تاریخ انتشار :سه شنبه ۲۷ دلو ۱۳۹۴ ساعت ۲۰:۴۷
کد مطلب : 122799
نشانه شناسی تروریزم؛ از داعش تا طالبان
ملاعبیدالله هنر؛ رهبر یک گروه تازه منشعب شده طالبان می‌گوید که ملا اخترمحمد منصور از سوی استخبارات پاکستان تمویل می شود، از همین رو طالبان او را به عنوان رهبر شان نمی‌پذیرند.

ملاعبیدالله هنر می گوید:"قاضی و محکمه من و تو به گونه پنهانی در پیشاور به سر می برند. من اینگونه قاضی و محکمه را قبول ندارم. امیر ما را آنان نمی‌توانند انتخاب کنند".

این گروه می‌گوید که پس از این در برابر گروه‌هایی که از سوی استخبارات پاکستان تمویل می‌شوند، «جهاد» خواهند کرد.

این فرمانده جدید طالبان می افزاید:"من غلام پاکستان نمی شوم و نمی گذارم قوم من غلام پاکستان شود. من نه طالبی را قبول دارم که از سوی پاکستان حمایت می شود و نه آن امیری را که از اسلام آباد دستور می گیرد".

گفته می شود در یک هفته اخیر در نتیجه درگیری میان طرفداران ملا هنر و ملا منصور در ولایت پکتیکا دست کم ۴۵ نفر از دوطرف کشته اند.

با این وصف، به باور کارشناسان، به رغم تولد گروه های تازه تروریستی، آنچه هرگز تغییر نخواهد کرد، ماهیت تروریزم است؛ تروریزمی که ریشه در منافع متضاد قدرت های متخاصم خارجی دارد.

این قدرت ها در پی تضعیف دولت مرکزی و هر روند ملی در افغانستان هستند. یک افغانستان پیشرفته، باثبات، متکی به خود و بی نیاز از کمک های نظامی و اقتصادی خارجی، درست همان چیزی است که حامیان بزرگ تروریزم آن را نمی خواهند.

اینکه امروزه در آستانه نتیجه بخشیدن تازه ترین تلاش های صلح، شاخه سومی از گروه طالبان منشعب می شود، پیش از آنکه به تعبیر رهبر این گروه جدید، ناشی از ضدیت عناصر طالبان با پاکستان و استخبارات آن کشور باشد، تحت تاثیر خواسته ها، امیال و آمال خارجی ها صورت می گیرد؛ زیرا این اقدام، عملا در مسیر تحقق صلح و ثبات در افغانستان، مانع ایجاد می کند و دستیابی به راه حلی سریع، مثبت و پایدار را غیر ممکن می سازد.

برای شناسایی آثار و تبعات منفی و ویرانگر این اقدام، لازم است تا با نگاهی نقادانه تلاش های صلح دولت افغانستان را مورد ارزیابی قرار بدهیم.

دولت با برگزاری نشست های چهارجانبه، سعی می کند مقدمات برقراری گفتگوهای مستقیم با طالبان و در نتیجه آن، تحقق صلح را تسهیل کند. این در حالی است که حتی اصلی ترین گروه طالبان نیز هنوز حاضر نشده، این روند را به رسمیت بشناسد.

این در حالی است که بر بنیاد گفته های مقام های امنیتی کشور، در افغانستان هم اکنون ۲۲ گروه تروریستی، عملا فعال و سرگرم مبارزه مسلحانه هستند.

این گروه ها هرکدام از منافع یک قدرت خارجی در منطقه یا فرامنطقه نمایندگی می کنند.

با این حساب، به باور منتقدان، دولت افغانستان به رغم آنکه می داند که چندین گروه تروریستی در کشور فعالیت های مسلحانه می کنند؛ اما همچنان بر برگزاری گفتگوهای صلح با طالبان، اصرار می ورزد.

