جنرال حمید گل؛ از سران نظامی پاکستانی و رئیس سابق سازمان جاسوسی آی اس آی، به تازگی در اسلامآباد مرد.
مرگ این جنرال ۷۹ ساله پاکستانی، با واکنش گستردهای در شبکههای اجتماعی و رسانههای کشور مواجه شد.
بسیاری از کاربران افغان شبکههای اجتماعی از مرگ او ابراز شادمانی کردهاند و به یکدیگر تبریک گفتهاند. بعضی هم نوشتهاند که امیدوار هستند مرگ جنرال حمید گل، مقدمهای باشد برای پایان چند دهه جنگ و ناآرامی در افغانستان.
او در سال ۲۰۱۰، طالبان را نماد مقاومت ملی افغانها خوانده بود که به گفته او حکمتیار و مجاهدین زیادی در کنار آنها میجنگند و گفته بود که حامد کرزی، دستنشانده بیگانهها است و طالبان هرگز حاضر نخواهند شد با حکومت او وارد مذاکره برای صلح شوند.
کاربران افغان از او به عنوان "پدر خوانده طالبان" نام بردهاند.
صدیق صدیقی؛ سخنگوی وزارت داخله در توییترش نوشته:"تا همین دیروز در پشت وحشتی بود که طالبان ایجاد کردهاند."
ارشاد احمدی؛ معاون پیشین وزارت خارجه هم توییت کرده است:"بالاخره ملاعمر حقیقی مرد."
با این حساب، مرگ جنرال حمیدگل از آن دست مرگ هایی بود که همه مردم افغانستان را خوشحال کرد.
درست مانند مرگ دیگر سران تروریزم از ملاعمر تا رهبر شبکه حقانی.
حمید گل از نظر مردم افغانستان، مغز متفکر افراط گرایی و تروریزم و مسئول قتل هزاران شهروند افغانستان بود.
او با زندگی اش، برای مردم افغانستان مرگ می آفرید، اینک با مرگش برای همین مردم، زندگی می بخشد.
گزارش هایی وجود دارد که نشان می دهد شماری از مردم در شهرهای جنوبی کشور، از شوق مرگ جنرال حمیدگل، شور و شادی به پا کرده اند.
او که روزگاری از تروریست های طالبان خواسته بود که با حمله های انتحاری و تروریستی «برف های کابل را آب کنید» اینک در خیابان های همان کابلی که آرزوی سوختن اش را به گور برد برای مرگ او جشن شادی برپا می شود.
این عاقبت شوم همه کسانی است که زندگی خود را بر پایه مرگ دیگران بنا می کنند و بی رحمانه و گرگ منشانه از استخوان های قربانیان شان برای رسیدن به ترقی دنیوی، نردبان می سازند.
جنرال حمیدگل بدون تردید یکی از اعضای همین خانواده بزرگ بود؛ خانواده ای که دیگر اعضای آن را ملاعمر و بن لادن و جلال الدین حقانی و بقایا و اسلاف شان تشکیل می دهند.
زندگی حمید گل سراسر وقف آفرینش مرگ شد و او با مکیدن خون مردم افغانستان، سازمان مخوف و خون ریز آی اس آی را مدیریت می کرد.
حتی پس از ریاست بر آی اس آی نیز او لحظه ای دست از حمایت از ترور و خشونت و کشتار و خون ریزی و ستم و بی عدالتی و ویرانی و ناامنی و فساد و ظلم و اجحاف و جنایت نکشید و به همین دلیل، آنچه پس از مرگ، از او در خاطره جمعی ملت مظلوم افغانستان به جای ماند تصویر سیاه خون آشامی است که به تماشای سوختن کابل ایستاده است و منتظر است که تروریست های مزدور دست پرورده اش، چگونه برف های کابل را آب می کنند.
مرگ او برای بسیاری از کسانی که به صورت بالقوه در لیست مرگ تروریست های وفادار به مکتب متحجر و منحط او بودند، زندگی بخشید.
با همه این احوال، نباید انتظار داشت که این اتفاق، تغییری بزرگ در سرنوشت جمعی ما به وجود آورد؛ سرنوشتی که حمید گل جزو اصلی ترین استراتژيست ها و طراحان آن بود.
این تغییر هیچگاه رخ نخواهد داد؛ مگر زمانی که ما خود دست به تغییر آن بزنیم و بدانیم که قدرت ما در وحدت ماست و ضامن بقای وحدت و قدرت ما، شناخت دقیق دشمن مشترک همه ماست.
حمیدگل، فقط یک فرد نبود. او در سیستمی پیچیده، فقط یکی از مهره های هرچند کلیدی و اثرگذار بود.
به همین دلیل، حتی با مرگ او نیز تا زمانی که این سیستم مرگ آور، به قوت خود باقی است، تغییری رخ نداده است.
شادی واقعی زمانی است که تیره و تبار تروریزم، مقطوع النسل شود و زندگی حق انحصاری گروهی مرگ آفرین و تروریست و حامیان مزور و روباه صفت آن نباشد.