برکسی پوشیده نیست افغانستان بیش از چهار دهه است که در بحران و جنگ بوده، با سرنگونی دولت طالبان در اواخر سال 1380 و با به وجود آمدن حکومت موقت و منتخب ملت و پس از آن حکومت وحدت ملی، مردم افغانستان 18 سال است که به انتظار صلح نشستهاند و صلح برای آنان تبدیل به یک آرزو شده است.
18 سال از آغاز عملیات گسترده نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان پس از وقوع حمله تروریستی یازده سپتامبر در نیویارک میگذرد و آمار منتشر شده توسط نهادهای بینالمللی نشاندهنده بدتر شدن وضعیت امنیتی در کشور است.
با شروع سال جدید 1398 قصه صلح رنگ و بوی دیگری گرفت؛ از سفرهای زلمی خلیلزاد و نشست با نمایندگان طالبان، تا نشست مسکو و لویه جرگه مشورتی صلح از سوی اشرف غنی در کابل، اما تاکنون این نشستها و رایزنیها نه تنها نتیجهای در بر نداشته، بلکه حملات تهاجمی و انتحاری طالبان نیز شدت گرفته است.
اخیرا نیز حکم رهایی 900 زندانی طالب از سوی اشرف غنی امضا شد که واکنشهای بسیار زیادی را در پی داشت. به باور آگاهان امور، آزادی طالبان نه تنها به صلح کمکی نمیکند، بلکه به شدت جنگ با نیروهای امنیتی و تلفات ملکی و نظامی در کشور میافزاید. این در حالی است که زلمی خلیلزاد، تاکنون شش بار با نمایندگان طالبان دیدار و دربارهی صلح با آنان گفتگو کرده، اما این گفتگوها تاکنون هیچ نتیجهای نداشته است.
کسانی که امروز در افغانستان شعار صلح سر میدهند، نیاز است که به چند سوال ساده جواب بدهند:
1. ما افغانستانیها 18 سال است که با کمک جامعه جهانی برای صلح تلاش میکنیم، پس چرا صلح به افغانستان نمیآید؟ مانند اینکه 18 سال است داد از فساد و رشوه در ادارات دولتی افغانستان سر میدهیم، ولی نه تنها ریشهکن نمیشود، بلکه هر روز زیادتر شده و فقط از گوشت مصرفی نیروهای امنیتی 600 میلیون افغانی اختلاس میشود.....
2. نتیجه پیمان امنیتی با امریکا چه شد؟ مگر ما با ابرقدرت جهانی پیمان امنیتی امضا نکردیم؟ پس چرا روز به روز وضعیت ما بدتر میشود؟ قبل از امضای پیمان امنیتی که وضع ما بهتر بود، طالبان این مقدار در افغانستان قدرت نداشتند، امروز میبینیم که هر روز به تعداد کشتههای نظامی و ملکی ما افزوده میشود، در مساجد انتحاری میشود، مراکز فرهنگی مورد حمله قرار میگیرد، کودکان بیپدر و زنان بیوه میشوند، نیروهای امنیتی ما به کام مرگ کشانده میشوند! باید این سوال را از خود بپرسیم به راستی نیروهای امنیتی ما برای چه میجنگند؟ همان چرخبالی که برای نیروها امنیتی ما اسلحه و مهمات میبرد، برای طالبان و داعش نیز مهمات میبرد! پس دوست و دشمن کیست؟!
3. مگر امریکا و 46 کشور دیگر برای ریشهکن کردن تروریزم به افغانستان نیامده بودند؟ پس چرا تروریستها در افغانستان ریشهکن نشدند و هر روز قویتر میشوند؟ قبلا یک تروریست به اسم طالب داشتیم، اما اکنون یک گروه تروریستی بدتر به اسم داعش نیز در افغانستان به وجود آمده است.
پس از پاسخ دادن به این سوالات، با یک تحلیل ساده از وضعیت بحرانی کشور، میتوان به راحتی نتیجه گرفت که شعار صلح در افغانستان واقعی نیست؛ بلکه یک شعار رنگ و لعاب شده توسط غرب است تا به این وسیله اذهان مردم افغانستان را مشغول نگه دارند و حرفی هم برای خروج آبرومندانه خودشان از افغانستان داشته باشند. امریکا با سر دادن شعار صلح به دنبال وارد كردن طالبان از میدان جنگ گرم به میدانهای سیاسی و سهم گرفتن آنان در قدرت میباشد، تا با این کار داعش برای حضور هرچه بیشتر در افغانستان، برای تهدید کشورهای همسایه و تامین اهداف غرب فرصت پیدا نماید.
بر هیچ عاقلی پوشیده نیست که در افغانستان گزینه پیروزی وجود ندارد، بلکه گزینه بحران است تا غرب و در رأس امریکا بتواند منابع طبیعی ما را به یغا ببرد و هر سه گروه(نیروهای امنیتی، طالبان و داعش) را مجهز میکند تا با یکدیگر بجنگند و آنها منافع خود را ببرند؛ در این بین ما مردم افغانستان بازنده اصلی میدان هستیم! چرا که هر روز جوانان ما به کام مرگ میرود، منابع طبیعی ما به یغما برده میشود و کشور ما ویران میگردد.
در آخر باید گفت که با صلح امریکایی، افغانستان به جایی نمیرسد؛ بلکه روز به روز وضعیت ما بدتر خواهد شد. راه حل این است که مردم خودشان بیدار شوند و رهبران سیاسی را بیدار کنند. تا افغانستانیها به فکر کشور خودشان نباشند، قطعا بیگانه برای ما دلسوزی نمیکند و جای همان ضربالمثل قدیمی همینجا است که میگوید "کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من".
نویسنده: سید حامد موسوی
18 سال از آغاز عملیات گسترده نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان پس از وقوع حمله تروریستی یازده سپتامبر در نیویارک میگذرد و آمار منتشر شده توسط نهادهای بینالمللی نشاندهنده بدتر شدن وضعیت امنیتی در کشور است.
با شروع سال جدید 1398 قصه صلح رنگ و بوی دیگری گرفت؛ از سفرهای زلمی خلیلزاد و نشست با نمایندگان طالبان، تا نشست مسکو و لویه جرگه مشورتی صلح از سوی اشرف غنی در کابل، اما تاکنون این نشستها و رایزنیها نه تنها نتیجهای در بر نداشته، بلکه حملات تهاجمی و انتحاری طالبان نیز شدت گرفته است.
اخیرا نیز حکم رهایی 900 زندانی طالب از سوی اشرف غنی امضا شد که واکنشهای بسیار زیادی را در پی داشت. به باور آگاهان امور، آزادی طالبان نه تنها به صلح کمکی نمیکند، بلکه به شدت جنگ با نیروهای امنیتی و تلفات ملکی و نظامی در کشور میافزاید. این در حالی است که زلمی خلیلزاد، تاکنون شش بار با نمایندگان طالبان دیدار و دربارهی صلح با آنان گفتگو کرده، اما این گفتگوها تاکنون هیچ نتیجهای نداشته است.
کسانی که امروز در افغانستان شعار صلح سر میدهند، نیاز است که به چند سوال ساده جواب بدهند:
1. ما افغانستانیها 18 سال است که با کمک جامعه جهانی برای صلح تلاش میکنیم، پس چرا صلح به افغانستان نمیآید؟ مانند اینکه 18 سال است داد از فساد و رشوه در ادارات دولتی افغانستان سر میدهیم، ولی نه تنها ریشهکن نمیشود، بلکه هر روز زیادتر شده و فقط از گوشت مصرفی نیروهای امنیتی 600 میلیون افغانی اختلاس میشود.....
2. نتیجه پیمان امنیتی با امریکا چه شد؟ مگر ما با ابرقدرت جهانی پیمان امنیتی امضا نکردیم؟ پس چرا روز به روز وضعیت ما بدتر میشود؟ قبل از امضای پیمان امنیتی که وضع ما بهتر بود، طالبان این مقدار در افغانستان قدرت نداشتند، امروز میبینیم که هر روز به تعداد کشتههای نظامی و ملکی ما افزوده میشود، در مساجد انتحاری میشود، مراکز فرهنگی مورد حمله قرار میگیرد، کودکان بیپدر و زنان بیوه میشوند، نیروهای امنیتی ما به کام مرگ کشانده میشوند! باید این سوال را از خود بپرسیم به راستی نیروهای امنیتی ما برای چه میجنگند؟ همان چرخبالی که برای نیروها امنیتی ما اسلحه و مهمات میبرد، برای طالبان و داعش نیز مهمات میبرد! پس دوست و دشمن کیست؟!
3. مگر امریکا و 46 کشور دیگر برای ریشهکن کردن تروریزم به افغانستان نیامده بودند؟ پس چرا تروریستها در افغانستان ریشهکن نشدند و هر روز قویتر میشوند؟ قبلا یک تروریست به اسم طالب داشتیم، اما اکنون یک گروه تروریستی بدتر به اسم داعش نیز در افغانستان به وجود آمده است.
پس از پاسخ دادن به این سوالات، با یک تحلیل ساده از وضعیت بحرانی کشور، میتوان به راحتی نتیجه گرفت که شعار صلح در افغانستان واقعی نیست؛ بلکه یک شعار رنگ و لعاب شده توسط غرب است تا به این وسیله اذهان مردم افغانستان را مشغول نگه دارند و حرفی هم برای خروج آبرومندانه خودشان از افغانستان داشته باشند. امریکا با سر دادن شعار صلح به دنبال وارد كردن طالبان از میدان جنگ گرم به میدانهای سیاسی و سهم گرفتن آنان در قدرت میباشد، تا با این کار داعش برای حضور هرچه بیشتر در افغانستان، برای تهدید کشورهای همسایه و تامین اهداف غرب فرصت پیدا نماید.
بر هیچ عاقلی پوشیده نیست که در افغانستان گزینه پیروزی وجود ندارد، بلکه گزینه بحران است تا غرب و در رأس امریکا بتواند منابع طبیعی ما را به یغا ببرد و هر سه گروه(نیروهای امنیتی، طالبان و داعش) را مجهز میکند تا با یکدیگر بجنگند و آنها منافع خود را ببرند؛ در این بین ما مردم افغانستان بازنده اصلی میدان هستیم! چرا که هر روز جوانان ما به کام مرگ میرود، منابع طبیعی ما به یغما برده میشود و کشور ما ویران میگردد.
در آخر باید گفت که با صلح امریکایی، افغانستان به جایی نمیرسد؛ بلکه روز به روز وضعیت ما بدتر خواهد شد. راه حل این است که مردم خودشان بیدار شوند و رهبران سیاسی را بیدار کنند. تا افغانستانیها به فکر کشور خودشان نباشند، قطعا بیگانه برای ما دلسوزی نمیکند و جای همان ضربالمثل قدیمی همینجا است که میگوید "کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من".
نویسنده: سید حامد موسوی