دوران امامت ده ساله امام رضا(ع) دوران نجات کیان اسلام و تبیین فکر علوی بر محور حفظ جان امام از توطئه مأمون عباسی میباشد.
اوضاع آشفته بعد از امام هفتم
زمانی که امام هفتم به شهادت رسید؛ علویان در حال گسترش فکر انقلاب بودند، در این برهه از زمان که از شمشیر بنی عباس خون میچکید، مامون در یک جنگ بیمنازعه در طول جنگهای داخلی بنی عباس، حکومت را از برادرش، امین کمایی کرد و در صدد مبارزه با بزرگترین مشکل حکومت طاغوتی خود، یعنی تشیع برآمد.
مأمون تمام تجربیات اسلاف گذشته خود را جلوی چشمش میآورد و چنان مدبرانه و قوی برای امام و تشیع برنامه میچید که اگر موفق به برنامه خود میشد، رویای همیشگی بنی امیه و بنی عباس را برآورده می کرد و آن، دعوت امام رضا(ع) به عنوان ولیعهدی حکومت بود.
مقاصد و واکنش
مأمون از دعوت امام رضا به خراسان مقاصد زیر را دنبال میکرد:
۱. فعالیت شیعیان به صورت تقیه و خستگی ناپذیر با دو وصف، مظلومیت و قداست بود که باعث جذب گسترده اقشار میشد و تفسیر دین از کانال اهل بیت(ع) را به همراه داشت. مامون با این حربه قصد داشت این دو ویژگی را از انقلابیهای فرهنگی بگیرد و ثابت کند نه آنچنان مظلوم است و نه قداستی دارد و این فعالیت فرهنگی را به صفر برساند.
۲. مامون قصد داشت با حضور امام در کنار خودش، به حاکمیت خود و اسلاف خودش مشروعیت ببخشد؛ در حالی که از طرف شیعیان این حاکمیت یک حکومت طاغوت و غیرالهی شمرده میشد.
۳. امام و هر آنکه که تابع امر ایشان بود را زیر سلطه خود میآورد؛ کاری که هیچ یک از اسلافش چه بنی امیه و چه بنی عباس نتوانسته بودند.
۴. میان امام و مسلمین فاصله ایجاد کند.
۵. برای خود حیثیت کسب کند که مامون به جای اقارب و برادرانش، امام رضا(ع) را ولیعهد قرار داده است.
۶. امام توجیه فعالیت خبیثانه حکومت عباسی شود، اینکه با حضور امام دیگر هیچ کس علم مخالفت در قبال افعال بنی عباس بلند نکند.
از این تدبیر خبیثانه حتی نزدیکان تا وزیر مامون هم خبر نداشت و مامون تنها این مخمصه را هدایت میکرد.
اما در قبال این خباثتهای کاملا زیرکانه، امام آنقدر با تدبیر پیش رفت و تبری را که مامون علیه ایشان ساخته بود، به سوی خودش نشانه رفت و مامون نهایتا هیچ راهی جز شهادت امام ندید.
واکنشها
۱. امام هنگام حرکت طرف خراسان چنان با اکراه و نارضایتی حرکت کرد که تمام مدینه متوجه عمل خبیثانه بنیعباس شدند و هنگامی که در مرو ولیعهدی را نپذیرفت، تا اینکه تهدید به قتل شد، چنان خبرها در فضای مدینه تا مرو پیچید که همه بلندگوی این خبر شدند که امام از ولیعهدی سرباز زده و ولیعهدی یک منصب تحمیلی است تا جایی که امام به هر که میرسید، میگفت که تهدید به قتل شده؛ یعنی تبیین مسائل و نترسیدن از عمل دشمن تا شهادت.
۲. امام ولیعهدی را با شروطی پذیرفت که هیچ دخل و تصرفی در عزل و نصب و نظری در دستگاه حکومتی نداشته باشد. مامون به خیال اینکه اول کار اینگونه خواهد بود، قبول کرد، ولی امام همچنان بر شروط خود محکم ایستاد و در هیچ کاری مداخله نکرد و حتی امامت نماز عید را قبول نکرد؛ مگر به شیوه علی بن ابیطالب(ع) تا مبادا توجیهی برای مشروعیت حکومت ظاله باشدب با اینکه اول مامون قبول به امامت کرد، اما در میانه راه کاری کرد که نگذارد امام رضا(ع) جماعت را پیش ببرد و در اینباره امام با عمل دیگری، دستگاه ریاکار بنی عباس را رسوا کرد. این یعنی سرخم نکردن جلوی تزویر و در عمل مشروعیت ندادن به دستگاه تزویر.
۳. امام با منصب ولیعهدی کاری انجام داد که در طول تاریخ ائمه صورت نگرفته بود و اگر بود، به صورت تقیه و در خفا بود. امام تمام دکترین اسلامی را که قبلا در خفا تبلیغ میشد، از بلندترین کرسی خلافت عباسی تبلیغ میکرد و به گوش جهانیان میرساند. امام با این گزینه جهت باد هفتاد سال لعن اهل بیت(ع) بر سر منابر و جرأت نداشتن نقل فضائل آنها را به سوی پخش آزادانه فضائل اهلبیت(ع) سوق داد و تمام محدثین و متفکرین که از ترس حرفی بر زبان نمیآوردند، شروع به نشر معارف اهلبیت علیهم السلام کردند؛ این یعنی تبدیل موقعیت به فرصت.
۴. یکی از اهداف مأمون قطع ارتباط میان امام و مردم بود که نگذارد پیروانش با او ارتباط داشته باشند. برای همین فاصله مدینه تا مرو را طوری انتخاب کرد که مردم قم و کوفه با امام ارتباطی پیدا نکنند، اما امام چنان تدبیری را پیش رو گرفت که با اقشار مختلف مسلمین در بلاد نیشابور و اهواز دیدار کرد و به آنها دلگرمی داد.
۵. نه تنها سرسپردگان در راه ولایت از طرف امام به سازش دعوت نشدند، بلکه دلگرمی برای فعالیت آنها بیشتر شد. شاعرانی چون دعبل که همیشه مورد پیگرد دستگاه حکومتی و دائم الفرار بودند، با خیال راحت قصیدههای پرمحتوایی به نفع اهلبیت(ع) و علیه خلافت غیرالهی مامون میسرایید و چنان به سرعت این قصیدهها در میان اقشار جامعه نشر میگشت که هنگام برگشت دعبل از خدمت امامش، آن قصیدهها را از زبان راهزنی شنید.
یک سال پس از ولیعهدی؛ نتیجه کار تشکیلاتی امام
اکنون علی بن موسی الرضا از عظمت و احترامی بزرگی در میان تمام بلاد و حتی کسانی که او را جز به اسم نمیشناختند و اگر میشناختند، نسبت به این خاندان بدبین بودند، برخوردار است.
امام رضا تا حدی کار تشکیلاتی خود را به خوبی پیش برده بود که مامون در هر جایی امام را میستود و مجبور بود از ایشان در محضر عوام و خواص تعریف کند.
در تمام بلاد نه تنها اسم علی بن موسی الرضا به تشنهی قدرت و حرص به دنیا برده نمیشود، بلکه عظمت خود و اجداد مظلومش بر زبان همه جاری گشته است و نهایتا مامون دست به همان کاری زد که گذشتگان آن ستمکار، جز آن راهی نداشتند؛ شهادت آن امام مظلوم.
نویسنده: عباس نادری
اوضاع آشفته بعد از امام هفتم
زمانی که امام هفتم به شهادت رسید؛ علویان در حال گسترش فکر انقلاب بودند، در این برهه از زمان که از شمشیر بنی عباس خون میچکید، مامون در یک جنگ بیمنازعه در طول جنگهای داخلی بنی عباس، حکومت را از برادرش، امین کمایی کرد و در صدد مبارزه با بزرگترین مشکل حکومت طاغوتی خود، یعنی تشیع برآمد.
مأمون تمام تجربیات اسلاف گذشته خود را جلوی چشمش میآورد و چنان مدبرانه و قوی برای امام و تشیع برنامه میچید که اگر موفق به برنامه خود میشد، رویای همیشگی بنی امیه و بنی عباس را برآورده می کرد و آن، دعوت امام رضا(ع) به عنوان ولیعهدی حکومت بود.
مقاصد و واکنش
مأمون از دعوت امام رضا به خراسان مقاصد زیر را دنبال میکرد:
۱. فعالیت شیعیان به صورت تقیه و خستگی ناپذیر با دو وصف، مظلومیت و قداست بود که باعث جذب گسترده اقشار میشد و تفسیر دین از کانال اهل بیت(ع) را به همراه داشت. مامون با این حربه قصد داشت این دو ویژگی را از انقلابیهای فرهنگی بگیرد و ثابت کند نه آنچنان مظلوم است و نه قداستی دارد و این فعالیت فرهنگی را به صفر برساند.
۲. مامون قصد داشت با حضور امام در کنار خودش، به حاکمیت خود و اسلاف خودش مشروعیت ببخشد؛ در حالی که از طرف شیعیان این حاکمیت یک حکومت طاغوت و غیرالهی شمرده میشد.
۳. امام و هر آنکه که تابع امر ایشان بود را زیر سلطه خود میآورد؛ کاری که هیچ یک از اسلافش چه بنی امیه و چه بنی عباس نتوانسته بودند.
۴. میان امام و مسلمین فاصله ایجاد کند.
۵. برای خود حیثیت کسب کند که مامون به جای اقارب و برادرانش، امام رضا(ع) را ولیعهد قرار داده است.
۶. امام توجیه فعالیت خبیثانه حکومت عباسی شود، اینکه با حضور امام دیگر هیچ کس علم مخالفت در قبال افعال بنی عباس بلند نکند.
از این تدبیر خبیثانه حتی نزدیکان تا وزیر مامون هم خبر نداشت و مامون تنها این مخمصه را هدایت میکرد.
اما در قبال این خباثتهای کاملا زیرکانه، امام آنقدر با تدبیر پیش رفت و تبری را که مامون علیه ایشان ساخته بود، به سوی خودش نشانه رفت و مامون نهایتا هیچ راهی جز شهادت امام ندید.
واکنشها
۱. امام هنگام حرکت طرف خراسان چنان با اکراه و نارضایتی حرکت کرد که تمام مدینه متوجه عمل خبیثانه بنیعباس شدند و هنگامی که در مرو ولیعهدی را نپذیرفت، تا اینکه تهدید به قتل شد، چنان خبرها در فضای مدینه تا مرو پیچید که همه بلندگوی این خبر شدند که امام از ولیعهدی سرباز زده و ولیعهدی یک منصب تحمیلی است تا جایی که امام به هر که میرسید، میگفت که تهدید به قتل شده؛ یعنی تبیین مسائل و نترسیدن از عمل دشمن تا شهادت.
۲. امام ولیعهدی را با شروطی پذیرفت که هیچ دخل و تصرفی در عزل و نصب و نظری در دستگاه حکومتی نداشته باشد. مامون به خیال اینکه اول کار اینگونه خواهد بود، قبول کرد، ولی امام همچنان بر شروط خود محکم ایستاد و در هیچ کاری مداخله نکرد و حتی امامت نماز عید را قبول نکرد؛ مگر به شیوه علی بن ابیطالب(ع) تا مبادا توجیهی برای مشروعیت حکومت ظاله باشدب با اینکه اول مامون قبول به امامت کرد، اما در میانه راه کاری کرد که نگذارد امام رضا(ع) جماعت را پیش ببرد و در اینباره امام با عمل دیگری، دستگاه ریاکار بنی عباس را رسوا کرد. این یعنی سرخم نکردن جلوی تزویر و در عمل مشروعیت ندادن به دستگاه تزویر.
۳. امام با منصب ولیعهدی کاری انجام داد که در طول تاریخ ائمه صورت نگرفته بود و اگر بود، به صورت تقیه و در خفا بود. امام تمام دکترین اسلامی را که قبلا در خفا تبلیغ میشد، از بلندترین کرسی خلافت عباسی تبلیغ میکرد و به گوش جهانیان میرساند. امام با این گزینه جهت باد هفتاد سال لعن اهل بیت(ع) بر سر منابر و جرأت نداشتن نقل فضائل آنها را به سوی پخش آزادانه فضائل اهلبیت(ع) سوق داد و تمام محدثین و متفکرین که از ترس حرفی بر زبان نمیآوردند، شروع به نشر معارف اهلبیت علیهم السلام کردند؛ این یعنی تبدیل موقعیت به فرصت.
۴. یکی از اهداف مأمون قطع ارتباط میان امام و مردم بود که نگذارد پیروانش با او ارتباط داشته باشند. برای همین فاصله مدینه تا مرو را طوری انتخاب کرد که مردم قم و کوفه با امام ارتباطی پیدا نکنند، اما امام چنان تدبیری را پیش رو گرفت که با اقشار مختلف مسلمین در بلاد نیشابور و اهواز دیدار کرد و به آنها دلگرمی داد.
۵. نه تنها سرسپردگان در راه ولایت از طرف امام به سازش دعوت نشدند، بلکه دلگرمی برای فعالیت آنها بیشتر شد. شاعرانی چون دعبل که همیشه مورد پیگرد دستگاه حکومتی و دائم الفرار بودند، با خیال راحت قصیدههای پرمحتوایی به نفع اهلبیت(ع) و علیه خلافت غیرالهی مامون میسرایید و چنان به سرعت این قصیدهها در میان اقشار جامعه نشر میگشت که هنگام برگشت دعبل از خدمت امامش، آن قصیدهها را از زبان راهزنی شنید.
یک سال پس از ولیعهدی؛ نتیجه کار تشکیلاتی امام
اکنون علی بن موسی الرضا از عظمت و احترامی بزرگی در میان تمام بلاد و حتی کسانی که او را جز به اسم نمیشناختند و اگر میشناختند، نسبت به این خاندان بدبین بودند، برخوردار است.
امام رضا تا حدی کار تشکیلاتی خود را به خوبی پیش برده بود که مامون در هر جایی امام را میستود و مجبور بود از ایشان در محضر عوام و خواص تعریف کند.
در تمام بلاد نه تنها اسم علی بن موسی الرضا به تشنهی قدرت و حرص به دنیا برده نمیشود، بلکه عظمت خود و اجداد مظلومش بر زبان همه جاری گشته است و نهایتا مامون دست به همان کاری زد که گذشتگان آن ستمکار، جز آن راهی نداشتند؛ شهادت آن امام مظلوم.
نویسنده: عباس نادری