تاریخ انتشار :يکشنبه ۱۵ قوس ۱۳۹۴ ساعت ۱۳:۱۱
کد مطلب : 119946
طالبان، ستیز بر سر قدرت و موضع حکومت
خبر کشته شدن ملا اختر منصور؛ رهبر گروه طالبان، پرده ازاین راز برداشت که بر رغم کتمان اختلاف میان گروه طالبان،درگیری های داخلی میان گروه طالبان هم چنان ادامه دارد.
کشته شدن ملا منصور نه تنها گرمای میدان جنگ را سرد نخواهد کرد که گرمایی بیشتری خواهد یافت و ابعاد پیچیده ای آن بیش از پیش آشکار خواهد گشت.
گرچه از جزئیات مرگ ملاعمر تا هنوز خبر و یا گزارشی منتشر نشده تا دانسته شود که مرگ او بر اثر اختلافات درونی بوده یا آن که نا فرمانی او از امیر پاکستانی ها او را با سرنوشت مرگ مواجه کرده است ولیکن قراین و شواهد حاکی از آن است نطفه های درگیری های کنونی از گذشته های دور بدین سوی منعقد گشته و دو رهبر گروه طالبان نتیجه انعقاد همین اختلافات است.

اما این که کشته شدن این دو رهبر طالبان، ناشی اختلافات درونی این گروه بر سر تعین هدف و راهبرد است یا مبارزه ی صرف برای کسب قدرت بیشتر، هنوز آشکار نیست(حداقل برای نگارنده).

هرچه باشد مرگ ملا عمر برای طالبان سرآغاز کشمکش های عنیفی برای آن گروه خواهد بود.
مرگ ملا منصور گواه بر آن است که جنگ قدرت با هر انگیزه ای که باشد در بدنه طالبان هم چنان ادامه خواهد یافت. آنچه مسلم است این که هیچ کدام از رهبران بعد از ملاعمر که توسط «ای اس آی» پاکستان تعیین می شوند جای ملاعمر را نخواهند گرفت و جنگ و کشتار هم چنان در میان طالبان ادامه خواهد داشت.

بعد از کشته شدن ملا منصور، خبر ها حاکی است که گویا پاکستانی ها در تلاش اند که حاکمیت گروه حقانی را بر تشکیلات گروه طالبان حاکم سازند،اگر چنین سیاستی اعمال شود و طالبان تمام و کمال تحت حاکمیت گروه حقانی درآیند باز هم هیچ معلوم نیست که طالبان در محوریت گروه حقانی بتوانند خود را حفظ کنند و از فروپاشی درونی آن گروه جلوگیری صورت گیرد.
به نظر می آید که آنچه پاکستانی ها را وادار می سازد که چنین تصمیمی را در حق گروه طالبان اتخاذ کنند، انسجام تشکیلاتی و سلسله مراتبی بهتری است که در میان گروه حقانی دیده می شود.

شاید هم تصور بر آن باشد که سخت گیری های تشکیلاتی حقانی می تواند از فرو پاشی گروه طالبان جلوگیری کند، حتی اگر به صورت فیزیکی باشد.

اما تردید وجود دارد که طالبان حاکمیت بی چون و چرا گروه حقانی را بپذیرند و هیچ واکنشی نشان ندهند. اگر چنانچه تنها تدبیر و چاره اندیشی پاکستانی ها،زیر سلطه بردن طالبان در زیر چتر گروه حقانی باشد ،بی تردید جنگ و کشمکش های داخلی دوام خواهد یافت و در آینده این نزاع های خونین در داخل افغانستان نیز خود را نشان خواهد داد.
شاید هم پاکستانی ها بدین پندار باشند که سخت گیری و فشار بر گروه طالبان این گروه را از متلاشی شدن باز دارد. اما پاکستانی ها بی خبر از آن هستند که انسجام درونی یک گروه وابسته به پارامترهای فراوانی دیگری است که باید وجود داشته باشد. طالبان بر خلاف تصور غالب گروهی نیست که برخواسته از یک طرز دید و تلقی از اسلام و دین باشد که این تلقی و خوانش انسجام درونی برای این گروه به ارمغان آورد.