دلیل این اصرار مشخص نیست. هیچ منطق نیرومندی نیز در عقب این تلاش به چشم نمی خورد؛ زیرا تنها طالبان در حال حاضر به سه شاخه مجزا تقسیم شده اند و اگر وضعیت به همین صورت ادامه پیدا کند، ظهور شاخه های دیگر از این گروه نیز دور از انتظار نخواهد بود؛ بنابراین، حتی اگر تصور کنیم که روزی نشست های چهارجانبه جاری به نتایج قابل اعتنایی نیز دست پیدا کند، باز هم این پرسش به قوت خود باقی خواهد بود که صلح با کدامیک از شاخه های طالبان؟

سؤال بعدی این است که آیا در صورت تحقق صلح با شاخه طالبان به رهبری ملا منصور و شبکه حقانی، با توجه به ظهور شاخه های جدیدتری از این گروه، صلح عملا در کشور برقرار خواهد شد؟

این سؤال را می توان به تعداد هریک از گروه های تروریستی داخلی و خارجی فعال در افغانستان، افزایش داد؛ از داعش تا حرکت اسلامی ازبکستان، حزب التحریر و جمعیت اصلاح و تحریک طالبان پاکستان و کماندوهای اسلامی و نقاب پوشان و...

با توجه به این مسایل، به باور منتقدان، افغانستان در حال حاضر، پیش از آنکه نیاز به عطف تمام توجه و تمرکز خود روی گفتگوهای صلح داشته باشد، نیازمند ایجاد یک استراتژي جامع، کاربردی و کارشناسی شده برای جنگ با تروریزم است.

افغانستان در منجلاب تروریزم دست و پا می زند و از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب کشور، جولانگاه نسخه های مختلف گروه های تروریستی است و هر روز نیز بر تعداد آنها افزوده می شود.

این نشان می دهد که توطئه ای عظیم و درازمدت در برابر امنیت افغانستان، در حال سازماندهی است. احتمالا دست های قدرتمندی نیز این سناریوی پیچیده و خوف انگیز را هدایت و مدیریت می کنند.

در این میان، به نظر نمی رسد تعریف تروریزم کاری چندان دشوار و پیچیده باشد که دولت به دلیل نبود یک تعریف واضح و روشن از تروریزم، قادر به تدوین یک استراتژي جامع و فراگیر جنگ با تروریزم نباشد.

با توجه به نشانه شناسی گروه های تروریستی از داعش تا طالبان و...، جریان هایی که در برابر دولت مرکزی، نیروهای مسلح ملی و مردم افغانستان، اقدام به مبارزه مسلحانه می کنند و هدف اصلی و نهایی آنها نیز براندازی نظام و استقرار یک اداره مبتنی بر منافع و اهداف سلطه جویانه قدرت های خارجی است، گروه هایی که منابع مالی، تسلیحاتی و انسانی غیر ملی دارند، نیروهایی که از مزدوران خارجی برای جنگ با دولت و مردم افغانستان، استفاده می کنند و کسانی که نظامیان، غیر نظامیان، روزنامه نگاران، فعالان سیاسی و رسانه ای، معلمان، دانشجویان و دانش آموزان و کارمندان دولت را اهدافی مشروع برای کشتن می دانند، بی هیچ تردیدی تروریست اند و تنها راه برخورد با آنها نبرد مسلحانه تا نابودی کامل شان است.

به این ترتیب، در فضای آشفته کنونی، تلاش های صلح با گروهی که هر روز در اثر انشعاب های تازه، کوچک و ضعیف می شود و جای خود در نبردهای میدانی را به گروه های تروریستی تازه تر می دهد، بیهوده و بی ثمر خواهد بود.

راه نجات کشور، ایجاد یک بسیج ملی با حمایت نیروهای امنیتی برای مبارزه ای فراگیر و بی امان با تروریزم است؛ کاری که مردم در عراق و سوریه، انجام دادند و نتایج مطلوبی گرفتند.

شرایط کشور ما به مراتب پیچیده تر از عراق و سوریه و چه بسا در پیوند با بحران های جاری در آن کشورهاست؛ زیرا حضور گروه تکفیری و تروریستی داعش در افغانستان و از اینسو نیز حضور مزدوران جنگی تحت حمایت عربستان در یمن و سوریه و...، عملا هیچ مرزی میان بحران های جاری در سه کشور باقی نگذارده است.

بنابراین، راه برون رفت از این وضعیت نیز استفاده از حد اکثر توانمندی های ملی برای مبارزه سخت با تروریزم است. صلح با تروریزم، معنا و مبنای خود را از دست داده است و در آشفته بازار تولد گروه های تازه تروریستی، تنها گزینه ای که فراروی دولت و مردم افغانستان، مبارزه مسلحانه و همگانی با همه انواع تروریزم است.

در این میان، تنها وظیفه دولت، تهور صدور یک فراخوان عمومی برای بسیج مردمی و نیز رهبری جریان های بسیج مردمی از سوی نیروهای مسلح ملی است.
https://avapress.net/vdchwinzw23niqd.tft2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما