و گاه نیز در تنش و اختلاف به سربرده اند، اما کوشش درجهت همزیستی، حتی از ناحیه اقوام تحت ستم و تبعیض، نسبت به تنش ها و شقا ق ها بیشتر بوده است، به ویژه آنگاه که استقلال کشور و آیینشان مورد تعرض قرارمی گرفته است. اگر در پسادوره جهاد حاکمیت عدل اسلامی و برآمده از آرای مردم شکل می گرفت، ریشه های نفاق قومی، زبانی، و مذهبی می خشکید و افغانستان بر روی پای خود می ایستاد و زمینه برای دخالت بیگانگان و استثمارگران نمی بود، حال آن که در نظام طالبانی با دیدگاه های بسته دینی و فاشیسم نژادی، راه بر روی دسایس دشمنان در کمین نشسته باز شد؛ از یک سو ناتو به افغانستان لشکر کشید و ازسوی دیگر اجلاس های پیاپی در آلمان و سایر نقاط تشکیل شد تا سررشته داران دنیای آزاد و خبرگان عالم، سرنوشت مردم افغانستان را مشخص و برای آنان شکل حکومت و حاکم تعیین کنند.!؟
3 . طالبان زمینه ساز لشکر کشی ناتو به افغانستان
بر پایه آن چه که گذشت، طالبان همان سان که با حضورشان درعرصه سیاست افغانستان مایه مصیبت مردم افغانستان بودند، در اخراج و عقب نشستن نیز عامل بدبختی و اشغال آن سزمین شدند. درپی انفجارهای مشکوک یازدهم سپتامبرسال (2001م) در نیویورک آمریکا که به القاعده نسبت داده شد، امریکا از طالبان خواست تا اسامه بن لادن رهبر القاعده را که در کوه های «تورا بورا»، قندهار و ننگرهار افغانستان پایگاه و سکونت داشت، به امریکا تحویل دهند. با امتناع طالبان از برآوردن این خواسته، در اکتبرهمان سال آمریکا با عنوان « راهبرد ضد تروریستی» به افغانستان حمله کرد و با همکاری ائتلاف شمال که مخالف و تنها سنگر فتح نشده به دست طالبان بود، امارت اسلامی طالبان در کابل را سرنگون کردند، و افغانستان بار دوم و اینک ازسوی پیمان ناتو اشغال شد، با این تفاوت که بر خلاف اشغال زمان شوروی این بار، حضور ناتو با استقبال بقیه السیف طالبان همراه شد، و مردمی که ازدهشتکده حاکمیت طالبان به ستوه آمده بودند، حضور سربازان بیگانه را فرشته نجات انگاشتند و جشن گرفتند. و بدین ترتیب ظهور طالبان رقم زننده ی روزگار نحس و شوم و سقوط و حذف آن ها زمینه سازاشغال افغانستان و فعال شدن چرخه مرگ و ناامنی در زیر چرخ سنگین به اصطلاح دمکراسی و آزادی شد. به راستی چه عاملی غیر از دو سال بربریت و توحش طالبانی می توانست نگاه بیگانه ستیز، استقلال طلب، آزادی خواه و ضد اجنبی مردم افغانستان را تا بدین حد دچار تغییر و دگردیسی در برابر اشغالگران کند که سیاستگر ودانشور، مجاهد و لیبرال، کمونیست و اخوانی، شیعه و سنی و...به پیشواز اشغال گران بشتابند!؟.
4. اهداف اعلامی آمریکا در اشغال افغانستان
امارت طالبانی در افغانستان ماندگار نبود زیرا که روش و خط مشی سیاسی و دینی آنان از سوی اکثریت مردم افغانستان پذیرفته نبود، چند صباحی نمی پایید. بسا با خسارات کمتر از آن چه که در طول بیست سال اشغال، به دست طالبان و ناتو انجام شد. ائتلاف غربی با درک این موضوع و استفاده ازهمین واقعیت جامعه شناختی سیاسی، پیش از ازدست رفتن فرصت، ده ها هزار نیروی نظامی به افغانستان گسیل و اهداف خود را سه چیز اعلام کردند:
یک: مبارزه با تروریزم(القاعده و طالبان)
دو: ریشه کن کردن کشت و تولید مواد مخدر.
سوم: دموکراسی و دولت سازی مدرن.
1/ 4.عدم صداقت آمریکا دراهداف لشکرکشی به افغانستان
از این میان هدف های که دولت آمریکا در توجیه لشکرکشی به افغانستان بیان کرده بود، تنها نمادی ازهدف سوم و تشکیل دولت بر پایه توافق« بن» برآورده شد. آن هم بدان سبب که همانند حکومت های حزب خلق و پرچم در زمان اشغال شوروی، پوشش و توجیه کننده حضور نیروهای نظامی اشغالگر و اجرا کننده منویات آمریکا و غرب باشد و نه دولت و حکومتی برای تحقق دموکراسی، مردم سالاری، حفظ امنیت، استقلال و رفاه مردم. یادکرد شماری از بارزترین نمونه ها بسنده است، تا منویات آمریکا در تشکیل حکومت برآمده از نشست های بن را افشا کند و نشان دهد که غرب ازهمان آغاز خواهان تشکیل حکومت پایدار، با پایه های وسیع مردمی نبوده است:
1/1/ 4. حامد کرزی - که خود محصول توافق بن و از مسائل پشت پرده تا حد زیادی آگاه است، در دوره اخر ریاست و پس از آن بارها اظهار داشته است که هدف حضورآمریکا نه تأمین منافع و مصالح مردم افغانستان، بل حفظ منافع اشغالگران است. او در آخرین بیانیه خود در پی تحلیف همزمان دو رییس جمهور، آمریکا را مقصر ماجرا برشمرد و ابراز داشت:« وضعیت نگران کننده کنونی افغانستان نتیجه عملکرد تحقیرآمیز و تفرقه افکنانه آمریکا در برابر مردم این کشوراست.» [خبر گزاری تسنیم 20/12/1398]
2/1/ 4. عملکرد آمریکا در دو دور انتخابات ریاست جمهوری اشرف غنی، و بویژه انتخابات سال جاری(1398ش) و روی کار آمدن و تحلیف دو رییس جمهور، نشان داد که در دموکراسی مورد نظر آمریکا نه آرای مردم بل، منافع اشغال گران و اراده جان کری و خلیل زاد تعیین کننده است، در دور قبلی انتخابات با نادیده انگاشتن آرای مردم، ساختار نامتجانس و خلاف قانون اساسی را رقم خورد و به جای رأی مردم، خواست جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا اجرایی شد. و این بار نیز خلیل زاد و مایک پمپؤ وزیر خارجه آمریکا برای زایش دولت جدید دست به کار سزارین شدند و از درون صندوق آرای مردم، دو قلوی ناقص الخلقه بیرون آوردند. و بدین ترتیب هم به آرای مردم و هم به سیاسیون و نخبگان و کاندیدان پیروزحتی کاندید مورد نظر خود آشکارا توهین کردند. برای بطلان این پندار که این تحلیل ناشی از نگره ضد آمرکایی است، نظر بنیاد فرهنگی دیل کارنگی را می آوریم:« همه انتخابات ریاست جمهوری افغانستان با توافق و یا میانجی گری آمریکا انجام شده است.»[خبرگزاری تسنیم،22/12/1398]
3/1 /4. چنان که گذشت، در بند« ج » توافق آمریکا و طالبان، جانب امریکایی قیّم مآبانه تعهد سپرده است، پنج هزار زندانی طالب ازسوی دولت افغانستان رها شود، این رفتار، چندان تحقیرآمیزبود که اشرف غنی را واداشت تا بگوید:« آمریکا در موضوع پنج هزار زندانی گروه طالبان صلاحیت ندارد و هیچ کس دولت فغانستان را مجبور به این کار نمی تواند بکند.» او به حق آزادی زندانیان را از جمله دستور کار مذاکرات بین الافغانی دانست. اما با کمال شگفتی درفردا روز تحلیف، و پیش از آن که اثری ازمذاکرات بین الافغانی باشد، در شمار نخستین فرمان های دوره جدید، فرمان آزادی زندانیان طالب را صادر کرد و بدین ترتیب مشخص شد که:
اول : علت مخالفت اولیه اقای غنی با آزادی زندانیان طالب نه مصالح مردم بل که پیش شرط گذاشتن برای تأیید ریاست خویش از سوی آمریکا بوده است.
دوم : و نیز معلوم شد که تلاش ناکام تیم داکترعبدالله برای اولویت دادن به پروسه صلح با طالبان و ابراز موافقت بیش ازپیش با آزادی زندانیان طالب، فهم ذایقه آمریکا و چراغ سبز به خلیل زاد و مقامات آمریکایی بوده است تا در کشاکش قدرت ارگ و سپیدار، کاخ سفید از آنان حمایت کند.
سوم : معلوم شد که مردان سیاست آمریکا چرا نخواستند همچون دوره قبل غایله بین اشرف غنی وعبدالله را پایان دهند ونیزمفهوم اعلامیه حامدکرزی فهمیده می شود که درباره تحلیف دوگانه گفت:«درصورتی که آمریکا اگر حقیقتا خواهان حل بحران به وجود آمده بود می توانست با اقدام سازنده وبه موقع قبل از برگزاری مراسم تحلیف مانع بی ثباتی سیاسی ناشی ازآن شود.» گزینه مود نظرآمریکا ازهمان اغاز اشرف غنی بود اما فرصت را برای عبدالله تا مرز تحلیف به عنوان رئیس جمهور بازگذاشتند تاهم غنی وهم رقیب او را بیش ازپیش تسلیم خواسته های خودکنند. -البته برای عبدالله گویا دل گرمی های غیر از امریکا وغرب نیز وجود داشت که مجال طرح ان نیست -.
چهار : دراین ماجرا چهره واقعی الگوی دموکراسی امریکایی نمایان شد و همه دریافتند که آمریکا صلاحیت دارد به جای مردم و دولت افغانستان هر تصمیمی که بخواهد بگیرد از اصل مذاکره با طالبان تا تعیین شروط و مواد موافقت نامه صلح افغانستان و تا تعیین این که چه کسی ، تا چه وقت رئیس جمهورباشد!؟.
نتیجه: بر پای بست آن چه آمد به ويژه رویداد مذاکرات آمریکاو طالبان وانعقاد توافق نامه صلح بین آمریکا وطالبان بدون اطلاع وحضور نماینگان مردم ودولت افغانستان ازمفاد این پیمان نامه، باید گفت؛ موضوع دولت سازی بازیچه دست سیاست گران آمریکا برای سرگرم نگهداشتن ومنحرف کردن ذهن ملت های تحت اشغال است ونه هدف واقعی. عدم صداقت و پایان تلخ دولت سازی مدرن - پس از بیست سال جنگ و خون ریزی توسط نیروهای اجنبی واشغالگررا بهتر ازهردلیل دیگر اظهارات شخص دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا حکایت می کند؛ او پس از توافق صلح با طالبان در گفت وگو باخبرنگاران در کاخ سفید گفت :«پس ازخروج آمریکا احتمالا طالبان برحکومت افغانستان غلبه کند.» وی افزود: « کشورها باید خود مواظب خود باشند آمریکا تنها برای مدتی می تواند دست کشورهارا بگیرد.»[بی بی سی.16/12/1398ش] مفهوم سخن ترامپ- جدا ازانطباق آن با رویداد های آینده افغانستان- آن است که ما می دانیم دولت فعلی ساقط و طالبان حاکم می شوند، با آن هم نیروهای خود را خارج می کنیم.اینترنشنال نیوز درپیوست این سخن ترامپ نوشته است:« ایالات متحده ابتدا زیرساخت های دولتی رادریک کشورجهان سوم ازبین می برد وسپس خراب کاری ها را برعهده مردمش می گذارد تا پاکسازی شود.»!؟ [خبر گزاری آوا،23/12/1398]
2/ 4. اما هدف دوم و ریشه کنی مواد مخدر، نه تنها محقق نشد که نتیجه عکس داد؛ در سال های اشغال آمریکا، کشت و تولید مواد مخدر افزایش چشم گیری پیدا کرد بر پایه گزارش «بی بی سی24/8/1396 » به نقل از منابع حکومت افغانستان و دفتر جرایم و مواد مخدرسازمان ملل، تولید مواد مخدر تا سال 1396( 87٪ ) افزایش داشته است . دلیل افزایش آن است که نیروهای اشغال گر- به ویژه آمریکا وانگلیس- به دلیل تسلط بر زمین وهوای افغانستان، با وارد کردن تجهیزات مدرن مواد خام را به مواد صنعتی با قابلیت حمل آسان وقیمت گران تبدیل می کردند. وازسوی دیگربی هیچ مانعی به مافیای مواد مخدر وتوزیع کننده وفروشنده ی جهانی آن تبدیل شدند. از جانب سوم به دلیل سهولت دسترسی و نبود نظارت بر اساس برخی گزارش ها شمار معتادان مواد مخدر درداخل افغانستان به(1.3و1.6) ملیون نفر رسیده است. اشرف غنی رییس جمهور افغانستان در سخنرانی سه شنبه13/12/1398 رقم معتادان درافغانستان را سه و نیم میلیون نفراعلام کرد. حدود چهاربرابر جمعیتی که در انتخابات اخیر، به رئیس جمهورمنتخب اشرف غنی رأی دادند.!
3/ 4.مهمترین هدف ازاین میان، هدف سوم- مبارزه با تروریزم- انگاشته می شده است. بر خی برآنند که آمریکا در تأمین هدف سوم وحذف تروریسم طالبانی تلاش صادقانه انجام داد ولکن به دلیل هزینه گزاف مالی وانسانی دراین جنگ خونین نوزده ساله که درتاریخ آمریکا طولانی ترین به حساب می آید، شکست خورد. به همان دلیل که شوروی و پیمان ورشو پس از نه سال جنگ در افغانستان شکست خورد. این گروه از تحلیل گران که طالبان خود نیز برآنند، مذاکره آمریکا را نشان در ماندگی امریکا و ناتو ازادامه جنگ می شمارند و افزایش هزینه های نظامی ، تلفات انسانی ،وعده انتخاباتی ترامپ به مردم آمریکا مبنی بر بازگرداندن سربازان به خانه را از دلایل این نظریه قلمداد می کنند وهمچنین ناتوانی امریکا در جنگ های پارتیزانی و دراز مدت را به عنوان یک اصل وقاعده درشمار قواعد جنگ بین کشورها نتیجه گیری می کنند. این دید گاه بهره ی ازواقعیت دربردارد، اما به دلایل چند، از توجیه کامل مذاکره امریکا با طالبان عاجز است.
1/ 3/4. درزمانی که طالبان دولت برسر اقتدار بودند، چند روزی بیش دربرابرحملات سنگین هوایی و زمینی ناتو وائتلاف شمال دوام نیاوردند چه رسد به امروز که علاوه بر ناتو، ده ها هزار نیروی نظامی و مجرب افغانستانی در مقابل این گروه کوچک و شکست خورده قرار دارند. حقیقت آن است که درطول این سالیان اگر آمریکا تصمیم به محو تروریزم داشت، اثری ازطالبان باقی نمی ماند. قیاس موقعیت قوای ناتو با اشغال افغانستان ازسوی شورو ی وپیمان ورشو نادرست است، درآن زمان تمام مردم افغانستان خانه به خانه با اشغال گران می جنگیدند، اما دراین برهه، مردم ونیروهای نظامی افغانستان همراه با نیروهای نظامی ناتو مشغول مبارزه با تروریسم بوده و تنها شماراندکی از نیروهای وابسته به طالبان عملیات های جسته و گریخته داشته اند. سخنان حامد کرزی دراین باره قابل توجه است؛ اودریکی از نشست های مطبوعاتی اظهار داشت: «آمریکا با شعار مبارزه با تروریسم به افغانستان حمله کرد، اما به جای مبارزه با تروریسم خانه های مردم بی گناه را خراب کرد و موجب گسترش تروریسم در منطقه شد.»[پارس تودی،11/5/1398] .
2/ 3/4. رهبران طالبان و نیروهای زبده جنگی آنان پس از سقوط ، راهی پاکستان شدند و در فضای امن پاکستان، و با همکاری وزیر نظر سازمان اطلاعات پاکستان ( آی اس آی) - که یکی از اضلاع مهم سازمان سیا در این سوی جنوب آسیا به شمار می رود- به سازمان دهی دوباره نیروهای خود پرداختند و دوباره به عرصه نظامی وسیاسی افغانستان بازگردانده شدند، دراین مدت میلیون ها دلار ازمنابع مواد مخدر و منابع خارجی و کشورهای خلیج به دست طالبان می رسید. اگر آمریکا می خواست دسترسی طالبان به مواد مخدررا محدود ویا قطع می کرد چون تمام قلمرو سرزمینی افغانستان در اختیار آن ها بود ولی ان ها ترجیح دادند مناطق تحت نفوذ طالبان به تولید وکشت مواد مخدر به صورت وسیع بپردازند تادر آمد حاصل از آن بین دو طرف- با مکانیسمی که پیشتر از آن یادکردیم -. تقسیم شود. چنان که می توانستند منابع مالی و تسلیحاتی طالبان را قطع و با اندک فشار، اشاره و استشاره به نظامیان پاکستانی، رهبران طالبان را زندانی ویا نابود کنند، چنان که ملامحمد عمر وملا اخترمحمد منصور واسامه بن لادن با همه حصارهای امنیتی که برای خودتراشیده بودند، درموقعیت زمانی خاص با همکاری سازمان اطلاعات نظامی پاکستان نابود شدند. بنابراین دلایل مذاکره امریکا با طالبان را باید درذیل مسایل دیگری که اهداف اصلی حضور آمریکا در افغانستان شمرده می شوند، جست.
5- اهداف واقعی تجاوز امریکا به افغانستان
برای تجاوز امریکا به افغانستان باید دلایلی غیر از اهداف اعلام شده ازسوی واشنگتن سراغ گرفت، این دلایل اگر به درستی شناسایی شوند عوامل امروز توافق امریکا وطالبان را هم می توان شناخت. گو این که این دلایل واهداف اصلی برای اشغال افغاستان هرگز ازسوی تجاوزگران ابراز نشده ولکن گذشت زمان و حوادث بعدی پرده از روی این اهداف برداشته است. همان گونه که هدف از تجاوز آمریکا به عراق، جلوگیری صدام از دسترسی به توان و سلاح هسته ای اعلام شد ولکن بعدا آشکارشد که این هدف سازی دروغ و برای فریب افکار عمومی بوده وهدف واقعی تصاحب ثروت نفت و گاز عراق و تجزیه آن به سه قسمت کرد، شیعه و سنی و در برآیند آن رفع خطر بالقوه ازاسراییل بوده است.
1/ 5. صدور الگوی دموکراسی برای ایران وآسیای میانه
یکی از اهداف تجاوزبه افغانستان، ارائه الگو و پیام به مردم ایران و آسیای میانه بود، که اگر شما هم مانند مردم افغانستان در پی سرنگونی حکومت های خود باشید ما آماده ایم به یاری شما بشتابیم و آزادی و دموکراسی راجا گزین حکومت های موجود به ویژه نظام دینی ولایت فقیه در ایران کنیم، تجلیل از ظاهرشاه پادشاه سرنگون شده افغانستان وبازگرداندن وی به افغانستان وبخشیدن لقب بابای ملت، پیام روشن به مخالفان جمهوری اسلامی بود که می توانند با تجمع برمحور سلطنت از الگوی افغانستان الهام بگیرند. توجه به رشد بی رویه رسانه های شنیداری، دیداری و نوشتاری درآغاز راه دولت حامد کرزی به جای اولویت دادن به تأمین امنیت ، اعمار زیر ساخت های اقتصادی و کارهای بنیادین درجهت شکوفایی و پیشرفت اصولی و قاعده مند کشور، در راستای همین هدف انجام گرفت. آزادی بیان، حقوق زنان و بوق و کرنا در دفاع از حقوق بشر چندان هیاهو ایجاد کرده بود که توده مردم باورکرده بودند، افغانستان درسال های نه چندان دور بهشت رؤیایی و اوتوپیای آرمانی خواهدشد.
امریکا با همه تلاش و کوشش به این هد ف پنهان و اصلی دست نیافت، زیرا مردم کشورهای هدف و مخصوصا ایرانی ها نه خارج نشینان و سلطنت طلبان و گروه های دیگر مخالف ایران و نه مردم داخل ایران به این پیام اعتماد کردند، چون برخلاف پروپاگندای رسانه ای، ناظر عملکرد ناموفق بل ویران گر و استعماری آمریکا درافغانستان و عراق بودند و از دیگر سو، تلخی های استثماردوران سلطنت، زخم و پیامدهای جنگ عراق علیه ایران که با حمایت کشورهای غربی دررأس امریکا راه انداخته شد و نیز حمایت آن دولت ها از منافقین و گروه های تروریستی، تحریم های رنج آور اقتصادی و جلوگیری از رفاه و پیشرفت ملت ایران و...در پرونده قطور روابط ایران و غرب همچنان ثبت است و ازسوی سوم، بیشترینه ملت ایران خود را از برکات و مواهب عزت، استقلال و حاکمیت اسلامی بهره ور و علی رغم فشار و جنگ و تحریم رو به بالندگی و شکوفای می بینند. درنتیجه به دام وسوسه و تزویر دگربارغرب نیفتادند و برمیثاق وفاداری به نظام اسلامی و رهبری آن استوار ماندند، تا وانگهی که امریکا و غرب ازدسترسی به این هدف ناامید شدند.
2/ 5.اشرا ف برهمسایگان افغانستان
دربخشی از گزارش خبرنگار(cnn)( در5/ اکتبر 1996م) و سال اخر حکومت طالبان مطلبی به این مضمون آمده بود؛ کابل دروازه ای به سوی قاره هند ازسمت جنوب وآسیای میانه – که سرشار ازمنابع طبیعی پس ازخاورمیانه محسوب می شود- ازسوی شمال است و این موقعیت استراتژیک ویژه به افغانستان بخشیده است. براین گزارش باید افزود، که با فروپاشی شوروی کشورهای آسیای میانه هرچند به استقلال دست یافتند اما همچنان حیات خلوت روسیه و تابعی از سیاست های منطقوی و جهانی روس ها به شمارمی روند، آمریکا با نزدیک شدن به این کشور ها درپی خارج ساختن آن ها از قلمرو سیاست روسیه، و همسو کردن آنان با سیاست های غرب بود، به ویژه آن که در آن هنگام روس ها درتنگنای سخت اقتصادی گرفتاربودند. همسایگی با چین و هند که هردو ازنظر منابع و سرمایه های انسانی و اقتصادی درحال شکوفایی و رقیب بالقوه جهان تک قطبی به رهبری آمریکا به شمارمی روند براین اهمیت می افزود.
دست یابی به این هدف نیز برای آمریکا میسر نشد. چه؛ حاکمان آسیای میانه ترجیح دادند به سیاست سنتی همراهی با روسیه با قی بمانند و دربرابر نفوذ غرب و الهام گیری از الگوهای اقتصادی و دموکراسی غربی، سرسختی نشان دادند. ازطرف دیگر چیره شدن نسبی روس ها بر مشکلات اقتصادی و سهم گیری تدریجی در مناقشات و مسائل کلان پیرامونی و بین المللی همچون موضوع جزایر کریمه، اوکراین، سوریه، فلسطین، یمن و کره شمالی وحتی ارتباط با نزدیک ترین شرکای غربی وپیمان ناتو مانند ترکیه، عراق و فروش اسلحه بدانان و همین سان نا توانی امریکا ازمقابله با قدرت اقتصادی رو به تزاید چین، و ازسوم سوی، شکست سیاست های خاورمیانه ای غرب در مورد سرنگونی حکومت بشار اسد به وسیله داعش، و کشیدن حصار امن پیرامون اسراییل از راه تجزیه عراق ، سوریه، ترکیه و ایران و تأسیس دولت کرد، موانع جدی بر سرراه موفقیت استراتژی غرب ایجاد کردند.
6.استراتژی جدید آمریکا در منطقه
ناکامی امریکا درتآمین اهداف اعلامی و پنهانی پیش گفته درعراق، سوریه و افغانستان از طریق لشکرکشی و جنگ نظامی و سخت افزاری، سبب شد تا نظریه پردازان و استراتژیست های امریکایی در قرن بیست ویکم استراتژی و خط مشی جدید ترسیم کنند که بر سه اصل استواراست:
1لف/ پرهیز ازجنگ سخت افزاری برروی زمین، جز درموارد اندک و ضروری به صورت موردی وهوایی با استفاده از فن آوری های جدید مانند پهباد، موشک و... نظیر ترور سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس و...
ب/ رویکرد به جنگ نرم، و استفاده از ابزارهای چون تحریم، حقوق بشر، اعتراض های مدنی، رسانه های جمعی، جنگ های سایبری و بیولوژیکی.
ج/ حمایت از جنگ های نیابتی به وسیله رژیم های وابسته و گروه های تکفیری و تجزیه طلب مانند تجاوز سعودی به یمن، سرکوب جنبش آزادی خواهی بحرین، داعش در سوریه، لیبی، بوکو حرام در نیجریه، سپاه صحابه و محمد در پاکستان، جندالله ، کومله و مجاهدین خلق در ایران و...
بر پایه این اصول، اقداماتی ازسوی آمریکا درمنطقه و افغانستان انجام شده و یا در حال انجام است مانند :
1/ 6. برچیدن بیشترپایگاه ها ی نظامی وکاهش حداکثری نیروهای نظامی آمریکایی درعراق، سوریه و افغانستان. منطقه به ویژه در مواردی که جاگزینی طرح های سیاسی به جای حضور نظامی ممکن است.
2/6. تلاش درجهت حل مناقشه اعراب و اسرائیل با طرح موسوم به معامله قرن تا ازاین رهگذر بتواند امنیت اسرائیل را تأمین و جای نقشه شکست خورده و نافرجام تأسیس دولت داعشی و تجزیه عراق و شام را پرکند. طرحی که بار مالی آن بر عهده سعودی و مدیریت آن مشترکا بر دوش آمریکا، انگلیس و اسرائیل است.
3/ 6. افزایش فشارهای هرچه بیشتر سیاسی و اقتصادی بر ایران به بهانه سلاح هسته ای وخروج یک جانبه آمریکا از برجام. تا ازاین طریق ملت ایران را از داخل علیه نظام اسلامی بشوراند و همچنین مانعی بر سرراه نفوذ ایران درمنطقه ایجاد کند و نیز جمهوری اسلامی را به اطاعت وپیروی ازسیاست های غرب مجبورکند.
4/6 .آمریکا براساس تجربه گذشته و داده های تعامل پاکستان با غرب، در قتل بن لادن، همسوی با إتلاف سعودی در جنگ یمن، همراهی با گروه های تروریستی مستقردرپاکستان واجازه عبورآنان ازمرزهای شرقی جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد نا امنی، انتحار وآدم ربایی درقلمروخاک ایران ، انصراف از احداث لوله انتقال گاز ایران به هند از مسیر پاکستان و... به این باورراسخ ترشده که پاکستان شریک راهبردی و قابل اعتمادی است که باید راضی نگاه داشته شود.
مشارکت طالبان در قدرت سیاسی افغانستان خاطر پاکستانی ها از آینده روابط با افغانستان وهند درمنازعات ارضی مانند دیورند و کشمیررا آسوده می کند وهمزمان ازتمایل پاکستانی ها به چین و روسیه در مقابله با دشمن مقتدر وتاریخی چون هند، جلوگیری می کاهد.
5/ 6. کاهش نیروی نظامی و مذاکره باطالبان درافغانستان
تصمیم مذاکره مستقیم با طالبان افزون برآن که درراستای راهبرد جدید و برآیندی از سیاست کلی در منطقه است برخی عوامل و اسباب اختصاصی نیزدارد که در دو بخش عوامل داخلی و خارجی به ان ها می پردازیم تا نشان دهیم کاهش نیروی نظامی ومذاکره با طالبان دراین برهه اززمان درهندسه اولویت های سیاست امریکا جای دارد.
1/ 5/6. نگرانی از تقابل داعش و طالبان
پس از شکست پروژه داعش در سوریه وعراق، آمریکا اگرچه تحرکات اخیر نشان می دهد هنوز به صورت کامل از احیای دوباره داعش دست نکشیده ، امابه دنبال محل دیگری برای نگهداری وبازپروری داعش است. از این میان افغانستان یکی از مناسب ترین گزینه ها است، هم مرزی با ایران ، چین وروسیه وپاکستان که به ترتیب دشمنان ایدئولوژیک داعش و رقبای آمریکا به شمار می روند و پاکستان نیز گذرگاه مناسب برای عبور و تجهیز آنان شناخته می شود،ازجانب سوم در ترکیب انسانی داعش از چین ، روسیه، آسیای میانه تا سینک کیانک و بخش های مسلمان نشین چین ، بنگلادش و...نیروی جنگی ، برنامه ریز تاسرحد فرماندهی عضویت دارند ،نیروهای که انگیزه های ایدئولوژیک ومتراکم برای مبارزه و اسلامیزه کردن سرزمین های فراتر از افغانستان را درسردارند- کاری که از طالبان ساخته نبود زیرا طالبان انگیزه فرامرزی نداشتند- این مجموعه عوامل افغانستان را برای استقرار داعش اولویت می بخشد، و مایه ترجیح داعش بر طالبان درچشم اندازغرب می شود . درک و درنظرداشت این شرایط سبب شد آمریکایی ها به صورت خزنده و آرام نیروهای داعش را در طی چند سال به افغانستان منتقل کنند و اجازه تأسیس پایگاه ها یی درجنوب، شرق وشمال افغانستان بدهند. این رویداد، خوش آیند طالبان نبود، زیرا با قوت یافتن داعش، جایگاه آنان تضعیف و از حمایت مالی تمویل کنند گان آن ها کاسته می شد.بدین ترتیب علی رغم اشتراک فکری و باوری داعش وطالبان، حس رقابت در منافع وجذب کمک های بیرونی، طالبان را به مقابله با داعش وا داشت و در چندین مورد بین آن دو جنگ ودر گیری اتفاق افتاد. این درگیری هارا نباید به حساب تفاوت اصول فکری داعش وطالبان ویا حس میهن دوستی طالبان گذاشت زیراهمکاری طالبان با القاعده در گذشته، و نیز مواردی را که هردوگروه طالب وداعش، علیه دشمن مشترک اقدام کردند ، خلاف آن را ثابت می کند. مانند قتل عام ساکنان شیعه مذهب میرزا اولنگ و حمله اخیربه بیست وپنجمین مراسم سالگرد شهید مزاری در16/12/1398در کابل که منجربه شهادت و زخمی شدن حدود90 نفرگردید. سخن محمداشرف غنی دراین باره بسیارحائز اهمیت است.او درپسا حمله به مراسم شهید مزاری گفت:«حمله به مراسم سالگرد عبد العلی مزاری نشان می دهد که روابط نامرئي ولی اساسی میان داعش و طالبان وجود دارد.»[بی بی سی نیوز] اگرچه داعش مسئولیت این حمله را به عهده گرفت اما با درنظرداشت این که حادثه در فاصله زمانی اندک ازهفته کاهش خشونت اتفاق افتاد طالبان با همین بهانه می توانستند به راحتی نقل وانتقال و تردد داشته باشند و راه را برای عملیات داعش هموارکنند. ازاین روی همدستی داعش و طالبان دراین حادثه بسیارمحتمل است.
به هرصورت خالی شدن صحنه برای فعالیت داعش مستلزم حذف طالبان به معنای تبدیل شدن ازیک گروه نظامی و گاه مزاحم، به مجموعه ی سیاسی و بی ضرر تحت اشراف مستشاران غربی است که در تعداد اندک حتی پس از خروج نظامیان امریکای از افغانستان درآن کشور باقی خواهند ماند- بخش های سِرّی و نظامی موافقت نامه امریکا و طالبان در قطر بسا مربوط به همین موضوع باشد.
2 /5/6. نگرانی از تمایل طالبان به روسیه و ایران
از مدتی بدین سو گفت و شنود های درمحافل سیاسی و رسانه های غربی مطرح بوده است در خصوص گسترش روابط طالبان با ایران و روسیه و حمایت دو کشور از طالبان در قالب آموزش نظامی افراد طالبان و تأمین تجهیزات نظامی برای آنا ن به منظور حمله به نیروی های نظامی آمریکایی و ائتلاف. اهمیت این موضوع در نگره غرب و آمریکا و تمرکز آن ها برروی این مسئله را می توان ازدرج عناوین و تیترهای چون: «آیا افغانستان نقطه تقابل ایران وآمریکا خواهد شد؟. » ، «اهداف روسیه وایران ازگسترش روابط با طالبان چیست؟.»، « سه ایرانی درهرات به اتهام ترور وهمکاری با مخالفین[= طالبان] بازداشت شد.»و «ایران جنگ جویان طالبان را آموزش می دهد.» و... دررسانه های پر تیراژ ومعتبری چون «تایمز»، «واشنگتن پست» دریافت. به شواهد میدانی نیز برای اثبات صحت این مدعی استناد می شده است مانند افزایش هدف گیری نظامیان امریکایی ازسوی طالبان، و اخرین نمونه نیز اسقاط هواپیمای جاسوسی نوع (E-11A) آمریکا (7/11/1398ش) در غزنی و کشته و دستگیر شدن چند افسر مهم نظامی واطلاعاتی آمریکا توسط طالبان وحال آن که طالبان نه وسایل پیشرفته ومؤثر اطلاعاتی و نه ابزارنظامی لازم در هدف گرفتن هواپیمای مدرن جاسوسی را داشتند. اگرچه این ادعاها همواره از سوی مقامات دو دولت ایران و افغانستان تکذیب می شده است. اماموضع آمریکایی ها از مرز رسانه ها گذشت وبه تحریم چهار افغانی وپاکستانی به جرم ایفای نقش ارتباطی میان سپاه پاسداران ایران و اظهارات صریح دولتمردان آمریکایی به حمایت ایران از طالبان انجامید. «استیفن منوشن» وزیر خزانه داری آمریکا درطی اعلامیه ی گفت: «فراهم سازی آموزش نظامی، کمک های مالی وتسلیحاتی برای طالبان ازسوی ایران یک مثال دیگراز مداخلات منطقه ای آشکارتهران وحمایتش از تروریسم می باشد. » اوافزود: « ایالات متحده وشریکانش این را تحمل نمی کند که رژیم ایران برای پیشبرد اهداف بی ثبات کننده اش از افغانستان بهره برداری کند.» او دراین اعلامیه گفت تحریم های آمریکا طالبان را که درطراحی حملات انتحاری و دیگرفعالیت های مرگباردست دارند وهمچنین ایرانی هایی که به آن ها کمک مالی وتأمیناتی می کنند هدف قرار داده است.[دویچه وله دری،2/8/1397]
اگر این ادعا درست باشد دستکم روشن کننده دو نکته است:
نخست این که طالبان هنگامی دست به سوی ایران وروسیه دراز کردند که از حضور داعش در افغانستان تحت حمایت غرب وبی مهری حامیان غربی وعربی نسبت به خود واقف شدند.
نکته دوم این که تنش بین آمریکا وایران در برهه کنونی به بالا ترین سطح در طول سالیان پس از انقلاب اسلامی در ایران رسیده است، با ترور سردار سلیمانی از سوی آمریکا وتروریستی خواندن سپاه پاسداران از جانب آمریکا واقدام متقابل ایران در تروریست نامیدن نظامیان آمریکایی وحمله موشکی سپاه پاسداران به پایگاه نظامی «عین الاسد» آمریکا درعراق، چهره جنگ بین دو کشور عریان تر وتهدید های فزونی یافته است، در چنین فضای به طور طبیعی هردو کشور به دنبال رفع نقطه ضعف ها و آسیب زدن به نیروها و منافع یکدیگراز هر طریق ممکن و میسوراند. رهیافت به سراسیمگی امریکا در انعقاد پیمان صلح و تأکید بر خودداری طالبان از حمله به نیروهای آمریکایی دربندهای نخست توافق نامه از همین زاویه میسر است.
برپایه این نظر توافق صلح امریکا و طالبان گامی است دو منظوره ازجانب آمریکا ازیک طرف تاکتیک آبرومندانه برای خارج کردن نیروهای آمریکایی ازتیررس مخالفان حضور آمریکا در افغانستان همچون ایران وروسیه است. واز جانب دیگر اقدامی برای کوتاه کردن دست ایران وروسیه از طالبان واستفاده از آن ها علیه منافع ونیروهای امریکایی در افغانستان است.
7- پیامد های صلح آمریکا و طالبان
امضای توافق میان امریکا و طالبان برمبنای استراتژی جدید و برای دسترسی به اهدافی صورت گرفته است که به صورت اجمال بیان شد، اما همان گونه که به حق با نام« توافق امریکا و طالبان» یاد می شود. این توافق کمترین دست آورد مثبتی برای کاهش ناامنی و خشونت برای مردم افغانستان به وجود نیاورده و نخواهد آورد. بل مایه جسارت وحملات بیشتر طالبان و از جانب دیگرسبب تضعیف روحیه و بی انگیزگی در اردوی ملی ونیروهای نظامی افغانستان شده است. آمار های که درروزهای اخیر مبنی بر افزایش حملات طالبان وتلفات نیروهای اردوی ملی، غیر نظامیان منتشر می شود مؤید همین مطلب است.اما تمام امیدها به روزهای آینده وآغاز مذاکرات بین الافغانی وفرا یند های آن دوخته شده است.هرچند تحلیل رویداد های نیامده و سخن از آینده بسی دشوار است، با ان هم وبر اساس برخی قراین وشواهد پیش گفته می توان نمای کلی از آینده ترسیم کرد.
8- چشم انداز صلح طالبان ودو لت افغانستان.
درباب صلح بین الافغانی و فرایندهای آن از دودیدگاه می توان یاد کرد:
1/ 8. دیدگاه مثبت نگرانه که به آینده امیدوار است وامضای توافق بین دولت وطالبان را امرشدنی وپایان خشونت وناامنی می شمارد و خواست قلبی مردم افغانستان واجماع جامعه جهانی برتحقق روند صلح را ضامن اجرایی این پروسه می داند.
2/8. دید گاه منفی وبدبینانه، این دسته از تحلیل گران با در نظرداشت شرایط حاکم بر افغانستان و شقاق پبش آمده دربین سیاسیون، احزاب ، اقوام وعملکرد نادرست و عدم صداقت غرب به مثابه میانجی پروسه صلح در اصل تحقق صلح ین الافغانی دچارتردید اند. وبرآنند که با شرایط پیش آمده درنتیجه انتخابات ریاست جمهوری خطر تجزیه افغانستان ازحداحتمال فراتررفته و به سمت تبدیل شدن به واقعیت نزدیک تر شده است، اگر اوضاع به همین منوال پیش برود، قلمروی به نام افغانستان متحد وجودنخواهد داشت تا سخن ازصلح به میان آید. سخنان اخیر ضمیر کابلوف فرستاده ویژه روسیه مبنی بر اعزام نیرو به افغانستان، اگرچه ازجانب سفارت این کشور در کابل و دیگر مقامات وزارت خارجه روسیه توجیه وبدفهمی گزارشگر «اسپوتنیک» نامیده شد ولی ان گفته درکنار تحولات اخیر افغانستان مفهوم واضح ودقیق داشت وبه اصطلاح اندیشه گران علم «هرمونیتیک» سیاق زمان صدور، بیان ومفهوم آن از جانب روسیه رابر می تابد و بر ابهام ونقشه های پشت پرده نسبت به آینده افغانستان می افزاید واین گمانه را بر می انگیزد که اگر دو رییس جمهور به توافق نرسد، ادامه کار دودولت ممکن است به اردو کشی بین المللی نظیر سوریه بینجامد که برخی به حمایت اشرف غنی و دولت جنوب و گروه دیگربه حمایت ازعبدالله ودولت شمال قد علم کنند. نگرانی کشورهای آسیای میانه، روسیه، چین، ترکیه وایران از آینده تحولات افغانستان و پاگرفتن داعش در آن کشور انگیزه کافی برای کشورهای نامبرده ایجاد می کند تا با دعوت دولت شمال به افغانستان نیروی نظامی ویا دست کم مستشار گسیل بدارند تا مسیر پیش روی داعش به خارج از مرزهای افغانستان را سد کنند.
3/8. گذشته ازاین همه وبرفرض تفاهم دو تیم دولت ساز وثبات وهم گرایی باز هم رسیدن به صلح کار دشوار است به دلیل مشکلاتی که هم در جانب طالبان وهم در جانب مردم ودولت افغانستان دیده می شود.
الف/ طالبان
1.گروه طالبان علی رغم آن که در گذرزمان تعدیل و به واقعیت های جهان کنونی وارزش های تساهل، رحمت ورأفت دینی نزدیک تر شده اند، اما بی تردید خواهان تغییر بند های از قانون اساسی شامل بند های چون نوع حکومت ،انتخابات، حقوق زنان، آزادی های مدنی، سیاسی رسمیت مذاهب ،زبا ن هأ اقوام و... خواهند بود بدان سان که در توافق صلح با آمریکا از عنوان امارت اسلامی عدول نکرده اند. این در حالی است که برای مردم وجامعه افغانستان عبور از این دست آوردها که به بهای صدها قربانی تمام شده سخت وبسا نا ممکن است.
2.دودیگر این که میزان مشارکت طالبان درقدرت یکی از چالش های جدی است، اگر معیار رهایی پنج هزار زندانی طالب در بدل رهایی یک هزار زندانی دولت مبنای تقسیم درقدرت نیزشناخته شود- چنان که به گونه غیر مستقیم در توافق نامه امریکا وطالبان پایه گذاری شده است- منجربه واگذاری نرم تمام حکومت به طالبان خواهدبود. واگر هم مبنا(50٪) قدرت قرار گیرد- آن طور که بر اساس شنیده ها تا کنون در نشست های پیشا صلح مطرح بوده است. بازهم با توجه به ساختار قومی دولت کنونی، ترکیب قومی حکومت مشترک با طالبان ناموزون، نا سازگار و غیر قابل قبول با واقعیت های قومی جامعه افغانستان خواهدبود که خود مایه تداوم نزاع ونا امنی می گردد.
3.گذشته از همه، طالبان امروز با گذشته در ساختار تشکیلاتی متفاوت استٰ رهبری کاریزمای ملا عمر اکنون جای خودرا به دسته ها، تشکل های مختلف با منابع فکری مالی وسیاسی متفاوت داده است بر فرض بخشی از طالبان به پروسه صلح بپیوندند، دسته های دیگر طالبان یا مستقلا به جنگ ادامه می دهند ویا جذب گرو های تروریستی دیگری چون داعش می شوند ودرنتیجه جنگ همچنان ادامه خواهد داشت. تجربه پیوستن حکمتیار به دولت افغانستان که گفته می شد به مقدار قابل توجهی از خشونت ها را می کاهدٰ- ولی چنان نشد- ، نشان دهنده آن است که صلح با طالبان باروند کنونی نیز نمی تواند صلح را به طور کامل به ارمغان بیاورد. ودر این میان تنها آمریکا به کمک رسانه ها در ساحت بین المللی و داخلی از خود چهره ی صلح طلب وپیروز در مبارزه با تروریسم ودولت سازی در افغانستان ترسیم خواهد کرد.
ب/ دولت
مشکلات ناشی از جانب دولت بسیار اند از جمله، دولت کنونی به قضیه صلح ازمنظرپالیسی و برنامه ی یک دولت اشغالگر می نگرد و نه از زاویه استقلال، منافع و مصالح کلان و ملی افغانستان.
ج /مشکلات فرا ملی
شماری از چالش های فراروی صلح به فراتر از طالبان ودولت افغانستان بر می گردد از جمله آن ها است:
1. کشورهای همسایه افغانستان در پروسه صلح به حاشیه رانده شده و طرف مشورت وهمکاری قرار نگرفته اند، حال آن که هر نوع حکومت و سیستم سیاسی درآینده و در قدم اول تعامل مثبت با همسایگان را در دستور کار خود خواهند داشت. درغیر آن به هیچ یک ازبرنامه های خود موفق نخواهد بود. واین راهی است که پروسه صلح افغانستان در آن قدم می زند.
2. گفتیم بر اساس استراتژی آمریکا ، صلح با طالبان وپوستن آن گروه به دولت به منظور ختم جنگ و ناامنی در افغانستان نیست، بل به دلیل اهداف دیگری است که یاد شد واگرنه با ختم جنگ، بهانه ی برای جضور نیروهای نظامی امریکا – هرچند به تعداد کم - در افغانستان باقی نمی ماند ، حال آن که آمریکا در صدد کاهش نیرو و جمع کردن نظامیان خود از تیررس مخالفان و دست کشیدن ازجنگ سخت افزاری و زمینی است و نه چشم پوشیدن از منافع منطقوی و خروج کامل از افغانستان، این بارحضور آمریکا به بهانه مبارزه با گروه های تروریستی خود ساخته ی چون داعش ادامه خواهد یافت، و داعش بازپروری شده در زیر سایه و چتر حمایتی امریکا به تهدیدات امنیتی در داخل و خارج افغانستان علیه کشورهای آسیای میانه، چین، ایران و روسیه و بسا هند، ادامه خواهد داد.
نویسنده: حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمود هاشمی ارزگانی
مایک پمپىؤ و ملا برادر هر دو در محفل انعقاد پیمان صلح سخنرانی و از موفقیت این پروسه ابراز رضایت کردند. چهار روز پس از توافق، گفت وگوی یک ساعته تلفنی بین ترامپ و مولوی غنی انجام شد. ترامپ دقایقی پس از این گفت وگو ابرازداشت:« ما توافق کردیم که خشونت وجود نداشته باشد،...ما در واقع گفت وگوی بسیار خوبی با رهبرطالبان داشتیم»!؟. [بی بی سی نیوز] و طالبان نیز با صدور اعلامیه ای از جنگ جویان خود خواستند که حمله بر نیروهای خارجی را متوقف کنند. این درحالی بود که درهمین فاصله براساس اعلام وزارت داخله افغانستان طالبان در16 ولایت 23عملیات انجام دادند که براثرآن 6 غیر نظامی کشته و14 نفر مجروح شدند، زیرا درموافقت نامه تنها کشتن خارجی ها ممنوع شده بود و نه مردم و نظامیان افغانستان!؟.
سخن طنزآلود و طعن آمیز دکتر اشرف غنی خطاب به طالبان در سخنرانی سه شنبه(13/12/1398) در ولایت شرقی ننگرهار با همه محذوریت هایی که وی گرفتار آن است، دراین باره بسی تأمل برانگیز است:« به من بگویید کی از پاکستان بر می آیید؟. بیایید تا صلح کنیم...با خارجی ها صلح را قبول می کنید[ولی افغان هارا می کشید] پس معنی جهاد شما چیست؟. کشتن افغان ها جرم است».
توافق نامه صلح آمریکا و طالبان
توافق نامه بین آمریکا وطالبان تا زمان امضاء کاملا پوشیده بود، پس ازامضإ نیز براساس گزارش روزنامه نیویورک تایمزدوبخش مهم ومحرمانه دارد که هیچ اطلاعاتی درمورد آن وجودندارد جزآن که گفته می شود مربوط به امورنظامی است. بخش های انتشاریافته مشتمل بریک مقدمه وسه بخش اصلی است.بخش اول شامل تعهدات آمریکا، بخش دو شامل تعهدات طالبان وبخش سوم بیان کننده نوع تعامل آمریکا با دولت پسا توافق طالبان ودولت افغانستا ن است.برای تسهیل ارجاع، تحلیل ودرک بهتر محتوای توافق نامه ونیز داوری درباره برداشت واستنتاج این قلم ازمندرجات وپی آیند های توافق، متن آن را می آوریم ،جز این که به جای جمله طولانی ومکرر «امارت اسلامی طالبان که - توسط ایالات متحده به عنوان یک دولت شناخته نمی شود وبه عنوان طالبان شناخته می شود-.» به جز درمقدمه توافق نامه، از«... طالبان »استفاده می کنیم وعبارت های توضیحی و افزوده از نگارنده را نیزدرداخل[] می دهیم .
[عنوان توافق نامه] موافقت نامهی آوردن صلح به افغانستان بین امارات اسلامی افغانستان که توسط ایالات متحده بهعنوان یک دولت به رسمیت شناخته نمیشود و به نام طالبان شناخته میشود و ایالات متحده امریکا۲۹ فبروری ۲۰۲۰ مطابق با ۵ رجب ۱۴۴۱ هجری قمری و ۱۰ حوت ۱۳۹۸ هجری شمسی.
[مقدمه] توافقنامه صلح امریکا و طالبان متشکل از چهار بخش است:
- تضمینها و میکانیزمهای اجرایی که از استفاده از خاک افغانستان توسط هرگونه گروه یا فرد علیه امنیت ایالات متحده و متحدان آن جلوگیری کند.
تضمینها، میکانیزمهای اجرایی و اعلام جدول زمانی برای خروج تمام نیروهای خارجی از افغانستان.
پس از اعلام تضمینها برای خروج کامل نیروهای خارجی و جدولزمانی در حضور شاهدان بینالمللی، و تضمین و اعلام اینکه از خاک افغانستان علیه امنیت ایالات متحده و متحدانش استفاده نخواهد شد، در حضور شاهدان بینالمللی، امارت اسلامی طالبان که توسط ایالات متحده بهعنوان یک دولت شناخته نمیشود و به نام طالبان معروف است/شناخته میشود مذاکرات بینالافغانی را با طرفهای افغان در ۱۰ مارچ ۲۰۲۰ مطابق ۱۵ رجب ۱۴۴۱ هجری قمری و ۲۰ حوت ۱۳۹۸ هجری شمسی شروع خواهد کرد.
آتشبس دائمی و جامع یک موضوع آجندای گفتوگو و مذاکرات بینالافغانی خواهد بود. شرکتکنندگان مذاکرات بینالافغانی در مورد تاریخ و چگونگی آتشبس دائمی و فراگیر، از جمله میکانیزمهای اجرایی بحث خواهند کرد که همراه با تکمیل و توافق در مورد نقشه راه سیاسی آینده افغانستان اعلام خواهد شد.
در ذیل متن موافقت نامه برای تطبیق دو بخش اول است. هر دو طرف موافق هستند که این دو بخش با هم مرتبط و با هم وابسته میباشند. تعهدات امارت اسلامی افغانستان که توسط ایالات متحده بهعنوان یک دولت شناخته نمیشود و بهعنوان طالبان شناخته میشود، در چوکات این موافقتنامه در مناطق تحت کنترلشان تا زمان تشکیل حکومت اسلامی جدید پسا توافق افغانستان که طبق گفتوگو و مذاکرات بینالافغانی تعیین میشود، اجرا میشود.
بخش اول
ایالات متحده متعهد است که تمام نیروهای نظامی امریکا، متحدان و شرکای ائتلافی، بهشمول تمام کارمندان غیرنظامی و غیردیپلماتیک، پیمانکاران امنیتی خصوصی، مربیان، مشاوران و پرسنل خدمات حمایتی خود را در عرض ۱۴ ماه پس از اعلام این موافقتنامه خارج کند و اقدامات ذیل را در این زمینه روی دست خواهد گرفت.
الف. ایالات متحده، متحدان آن و ائتلاف اقدامات زیر را در ۱۳۵ روز اول انجام خواهند داد:
۱) آنها تعداد نیروهای امریکایی در افغانستان را به ۸۶۰۰ [تن] کاهش خواهند داد و به همان تناسب تعداد نیروهای متحدان و نیروهای ائتلاف کاهش داده میشود. ۲) ایالات متحده، متحدان آن و ائتلاف تمام نیروهای خود را از ۵ پایگاه نظامی خارج خواهند کرد.
ب. با توجه به تعهد و عمل ...طالبان در بخش دوم این موافقتنامه، ایالات متحده، متحدان آن و ائتلاف این اقدامات را اجرا خواهند کرد:
- ایالات متحده، متحدان آن و ائتلاف، خروج کلیه نیروهای باقیمانده را از افغانستان طی ۹ ماهونیم باقی مانده تکمیل خواهند کرد.
ایالات متحده، متحدان آن و ائتلاف تمام نیروهای خود را از پایگاههای باقیمانده خارج خواهند کرد.
د. با شروع مذاکرات بینالافغانی، ایالات متحده بازنگری اداری خود را در مورد تحریمهای فعلی امریکا و لیست پاداشها علیه اعضای...طالبان با هدف برداشتن این تحریمها تا ۲۷ آگست ۲۰۲۰ که مطابق با ۸ محرم ۱۴۴۲ هجری قمری و ۶ سنبله ۱۳۹۹ هجری خورشیدی است، آغاز خواهد کرد.
ه. با شروع مذاکرات بینالافغانی، ایالات متحده تعامل دیپلماتیک خود را با سایر اعضای شورای امنیت سازمان ملل و افغانستان برای حذف نام اعضای ...طالبان از لیست تحریمها با هدف انجام آن تا تاریخ ۲۹ می سال ۲۰۲۰ که مطابق است با ۶ شوال ۱۴۴۱ هجری قمری و ۹ جوزا ۱۳۹۹ هجری خورشیدی، شروع خواهد کرد.
و. ایالات متحده و متحدانش از تهدید یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی افغانستان یا مداخله در امورد داخلی این کشور خودداری خواهند کرد.
بخش دوم
همراه با اعلام این موافقتنامه،...طالبان گامهای زیر را برای جلوگیری استفاده هر گروه یا فرد از جمله القاعده از خاک افغانستان برای تهدید امنیت ایالات متحده و متحدانش، برخواهد داشت:
۱. ...طالبان به هیچ یک از اعضایش، سایر افراد و گروهها از جمله القاعده اجازه نخواهد داد که از خاک افغانستان برای تهدید امنیت ایالات متحده و متحدانش استفاده کنند.
۲. ...طالبان پیام واضحی خواهد داشت که آنهایی که برای امنیت ایالات متحده تهدید محسوب میشوند در افغانستان جای ندارند و به اعضای ...طالبان هدایت خواهد داد که با گروهها یا افرادی که امنیت ایالات متحده و متحدانش را تهدید میکنند، همکاری نکنند.
۳. ...طالبان هرگونه گروه یا فرد را از تهدید امنیت ایالات متحده و متحدانش ممانعت خواهد کرد، جلو سربازگیری، آموزش و تمویل آنها را خواهد گرفت و و مطابق تعهداتش در این موافقتنامه از آنها میزبانی نخواهد کرد.
۴. ...طالبان متعهد است که با کسانی که به دنبال پناهندگی یا اقامت در افغانستان هستند طبق قانون مهاجرت بینالمللی و تعهداتش در این موافقتنامه عمل خواهد کرد تا از جانب چنین افراد تهدیدی متوجه امنیت ایالات متحده و متحدانش نباشد.
۵. ...طالبان برای کسانی که تهدیدی برای امنیت ایالات متحده و متحدانش محسوب شوند، ویزا، پاسپورت، مجوز سفر یا سایر اسناد قانونی را برای ورود آنها به افغانستان فراهم نخواهد کرد.
بخش سوم
۱. ایالات متحده خواستار به رسمیت شناختن و تأیید این موافقتنامه از جانب شورای امنیت سازمان ملل خواهد شد.
۲. ایالات متحده و...طالبان به دنبال روابط مثبت با یکدیگر هستند و انتظار دارند که روابط بین ایالات متحده و حکومت اسلامی جدید پسا توافق که توسط مذاکرات بینالافغانی تعیین میشود، مثبت باشد.
۳. ایالات متحده به دنبال همکاری اقتصادی با حکومت اسلامی جدید پساتوافق که توسط مذاکرات بینالافغانی تعیین میشود، برای بازسازی [افغانستان] خواهد بود و در امور داخلی آن دخالت نخواهد کرد.
به تاریخ ۲۹ فبروری ۲۰۲۰ که مطابق است با ۵ رجب ۱۴۴۱ هجری قمری و ۱۰ حوت ۱۳۹۸ هجری خور شیدی در دو نسخه به زبان پشتو، دری و انگلیسی که هر متن اعتبار یکسان دارد، در دوحهی قطر به امضا رسید. [خامه پرس.24/12/1398]
روح توافق نامه دو چیز است، نیروهای نظامی آمریکا و ناتو از افغانستان خارج می شوند. طالبان فردا، در دولت مشارکتی می باید حافظ منافع و امنیت آمریکا در افغانستان باشد. اما در این توافق با یک گروه تروریستی با پیشینه سیاه و مدعی امارت، کمترین سخنی درباب به اصطلاح دست آوردهای دموکراسی، حقوق بشر، زنان، آزادی های مدنی به میان نیامده با این که بیست سال حضوراشغالگرانه آمریکا درسایه همین مسائل توجیه می شده است. ونیز این که آمریکا خود را کشورمنادی آزادی و حقوق بشر می داند و همه ساله عملکرد دیگر دولت ها را با میزان آزادی های مدنی وحقوق بشری محک می زند و گاه سر منازعه و تحریم با دولت های مستقر و احیانا منتخب از سوی ملت های خودشان بر سر همین مسائل دارد. انتظار می رفت که در توافق نامه سخنی دراین مسائل به میان می آمد. اگر این انتظار به مفهوم حق مداخله دادن به امریکا در امور داخلی افغانستان انگاشته شود باید گفت؛ اولا کشوری که حق دارد رئیس جمهور برای افغانستان تعیین کند، حق دارد از حقوق مردم نیز سخن بگوید. دوم این که تأکید برحقوق و کرامت بشری و آزادی، دفاع از ارزش های عام بشری است و مداخله در امور یک کشور محسوب نمی شود. به هر روی با اجرای مفاد این توافق نامه- اگر به فرجام برسد- فضا و شرایط جدیدی به وجود می آید و پیامدهای خواسته و ناخواسته بسیاری فراروی ملت افغانستان و حتی کشورهای همسایه قرارمی گیرد.
قبل ازهرسخن در سه موضوع پیش گفته، شایان یاد است که از جمله اسباب ثمر دادن این مذاکرات، نمایندگی شخص خلیل زاد با اختیارات تام از جانب امریکا بود، چه؛ گذشته از پختگی و کاردانی، مهم ، همزبانی هم دینی و اشتراک فرهنگی و هم تباری خلیل زاد با طالبان و نیز رییس جمهور اشرف غنی است. هر دو بورسیه و تربیت یافته دانشگاه آمریکایی بیروت - محل تربیت بسیاری از رهبران خاورمیانه – در دهه هفتاد و دارای درجه دکتری از دانشگاه های آمریکا هستند - اشرف غنی از دانشگاه کلمبیا و خلیل زاد از دانشگاه شیکاگو-. این همه، بستر مهمی برای تسهیل گفت وگو، تبادل دیدگاه ها و فهم و درک دقیق اطراف مذاکره نسبت به زبان و منافع یکدیگررا فراهم آورد. غیراز خلیل زاد شخص یگری نمی توانست این مسیر را به خوبی او طی کند. و این یکی از راهبردهای کلیدی در سیاست دولت های استعمارگر است. همیشه مهره هایی را درون یک کشور می پرورانند تا در مواقع نیاز، جاده صاف کن و تأمین کننده منافع آنان باشند چنان که پیش تر رهبران خلق و پرچم چنین بودند.!
رهیافت به زوایای مختلف توافق صلح آمریکا و طالبان و پیامدهای آن مستلزم طرح پیشینه روابط آمریکا و طالبان، اهداف لشکرکشی ناتو به افغانستان، پالیسی جدید آمریکا و شرایط امروز منطقه و افغانستان است.
پیشینه روابط آمریکا و طالبان
از زمان ظهور پدیده طالبان درعرصه سیاست و جنگ افغانستان در دهه هشتاد دیری نمی گذرد و هنوز درخاطره ها هست. رویش طالبان به مثابه یک جریان در صحنه افغانستان، پس ازآن بود که دوره اشغال افغانستان گذشته و شوروی شکست خورده بود و مجاهدان پیروز دولت اسلامی – با همه نواقصی که داشت- تشکیل داده بودند. بدین سان از منظر تاریخی گروه طالبان در ماهیت و بنیاد، گروه رهایی بخش و جهادگر در برابراشغالگران و خارجی ها نبوده است. پس از پیدایش نیز در لباس قوای اصلاح گر به جنگ داخلی پرداخت و برای گرفتن قدرت از دولت مجاهدین همت گماشت، و به پیشنهادهای مکرر مذاکره از سوی دولت وقت مجاهدان تن نداد و راه جنگ را برگزید. استراتژی جنگی طالبان در آن شرایط جواب مثبت داد و درعرض دوسال(1994-1996م) بخش اعظم قلمرو افغانستان را در اختیار گرفتند. این تسلط، علی رغم مخالفت ها و مقاومت های مردمی و نیز دولت مجاهدین، چنان سریع اتفاق افتاد که تحلیل ها و تعبیرهای چون:«جریان پرشتاب، رویش قارچ گونه و...» را برتافت.
پایگاه درون قومی در جنوب، شعارهای مذهبی و دینی، خستگی مردم ازجنگ، اختلاف و عملکرد نامطلوب گروه های جهادی و دولت مجاهدین ازجمله عوامل دخیل درموفقیت و پیروزی سریع طالبان بودند. اما مهمترین عناصر کامیابی طالبان، دو چیزبود؛ نخست، باورها و اندوخته های دینی – مذهبی جنگجویان طالب که در مدارس دینی پاکستان با پشتیبانی مالی عربستان، امارات، قطر، با ملغمه ای ازآموزه های وهابیت، سلفیت و تصوف دیوبندی تربیت یافته بودند. و کشته شدن خود و کشتن دیگرمسلمانان غیر از خود، هردو را فلاح و رستگاری و مأموریت و فریضه دینی می دانستند. دو دیگر؛ حمایت و تمویل و تجهیز گسترده مالی، لجستیکی، اطلاعاتی و نظامی از سوی مثلث کشورهای خلیج، آمریکا و پاکستان. اعتراف بی نظیر بوتو، نخست وزیر وقت پاکستان، و شماری از مقامات غربی، درنقش مثلث یادشده درپیدایش طالبان ارزش آن را دارد که هر از چند گاهی باز خوانی شود، بوتو در زمان تبعید در انگلستان درمصاحبه با یک روزنامه فرانسوی اظهارداشت:«فکر روی کار آوردن طالبان از انگلستان بود، مدیریت آن را آمریکایی ها کردند، هزینه آن را سعودی ها پرداختند و من اسباب آن را فراهم آوردم و طرح را اجراکردم...» ریچاردهالبروک، فرستاده ویژه آمریکا درامور افغانستان، درباره منابع مالی طالبان گفت:« طالبان سالیانه 400 ملیون دلار از تجارت مواد مخدرسود می کنند، ولکن کمک سرمایه داران خلیج فارس بیشتر از سود مواد مخدراست.» (نیویورک تایمز، به نقل: خبرگزاری فارس8/6/1388) این گفته ها و شواهد فراوان و غیر قابل انکار دیگرنشانگر دخالت مستقیم امریکا و متحدان منطقه ی آن در رویش و گسترش طالبان است.
2.اهداف آمریکا ازایجاد و حمایت طالبان
بانیان غربی وعربی طالبان، چندین هدف را درایجاد و مسلط کردن آنان بر افغاستان درچشم انداز خود داشتند.
1/ 2.جلو گیری از حکومت اعتدال گرای سنی درافغانستان
بی تردید جهاد مردم افغانستان برای اسلام بود و تشکیل حکومت اسلامی درپسا دوره حکومت کمونیستی. علی رغم آن که شکست شوروی از اهداف مشترک مجاهدان و دولت های غربی وعربی بود اما در نوع حاکمیت در فردای پیروزی راه این دو از همدیگر جدا می شد. آمریکا و انگلیس و اعراب سعودی آگاه بودند که تعدادی از رهبران جهادی افغانستان پیرو اندیشه های اخوان المسلمین اند و در تشکیل حکومت اسلامی از این تفکر الهام خواهند گرفت، ولکن این دولت ها نمی خواستند درافغانستان حکومت اسلامی به سبک وقرائت سنی اعتدالی(= گرایش اخوان المسلمین) که ازمبانی فکری رهبران آن همچون حسن البناء و شهید سید قطب ، مبارزه با تمدن جاهلی غرب و همگرایی با دیگر جنبش های اسلامی و ازجمله جنبش های شیعی بود، شکل بگیرد. شواهد نوع نگره اخوان المسلمین در آثار حسن البناء سید قطب، مانند «جاهلیت قرن بسیستم» و غیر آن، و نیز روابط جنبش اخوان با گروه های مبارزشیعی درقبل از انقلاب سلامی ایران پیداست. عملکرد غرب وسعودی با حکومت اخوانیان که پس از بهار عربی درمصر به پیروزی رسیدند و سرانجام ساقط کردن آن هنگامی که از مهار آن ناامید شدند و جایگزین کردن حکومت متمایل به غرب وهمراه باسیاست های منطقوی سعودی، ازشواهد میدانی نا سازگاری غرب و دولت های سرسپرده عربی با خوانش اعتدالی ازمذهب سنی و تشکیل حکومت با این خوانش، و نشانگر آن است که آنان دربدل حکومت مبتنی بر اندیشه سیاسی اخوانی، حاکمیت های لیبرال و یا حکومت دینی از نوع افراطی و سلفی را مناسب تر با منافع خود می بینند.
در افغانستانِ آن دوره، طرح تشکیل دولت لیبرال دور از واقعیت بود، چه، برای ملتی که بیش از یک ملیون و نیم شهید، میلیون ها آواره، معلول و مجروح را به پای آرمان خواهی اسلامی پذیرفته بودند، به کمتر از حکومت اسلامی راضی نمی شدند. تأسیس حکومت اسلامی ازسوی مجاهدین چیزی نبود جز پاسخ به همین خواسته مشروع و به حق ملت افغانستان، اما حکومت مجاهدین، افزون بر کاستی هایی چون خود خواهی رهبران، انحصارگرایی قومی، زبانی و مذهبی شماری از سران جهادی، به دلایل یاد شده برای غرب، پاکستان و عربستان قابل قبول نبود، لذا از نقطه ضعف رهبران جهادی سود جستند و بذر اختلاف، دشمنی و جنگ را کاشتند، و برای هر یک از طرف های درگیر، پول و اسلحه سرازیر کردند، و همزمان در پی ساختن گروه بدیل و جاگزین با رنگ و لعاب تند دینی برآمدند و نام مقدس طالب بر آن نهادند. تا در صحنه پرآشوب نفاق، جنگ و برادرکشی به عنوان فرشتگان صلح و نجات پدیدار شوند، تا هم عطش اسلام خواهی مردم افغانستان را فروبنشانند و هم از تشکیل حکومت اعتدالی و اسلامی جلو گیری کنند!؟.
2/ 2. بدبین کردن مردم افغانستان به حکومت دینی
حکومت دینی ازنوع امارت اسلامی طالبانی درهمان حال که پاسخ به دین خواهی مردم افغانستان بود بیشتر از آن، مایه بدبینی و ترس و هراس مردم از حکومت دینی می شد، و راه برای بر سرکارآوردن حکومت لاییک با پوسته و ظاهر دینی هموار می گردید. مردم افغانستان در گذشته زیست و باور فردی دینی و نیز حکومت های بانام اسلام داشته اند، ولی حکومت دینی که مجری دستورات دین در تمام ساحت های زندگی باشد را تجربه نکرده بودند، نخستین بار امارت طالبان چنان ادعایی بر زبان آورد، ولی آن چه مردم درعرصه عمل ازاین حکومت دیدند، خشونت، شلاق، تبعیض، توحش کشتن و بستن به نام دین بود نه رحمت، رفاه، عدالت، کرامت و حقوق انسانی، بدان سان که درصدر اسلام به وسیله پیامبر(ص) و خلفای بر حق پس ازوی دیده شد. ازاین روی حکومت طالبانی هم اسلامی بود و هم رماننده از اسلام و مسلمانی. و در پندارغربیان، چنین معجونی می توانست برای همیشه ذائقه مردم افغانستان، بل جهان را نسبت به اسلام تلخ نگهدارد و اشتباهشان در اسلام خواهی را به رخ آنان بکشد.
3/2. جلو گیری ازاتحاد منطقوی ایران و افغانستان
پیروزی مجاهدان افغانستانی براشغالگران و الحادشرقی در برهه ای از تاریخ اتفاق افتاد که در کشور هم جوار آن ایران، حکومت اسلامی با شعار« نه شرقی نه غربی» و جهان وطنی اسلامی و تقریب بین المذاهب اسلامی و صدور این پیام های بیدارگرانه به دیگر سرزمین های اسلامی، تشکیل شده بود و با ساقط کردن حکومت دو هزار و پنجصدساله شاهنشاهی که دژ آهنین و حافظ منافع آمریکا در منطقه نفت خیز و استراتژیک خاورمیانه به شمار می رفت، تمام منافع در این جغرافیا را به خطر انداخته بود. نزدیکترین جایی که می توانست با این شعارهای انقلابی - اسلامی، همراهی نشان دهد افغانستان انقلابی و پیروز دربرابر الحاد بود، همسایگی، هم دینی، همزبانی ، پیوست های تاریخی، میزبانی ایران از میلیون ها مهاجر افغانستانی در زمان جهاد با شوروی، حمایت های تبلیغی، سیاسی و حتی نظامی ایران از مجاهدان، همه و همه می توانست، بسترهای این همراهی قرار گیرد. اما این موضوعی نبود که برای غرب، قابل تحمل باشد. روی کارآوردن حکومت افراطی و سنی تنها گزینه ی میسور و مجرب بود که می توانست راه را برروی این هم آوای و اتحاد اسلامی ببندد، و چنان که دیدیم به رغم همه پیوست های پیش گفته بین دو کشور ایران و افغانستان، پس از روی کارآمدن طالبان، روابط افغانستان با ایران تا مرز جنگ و درگیری نظامی پیشرفت.
4/ 2.از میان برداشتن چهره های جهادی
گذشته از تصفیه قومی، قتل هزاران انسان بی گناه از کودکان، زنان، سالخوردگان، و نیروهای جوان مدافع وطن، قتل و کشتن و یا ترور شخصیت و خانه نشین کردن سران جهادی که انگیزه و توان ایستادن دربرابر منافع و نقشه های غرب را داشتند، از دیگر اهداف پروسه طالبانیسم بود، اگر به سال های ظهور پدیده طالبان بنگریم، هویدا می شود که چه تعداد از شخصیت های مؤثر جهادی و سیاسی ترور و نابود شدند از قهرمان ملی احمد شاه مسعود تا استاد مزاری، استاد ربانی، سید مصطفی کاظمی و... کشتن مجموعه عناصرکلیدی بدین حد آسان و بی هزینه جز به وسیله گروهی چون طالبان میسر نبود. افزون بر آن، فرار گسترده مغزها اتفاق افتاد و تعداد پرشماری ازنخبگان سیاسی، فرهنگی و صاحبان سرمایه که به آینده افغانستان دل بسته بودند پس از امارت طالبان به دیگر کشورها پناهنده شدند.
5/ 2. تعمیق اختلاف های قومی
افغانستان زیستگاه اقوام گوناگونی است که بیشتر در مسالمت و گاه نیز در تنش و اختلاف به سربرده اند، اما کوشش درجهت همزیستی، حتی از ناحیه اقوام تحت ستم و تبعیض، نسبت به تنش ها و شقا ق ها بیشتر بوده است، به ویژه آنگاه که استقلال کشور و آیینشان مورد تعرض قرارمی گرفته است. اگر در پسادوره جهاد حاکمیت عدل اسلامی و برآمده از آرای مردم شکل می گرفت، ریشه های نفاق قومی، زبانی، و مذهبی می خشکید و افغانستان بر روی پای خود می ایستاد و زمینه برای دخالت بیگانگان و استثمارگران نمی بود، حال آن که در نظام طالبانی با دیدگاه های بسته دینی و فاشیسم نژادی، راه بر روی دسایس دشمنان در کمین نشسته باز شد؛ از یک سو ناتو به افغانستان لشکر کشید و ازسوی دیگر اجلاس های پیاپی در آلمان و سایر نقاط تشکیل شد تا سررشته داران دنیای آزاد و خبرگان عالم، سرنوشت مردم افغانستان را مشخص و برای آنان شکل حکومت و حاکم تعیین کنند.!؟
3 . طالبان زمینه ساز لشکر کشی ناتو به افغانستان
بر پایه آن چه که گذشت، طالبان همان سان که با حضورشان درعرصه سیاست افغانستان مایه مصیبت مردم افغانستان بودند، در اخراج و عقب نشستن نیز عامل بدبختی و اشغال آن سزمین شدند. درپی انفجارهای مشکوک یازدهم سپتامبرسال (2001م) در نیویورک آمریکا که به القاعده نسبت داده شد، امریکا از طالبان خواست تا اسامه بن لادن رهبر القاعده را که در کوه های «تورا بورا»، قندهار و ننگرهار افغانستان پایگاه و سکونت داشت، به امریکا تحویل دهند. با امتناع طالبان از برآوردن این خواسته، در اکتبرهمان سال آمریکا با عنوان « راهبرد ضد تروریستی» به افغانستان حمله کرد و با همکاری ائتلاف شمال که مخالف و تنها سنگر فتح نشده به دست طالبان بود، امارت اسلامی طالبان در کابل را سرنگون کردند، و افغانستان بار دوم و اینک ازسوی پیمان ناتو اشغال شد، با این تفاوت که بر خلاف اشغال زمان شوروی این بار، حضور ناتو با استقبال بقیه السیف طالبان همراه شد، و مردمی که ازدهشتکده حاکمیت طالبان به ستوه آمده بودند، حضور سربازان بیگانه را فرشته نجات انگاشتند و جشن گرفتند. و بدین ترتیب ظهور طالبان رقم زننده ی روزگار نحس و شوم و سقوط و حذف آن ها زمینه سازاشغال افغانستان و فعال شدن چرخه مرگ و ناامنی در زیر چرخ سنگین به اصطلاح دمکراسی و آزادی شد. به راستی چه عاملی غیر از دو سال بربریت و توحش طالبانی می توانست نگاه بیگانه ستیز، استقلال طلب، آزادی خواه و ضد اجنبی مردم افغانستان را تا بدین حد دچار تغییر و دگردیسی در برابر اشغالگران کند که سیاستگر ودانشور، مجاهد و لیبرال، کمونیست و اخوانی، شیعه و سنی و...به پیشواز اشغال گران بشتابند!؟.
4. اهداف اعلامی آمریکا در اشغال افغانستان
امارت طالبانی در افغانستان ماندگار نبود زیرا که روش و خط مشی سیاسی و دینی آنان از سوی اکثریت مردم افغانستان پذیرفته نبود، چند صباحی نمی پایید. بسا با خسارات کمتر از آن چه که در طول بیست سال اشغال، به دست طالبان و ناتو انجام شد. ائتلاف غربی با درک این موضوع و استفاده ازهمین واقعیت جامعه شناختی سیاسی، پیش از ازدست رفتن فرصت، ده ها هزار نیروی نظامی به افغانستان گسیل و اهداف خود را سه چیز اعلام کردند:
یک: مبارزه با تروریزم(القاعده و طالبان)
دو: ریشه کن کردن کشت و تولید مواد مخدر.
سوم: دموکراسی و دولت سازی مدرن.
1/ 4.عدم صداقت آمریکا دراهداف لشکرکشی به افغانستان
از این میان هدف های که دولت آمریکا در توجیه لشکرکشی به افغانستان بیان کرده بود، تنها نمادی ازهدف سوم و تشکیل دولت بر پایه توافق« بن» برآورده شد. آن هم بدان سبب که همانند حکومت های حزب خلق و پرچم در زمان اشغال شوروی، پوشش و توجیه کننده حضور نیروهای نظامی اشغالگر و اجرا کننده منویات آمریکا و غرب باشد و نه دولت و حکومتی برای تحقق دموکراسی، مردم سالاری، حفظ امنیت، استقلال و رفاه مردم. یادکرد شماری از بارزترین نمونه ها بسنده است، تا منویات آمریکا در تشکیل حکومت برآمده از نشست های بن را افشا کند و نشان دهد که غرب ازهمان آغاز خواهان تشکیل حکومت پایدار، با پایه های وسیع مردمی نبوده است:
1/1/ 4. حامد کرزی - که خود محصول توافق بن و از مسائل پشت پرده تا حد زیادی آگاه است، در دوره اخر ریاست و پس از آن بارها اظهار داشته است که هدف حضورآمریکا نه تأمین منافع و مصالح مردم افغانستان، بل حفظ منافع اشغالگران است. او در آخرین بیانیه خود در پی تحلیف همزمان دو رییس جمهور، آمریکا را مقصر ماجرا برشمرد و ابراز داشت:« وضعیت نگران کننده کنونی افغانستان نتیجه عملکرد تحقیرآمیز و تفرقه افکنانه آمریکا در برابر مردم این کشوراست.» [خبر گزاری تسنیم 20/12/1398]
2/1/ 4. عملکرد آمریکا در دو دور انتخابات ریاست جمهوری اشرف غنی، و بویژه انتخابات سال جاری(1398ش) و روی کار آمدن و تحلیف دو رییس جمهور، نشان داد که در دموکراسی مورد نظر آمریکا نه آرای مردم بل، منافع اشغال گران و اراده جان کری و خلیل زاد تعیین کننده است، در دور قبلی انتخابات با نادیده انگاشتن آرای مردم، ساختار نامتجانس و خلاف قانون اساسی را رقم خورد و به جای رأی مردم، خواست جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا اجرایی شد. و این بار نیز خلیل زاد و مایک پمپؤ وزیر خارجه آمریکا برای زایش دولت جدید دست به کار سزارین شدند و از درون صندوق آرای مردم، دو قلوی ناقص الخلقه بیرون آوردند. و بدین ترتیب هم به آرای مردم و هم به سیاسیون و نخبگان و کاندیدان پیروزحتی کاندید مورد نظر خود آشکارا توهین کردند. برای بطلان این پندار که این تحلیل ناشی از نگره ضد آمرکایی است، نظر بنیاد فرهنگی دیل کارنگی را می آوریم:« همه انتخابات ریاست جمهوری افغانستان با توافق و یا میانجی گری آمریکا انجام شده است.»[خبرگزاری تسنیم،22/12/1398]
3/1 /4. چنان که گذشت، در بند« ج » توافق آمریکا و طالبان، جانب امریکایی قیّم مآبانه تعهد سپرده است، پنج هزار زندانی طالب ازسوی دولت افغانستان رها شود، این رفتار، چندان تحقیرآمیزبود که اشرف غنی را واداشت تا بگوید:« آمریکا در موضوع پنج هزار زندانی گروه طالبان صلاحیت ندارد و هیچ کس دولت فغانستان را مجبور به این کار نمی تواند بکند.» او به حق آزادی زندانیان را از جمله دستور کار مذاکرات بین الافغانی دانست. اما با کمال شگفتی درفردا روز تحلیف، و پیش از آن که اثری ازمذاکرات بین الافغانی باشد، در شمار نخستین فرمان های دوره جدید، فرمان آزادی زندانیان طالب را صادر کرد و بدین ترتیب مشخص شد که:
اول : علت مخالفت اولیه اقای غنی با آزادی زندانیان طالب نه مصالح مردم بل که پیش شرط گذاشتن برای تأیید ریاست خویش از سوی آمریکا بوده است.
دوم : و نیز معلوم شد که تلاش ناکام تیم داکترعبدالله برای اولویت دادن به پروسه صلح با طالبان و ابراز موافقت بیش ازپیش با آزادی زندانیان طالب، فهم ذایقه آمریکا و چراغ سبز به خلیل زاد و مقامات آمریکایی بوده است تا در کشاکش قدرت ارگ و سپیدار، کاخ سفید از آنان حمایت کند.
سوم : معلوم شد که مردان سیاست آمریکا چرا نخواستند همچون دوره قبل غایله بین اشرف غنی وعبدالله را پایان دهند ونیزمفهوم اعلامیه حامدکرزی فهمیده می شود که درباره تحلیف دوگانه گفت:«درصورتی که آمریکا اگر حقیقتا خواهان حل بحران به وجود آمده بود می توانست با اقدام سازنده وبه موقع قبل از برگزاری مراسم تحلیف مانع بی ثباتی سیاسی ناشی ازآن شود.» گزینه مود نظرآمریکا ازهمان اغاز اشرف غنی بود اما فرصت را برای عبدالله تا مرز تحلیف به عنوان رئیس جمهور بازگذاشتند تاهم غنی وهم رقیب او را بیش ازپیش تسلیم خواسته های خودکنند. -البته برای عبدالله گویا دل گرمی های غیر از امریکا وغرب نیز وجود داشت که مجال طرح ان نیست -.
چهار : دراین ماجرا چهره واقعی الگوی دموکراسی امریکایی نمایان شد و همه دریافتند که آمریکا صلاحیت دارد به جای مردم و دولت افغانستان هر تصمیمی که بخواهد بگیرد از اصل مذاکره با طالبان تا تعیین شروط و مواد موافقت نامه صلح افغانستان و تا تعیین این که چه کسی ، تا چه وقت رئیس جمهورباشد!؟.
نتیجه: بر پای بست آن چه آمد به ويژه رویداد مذاکرات آمریکاو طالبان وانعقاد توافق نامه صلح بین آمریکا وطالبان بدون اطلاع وحضور نماینگان مردم ودولت افغانستان ازمفاد این پیمان نامه، باید گفت؛ موضوع دولت سازی بازیچه دست سیاست گران آمریکا برای سرگرم نگهداشتن ومنحرف کردن ذهن ملت های تحت اشغال است ونه هدف واقعی. عدم صداقت و پایان تلخ دولت سازی مدرن - پس از بیست سال جنگ و خون ریزی توسط نیروهای اجنبی واشغالگررا بهتر ازهردلیل دیگر اظهارات شخص دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا حکایت می کند؛ او پس از توافق صلح با طالبان در گفت وگو باخبرنگاران در کاخ سفید گفت :«پس ازخروج آمریکا احتمالا طالبان برحکومت افغانستان غلبه کند.» وی افزود: « کشورها باید خود مواظب خود باشند آمریکا تنها برای مدتی می تواند دست کشورهارا بگیرد.»[بی بی سی.16/12/1398ش] مفهوم سخن ترامپ- جدا ازانطباق آن با رویداد های آینده افغانستان- آن است که ما می دانیم دولت فعلی ساقط و طالبان حاکم می شوند، با آن هم نیروهای خود را خارج می کنیم.اینترنشنال نیوز درپیوست این سخن ترامپ نوشته است:« ایالات متحده ابتدا زیرساخت های دولتی رادریک کشورجهان سوم ازبین می برد وسپس خراب کاری ها را برعهده مردمش می گذارد تا پاکسازی شود.»!؟ [خبر گزاری آوا،23/12/1398]
2/ 4. اما هدف دوم و ریشه کنی مواد مخدر، نه تنها محقق نشد که نتیجه عکس داد؛ در سال های اشغال آمریکا، کشت و تولید مواد مخدر افزایش چشم گیری پیدا کرد بر پایه گزارش «بی بی سی24/8/1396 » به نقل از منابع حکومت افغانستان و دفتر جرایم و مواد مخدرسازمان ملل، تولید مواد مخدر تا سال 1396( 87٪ ) افزایش داشته است . دلیل افزایش آن است که نیروهای اشغال گر- به ویژه آمریکا وانگلیس- به دلیل تسلط بر زمین وهوای افغانستان، با وارد کردن تجهیزات مدرن مواد خام را به مواد صنعتی با قابلیت حمل آسان وقیمت گران تبدیل می کردند. وازسوی دیگربی هیچ مانعی به مافیای مواد مخدر وتوزیع کننده وفروشنده ی جهانی آن تبدیل شدند. از جانب سوم به دلیل سهولت دسترسی و نبود نظارت بر اساس برخی گزارش ها شمار معتادان مواد مخدر درداخل افغانستان به(1.3و1.6) ملیون نفر رسیده است. اشرف غنی رییس جمهور افغانستان در سخنرانی سه شنبه13/12/1398 رقم معتادان درافغانستان را سه و نیم میلیون نفراعلام کرد. حدود چهاربرابر جمعیتی که در انتخابات اخیر، به رئیس جمهورمنتخب اشرف غنی رأی دادند.!
3/ 4.مهمترین هدف ازاین میان، هدف سوم- مبارزه با تروریزم- انگاشته می شده است. بر خی برآنند که آمریکا در تأمین هدف سوم وحذف تروریسم طالبانی تلاش صادقانه انجام داد ولکن به دلیل هزینه گزاف مالی وانسانی دراین جنگ خونین نوزده ساله که درتاریخ آمریکا طولانی ترین به حساب می آید، شکست خورد. به همان دلیل که شوروی و پیمان ورشو پس از نه سال جنگ در افغانستان شکست خورد. این گروه از تحلیل گران که طالبان خود نیز برآنند، مذاکره آمریکا را نشان در ماندگی امریکا و ناتو ازادامه جنگ می شمارند و افزایش هزینه های نظامی ، تلفات انسانی ،وعده انتخاباتی ترامپ به مردم آمریکا مبنی بر بازگرداندن سربازان به خانه را از دلایل این نظریه قلمداد می کنند وهمچنین ناتوانی امریکا در جنگ های پارتیزانی و دراز مدت را به عنوان یک اصل وقاعده درشمار قواعد جنگ بین کشورها نتیجه گیری می کنند. این دید گاه بهره ی ازواقعیت دربردارد، اما به دلایل چند، از توجیه کامل مذاکره امریکا با طالبان عاجز است.
1/ 3/4. درزمانی که طالبان دولت برسر اقتدار بودند، چند روزی بیش دربرابرحملات سنگین هوایی و زمینی ناتو وائتلاف شمال دوام نیاوردند چه رسد به امروز که علاوه بر ناتو، ده ها هزار نیروی نظامی و مجرب افغانستانی در مقابل این گروه کوچک و شکست خورده قرار دارند. حقیقت آن است که درطول این سالیان اگر آمریکا تصمیم به محو تروریزم داشت، اثری ازطالبان باقی نمی ماند. قیاس موقعیت قوای ناتو با اشغال افغانستان ازسوی شورو ی وپیمان ورشو نادرست است، درآن زمان تمام مردم افغانستان خانه به خانه با اشغال گران می جنگیدند، اما دراین برهه، مردم ونیروهای نظامی افغانستان همراه با نیروهای نظامی ناتو مشغول مبارزه با تروریسم بوده و تنها شماراندکی از نیروهای وابسته به طالبان عملیات های جسته و گریخته داشته اند. سخنان حامد کرزی دراین باره قابل توجه است؛ اودریکی از نشست های مطبوعاتی اظهار داشت: «آمریکا با شعار مبارزه با تروریسم به افغانستان حمله کرد، اما به جای مبارزه با تروریسم خانه های مردم بی گناه را خراب کرد و موجب گسترش تروریسم در منطقه شد.»[پارس تودی،11/5/1398] .
2/ 3/4. رهبران طالبان و نیروهای زبده جنگی آنان پس از سقوط ، راهی پاکستان شدند و در فضای امن پاکستان، و با همکاری وزیر نظر سازمان اطلاعات پاکستان ( آی اس آی) - که یکی از اضلاع مهم سازمان سیا در این سوی جنوب آسیا به شمار می رود- به سازمان دهی دوباره نیروهای خود پرداختند و دوباره به عرصه نظامی وسیاسی افغانستان بازگردانده شدند، دراین مدت میلیون ها دلار ازمنابع مواد مخدر و منابع خارجی و کشورهای خلیج به دست طالبان می رسید. اگر آمریکا می خواست دسترسی طالبان به مواد مخدررا محدود ویا قطع می کرد چون تمام قلمرو سرزمینی افغانستان در اختیار آن ها بود ولی ان ها ترجیح دادند مناطق تحت نفوذ طالبان به تولید وکشت مواد مخدر به صورت وسیع بپردازند تادر آمد حاصل از آن بین دو طرف- با مکانیسمی که پیشتر از آن یادکردیم -. تقسیم شود. چنان که می توانستند منابع مالی و تسلیحاتی طالبان را قطع و با اندک فشار، اشاره و استشاره به نظامیان پاکستانی، رهبران طالبان را زندانی ویا نابود کنند، چنان که ملامحمد عمر وملا اخترمحمد منصور واسامه بن لادن با همه حصارهای امنیتی که برای خودتراشیده بودند، درموقعیت زمانی خاص با همکاری سازمان اطلاعات نظامی پاکستان نابود شدند. بنابراین دلایل مذاکره امریکا با طالبان را باید درذیل مسایل دیگری که اهداف اصلی حضور آمریکا در افغانستان شمرده می شوند، جست.
5- اهداف واقعی تجاوز امریکا به افغانستان
برای تجاوز امریکا به افغانستان باید دلایلی غیر از اهداف اعلام شده ازسوی واشنگتن سراغ گرفت، این دلایل اگر به درستی شناسایی شوند عوامل امروز توافق امریکا وطالبان را هم می توان شناخت. گو این که این دلایل واهداف اصلی برای اشغال افغاستان هرگز ازسوی تجاوزگران ابراز نشده ولکن گذشت زمان و حوادث بعدی پرده از روی این اهداف برداشته است. همان گونه که هدف از تجاوز آمریکا به عراق، جلوگیری صدام از دسترسی به توان و سلاح هسته ای اعلام شد ولکن بعدا آشکارشد که این هدف سازی دروغ و برای فریب افکار عمومی بوده وهدف واقعی تصاحب ثروت نفت و گاز عراق و تجزیه آن به سه قسمت کرد، شیعه و سنی و در برآیند آن رفع خطر بالقوه ازاسراییل بوده است.
1/ 5. صدور الگوی دموکراسی برای ایران وآسیای میانه
یکی از اهداف تجاوزبه افغانستان، ارائه الگو و پیام به مردم ایران و آسیای میانه بود، که اگر شما هم مانند مردم افغانستان در پی سرنگونی حکومت های خود باشید ما آماده ایم به یاری شما بشتابیم و آزادی و دموکراسی راجا گزین حکومت های موجود به ویژه نظام دینی ولایت فقیه در ایران کنیم، تجلیل از ظاهرشاه پادشاه سرنگون شده افغانستان وبازگرداندن وی به افغانستان وبخشیدن لقب بابای ملت، پیام روشن به مخالفان جمهوری اسلامی بود که می توانند با تجمع برمحور سلطنت از الگوی افغانستان الهام بگیرند. توجه به رشد بی رویه رسانه های شنیداری، دیداری و نوشتاری درآغاز راه دولت حامد کرزی به جای اولویت دادن به تأمین امنیت ، اعمار زیر ساخت های اقتصادی و کارهای بنیادین درجهت شکوفایی و پیشرفت اصولی و قاعده مند کشور، در راستای همین هدف انجام گرفت. آزادی بیان، حقوق زنان و بوق و کرنا در دفاع از حقوق بشر چندان هیاهو ایجاد کرده بود که توده مردم باورکرده بودند، افغانستان درسال های نه چندان دور بهشت رؤیایی و اوتوپیای آرمانی خواهدشد.
امریکا با همه تلاش و کوشش به این هد ف پنهان و اصلی دست نیافت، زیرا مردم کشورهای هدف و مخصوصا ایرانی ها نه خارج نشینان و سلطنت طلبان و گروه های دیگر مخالف ایران و نه مردم داخل ایران به این پیام اعتماد کردند، چون برخلاف پروپاگندای رسانه ای، ناظر عملکرد ناموفق بل ویران گر و استعماری آمریکا درافغانستان و عراق بودند و از دیگر سو، تلخی های استثماردوران سلطنت، زخم و پیامدهای جنگ عراق علیه ایران که با حمایت کشورهای غربی دررأس امریکا راه انداخته شد و نیز حمایت آن دولت ها از منافقین و گروه های تروریستی، تحریم های رنج آور اقتصادی و جلوگیری از رفاه و پیشرفت ملت ایران و...در پرونده قطور روابط ایران و غرب همچنان ثبت است و ازسوی سوم، بیشترینه ملت ایران خود را از برکات و مواهب عزت، استقلال و حاکمیت اسلامی بهره ور و علی رغم فشار و جنگ و تحریم رو به بالندگی و شکوفای می بینند. درنتیجه به دام وسوسه و تزویر دگربارغرب نیفتادند و برمیثاق وفاداری به نظام اسلامی و رهبری آن استوار ماندند، تا وانگهی که امریکا و غرب ازدسترسی به این هدف ناامید شدند.
2/ 5.اشرا ف برهمسایگان افغانستان
دربخشی از گزارش خبرنگار(cnn)( در5/ اکتبر 1996م) و سال اخر حکومت طالبان مطلبی به این مضمون آمده بود؛ کابل دروازه ای به سوی قاره هند ازسمت جنوب وآسیای میانه – که سرشار ازمنابع طبیعی پس ازخاورمیانه محسوب می شود- ازسوی شمال است و این موقعیت استراتژیک ویژه به افغانستان بخشیده است. براین گزارش باید افزود، که با فروپاشی شوروی کشورهای آسیای میانه هرچند به استقلال دست یافتند اما همچنان حیات خلوت روسیه و تابعی از سیاست های منطقوی و جهانی روس ها به شمارمی روند، آمریکا با نزدیک شدن به این کشور ها درپی خارج ساختن آن ها از قلمرو سیاست روسیه، و همسو کردن آنان با سیاست های غرب بود، به ویژه آن که در آن هنگام روس ها درتنگنای سخت اقتصادی گرفتاربودند. همسایگی با چین و هند که هردو ازنظر منابع و سرمایه های انسانی و اقتصادی درحال شکوفایی و رقیب بالقوه جهان تک قطبی به رهبری آمریکا به شمارمی روند براین اهمیت می افزود.
دست یابی به این هدف نیز برای آمریکا میسر نشد. چه؛ حاکمان آسیای میانه ترجیح دادند به سیاست سنتی همراهی با روسیه با قی بمانند و دربرابر نفوذ غرب و الهام گیری از الگوهای اقتصادی و دموکراسی غربی، سرسختی نشان دادند. ازطرف دیگر چیره شدن نسبی روس ها بر مشکلات اقتصادی و سهم گیری تدریجی در مناقشات و مسائل کلان پیرامونی و بین المللی همچون موضوع جزایر کریمه، اوکراین، سوریه، فلسطین، یمن و کره شمالی وحتی ارتباط با نزدیک ترین شرکای غربی وپیمان ناتو مانند ترکیه، عراق و فروش اسلحه بدانان و همین سان نا توانی امریکا ازمقابله با قدرت اقتصادی رو به تزاید چین، و ازسوم سوی، شکست سیاست های خاورمیانه ای غرب در مورد سرنگونی حکومت بشار اسد به وسیله داعش، و کشیدن حصار امن پیرامون اسراییل از راه تجزیه عراق ، سوریه، ترکیه و ایران و تأسیس دولت کرد، موانع جدی بر سرراه موفقیت استراتژی غرب ایجاد کردند.
6.استراتژی جدید آمریکا در منطقه
ناکامی امریکا درتآمین اهداف اعلامی و پنهانی پیش گفته درعراق، سوریه و افغانستان از طریق لشکرکشی و جنگ نظامی و سخت افزاری، سبب شد تا نظریه پردازان و استراتژیست های امریکایی در قرن بیست ویکم استراتژی و خط مشی جدید ترسیم کنند که بر سه اصل استواراست:
1لف/ پرهیز ازجنگ سخت افزاری برروی زمین، جز درموارد اندک و ضروری به صورت موردی وهوایی با استفاده از فن آوری های جدید مانند پهباد، موشک و... نظیر ترور سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس و...
ب/ رویکرد به جنگ نرم، و استفاده از ابزارهای چون تحریم، حقوق بشر، اعتراض های مدنی، رسانه های جمعی، جنگ های سایبری و بیولوژیکی.
ج/ حمایت از جنگ های نیابتی به وسیله رژیم های وابسته و گروه های تکفیری و تجزیه طلب مانند تجاوز سعودی به یمن، سرکوب جنبش آزادی خواهی بحرین، داعش در سوریه، لیبی، بوکو حرام در نیجریه، سپاه صحابه و محمد در پاکستان، جندالله ، کومله و مجاهدین خلق در ایران و...
بر پایه این اصول، اقداماتی ازسوی آمریکا درمنطقه و افغانستان انجام شده و یا در حال انجام است مانند :
1/ 6. برچیدن بیشترپایگاه ها ی نظامی وکاهش حداکثری نیروهای نظامی آمریکایی درعراق، سوریه و افغانستان. منطقه به ویژه در مواردی که جاگزینی طرح های سیاسی به جای حضور نظامی ممکن است.
2/6. تلاش درجهت حل مناقشه اعراب و اسرائیل با طرح موسوم به معامله قرن تا ازاین رهگذر بتواند امنیت اسرائیل را تأمین و جای نقشه شکست خورده و نافرجام تأسیس دولت داعشی و تجزیه عراق و شام را پرکند. طرحی که بار مالی آن بر عهده سعودی و مدیریت آن مشترکا بر دوش آمریکا، انگلیس و اسرائیل است.
3/ 6. افزایش فشارهای هرچه بیشتر سیاسی و اقتصادی بر ایران به بهانه سلاح هسته ای وخروج یک جانبه آمریکا از برجام. تا ازاین طریق ملت ایران را از داخل علیه نظام اسلامی بشوراند و همچنین مانعی بر سرراه نفوذ ایران درمنطقه ایجاد کند و نیز جمهوری اسلامی را به اطاعت وپیروی ازسیاست های غرب مجبورکند.
4/6 .آمریکا براساس تجربه گذشته و داده های تعامل پاکستان با غرب، در قتل بن لادن، همسوی با إتلاف سعودی در جنگ یمن، همراهی با گروه های تروریستی مستقردرپاکستان واجازه عبورآنان ازمرزهای شرقی جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد نا امنی، انتحار وآدم ربایی درقلمروخاک ایران ، انصراف از احداث لوله انتقال گاز ایران به هند از مسیر پاکستان و... به این باورراسخ ترشده که پاکستان شریک راهبردی و قابل اعتمادی است که باید راضی نگاه داشته شود.
مشارکت طالبان در قدرت سیاسی افغانستان خاطر پاکستانی ها از آینده روابط با افغانستان وهند درمنازعات ارضی مانند دیورند و کشمیررا آسوده می کند وهمزمان ازتمایل پاکستانی ها به چین و روسیه در مقابله با دشمن مقتدر وتاریخی چون هند، جلوگیری می کاهد.
5/ 6. کاهش نیروی نظامی و مذاکره باطالبان درافغانستان
تصمیم مذاکره مستقیم با طالبان افزون برآن که درراستای راهبرد جدید و برآیندی از سیاست کلی در منطقه است برخی عوامل و اسباب اختصاصی نیزدارد که در دو بخش عوامل داخلی و خارجی به ان ها می پردازیم تا نشان دهیم کاهش نیروی نظامی ومذاکره با طالبان دراین برهه اززمان درهندسه اولویت های سیاست امریکا جای دارد.
1/ 5/6. نگرانی از تقابل داعش و طالبان
پس از شکست پروژه داعش در سوریه وعراق، آمریکا اگرچه تحرکات اخیر نشان می دهد هنوز به صورت کامل از احیای دوباره داعش دست نکشیده ، امابه دنبال محل دیگری برای نگهداری وبازپروری داعش است. از این میان افغانستان یکی از مناسب ترین گزینه ها است، هم مرزی با ایران ، چین وروسیه وپاکستان که به ترتیب دشمنان ایدئولوژیک داعش و رقبای آمریکا به شمار می روند و پاکستان نیز گذرگاه مناسب برای عبور و تجهیز آنان شناخته می شود،ازجانب سوم در ترکیب انسانی داعش از چین ، روسیه، آسیای میانه تا سینک کیانک و بخش های مسلمان نشین چین ، بنگلادش و...نیروی جنگی ، برنامه ریز تاسرحد فرماندهی عضویت دارند ،نیروهای که انگیزه های ایدئولوژیک ومتراکم برای مبارزه و اسلامیزه کردن سرزمین های فراتر از افغانستان را درسردارند- کاری که از طالبان ساخته نبود زیرا طالبان انگیزه فرامرزی نداشتند- این مجموعه عوامل افغانستان را برای استقرار داعش اولویت می بخشد، و مایه ترجیح داعش بر طالبان درچشم اندازغرب می شود . درک و درنظرداشت این شرایط سبب شد آمریکایی ها به صورت خزنده و آرام نیروهای داعش را در طی چند سال به افغانستان منتقل کنند و اجازه تأسیس پایگاه ها یی درجنوب، شرق وشمال افغانستان بدهند. این رویداد، خوش آیند طالبان نبود، زیرا با قوت یافتن داعش، جایگاه آنان تضعیف و از حمایت مالی تمویل کنند گان آن ها کاسته می شد.بدین ترتیب علی رغم اشتراک فکری و باوری داعش وطالبان، حس رقابت در منافع وجذب کمک های بیرونی، طالبان را به مقابله با داعش وا داشت و در چندین مورد بین آن دو جنگ ودر گیری اتفاق افتاد. این درگیری هارا نباید به حساب تفاوت اصول فکری داعش وطالبان ویا حس میهن دوستی طالبان گذاشت زیراهمکاری طالبان با القاعده در گذشته، و نیز مواردی را که هردوگروه طالب وداعش، علیه دشمن مشترک اقدام کردند ، خلاف آن را ثابت می کند. مانند قتل عام ساکنان شیعه مذهب میرزا اولنگ و حمله اخیربه بیست وپنجمین مراسم سالگرد شهید مزاری در16/12/1398در کابل که منجربه شهادت و زخمی شدن حدود90 نفرگردید. سخن محمداشرف غنی دراین باره بسیارحائز اهمیت است.او درپسا حمله به مراسم شهید مزاری گفت:«حمله به مراسم سالگرد عبد العلی مزاری نشان می دهد که روابط نامرئي ولی اساسی میان داعش و طالبان وجود دارد.»[بی بی سی نیوز] اگرچه داعش مسئولیت این حمله را به عهده گرفت اما با درنظرداشت این که حادثه در فاصله زمانی اندک ازهفته کاهش خشونت اتفاق افتاد طالبان با همین بهانه می توانستند به راحتی نقل وانتقال و تردد داشته باشند و راه را برای عملیات داعش هموارکنند. ازاین روی همدستی داعش و طالبان دراین حادثه بسیارمحتمل است.
به هرصورت خالی شدن صحنه برای فعالیت داعش مستلزم حذف طالبان به معنای تبدیل شدن ازیک گروه نظامی و گاه مزاحم، به مجموعه ی سیاسی و بی ضرر تحت اشراف مستشاران غربی است که در تعداد اندک حتی پس از خروج نظامیان امریکای از افغانستان درآن کشور باقی خواهند ماند- بخش های سِرّی و نظامی موافقت نامه امریکا و طالبان در قطر بسا مربوط به همین موضوع باشد.
2 /5/6. نگرانی از تمایل طالبان به روسیه و ایران
از مدتی بدین سو گفت و شنود های درمحافل سیاسی و رسانه های غربی مطرح بوده است در خصوص گسترش روابط طالبان با ایران و روسیه و حمایت دو کشور از طالبان در قالب آموزش نظامی افراد طالبان و تأمین تجهیزات نظامی برای آنا ن به منظور حمله به نیروی های نظامی آمریکایی و ائتلاف. اهمیت این موضوع در نگره غرب و آمریکا و تمرکز آن ها برروی این مسئله را می توان ازدرج عناوین و تیترهای چون: «آیا افغانستان نقطه تقابل ایران وآمریکا خواهد شد؟. » ، «اهداف روسیه وایران ازگسترش روابط با طالبان چیست؟.»، « سه ایرانی درهرات به اتهام ترور وهمکاری با مخالفین[= طالبان] بازداشت شد.»و «ایران جنگ جویان طالبان را آموزش می دهد.» و... دررسانه های پر تیراژ ومعتبری چون «تایمز»، «واشنگتن پست» دریافت. به شواهد میدانی نیز برای اثبات صحت این مدعی استناد می شده است مانند افزایش هدف گیری نظامیان امریکایی ازسوی طالبان، و اخرین نمونه نیز اسقاط هواپیمای جاسوسی نوع (E-11A) آمریکا (7/11/1398ش) در غزنی و کشته و دستگیر شدن چند افسر مهم نظامی واطلاعاتی آمریکا توسط طالبان وحال آن که طالبان نه وسایل پیشرفته ومؤثر اطلاعاتی و نه ابزارنظامی لازم در هدف گرفتن هواپیمای مدرن جاسوسی را داشتند. اگرچه این ادعاها همواره از سوی مقامات دو دولت ایران و افغانستان تکذیب می شده است. اماموضع آمریکایی ها از مرز رسانه ها گذشت وبه تحریم چهار افغانی وپاکستانی به جرم ایفای نقش ارتباطی میان سپاه پاسداران ایران و اظهارات صریح دولتمردان آمریکایی به حمایت ایران از طالبان انجامید. «استیفن منوشن» وزیر خزانه داری آمریکا درطی اعلامیه ی گفت: «فراهم سازی آموزش نظامی، کمک های مالی وتسلیحاتی برای طالبان ازسوی ایران یک مثال دیگراز مداخلات منطقه ای آشکارتهران وحمایتش از تروریسم می باشد. » اوافزود: « ایالات متحده وشریکانش این را تحمل نمی کند که رژیم ایران برای پیشبرد اهداف بی ثبات کننده اش از افغانستان بهره برداری کند.» او دراین اعلامیه گفت تحریم های آمریکا طالبان را که درطراحی حملات انتحاری و دیگرفعالیت های مرگباردست دارند وهمچنین ایرانی هایی که به آن ها کمک مالی وتأمیناتی می کنند هدف قرار داده است.[دویچه وله دری،2/8/1397]
اگر این ادعا درست باشد دستکم روشن کننده دو نکته است:
نخست این که طالبان هنگامی دست به سوی ایران وروسیه دراز کردند که از حضور داعش در افغانستان تحت حمایت غرب وبی مهری حامیان غربی وعربی نسبت به خود واقف شدند.
نکته دوم این که تنش بین آمریکا وایران در برهه کنونی به بالا ترین سطح در طول سالیان پس از انقلاب اسلامی در ایران رسیده است، با ترور سردار سلیمانی از سوی آمریکا وتروریستی خواندن سپاه پاسداران از جانب آمریکا واقدام متقابل ایران در تروریست نامیدن نظامیان آمریکایی وحمله موشکی سپاه پاسداران به پایگاه نظامی «عین الاسد» آمریکا درعراق، چهره جنگ بین دو کشور عریان تر وتهدید های فزونی یافته است، در چنین فضای به طور طبیعی هردو کشور به دنبال رفع نقطه ضعف ها و آسیب زدن به نیروها و منافع یکدیگراز هر طریق ممکن و میسوراند. رهیافت به سراسیمگی امریکا در انعقاد پیمان صلح و تأکید بر خودداری طالبان از حمله به نیروهای آمریکایی دربندهای نخست توافق نامه از همین زاویه میسر است.
برپایه این نظر توافق صلح امریکا و طالبان گامی است دو منظوره ازجانب آمریکا ازیک طرف تاکتیک آبرومندانه برای خارج کردن نیروهای آمریکایی ازتیررس مخالفان حضور آمریکا در افغانستان همچون ایران وروسیه است. واز جانب دیگر اقدامی برای کوتاه کردن دست ایران وروسیه از طالبان واستفاده از آن ها علیه منافع ونیروهای امریکایی در افغانستان است.
7- پیامد های صلح آمریکا و طالبان
امضای توافق میان امریکا و طالبان برمبنای استراتژی جدید و برای دسترسی به اهدافی صورت گرفته است که به صورت اجمال بیان شد، اما همان گونه که به حق با نام« توافق امریکا و طالبان» یاد می شود. این توافق کمترین دست آورد مثبتی برای کاهش ناامنی و خشونت برای مردم افغانستان به وجود نیاورده و نخواهد آورد. بل مایه جسارت وحملات بیشتر طالبان و از جانب دیگرسبب تضعیف روحیه و بی انگیزگی در اردوی ملی ونیروهای نظامی افغانستان شده است. آمار های که درروزهای اخیر مبنی بر افزایش حملات طالبان وتلفات نیروهای اردوی ملی، غیر نظامیان منتشر می شود مؤید همین مطلب است.اما تمام امیدها به روزهای آینده وآغاز مذاکرات بین الافغانی وفرا یند های آن دوخته شده است.هرچند تحلیل رویداد های نیامده و سخن از آینده بسی دشوار است، با ان هم وبر اساس برخی قراین وشواهد پیش گفته می توان نمای کلی از آینده ترسیم کرد.
8- چشم انداز صلح طالبان ودو لت افغانستان.
درباب صلح بین الافغانی و فرایندهای آن از دودیدگاه می توان یاد کرد:
1/ 8. دیدگاه مثبت نگرانه که به آینده امیدوار است وامضای توافق بین دولت وطالبان را امرشدنی وپایان خشونت وناامنی می شمارد و خواست قلبی مردم افغانستان واجماع جامعه جهانی برتحقق روند صلح را ضامن اجرایی این پروسه می داند.
2/8. دید گاه منفی وبدبینانه، این دسته از تحلیل گران با در نظرداشت شرایط حاکم بر افغانستان و شقاق پبش آمده دربین سیاسیون، احزاب ، اقوام وعملکرد نادرست و عدم صداقت غرب به مثابه میانجی پروسه صلح در اصل تحقق صلح ین الافغانی دچارتردید اند. وبرآنند که با شرایط پیش آمده درنتیجه انتخابات ریاست جمهوری خطر تجزیه افغانستان ازحداحتمال فراتررفته و به سمت تبدیل شدن به واقعیت نزدیک تر شده است، اگر اوضاع به همین منوال پیش برود، قلمروی به نام افغانستان متحد وجودنخواهد داشت تا سخن ازصلح به میان آید. سخنان اخیر ضمیر کابلوف فرستاده ویژه روسیه مبنی بر اعزام نیرو به افغانستان، اگرچه ازجانب سفارت این کشور در کابل و دیگر مقامات وزارت خارجه روسیه توجیه وبدفهمی گزارشگر «اسپوتنیک» نامیده شد ولی ان گفته درکنار تحولات اخیر افغانستان مفهوم واضح ودقیق داشت وبه اصطلاح اندیشه گران علم «هرمونیتیک» سیاق زمان صدور، بیان ومفهوم آن از جانب روسیه رابر می تابد و بر ابهام ونقشه های پشت پرده نسبت به آینده افغانستان می افزاید واین گمانه را بر می انگیزد که اگر دو رییس جمهور به توافق نرسد، ادامه کار دودولت ممکن است به اردو کشی بین المللی نظیر سوریه بینجامد که برخی به حمایت اشرف غنی و دولت جنوب و گروه دیگربه حمایت ازعبدالله ودولت شمال قد علم کنند. نگرانی کشورهای آسیای میانه، روسیه، چین، ترکیه وایران از آینده تحولات افغانستان و پاگرفتن داعش در آن کشور انگیزه کافی برای کشورهای نامبرده ایجاد می کند تا با دعوت دولت شمال به افغانستان نیروی نظامی ویا دست کم مستشار گسیل بدارند تا مسیر پیش روی داعش به خارج از مرزهای افغانستان را سد کنند.
3/8. گذشته ازاین همه وبرفرض تفاهم دو تیم دولت ساز وثبات وهم گرایی باز هم رسیدن به صلح کار دشوار است به دلیل مشکلاتی که هم در جانب طالبان وهم در جانب مردم ودولت افغانستان دیده می شود.
الف/ طالبان
1.گروه طالبان علی رغم آن که در گذرزمان تعدیل و به واقعیت های جهان کنونی وارزش های تساهل، رحمت ورأفت دینی نزدیک تر شده اند، اما بی تردید خواهان تغییر بند های از قانون اساسی شامل بند های چون نوع حکومت ،انتخابات، حقوق زنان، آزادی های مدنی، سیاسی رسمیت مذاهب ،زبا ن هأ اقوام و... خواهند بود بدان سان که در توافق صلح با آمریکا از عنوان امارت اسلامی عدول نکرده اند. این در حالی است که برای مردم وجامعه افغانستان عبور از این دست آوردها که به بهای صدها قربانی تمام شده سخت وبسا نا ممکن است.
2.دودیگر این که میزان مشارکت طالبان درقدرت یکی از چالش های جدی است، اگر معیار رهایی پنج هزار زندانی طالب در بدل رهایی یک هزار زندانی دولت مبنای تقسیم درقدرت نیزشناخته شود- چنان که به گونه غیر مستقیم در توافق نامه امریکا وطالبان پایه گذاری شده است- منجربه واگذاری نرم تمام حکومت به طالبان خواهدبود. واگر هم مبنا(50٪) قدرت قرار گیرد- آن طور که بر اساس شنیده ها تا کنون در نشست های پیشا صلح مطرح بوده است. بازهم با توجه به ساختار قومی دولت کنونی، ترکیب قومی حکومت مشترک با طالبان ناموزون، نا سازگار و غیر قابل قبول با واقعیت های قومی جامعه افغانستان خواهدبود که خود مایه تداوم نزاع ونا امنی می گردد.
3.گذشته از همه، طالبان امروز با گذشته در ساختار تشکیلاتی متفاوت استٰ رهبری کاریزمای ملا عمر اکنون جای خودرا به دسته ها، تشکل های مختلف با منابع فکری مالی وسیاسی متفاوت داده است بر فرض بخشی از طالبان به پروسه صلح بپیوندند، دسته های دیگر طالبان یا مستقلا به جنگ ادامه می دهند ویا جذب گرو های تروریستی دیگری چون داعش می شوند ودرنتیجه جنگ همچنان ادامه خواهد داشت. تجربه پیوستن حکمتیار به دولت افغانستان که گفته می شد به مقدار قابل توجهی از خشونت ها را می کاهدٰ- ولی چنان نشد- ، نشان دهنده آن است که صلح با طالبان باروند کنونی نیز نمی تواند صلح را به طور کامل به ارمغان بیاورد. ودر این میان تنها آمریکا به کمک رسانه ها در ساحت بین المللی و داخلی از خود چهره ی صلح طلب وپیروز در مبارزه با تروریسم ودولت سازی در افغانستان ترسیم خواهد کرد.
ب/ دولت
مشکلات ناشی از جانب دولت بسیار اند از جمله، دولت کنونی به قضیه صلح ازمنظرپالیسی و برنامه ی یک دولت اشغالگر می نگرد و نه از زاویه استقلال، منافع و مصالح کلان و ملی افغانستان.
ج /مشکلات فرا ملی
شماری از چالش های فراروی صلح به فراتر از طالبان ودولت افغانستان بر می گردد از جمله آن ها است:
1. کشورهای همسایه افغانستان در پروسه صلح به حاشیه رانده شده و طرف مشورت وهمکاری قرار نگرفته اند، حال آن که هر نوع حکومت و سیستم سیاسی درآینده و در قدم اول تعامل مثبت با همسایگان را در دستور کار خود خواهند داشت. درغیر آن به هیچ یک ازبرنامه های خود موفق نخواهد بود. واین راهی است که پروسه صلح افغانستان در آن قدم می زند.
2. گفتیم بر اساس استراتژی آمریکا ، صلح با طالبان وپوستن آن گروه به دولت به منظور ختم جنگ و ناامنی در افغانستان نیست، بل به دلیل اهداف دیگری است که یاد شد واگرنه با ختم جنگ، بهانه ی برای جضور نیروهای نظامی امریکا – هرچند به تعداد کم - در افغانستان باقی نمی ماند ، حال آن که آمریکا در صدد کاهش نیرو و جمع کردن نظامیان خود از تیررس مخالفان و دست کشیدن ازجنگ سخت افزاری و زمینی است و نه چشم پوشیدن از منافع منطقوی و خروج کامل از افغانستان، این بارحضور آمریکا به بهانه مبارزه با گروه های تروریستی خود ساخته ی چون داعش ادامه خواهد یافت، و داعش بازپروری شده در زیر سایه و چتر حمایتی امریکا به تهدیدات امنیتی در داخل و خارج افغانستان علیه کشورهای آسیای میانه، چین، ایران و روسیه و بسا هند، ادامه خواهد داد.
نویسنده: حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمود هاشمی ارزگانی