هر گروهی که بر اساس برداشت و خوانشی از متون مقدس بوجود می آید. در بدو امر خوانش جدید در ذهن یک فرد شکل می گیرد و به تدریج به ایده یک گروه تبدیل می شود، آنهم در زمان بلند و زحمت های فراوان.
گروه طالبان و همه گروه های تروریستی مشابه طالبان، گروه هایی هستند که توسط قدرت های بیرونی ساخته و ورزیده شده و برای هدفی خاص به کار گماشته شده اند. این امر را چه طالبان بپذیرند یانه،واقعیتی است که نمی شود انکار کرد.

قدرت های سلطه گر و زیاده خواه همزمان با فرستادن سلاح و جنگ افزار، طرز دید و تلقی از دین را نیز به این گروه القا می کنند، کما این که در داعش، القاعده و برخی گروه های تروریستی دیگر قابل مشاهده است.
بنابران فشار نظامی تنها یکی از گزینه های انسجام بخش است که می تواند در جای خود موثر باشد. اما به هیچ عنوان نمی تواند توجیه مهمی برای انسجام درونی برای یک گروه باشد.دومین مولفه ،بعد از داشتن ایده و اندیشه،داشتن هدف بزرگ و مقدس است. کدام هدف مقدس می تواند انسجام درونی طالبان را فراهم کند؛کشتن مردم بی گناه، حمله به پایگاه های حکومتی که همه سربازان و افراد آن از همین خاک و کشور هستند و هیچ انحرافی در عقیده و در عمل آنها دیده نمی شود، می تواند توجیهی برای کشتن وسربریدن آنها باشد؟

به هیچ وجه!
تردید وجود ندارد که بیشترین سپاه طالبان را کسانی تشکیل می دهند که بر اساس تبلیغات دروغین طالبان به آن گروه پیوسته اند.

دومین عامل انگیزه های اقتصادی است که جوانان را بدام گروه طالبان و امثال آنها می اندازد.لذا اگر حکومت افغانستان به یک انسجام درونی رسیده بود و سر و سامانی به وضعیت نابسامان خود می داد؛ می توانست از وضعیت پیش آمده در میان طالبان،کمال استفاده را ببرد که منجر به فرو پاشی گروه طالبان یا حداقل تضعیف آن گروه گردد.

حکومت افغانستان از نظر تبلیغاتی متاسفانه در حدی نیست که بتواند تبلیغات زهر آگین طالبان را خنثی کند و رخنه و شکافی در جبهه طالبان بوجود آورد. از نظر اقتصادی با آن که رئیس جمهور اشرف غنی سخن از اصلاحات می زند، اما اصلاحات او هنوز از زهدان ذهن او بیرون نرفته تا بدان عمل شود نتیجه ملموسی بدست آید.

آنچه مردم شاهد و ناظر آن هستند و می بینند آن است که تفاهم نامه ای که میان دو تیم انتخاباتی امضا شده بود و قرار بود بعد از اعلام حکومت وحدت ملی عملی شود تا شکاف های درونی حکومت را به حداقل برساند،هیچ کدام عملی نشده است و هیچ چشم اندازی روشنی نیر نمی توان دید.

لذا اگر حکومت گران کشور درک کنند که جنگ کنونی در افغانستان جنگ قدرت است، باید به عنوان یک قدرت به کار آیی و توانایی های خود بیفزاید .اگر نقش بهتر از سایر قدرت ها ایفا نتواند حداقل در حد قدرت های دیگر باشد.

پاکستان اگر نتواند طالبان را تجهیز،توجیه و ایجاد انگیزه برای آن گروه نماید ،قدرت های دیگر از جمله مافیای مواد مخدر به تجهیز و تسلیح طالبان اقدام خواهد کرد و در نتیجه نا آرامی وناامنی وجود خواهد داشت. دولت افغانستان بدون انسجام و غلبه بر نابسامانی های درونی خود و روی دست گرفتن اصلاحات در نظام سیاسی و اداری کشور و تلاش در جهت رفع بیکاری نخواهد توانست در خود قدرت جذب ایجاد کند و آغوش خود را برای مخالفان سیاسی خود باز کند.
به هر حال کشمکش درونی طالبان فرصت مغتنمی را برای حکومت بوجود آورده است که به دشمن ضربه بزند و این موقعیت را ازدست ندهد.
مولف : م. سمنگانی
https://avapress.net/vdchkwnz-23nzwd.tft2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما